تجربە چپ اساسا در ایران، تجربە چپ مارکسیست ـ لنینیستی است کە در آن بە مراتب میراث لنینی از میراث مارکس برجستەتر است. زیرا چنانکە خود طرفداران این نحلە معتقداند، لنین توانست سنت مارکسیستی را ارتقاء بخشیدە و با فرمولەکردن مرحلە امپریالیستی سرمایەداری، بعنوان آخرین حلقە این فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی، ایجاد نظام سوسیالیستی در یک کشور مجزا در سلسلە کشورهای مستقر در حلقە ضعیف نظام سرمایەداری جهانی را امکان پذیر بداند. پیروزی انقلاب اکتبر بە ظاهر اثبات عملی این تئوری بود، هر چند کە بعدها با فروپاشی آن متوجە شدیم کە پیروزی تئوری ها خودبخود بە معانی حقیقی بودن ابدی آنها نیست و اتفاقا ایجاد سوسیالیسم بدون حضور مداوم مردم امکان پذیر نیست. تجربە لنینی، بعنوان نگرشی کە بە تجربە دمکراسی بورژوائی بی توجە است، وظایف دمکراتیک بورژوائی را بە دوش طبقە کارگر و حزب پیشرو آن نهاد و باز تجربە نشان داد کە انتقال صد در صدی چنین وظیفەای چقدر اشتباە بود.
چنانکە تجربە سالهای بعد نشان داد این تئوری علیرغم در برداشتن نکاتی مهم، از جملە در زمینە خصوصیات امپریالیسم (برجستەتر شدن صدور سرمایە بە جای صدور کالا و رشد غول آسای انحصارات)، اما در زمینە تجویز چگونگی برپائی سوسیالیسم ناموفق بود. و این نشان از آن دارد کە همیشە نمی توان از تحلیل شرایط، آنی را بعنوان هدف و نتیجە استخراج کرد کە خواهان آنیم. در واقع میان وضعیت موجود و هدف رابطە مستقیمی وجود ندارد.
هم اکنون ایران مانند تمامی کشورهای دمکراتیک و پیشرفتە احتیاج بە نحلەهای دیگر چپ از جملە در زمینە سوسیال دمکراسی (چپ میانە) و نیز نحلە سوسیالیسم دمکراتیک دارد. نحلەهائی کە بە ایجاد رفرم در سرمایەداری (سوسیال دمکراسی) و گذر دمکراتیک از کاپیتالیسم (سوسیالیسم دمکراتیک)، معتقداند و با برجستەکردن نقش مردم، نهادهای مدنی و دمکراتیک، عدم دور زدن دمکراسی و آزادی، راههای گذار بە جامعەای عادلانە را برجستە می کنند.
دولت رفاە و یا سوسیالیسم بر پایە حضور دائمی مردم و نقش آنها بە پیش بردە می شود. سوسیالیسمی کە نتواند بطور مداوم در رقابت با رقبای سیاسی، مشروعیت خود را از انتخاب مردم بازتولید نکند، بە دیکتاتوری گرایش پیدا کردە و بە این ترتیب خود را از معنا تهی می کند. سوسیالیستها برای اینکە بتوانند نظام مورد نظر خود را ایجاد و اثبات کنند باید تجربە دمکراسی بورژوائی را غنای بیشتر بخشیدە و در یک تحول دیالکتیکی سنتز آن را ارائە دهند.
متاسفانە بە علت وجود استبداد شرقی (در معنای ‘ویتفوگل’ی)، شیوە تولید آسیائی (در معنای مارکسیستی) و وجود دولت رانتیر هنوز در کشور ما امر دمکراسی و آزادی در حد نیاز خود برجستە نیست. متاسفانە چپ مدعی مارکسیست ـ لنینیستی بر این زمینە تاریخی شکل گرفتە و بنابراین بهتر توانستە اذهان را تسخیر کند. بە بیان دیگر چپ غیردمکراتیک با زیربنا و روبنای استبدادی بیشتر می خواند!
اما شکست این نحلە در ایجاد جامعە سوسیالیستی، مدتهاست ما چپ ها را دوبارە بر سر دو راهی تعریف از ایدە چپ قرار دادەاست. در یک جامعە غیردمکراتیک کە در آن ایدەها و سنن پیشامدرن سنگینی می کنند، بیگمان پای فشردن بر دمکراسی و آزادی وظیفە و تلاش چپها را صد چندان دشوارتر می کند. اما ما زمانی موفق هستیم کە بتوانیم ایدەهای عدالت خواهانە خود را با این مفاهیم پیوند دادە و راە حل مشخص خود بە جامعە ایران را ارائە بدهیم.
کشور ما در شرایط بسیار خطیر و دشواری قرار دارد. جامعە ما نیاز بە تحول درست و مثبت در مسیر ایدەهای دمکراسی خواهانە، آزادی خواهانە و عدالت جویانە دارد. مردم ما طالب زندگی بهتری هستند و همین پتانسیل عظیمی را در آنها ایجاد کردەاست کە باید از شرایط بالقوە بە بالفعل تبدیل شود. و بە نظر می رسد کە چپ دمکرات از ظرفیت بالائی در کنار نیروهای ترقی خواە دیگر برای بە گردش در آوردن چنین پتانسیلی برخوردار است.