جمعه ۱۳ تیر ۱۴۰۴ - ۲۰:۱۲

جمعه ۱۳ تیر ۱۴۰۴ - ۲۰:۱۲

و همچنان تمام‌قد علیه افغانستانی‌ستیزی در ایران
ظاهراً دست‌کم ۷۰۰ نفر در روزهای اخیر به جرم جاسوسی برای اسرائیل بازداشت شده‌اند. در میان آنها ۵ یا ۱۰ یا ۲۰ افغانستانی هم هست یا شاید هست. از اتهامات...
۱۳ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: حسام سلامت
نویسنده: حسام سلامت
نقد و بررسی رمان تاریخی رود پرخروش نوشته ابراهیم دارابی
حکایت  دارابی براساس رخدادهای نهضت جنگل و تدوین ان بصورت رمان  چنان پرشور است:  وقتی شاهد کج روی میرزاکوچک خان برگرفته از جهان بینی  و افق محدود  دید  وی می...
۱۳ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: صادق شکیب
نویسنده: صادق شکیب
Una pace duratura è possibile solo con la partecipazione popolare attiva!
“I dodici giorni di guerra hanno portato risultati inaspettati. La coesione interna dell'Iran è stata preservata, nonostante le croniche crisi economiche e le divisioni sociali. Non vi era alcun segno...
۱۳ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: Comitato politico-esecutivo dell'Organizzazione Fedaiana Popolare dell'Iran (Maggioranza)
نویسنده: Comitato politico-esecutivo dell'Organizzazione Fedaiana Popolare dell'Iran (Maggioranza)
گزارش یک جنایت!
پس از آغاز جنگ، همسرم نسرین ستوده متنی را در اختیارم گذاشت که حاوی مصوبه ای بود که در سال 1365 ، شورای عالی قضایی با هدف تامین امنیت زندانیان،...
۱۲ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: رضا خندان
نویسنده: رضا خندان
پیرامون تراژدی اخراج صدها هزار افغان‌ از ایران به انتظار داوری سخت فردا ننشینیم، در عمل به وظیفه‌ی امروزین بپاخیزیم!
اخراج‌های سازمانیافته گرچه همچون تندآبی از چند هفته پیش بر بستر افغان‌ستیزی نابکار در کشور جریان دارد، این روزها اما با برچسب خوردن اتهام «جاسوسی» برای مهاجرینی از افغان‌ها به...
۱۲ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: بهزاد کریمی
نویسنده: بهزاد کریمی
توهم آزادی از دهانۀ موشک: افشاگری علیه مدافعان حملۀ نظامی به ایران
آزادی از میان اجساد مردم، آوار خانه‌ها و بمباران کشور زاده نمی‌شود. دموکراسی را نه با موشک، بلکه با اراده و فداکاری خودمان می‌سازیم؛ نه با همدستی با دشمن، بلکه...
۱۲ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: بهروز ورزنده
نویسنده: بهروز ورزنده
محکومیت حمله به زندان اوین و ضرورت آزادی زندانیان سیاسی و عقیدتی
نهضت آزادی ایران در راستای راهبرد تقویت همبستگی ملی که آثار برجسته آن را در جریان جنگ تحمیلی اخیر شاهد بودیم، بازگشت حاکمیت به مردم و تحقق مطالبات ملی از...
۱۲ تیر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: نهضت آزادی ایران
نویسنده: نهضت آزادی ایران

چمدانی کوچک در یک کمد قدیمی (قسمت پنجم)

چه کشیدیم در آن هشت ماهی که هیچ خبری از تو نداشتیم. بعد تو را از کمیته به زندان قصر بردند. سخت بود، اما خیالمان راحت شد. روزهای ملاقاتی دیدن آن‌همه جوان رعنا و آن‌همه خانواده‌ها از شهرهای مختلف، تا یک هفته زندگی‌مان را پر می‌کرد. تمام هفته را به عشق روزهای ملاقات سپری می‌کردیم.

 نخستین سالی که به مدرسه رفتی کمد قدیمی را به تو دادیم. با چه دقتی وسایل اندک خود را درون آن چیدی، تشکچه‌ای را روبروی در آن انداختی، در یک طرف را باز می‌کردی و کف کمد را که در حالت نشسته برابرسینه‌ات بود، تبدیل به میز می‌کردی و می‌نوشتی. پدرت چراغ کوچکی داخل کمد کشید. می‌گفتی: “بابا برایم اتاق درست کرده است”.

