پاپ بندیکت شانزدهم طى سخنانى در یک جمع دانشگاهى در رگنسبورگ آلمان، به تشریح نظریه خود پیرامون رابطه خرد و دین پرداخت و مدعى شد خداى مسیحیت، خداى خردورز است و خرد انسان، جلوهاى است از خرد آسمانى. پاپ در این سخنرانى طولانى، از جمله از یک مکالمه بین امپراتور مسیحى بیزانس و یک مسلمان ایرانى در سده چهاردهم میلادى نقل قول کرد که در آن، طرف مسیحى از مخاطب مسلمان خود میپرسد محمد چه ارمغانى جز موارد مذموم آورده است، و سپس به اتکاى اسلام به شمشیر براى گسترش دین اشاره میکند. پاپ در رگنسبورگ، سخنان امپراتور بیزانس را برخوردى «خشن» به مذهبى دیگر مینامد.
با اینکه براى هر خواننده متن پاپ روشن میشود که بحث با اسلام موضوع اصلى سخن او نیست و او نقل قول فوقالذکر را نه به عنوان نظر خود درباره اسلام، بلکه در راستاى استدلالى دیگر آورده است، نطق پاپ بهانهاى براى مسلمانان افراطى شد تا دست به تظاهرات و اعتراض علیه پاپ بزنند و حتى مجسمه پاپ را اینجا و آنجا آتش بزنند. برخى مراجع تقلید در ایران، پاپ را که از نظر مسیحیان کاتولیک پدر مقدس است، توطئهگر و فریبخورده نامیدند. آیتالله وحید خراسانى پاپ را فراخواند تا نزد علماى اسلام «زانوى ادب» به زمین بزند و درباره اسلام اطلاع کسب کند.
از نظر نگارنده، بحث بین رهبران مذهبى چیزى جز جنگ باورهاى مختلف خرافى و جنگ تاریخنگاریهاى دروغ نیست. پاپ نگفت که کلیساى کاتولیک از مسیحى کردن آمریکاى لاتین به ضربت شمشیر امپراتورى اسپانیا پشتیبانى کرد و بر جنازههاى سرخپوستان این قاره، کلیساهاى خود را ساخت. پاپ به سفسطه درباره رابطه خرد و ایمان پرداخت و ناگفته گذاشت که تاریخ روشنگرى در اروپا، تاریخ مبارزه علم براى رها شدن از قید ایمان است. پاپ نگفت که در همه ادیان، ایمان جایى براى پرسش باقى نمیگذارد، در حالى که آغاز خرد، پرسش است. از این رو، من در اینجا قصد جانبدارى از هیچ یک از طرفین جدل کنونى ندارم. اما نگاهى به صحنه این جدل، اشاره به برخى تفاوتها میان شرکتکنندگان در این بحث را اجتنابناپذیر میکند.
سخنگوى واتیکان بلافاصله پس از واکنشهاى اعتراضى مسلمانان در قبال اظهارات پاپ، اعلام کرد پاپ به اسلام و مسلمانان احترام میگذارد و از سوء برداشت از سخنانش متأسف است. سپس روز یکشنبه ٢۶ شهریور، خود پاپ در اظهاراتى که در نوع خود کمنظیر است و در طول تاریخ در کمتر مواردى از رهبر کاتولیکها که در مذهب کاتولیک اصولاً خظاناپذیر محسوب میشود شنیده شده است، از تأثیر سخنان خود ابراز تأسف کرد، بار دیگر تأکید نمود نقل قول از امپراتور بیزانس نظر او را بازتاب نداده است و مسلمانان را به گفتگوى برابرحقوق با مسیحیان فراخواند.
تلاش فراوان پاپ و واتیکان براى آرام کردن مسلمانان نشانگر آنست که کلیساى کاتولیک، کوچکترین علاقهاى به جنگ مذهبى با مسلمانان ندارد. کلیساى کاتولیک هر جا که در کشورهاى داراى جمعیت مسلمان فعالیت کند، باید در صورت درگرفتن جنگ مذهبى نگران جان فرستادگان خود و پیروان کاتولیسیسم باشد، کما اینکه در پى سخنان پاپ، یک راهبه کاتولیک در بیمارستانى در موگادیشو پایتخت سومالى که اخیراً دور از توجه افکار عمومى جهان به جولانگاه افراطیون مسلمان تبدیل شده است، به ضرب گلوله کشته شد. از این رو تردیدى نیست که رهبرى واتیکان و شخص پاپ، بخش مربوط به اسلام در نطق او در رگنسبورگ را اکنون به عنوان یک خطا ارزیابى میکنند و در صدد جبران این خطا برآمدهاند. البته این انتظار که پاپ بدین خطا اذعان کند، مغایر با یکى از اصول مذهب کاتولیک مبنى بر خطاناپذیر بودن پدر مقدس است و چنین اعترافى از پاپ نخواهیم شنید. اما پایینتر از سطح اعتراف به خطا، واتیکان دست به هر اقدامى خواهد زد تا از تأثیر منفى نطق پاپ بر مسلمانان بکاهد.
در میان مسلمانان نیز برخى رهبران مذهبى هستند که علاقهاى به جنگ مذهبى ندارند. شیخ حسن طنطاوى مفتى اعظم دانشگاه الازهر قاهره که پرنفوذترین رهبر مذهبى اهل تسنن جهان محسوب میشود، گفت از سخنان پاپ متعجب شده است و در عین حال افزود که با کلیساى کاتولیک رابطه خوبى دارد و در یک بیانیه به اظهارات پاپ پاسخ خواهد داد. برخى از دیگر شخصیتهاى مسلمان مانند رهبر اخوانالمسلمین مصر ابراز تأسف پاپ را کافى دانستهاند.
اما عدم علاقه به جنگ مذهبى، در همه رهبران مسلمان دیده نمیشود. حملاتى که برخى آخوندهاى عالیرتبه در ایران به پاپ کردهاند، از جایگاه یک ناظر بیطرف، بسیار بیش از آنکه اظهارات پاپ قابلیت آزردن یک مسلمان معتقد را داشته باشد، در جهت خدشهدار کردن احساسات مذهبى کاتولیکهاست. اما این پدیده براى من تعجبآور نیست. ماجراى کتاب آیات شیطانى سلمان رشدى، کاریکاتورهاى محمد و بسیارى موارد دیگر، نشانگر آنست که برخى رهبران مذهبى مسلمان، از «تحریک شدن احساسات» مسلمانان ارتزاق میکنند و همواره منتظر آنند که بهانهاى به دست آید براى به خیابان کشاندن مسلمانان. این رهبران مسلمان، نگران این نیستند که چه تعداد از پیروانشان در این گونه مناقشات کشته شوند. آنها نشان دادهاند که براى جان پیروان خود ارزشى قائل نیستند و از سوى دیگر، میدانند که طرف مقابل، بسیار نگران جنگ مذهبى است و هر چه تواند خواهد کرد تا کار به چنین جنگى نکشد. از این رو از نظر این رهبران مسلمان، هر از چندى میتوان و باید یک «مانور» جنگ مذهبى براه انداخت، بدون آنکه عواقب ناگوارى براى رهبران اسلام افراطى داشته باشد. آنها از چنین «جنگهاى محدود» مذهبى براى دمیدن بر کوره افراطیگرى اسلامى بهره میگیرند. مشکل اصلى جهان اسلام و یکى از مشکلات اساسى جهان، وجود این رهبران مسلمان است.
سهراب مبشرى، ٢۶ شهریور ١٣٨۵