جمعه ۶ تیر ۱۴۰۴ - ۲۲:۴۰

جمعه ۶ تیر ۱۴۰۴ - ۲۲:۴۰

بیانیه حزب دمکراتیک مردم ایران: برای صلحی پایدار
امروز کشور بیش از هر زمانی به اصلاحات ساختاری در نظام حکمرانی، گشودگی بیشتر در عرصه‌های سیاسی و فرهنگی، تجدید رابطه با مردم بر اساس احترام به خواست و اراده...
۶ تیر, ۱۴۰۴
نویسنده: حزب دمکراتیک مردم ایران
نویسنده: حزب دمکراتیک مردم ایران
مویه کن مام وطنم
سخت و سخت تر شدن تامین معاش و زایل شدن جایگاه و منزلت انسانی و بهم خوردن تعامل مهرورزانه اعضا خانواده باهم و خانواده ها و مردم با یکدیگر ،...
۶ تیر, ۱۴۰۴
نویسنده: برديا سياوش
نویسنده: برديا سياوش
شب تاریک وبیم موج وگردابی چنین هائل - کجا دانند حال ما سبک باران ساحل ها؟
در هر گوشه‌ای از کشور، بذر نهادهای مدنی، چه رسمی و چه غیررسمی، کاشته و آماده شده و در پی طرح مطالبات و خواسته‌های خود هستند. زمینه ابراز نارضایتی از...
۶ تیر, ۱۴۰۴
نویسنده: برديا سياوش
نویسنده: برديا سياوش
Grußwort zum 26. Parteitag der Deutschen Kommunistischen Partei
Wir sind überzeugt: Wenn sie nicht in der Lage ist, der kapitalistischen Kriegsmaschinerie die Stirn zu bieten, wenn sie nicht die Stimme des Leidens der Wehrlosen ist, wenn sie nicht...
۶ تیر, ۱۴۰۴
نویسنده: International Departmen
نویسنده: International Departmen
پیام به کنگرهٔ بیست‌وششم حزب کمونیست آلمان
ما بر این باوریم که چپ اگر نتواند در برابر ماشین جنگی سرمایه‌داری بایستد، اگر چپ صدای رنج مردمان بی‌پناه نباشد، اگر چپ در خیابان‌ها، کارخانه‌ها، اردوگاه‌ها و مناطق جنگ‌زده...
۶ تیر, ۱۴۰۴
نویسنده: گروه کار امور بین‌الملل سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
نویسنده: گروه کار امور بین‌الملل سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
فیروزه بنی‌صدر: جنگ اسرائیل و ایران - شما نمی‌توانید دموکراسی را بر روی ویرانه‌ها و مردگان بسازید!
صدام حسین مدام شهرهای ایران را بمباران می‌کرد. کشور ما بسیار ضعیف شده بود. تنها بخشی از نیروی هوایی باقی مانده بود که تنها ۱۵٪ یا ۲۰٪ از ظرفیت آن...
۶ تیر, ۱۴۰۴
نویسنده: نیکول فاشت
نویسنده: نیکول فاشت
احمدرضا جلالی، پزشک و پژوهشگر ایرانی−سوئدی، در آستانه اعدام
جان احمدرضا جلالی، پزشک و پژوهشگر ایرانی−سوئدی که از سال ۱۳۹۵ در زندان‌های جمهوری اسلامی به سر می‌برد، بار دیگر در خطر جدی قرار گرفته است. پس از حمله نظامی...
۵ تیر, ۱۴۰۴
نویسنده: شهناز قراگزلو
نویسنده: شهناز قراگزلو

کشاکش عمده بین نظام و مخالفین نیست!

آقای رفسنجانی طبع اقشاربالایی پسند ما بوده است. آقای معین تمایلات اقشار میانی جامعه را به خصوص اقشار روشنفکر جامعه ما را منعکس می کرد و رای اقشار پائینی اساسا متوجه آقای احمدی نژاد بود. در انتخابات دوره نهم به بارزترین شکلی ابعاد طبقاتی که در جامعه ما وجود داشته، رخ نموده است و مهمترین شاخص انتخابات دوره نهم همین برآمد قشر بندی جامعه ما در آن هست.