تمام شش سال ابتدائی همان‌جا نشستی و نوشتی، حساب کردی، نقاشی کردی؛ کمد بخشی از زندگی تو شد. وقتی این اتاق را گرفتی نخستین چیزی که داخل آن نهادی همین کمد قدیمی بود. این بار لباس‌های خود را در آن جای دادی. هر بار به این کمد نگاه می‌کنم، لحظه‌لحظه بزرگ شدن تو در مقابل چشمانم جان می‌گیرد. از کودکی کوچک که نشسته مشق می‌نویسد، تا پسر نوجوانی که مرتب تیغ بر صورت می‌اندازد.

 صورتی که آرام‌آرام از شکل کودکی خارج می‌شود. جوانی که پیراهن می‌پوشد؛ مقابل  آیینه می‌ایستد؛ به‌دقت موهای خود را شانه می‌زند؛ کفش‌های خود را برق می‌اندازد و باعجله از خانه خارج می‌شود. پسرم کجا می‌رفتی؟ چه کسی را می‌دیدی؟ یک روز از دور تو را با دختری دیدم؛ چه دختر زیبایی! فکر کنم پیراهن آبی داشت و تو پیراهن سفید پوشیده بودی. چنان ذوق‌زده شده بودم که می‌خواستم داد بزنم آن پسر زیبا،پسر همراه آن دختر زیبا، پسر من است! نمی‌دانم آن دختر چه حالی داشت، اما وقتی نخستین بار من با پدرت قدم زدیم، تمام مدت می‌لرزیدم و دست‌هایم مانند یک قالب یخ شده بودند. کلمات در دهانم نمی‌چرخیدند. بهار بود او کت خود را بر شانه‌ام انداخت. کت جادوئی! بدنم گر گرفت، داغ شدم گوئی این تن او بود که من را گرم می‌کرد. شاید آن کت کرم رنگ را به خاطر می‌آوری؟ که هر وقت سردم می‌شد به تن می‌کردم. تو می‌گفتی: “باز مامان بابا شده است! بخاری‌اش را روشن کرده”.

حال هر دو رفته‌اید؛ دیگر کسی نیست که کت او را بپوشم و خود را گرم کنم. چرا  آن روز جلو نیامدم؟ چرا نگفتم که به خانه بیایید تا  یک چای با هم بخوریم. من که زیبایی آن لحظات جادوئی  را می‌دانستم چرا قدم پیش ننهادم؟ این شرم، این سنّت چیست که چنین راه بر من بست؟ منی که خود را زن آزادی می‌دانستم، قادر نشدم آن را بشکنم؟ شاید ترس از شکستن حریم خصوصی شما بود؟ اما هر چه بود دلم می‌خواست تنها یک چای با شما به خورم و نتوانستم! آرزویی که برای همیشه در دلم ماند. نه من سؤالی کردم و نه تو چیزی گفتی؛ چه زود تمام آن روزهای خوب و کوتاه به پایان رسیدند.

پنج شب خانه نیامدی. من و پدرت  به هر جا که ممکن بود سر زدیم هیچ‌کس جوابمان را نداد. شب پنجم بود که ساواکی‌ها تو را دست بند بر دست به خانه آوردند. تمام خانه را زیرورو کردند. بخشی از کتاب‌هایت را داخل گونی ریختند و بردند. حتی اجازه ندادند یک‌کلام با ما صحبت کنی. من و پدرت تا صبح نخوابیدیم. از همان شب پدرت دیگر آن مرد شاد قبلی نبود؛ کم‌حوصله شده بود. مرتب به من می‌گفت: “دیدی چه کفش بزرگی پایش کرده بودند. نمی‌توانست راه برود. پسرم را زده بودند.” مرتب تکرار می‌کرد: “آن‌ها پسرم را زده بودند”.

 چه کشیدیم در آن هشت ماهی که هیچ خبری از تو نداشتیم. بعد تو را از کمیته به زندان قصر بردند. سخت بود، اما خیالمان راحت شد. روزهای ملاقاتی دیدن آن‌همه جوان رعنا و آن‌همه خانواده‌ها از شهرهای مختلف، تا یک هفته زندگی‌مان را پر می‌کرد. تمام هفته را به عشق روزهای ملاقات سپری می‌کردیم. حال تنها تو نه، همه آن بچه‌ها فرزندان ما شده بودند. مادران و پدرانی که درد مشترک هم‌دلشان کرده بود. دوستی‌های زیبایی که شکل می‌گرفتند.

