از کلمە پارادوکسال کە معنی “وجودی در خود متضاد” می دهد، گفتم، و شاید این اصطلاح هیچگاە در زمینە سیاست و ادارە یک منطقە تا بدین حد کە در کردستان عراق صادق است، حکم صدق نداشتە باشد. و این پارادوکسال بیشتر مطرح است بویژە از زاویە تناقض میان ادعای هویت و عمل. اینکە کسانی یا جریاناتی ادعای هویتی دیگر می کنند، رقیب و یان دشمن خود را بە نبود آن متهم می کنند و بعد خود در جریان عمل چیزی دیگر از آب در می آیند کە آن چیز نە هویت خودخواندە خود است و نە هویت رقیب یا دشمن، بلکە چیزی ست میان این دو شاید، و باز شاید این نوع هویت میانی بدترینها باشد، زیرا کە بە هویتی تعریف نشدە، ناپایدار و ژلەای تبدیل می شود کە امکان سر بیرون آوردن هر هویتی را از آن امکان پذیر می کند. و این متاسفانە قصە کردستان عراق است.
تقریبا ۲۵ سال از عمر اقلیم کردستان می گذرد. حکومت اقلیم هنوز از لحاظ سیاسی تعریف شدە نیست. بدان معنا کە هنوز نە سیستم حزبی از خود دولت جداست، نە پارلمانی عملا وجود دارد و نە کابینە دولتی کە بتوان از آن در زمینە واقع سخن گفت. آنچە وجود دارد حزب است و بس، با پایەهای مادی قدرتمند کە ریشە در تصاحب ثروت ملی کردستان و مردم دارد. مرزهای بازرگانی مال احزابند، و نیز تجارت و هم چنین نفت و منابع گازی. همانند بعضی دولتهای همجوار پول و ثروت ملی جهت وابستگی مردم بە حزب یا قدرت سیاسی خرج می شود. کافیست عضو حزبی عمدە باشید تا مواجب شما ماهانە بیاید در خانەاتان، بدون اینکە کاری کنید. و شاید دەهها و صدها هزار نفر از اینگونە افراد وجود داشتە باشند. کە می داند! آماری کە نیست و نمی گذارند کە باشد! هنوز بعد از بیست و شش سال نە برق و نە آب، مردم از سیستمهای خدماتی عمومی در این زمینەها بشدت در عذابند، و کسی نمی داند کە چرا هنوز بعد از ۲۵ سال و با وجود سدهای بزرگ و منابع نفتی و گازی و پول زیاد هنوز نمی توان بشیوە مطلوب آب و برق چهار پنج میلیون نفر را تامین کرد! هنوز ارتش ملی اقلیم وجود ندارد، نیروهای پیشمرگ عمدتا تقسیم شدەاند میان دو حزب پارتی و یکیتی. از لحاظ سیاستهای منطقەای، دو سیاست عمدە میان احزاب آنجا وجود دارد: یکی همگام و همراە با ترکیە و کشورهای سنی اسلامی و دیگری عمدتا متمایل بە ایران. و آنگاە کە جنگ قدرت میان آنان عمدە می شود خیلی راحت می توانند قدرتهای منطقەای را بە درون منازعە خود راە بدهند، چە بشیوە فیزیکی و چە بشیوە غیر فیزیکی. مهم حفظ قدرت حزبی ـ سیاسی در درون منطقە نفوذ خود است و بس، و باقی مسئلە یعنی هویت کردی و دولت کردی کە سنگ آن را بە سینە می زنند در درجە دوم و شاید چندم. دیگر مردم را فراموش کن! نە پروژەای اجتماعی ـ رفاهی و نە پروژەای مدنی ـ فرهنگی برای برآمد فکری و روشنگرانە و اشاعە توانمندی آگاهی صنفی و طبقاتی میان اقشار و طبقات مختلف. زیرا کە بدون این آگاهی اساسا نمی تواند بە شیوەای جدی سخن از تامین منافع مردم کردستان زد.
اما همین وجود پارادوکسال، خود امید کردهای منطقە است. البتە با پرانتزی کوچک در مورد کردهای ترکیە و سوریە کە عملا نمی خواهند مدل کردستان عراق مدل مدیریتی آنان در مناطق خودشان باشد. بنابراین، در واقع این مدل بیشتر برای کردهای ایران جذابیت دارد، و این عجیب است، زیرا کە کردهای ایران و بویژە احزابشان ریشە در یک سنت دیگر دارند: سنت چپ و دوری از دستاویزشدن دولتهای منطقەای. اگرچە این سنتها حالا بسیار تضعیف شدەاند و باید البتە آنرا در همان تاثیرگذاریهای معین تجربە کردستان عراق بر روی آنها ارزیابی کرد.