رفیق فرخ از شما تشکر میکنم که مصاحبه با کارآنلاین را پذیرفتید. مصاحبه را با این سئوال آغاز میکنم. شما چه دریافتی از انتخابات ریاست جمهوری دارید؟
انتخابات در جمهوری اسلامی ایران از ابتدا محل بحث و مجادله موافقین و مخالفین آن بوده است. به نظر من به تدریج که جلو آمدیم قشربندی اجتماعی، فرهنگی و بخصوص طبقاتی در انتخابات های برگزار شده برای ریاست جمهوری در ایران ظهور آشکارتری پیدا کردند. و انتخاب به معنای انتخاب فتوسط مردم جدی تر بوده است. من این را نمی گویم که کسانی که انتخاب شده اند به همان وعده هایی عمل کرده اند یا همانقدر تحت کنترل مردم بوده اند که انتظار می رفت و یا مردم انتظار داشتند. بلکه این را می گویم کسانی می خواستند انتخاب بشوند، بتدریج به خصوص درعرض این شانزده، هفده سال اخیر هر چقدر جلوتر آمدیم، رای مردم شاخصه اجتماعی، فرهنگی، طبقاتی بارزتری پیدا کرده است. از نظر من این مهم ترین موضوعی است که باید در بررسی و تحلیل هر انتخابات به آن اشاره کنیم. یک قسمت دیگری از نگاه هایی که می گوئید انتخابات را چگونه می بینید و چه عناصری را در آن برجسته می بینید؟ نگاهایی که اپوزیسیون یا مخالفین جمهوری اسلامی و نیروهای غیر مسلط برجمهوری اسلامی نسبت به انتخابات داشتند.
یادمان هست بحث های خیلی زیادی در همین انتخابات حول این دو فکر جاری بود، اولا رئیس جمهور هیچ کاره است و انتخاب آن هیچ تغییرعمده ای در اوضاع سیاسی ـ اجتماعی و فرهنگی و طبقاتی کشور ایجاد نخواهد کرد. دوم اینکه انتخابات آزاد نیست و به علت وجود فیلترهای مختلف و تصمیم شورای نگهبان، نظارت استصوابی و نظارت شورای نگهبان و خود قانون انتخابات که مجری آن وزرات کشور است این انتخابات، هیچ شاخصه معینی را در زمینه که جامعه چگونه فکر میکند و یا اهمیت ویژه ای را برای اتنخابات رقم نمی زند. و انتخابات در جمهوری اسلامی اساسا بی معنا است. این استدلال عمده ای بوده که در قبل از انتخابات جاری بود. من حس کردم در اواسط انتخابات مثل اینکه این دو استدلال عمده یعنی یکی عاری بودن پست ریاست جمهوری از یک قدرت واقعی و دیگری محدود بودن فوق العاده حق انتخاب مردم توسط نظارت استصوابی، این مسائل به حاشیه رفتند و دیگر مطرح نیستند. و مثال اینکه هاشمی بیاد بهتر است یا احمدی نژاد؟ به خصوص در دور دوم. یا ازمیان گزینه های موجود ما به معین رای بدهیم یا ندهیم و چه بکنیم و غیره. ما باید در بررسی انتخابات به این مسئله هم پاسخ بدهیم که موضوع انتخابات ریاست جمهوری در جمهوری اسلامی ایران چیست؟ و حدود و ابعاد اهمیت این انتخاب تا کجاست؟ به نظر من بخصوص جامعه روشنفکری و نیروهای اپوزیسیون ایرانی هنوز یک اتفاق نظر جامعی حول مسئله انتخابات در جمهوری اسلامی ندارند و ارزیابی هایشان از اینکه این انتخابات چه میزان مهم است و چه میزان مهم نیست. در دوران قیل از انتخابات خیلی به این سمت کشیده می شود و شد که انتخابات الکی است و اهمیتی ندارد و در حین انتخابات این اهمیت بالا می رود. و پس از انتخابات بحث این است آیا ما درست عمل کردیم یا نکردیم و باز پراکندگی آرا شاهدش هستیم من فکر میکنم یک بار این بحث را تمام کنیم. 