هنوز سیمای مادر بدیعی که گوشه چادر سیاه خود را به دندان می‌گرفت و هر هفته قابلمه بزرگی را به زیر چادر می‌زد و در گرما و سرما به‌سختی خود را به در زندان می‌رساند مقابل چشمم است. «دزفولی مهربان» می‌گفت: “تمام هفته‌ام به عشق این روز می‌گذرد. این غذا را با عشق محمدرضا و رفقایش درست می‌کنم “. هیچ‌کس نمی‌توانست منصرفش کند؛ حتی اگر قبول هم نمی‌کردند، می‌گفت: “بدهید نگهبان‌ها بخورند.” اگر گرفتن غذا  تحریم هم می‌شد، غذای خانم بدیعی مستثنا بود. با قابلمه‌اش می‌آمد مقابل درب زندان چمباتمه می‌زد و با  چشمانی که خنده و گریه در آن مخلوط شده بودند، می‌خندید و منتظر باز شدن در می‌شد.

خانم امام همیشه آراسته می‌آمد. گوئی به مهمانی بزرگی دعوت شده است. هرگز شکایت نمی‌کرد؛ دکتر یگانه، وزیر اقتصاد، برادرش بود. اما هرگز نه او و نه پسرش درخواست کمک نکردند. چه غرور دل‌چسبی داشت! هنوز هم وقتی به جلسه مادران می‌آید همان‌گونه است که  بیست سال قبل بود.

خانم لطفی همان‌طور پرشور بود، با همه خوش‌وبش می‌کرد، جلوی رئیس زندان درمی‌آمد. تمام مادران و پدران بودند. تعداد همسران کم بود. نبض این جماعت با نبض بچه‌های داخل زندان می‌زد. هیچ‌کدام از بچه‌هایشان گله نداشتند. همه عاشق بودند! مادران کرد، لر، بلوچ با لباس‌های محلی می‌آمدند؛ از راه دور. کسی زمستان و تابستان نمی‌شناخت. همیشه آنجا بودند. جلوی درب زندان و مجادله‌ای که همیشه با زندانبان‌ها بود. مردمان رهگذری که برخی با تعجب، برخی بی‌تفاوت و تعدادی محدود در همدلی به این جمع نگاه می‌کردند و می‌گذشتند. جامعه گوئی از وجود چنین زندان‌هایی بی‌خبر بود.

 شبی که گلسرخی و دانشیان را در تلویزیون نشان دادند، پدرت برای اولین بار سخت گریست. آرام‌ و قرار نداشت؛ به هر کس که می‌شناخت تلفن کرد. “دیدید این مردان  چه  کردند؟” روز ملاقات، گل سرخی به یقه‌اش زد و به دیدن تو آمد. او هم به شما پیوسته بود. بعدازاین برنامه بود که  بقال سر کوچه پس از یک سال که از دستگیری تو می‌گذشت، وقتی من را دید از دکان بیرون آمد و گفت: ” سلام من را به آقازاده برسانید، انشالله که به‌زودی به خانه برگردند؛ ببخشید که تا حالا جویای احوالشان نبودم”.

 چه سنگین گذر بود آن روزها! هرروز خبر درگیری‌های خیابانی .هرروز کشته شدن عزیزی. روز ملاقات روز قرارها هم بود؛ برای رفتن به خانه  پدر و مادرهایی که بچه‌هایشان کشته می‌شدند.

 

تاریخ انتشار : ۲۷ شهریور, ۱۳۹۶ ۱۰:۴۱ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

۸ تیر، روز فداییان جان‌باختهٔ خلق؛ میهن‌دوستانِ انقلابیِ راهِ آزادی و رفعِ ستم از زحمت‌کشان!

در ۸ تیر امسال و در روزهایی که تجاوز جنایت‌کارانهٔ حکومت نژادپرست و نسل‌کش اسراییل و دولت امپریالیستی آمریکا به میهن عزیمان ایران باز ردّ پای خونینی از جان و هستی عزیز هم‌میهنانمان در جای‌جای ایران از خود به جا گذاشته است، یادی از رفقای عزیزی نیز ضروری‌ست که در جریان دقاع از میهن‌مان در برابر تجاوز نطامی عراق طی دو سال دفاع میهنی در راه میهنی که تا پای جان دوستش داشتند، جان باختند.