پدیدە عجیبی کە در این اقلیم بە چشم می خورد این است کە بە هنگام آرامش و عدم تهدید هر نوع جنگی از بیرون از مرزها، احزاب این کردستان بیشتر بە تفاهم و مدارا با همدیگر متمایل می شوند، اما هنگام تهدید خارجی و بهم خوردن آرامش، بە جای تفاهم و همگرائی بیشتر، بسیار بیشتر از پیش بە سوی نفاق گام برمی دارند! ناسیونالیسم کە پدیدەای اساسا ضد غیر است در اینجا بە پدیدە ضد خودی تبدیل می شود! و سئوال این است کە آیا اساسا این را می شود ناسیونالیسم نامید؟
کردستان عراق متاسفانە وجود پارادوکسال خود را بە میان کردهای ایران هم تسری دادە است. در حالیکە خود ناتوان از حل مسئلە مناقشە خود با دولت مرکزیست، اما با جذب احزاب کرد ایرانی بە خود و امید این احزاب بە گرفتن نیرو از آنجا برای حل مسئلە کردها در ایران، عملا موقعیت جنبش کردستان ایران را در کل ایران بە نوعی بە حاشیە راندە است، و این یعنی بریدن از بطن پروسەهای تدوینی و عمقی دمکراتیک در جامعە ایران. و یا اینکە در حالیکە احزاب عمدە کرد عراقی خود ناتوانند از تدوین و پیشبرد یک تئوری و ایدەئولوژی سیاسی واحد برای پیشبرد برنامەهای خود، با دامن زدن مستقیم و غیر مسقتیم بە تبلیغات کردستان بزرگ از طریق واژگانی مثل کردستان جنوبی و شرقی و غیرە، ضمن جبران پوپولیستی و دماگوگی اشتباهات و ناتوانیهای خود، اذهان عمومی را بنوعی در امیدهای کاذب نگاە می دارند کە عملا بە روندهای مبارزاتی در شرایط فعلی ضربە می زند.
در میان احزاب کردستان عراق، بویژە پارتی، یعنی حزب دمکرات کردستان عراق، با توان مالی کە در دست دارد و با توجە بە روابطی کە با ترکیە برقرارکردەاست (سخن از قرارداد نفتی پنجاە سالە با این کشور است)، دوست دارد کە در کردستانهای دیگر اعمال نفوذ کند (در ترکیە از طریق میانجی گری کە عملا سر نگرفت و در سوریە از طریق ایجاد شورای ملی کردها). این میل عملا این جریان را بە رودررویی با پ کا کا کشانیدە است زیرا کە کردستان سوریە و ترکیە عمدتا مناطق تحت نفوذ پ کا کا هستند. و البتە پ کا کا نیز جریانیست مقابل بلوک ترکیە و کشورهای نزدیکش.
پارتی، بمانند هر قدرت سیاسی دیگر و البتە بعنوان اولین حزب قدرتمند کردستان عراق، با هالە نفوذی کە در پی پی افکندنش هست، در واقع در این زمینە بیشتر از جریان مقابل خود یعنی یکیتی امکان مانور دارد، اما در همان حال با دشمنی سرسخت تری از طرف پ کا کا و جریانات نزدیک بە آن مواجە شدەاست. این مواجهات کار را بە جائی رساند کە کردستان ایران هم بنوعی مورد توجە پارتی واقع شود و بنابراین داستان قندیل و برخوردهای پ کا کا و حزب دمکرات کردستان ایران هم آغاز شد. تلاش برای جذب بخشی از افکار عمومی مردم کردستان ایران از طریق تضاد میان حزب دمکرات کردستان ایران و پ کا کا، آن کاری بود کە پارتی انجام داد و تلاشی بود هم در جهت تقویت جبهە مشترک خود با ترکیە و دیگر کشورها، و هم فراافکنی مشکلات عدیدە خود از طریق ادعای کمک بە جنبش در بخشهای دیگر کردستان.
در طرف دیگر هم جریاناتی مانند یکیتی و جنبش گوران کە در مقابل پارتی و سیاستهای داخلی و خارجی اش قرار دارند، نیز با برجستە کردن همکاریهای پارتی با ترکیە، درصددند نوع گرایش خود را بە جبهە دیگر غیرمستقیم توجیە کنند. معلوم نیست کە گوران کە در مناطق سورانی نشین قدرت و یا نفوذ اصلی را دارد چرا لااقل در این مناطق قادر بە کنترل بعنوان مثال بازرگانی نهانی یکیتی با دولت ایران نیست!
کردستان عراق، خاستگاە رویدادهای متضاد و پارادوکسال است. اما این پارادوکسال بودن مانع آن نمی شود کە کماکان کعبە آمال کردها بویژە کردهای ایران نباشد، و این هم نە بدلیل خود آن کردستان و وضعیت مطلوب آن، بلکە بعلت ظلم تاریخی بر کردها و امید نهائی آنان بە حل نهائی مسائل علیرغم همە مشکلات می باشد. و این امید خوب است، اما بدان شرط کە پارادوکسالها را دریافت و سرە را از ناسرە، ممکن را از ناممکن، رویا را از واقع، و سرانجام بلوفهای سیاسی را از منافع واقعی سیاسی در میان جریانات کردستان عراق بتوان از هم تمیز داد. از یاد نبریم کە کردهای ایران بهرحال در ایران زندگی می کنند، و این سرزمین منطق ویژە و منحصربفرد خود را می طلبد در حل مسئلە برحق کردها.