شما در رابطه با مواضع اپوزیسیون نسبت به انتخابات صحبت کردید. نظر شما در رابطه با خود انتخابات و آن عواملی که موجب پیروزی احمدی نژاد گردید، چیست؟ 
ابتدا یک نکته را روشن بکنیم. تا چه میزان سلامت و صحت انتخابات از نظر ما مسجل هست؟ اعتراضات زیادی توسط آقای کروبی و آقای معین و اخیرا آقای رفسنجانی مطرح شده است بطوری که سلامت انتخابات را زیر سئوال بردند. بخصوص به دلیل مداخله بسیج در جریان انتخابات و فعالیت بسیج در روزهای قبل از انتخابات. ما (من وشما) و نیروهای اپوزیسیون به طور کلی در وضعی نیستیم که بتوانیم قضاوت قطعی در مورد صحت و سلامت انتخابات داشته باشیم. از آن جایی که یک حالت عمومی، یک روحیه عمومی در جامعه وجود ندارد که اساس رای مردم زیر سئوال ببرد. یعنی آنقدر تقلب و یا رای شماری یا هر نوع مداخله دیگری در شمارش به حد و گونه ای نیست که کلا نتیجه انتخابات مورد نفی و یا رد بکند، بنابراین میشود روی کلیت آرا با کمی بالا و پائین به علت تقلب ها حرف بزنیم. روحیه اعتراضی زیر سئوال بردن نتایج انتخابات توده های رای دهنده وجود نداشته است. به نظر من می توان روی همین نتایج بدست آمده، حالا با کمی بالا و پائین متکی شد.
در دور اول انتخابات، کاندیداهای مختلف با نگاه های مختلف برای جلب آرا مردم به رقابت پرداختند. و طیف وسیعی از نیرو های اجتماعی را این رقبا تحت تاثیر قرار می دادند. همین جا اضافه کنم که فکری که بر این پایه استوار بود که به علت وضیعت قانون اساسی، به دلیل سطح آگاهی مردم، به دلیل تبلیغات اپوزیسیون، به دلیل بی محتوا بودن انتخابات و تجربه هشت ساله خاتمی مردم متوجه شدند که انتخابات اهمیتی ندارد و اکثریت مردم در این انتخابات شرکت نخواهند کرد. در همان دور اول نشان داد که چنین نیست و نامزدهای مختلف تمایلات طبقاتی، فرهنگی اجتماعی مختلف را تا آن حدی عرضه می کنند که اکثریت جامعه ما را پوشش می دهد. من این جور می بینم آن شکاف هایی را و نگاه هایی که رای مردم را هدف قرار داده بود که جذب بکند. نگاه اول نگاه آقای رفسنجانی بود. اقای رفسنجانی در تبلیغات خودش می خواست این را بفهماند که اگر او روی کار بیاد، روند مدرنیته در جمهوری اسلامی ایران، نزدیکی رابطه با غرب، آزادی اقتصادی و آزادی سیاسی گسترش پیدا خواهد کرد. آقای رفسنجانی و ستاد انتخاباتی ایشان، اقشار بالایی جامعه ما را اقشاری که یا در دوران اخیر به مال و منال زیادی رسیده و یا در دوره های قبلی هم جزء اقشار مرفه اجتماعی محسوب می شدند، هدف خود قرار داده بود. من در شخصیت های اداری و در چهره های اداری و دولتی و در چهره های تجاری کشور تعداد قابل ملاحظه ای را می دیدم که از سران اداری و اقتصادی کشور اساسا چه انتخابات آزاد بود و چه آزاد نبود، آقای رفسنجانی را گزینه مناسبی از هر نظر برای احراز پست ریاست جمهوری می دیدند. و مرکز تبلیغات این نیروها این بود که آقای رفسنجانی قدرتمند است. و من از این قدرتمند بودن اینجوری می فهمیدم: چون ما از او