ادامه »
سرمقاله

اسراییل در پی تحقق رؤیای خونین «تغییر چهرۀ خاورمیانه»!

دست‌کم دو دهه است که تغییر جغرافیای سیاسی منطقۀ ما بخشی از اهداف امریکا و اسراییل‌اند . نتانیاهو بارها بی‌پرده و باافتخار از هدف‌اش برای «تغییر چهرۀ خاورمیانه» سخن گفته است. در اولین دیدارش با دونالد ترامپ در آغاز دور دوم ریاست جمهوری نیز مدعی شد که اسراییل و امریکا به طور مشترک در حال مبارزه با دشمنان مشترک و «تغییر چهرۀ خاورمیانه»‌اند.

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

سیمور هرش: آنچه به من گفته شده است در ایران اتفاق خواهد افتاد.

یک مقام آگاه امروز به من گفت: «این فرصتی است برای از بین بردن این رژیم برای همیشه، و بنابراین بهتر است که ما به سراغ بمباران گسترده برویم.» … بمباران برنامه‌ریزی‌شده آخر هفته اهداف جدیدی نیز خواهد داشت: پایگاه‌های سپاه انقلاب اسلامی، که از زمان سرنگونی خشونت‌آمیز شاه ایران در اوایل سال ۱۹۷۹ با کسانی که علیه رهبری انقلاب مبارزه می‌کنند، مقابله کرده‌اند.

مطالعه »
یادداشت

در نقد بیانیه فعالین مدنی بشمول برندگان نوبل صلح درباره جنگ…

آخرین پاراگراف بیانیه که بخودی خود خطرناک‌ترین گزاره این بیانیه است آنجایی است که میگویند: ” ما از سازمان ملل و جامعه‌ی بین‌المللی می‌خواهیم که با برداشتن گام‌های فوری و قاطع، جمهوری اسلامی را به توقف غنی‌سازی، و هر دو‌طرف جنگ را به توقف حملات نظامی به زیرساخت‌های حیاتی یکدیگر، و توقف کشتار غیرنظامیان در هر دو سرزمین وادار نمایند.” مفهوم حقوقی این جملات اجرای مواد ۴۱ و ۴۲ ذیل فصل هفتم اساسنامه ملل متحد است.

مطالعه »
بیانیه ها

۸ تیر، روز فداییان جان‌باختهٔ خلق؛ میهن‌دوستانِ انقلابیِ راهِ آزادی و رفعِ ستم از زحمت‌کشان!

در ۸ تیر امسال و در روزهایی که تجاوز جنایت‌کارانهٔ حکومت نژادپرست و نسل‌کش اسراییل و دولت امپریالیستی آمریکا به میهن عزیمان ایران باز ردّ پای خونینی از جان و هستی عزیز هم‌میهنانمان در جای‌جای ایران از خود به جا گذاشته است، یادی از رفقای عزیزی نیز ضروری‌ست که در جریان دقاع از میهن‌مان در برابر تجاوز نطامی عراق طی دو سال دفاع میهنی در راه میهنی که تا پای جان دوستش داشتند، جان باختند.

مطالعه »
پيام ها

پیام به کنگرهٔ بیست‌وششم حزب کمونیست آلمان

ما بر این باوریم که چپ اگر نتواند در برابر ماشین جنگی سرمایه‌داری بایستد، اگر چپ صدای رنج مردمان بی‌پناه نباشد، اگر چپ در خیابان‌ها، کارخانه‌ها، اردوگاه‌ها و مناطق جنگ‌زده حضور نداشته باشد، از رسالت تاریخی خود فاصله گرفته است. ما برای بنای جهانی دیگر مبارزه می‌کنیم – جهانی فارغ از استثمار، از سلطه، از مرزهای ساختگی، از جنگ و نژادپرستی.

مطالعه »
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

و همچنان تمام‌قد علیه افغانستانی‌ستیزی در ایران

نقد و بررسی رمان تاریخی رود پرخروش نوشته ابراهیم دارابی

Una pace duratura è possibile solo con la partecipazione popolare attiva!

گزارش یک جنایت!

پیرامون تراژدی اخراج صدها هزار افغان‌ از ایران به انتظار داوری سخت فردا ننشینیم، در عمل به وظیفه‌ی امروزین بپاخیزیم!

توهم آزادی از دهانۀ موشک: افشاگری علیه مدافعان حملۀ نظامی به ایران