پشتیبانی می کنیم پس اوقدرتمند است. و همچنین تلقی در دنیا بوجود آوردند که آقای رفسنجانی فردی است قدرتمند که می تواند پاسخگوی مسائل مهم سیاست مملکت از جمله رابطه با غرب، مسائل و مشکلات قانون اساسی و مشکلات ولایت فقیه و غیره را از پس آن بربیاید و حل بکند. من ابنجوری می فهمیدم که این که می گویند قدرتمند است بعنی غرب، هم محافل معینی بخصوص در اروپا و هم جنا ح های معینی در آمریکا مایل هستند که آقای رفسنجانی این انتخابات را ببرد. اما وقتی یک کمی از لایه های بالایی جامعه، اقشار بالایی جامعه به پائین تر می رفتیم، مثلا ۸۰ ـ۹۰ درصدی از توده مردم از طریق کار خودشان ارتزاق می کنند و معیشت خودشان را می گذرانند به آنها که می رسیدیم می بینیم که تصور آقای رفسنجانی گر چه مبتنی بر قدرتمند است، یعنی پشتش به سرمایه های کلان و بوروکرات های عالی مقام هست و دولت های خارجی تا حدی چشم امید باو دارند یا قبول دارند یا می خواهند با آن کار بکنند. اما تلقی عمومی مردم از آقای رفسنجانی فردی است که چپاولگر است و فردی است که دروغگو است و انواع و اقسام دشنام ها، در بین مکالمات مردم عادی نثار ایشان می شد. شاید بدون اغراق بتوان گفت که آقای رفسنجانی کسی است که بیش از هر فرد دیگری در درون جامعه ایرانی نسبت به او حساسیت منفی وجود دارد. این یکی از نامزدهایی بود که تمایلات اقشار بالایی جامعه ما را به طور کلی اعم از اداری و اقتصادی بازتاب می داد. و خوب دیدیم که این ها خودشان می توانند ۵ تا ۶ میلیون رای هم جذب بکنند.
آقای معین تمایلات اقشار میانی جامعه را به خصوص اقشار روشنفکر جامعه ما را منعکس می کرد و در تمام مبارزات انتخاباتی خودش، اشاره مرکزی خودش را متوجه نیروهای آزادی خواه و اقشاری که به آزادی اجتماعی و سیاسی و فرهنگی بیشتری دارند نیاز دارند متمرکز کرد به گونه ای که سایر مسائل و مشکلات عمده جامعه از جمله مسئله چگونگی رشد اقتصادی و چگونگی رفع تبعیض طبقاتی در جامعه و برخورد با فقر و بیکاری در جامعه محلی از اعراب در صحبت هایش، در تماس هایش و در پیغام و پسغام هایش پیدا نکرد. یعنی آقای معین فی النفسه و تقریبا به طور صددرصد آرای روشنفکران جامعه ما را به خودش اختصاص داد که بالغ بر چهار میلیون می شد. تا اینجا میزان رای آقای رفسنجانی حدود شش و سه دهم میلیون و آرای معین حدود چهار میلیون نشان داد که میزان کسانی که به تغییرات در جمهوری اسلامی معتقد هستند و رای می دهند بیش از ده میلیون نیست. آرای اقشار میانی و جامعه ما همین حدود هست که متعلق به خودشان است شاید ما بتوانیم یک یا دو یا سه میلیون رای هم که به آقای قالیباف و لاریجانی داده شده مربوط به اقشار میانی و بالایی جامعه بدانید ولی نه بیشتر. چون آن آرا تا حدود زیادی غیر مستقل هستند و شهروندان نه بر اساس انتخاب گروه های اجتماعی فعال در میان مردم، بلکه به دلیل توصیه از بالا شاید بیشتر به اینها رای دادند. لااقل برای من این امکان وجود ندارد که آرای قالیباف و لاریجانی به دقت بشمارم که به حساب کدام نیرو ها باید ریخته بشود، شاید یکی از عوامل کمک بکند که ما آرای آقای لاریجانی و آقای قالیباف را هم بخشی از آن را به حساب اقشار میانی و بالایی جامعه بریزیم و نه به حساب توده زحمتکش. و همین متد تبلیغات آنها است یعنی آقای قالیباف بیشتر سعی کرد با مسائل و نگاه های اقشار مدرن جامعه برآمد بکند، با لباسی که می پوشید با پزهایی که می داد و با حرف هایی که میزد سعی می کرد اقشار متوسط و بالایی را ببیند و یا دیده بشود توسط آنها و آنها به اوحساسیت پیدا بکنند. آقای لاریجانی زیاد فعالیت توده ای بدان معنا نداشت و جالب بود برای من که همه سعی اش در این بود که کدام یک از صاحبان قدرت سیاسی مملکت در اعلام پشتیبانی از او اعلامیه صادر می کرد یعنی به عنوان یک پارازیت محافل بالایی خودش را عرضه کرد و در جریان برنامه های انتخاباتی چهره نمود.
پدیده بسیار جالب اقای کروبی بود که با حدود پنج میلیون رای با آرای نسبتا نزدیکی نسبت به احمدی نژاد به ردیف سوم رانده شد. علت این امر تاکنون برای تحلیل گران و صاحب نظران دقیقا شناخته شده و مطالعه شده نیست. یکی از پدیده ها بغرنج نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، یافتن پاسخ های دقیق برای آرای آقای کروبی است. مهمترین شایعه ای که بر سر زبان ها است مهمترین سخنی که بر سر زبانها است اگر نخواهیم بگوئیم شایعه، این است که گفته من پول نفت را مستقیما تقسیم می کنم و نفری پنجاه هزار تومان به هر کسی سالانه خواهم داد و این شش میلیون رای آورد. شاید این عامل تاثیر داشته باشد ولی فکر نمی کنم که به تنهایی بتواند جلب کننده آرا شش میلیون شهروند ایرانی باشد یا لااقل هنوزمورد اثبات قرار نگرفته و تحقیق میدانی ثابت نکرده که آیا این حرف درست است یا نه. عوامل دیگر را هم نیز باید در نظر گرفت. آقای کروبی در شبکه وسیعی از فعالین توده ای در شهرها ی مختلف متکی بوده در بخش معینی از شبکه نیروهای مذهبی جامعه ما که از طریق مساجد عمل می کنند با مردم ارتباط داشته و نقش روحانیون مبارز چه در انتخابات ۲ خرداد ۷۶ و چه در انتخابات ۱۸ خرداد ۸۰ موتلفه کارگزاران در دور اول در دور دوم جبهه مشارکت و کارگزاران بودند، را باید دید و به حساب آورد. آن ها بخش معینی را حول خود جمع کردند. در هر حال من اظهار نظر قطعی در مورد کیفیت آرای آقای کروبی ندارم بکنم. فقط آنچه که از آمار فعلی و به خصوص توزیع آن در اقصی نقاط کشورمی بینیم من را متوجه می کند که آرای کروبی متعلق به اقشار بالایی جامعه نبوده و بیشتر متعلق به اقشار پائینی است.
و بالاخره آرای آقای مهر علیزاده عمدتا نفر اول در استان های آذربایجان شرقی، اردبیل و احتمالا رضائیه یعنی مناطقی که آذری زبان هستند از ایشان استقبال وسیع کردند. و این خود نشان دهنده تاثیر عامل ملی یا قومی یا زبانی یا شکاف های فرهنگی بر اساس زبان و قومیت هست در ایران که حایز اهمیت است. من بعد طبقاتی خاصی را نمی توانم به آقای مهر علیزاده بدهم.
به این ترتیب دیده می شود رفسنجانی تمام تلاش خودش را کرد و نمایندگان اقشار حاکم بر جامعه ما یعنی از اعم از روحانیت حاکم، اعم از بوروکراسی حاکم و اعم سرمایه داری حاکم مشخصا رفت پشت آقای رفسنجانی، به خصوص روحانیون بزرگ و صاحبان قدرت از ایشان رسما پشتیبانی کردند و همچنین محافل خارجی. تردید ندارم که آقای رفسنجانی طبع اقشاربالایی پسند ما بوده است. دوم اقشار میانی و روشنفکری جامعه ما عمدتا حول آقای معین باضافه شاید آرای قالیباف و برخی از آرای رفسنجانی متعلق به اقشار میانی باشد ولی عمدتا بخش روشنفکری نسبت به معین حساسیت نشان داده اند. اقشار پائینی اساسا متوجه آقای احمدی نژاد بود و فعالیت ایشان هم در این حوزه بوده و شاید یعنی حس من اینجوری می گوید که بخش عمده آرا خودش را از اقشار پائینی جامعه، نیروی زحمت کش گرفته است.
جمع بندی کنم، در انتخابات دوره نهم به بارزترین شکلی ابعاد طبقاتی در جامعه ما وجود داشته، رخ نموده است و مهمترین شاخص انتخابات دوره نهم همین برآمد قشر بندی جامعه ما در آن هست.

نقش نیروهای تحول طلب، اصلاح طلب، محافظه کاران و بنیادگرایان در انتخابات چی بود؟ 
اگر به قسمت اول صحبت برگردیم، می بینیم که من قائل به این نیستم که صف بندی مربوط به ۸ سال پیش به عنوان محافظه کاران و اصلاح طلبان یک صف بندی پایداری بوده است در انتخابات دوره نهم، آن صف بندی متلاشی شد. بطور روشن متلاشی شد. تحت تاثیر کشاکش های طبقاتی آن صف بندی شکست. و در آخرین تحلیل و بخصوص در دور دوم ما دیدیم که تمام اقشار مدرن یا مدرن شونده جامعه ما، که به اقشار بالایی و میانی گرایش داشتند یک بیم و نگرانی جدی از آمدن احمدی نژاد در درون شان شکل گرفت و تقریبا خیلی کم از این اقشار به آقای احمدی نژاد رای دادند و اقشار پائینی جامعه ما بخصوص از آنجائی که می دیدند آقای رفسنجانی را اینجور تصور می کردند که آقای رفسنجانی مظهر قدرت و ثروت و حاکمیت است در ایران، آن را رد می کردند و فرد مقابل آن را برمی گزیدند. بنا بر این من نمی توانم ازآستانه دور دوم انتخابات تا مرحله ثبت نام انتخاب شوندگان در فروردین و اردیبهشت همین سال جاری یک شکاف عمده ای را در جامعه و در نیروهای سیاسی تشخیص بدهم تحت عنوان محافظه کار یا جبهه محافظه کاران و جبهه اصلاح طلبان. یک همچین آرایش شفافی آنچنان که ۸ سال پیش وجود داشت، در این دوره اخیر انتخاباتی وجود نداشت. بنابراین، این سئوالی که شما می کنید که مثلا اقتدارگرایان و یا محافظه کاران چه نقشی داستند؟ چه سهمی داشتند؟ و اصلاح طلبان به چه صورت؟ این به نظر من بر بستر عینی از فروردین ۸۴ تا خرداد ۸۴ ناظر آن بودیم، زیاد منطبق نیست. اگر ممکن است، یک بار دیگر بفرمائید موضوع را تا من اگر اشکالی در جوابم بوده بتوانم رفع بکنم. 

من تاکیدم بیشتر در رابطه با آن نیروهایی است که در جهت تحول ساختاری و یا اصلاح ساختاری دارند حرکت می کنند و همچنین موقیعت نیروهایی که به حفظ نظام در همین چهارچوب اعتقاد دارند.
اگر منظورتان نیروهایی است به اسم مدافعان تحول ساختاری و مخالفین تحول ساختاری. و منظور این است که در گام هایی که برداشته می شود آنها مقاومت می کنند برای حفظ نظام و این عده هم تعرض می کنند برای از بین بردن نظام، یا تغییرات در نظام یا تحول ساختاری یعنی قانون اساسی. اگر روشن تر تحول ساختای را بگوئید، می گویم منظور تغییر قانون اساسی یا تغییر در قانون اساسی، یعنی جبهه گشوده شده فعلی را جبهه نیروهای طرفدار نظام و مخالف نظام تشخیص می دهید. من تشخیصم این نیست که صف آرایی به این صورت شکل گرفته است. اینکه در آینده به این سمت خواهیم رفت، تقریبا تردید ندارم. ولی اگر آرایش نیروهای سیاسی را امروز به خواهیم بر این اساس رقم بزنیم آنچه در انتخابات گذشته دیدیم، من شک دارم که منطبق بر فاکت هایی باشد که ما در دوره انتخابات گذشته شاهدش بودیم. یک نکته را که شاید کمک بکند به این که ما هر دو مفاهیم واحدی را در مرکز توجه قرار بدهیم، ذکر می کنم و آن اینکه برای من تقریبا مسلم بود و بارها هم تاکید کردم، در هر مطلبی هم که نوشتم این برجسته است که قطع نظر از اینکه آقای احمدی نژاد روی کار بیاید یا آقای رفسنجانی یا آقای معین یا قالیباف و یا هرکس دیگری، من پیش بینی نمی کنم فضای سیاسی جامعه ما به سوی تنگ تر شدن و روند به سمت اعمال فشار بیشتر و احساس فشار بیشتر بر دوش فعالین سیاسی و اجتماعی ما خواهد بود. بر عکس من می دیدم و می بینم و تاکید می کنم که قطع نظر از اینکه چه کسی رئیس جمهور بشود، جامعه ما رو به سمت باز شدن باز هم پیش خواهد رفت و سال دیگر ما شاهد آزادی ها و تولرانس بیشتری در جامعه نسبت به امسال خواهیم بود. و این روند آنقدر محسوس است، آنقدر شتاب دارد که می گویند سال به سال می شود میزان آزادی ها یا تلورانسی که در جامعه گسترش پیدا می کند، را اندازه گرفت و این مهم است چون ما در اروپا ما نمی توانم همچین کاری را سالانه اندازه بگیریم. 
بنا براین می بینم که افزایش آزادی های سیاسی، افزایش امکانات مردم و تمکین حکومت به تغییرات بنیادینی که در درون جامعه شکل گرفته، لزوما به این سمت خواهد رفت که موضوع قانون اساسی به مسئله مرکزی جامعه تبدیل بشود. شاید در یکی دو سال ما به این صحنه برسیم. اما این را نمی بینم که امروز نیروهای سیاسی عملا موجود در صحنه در انتخابات گذشته بر اساس صف بندی مدافع تحولات ساختاری یا مخالف تحولات ساختاری برآمد کردند. اگر شما بخواهید اصرار داشته باشید که ببینید چه کسانی با تحولات ساختاری برآمد کردند، آن را من می توانم آدرس بدهم، بطور معین نیروهایی که جانب تحریم را گرفته اند و بر شعار تحریم ایستاده اند. آنها نیروهایی بودند که فکر می کردند تحولات ساختاری در درون جمهوری اسلامی ایران از طریق انتخابات نامیسر است و لذا برای برگزاری رفراندم یا برای به خیابان آوردن مردم تدارک می دیدند. آنها چنانچه نتایج انتخابات دوره نهم را مبنا قرار دهیم ثابت می شود که رقمی کمتر از ۲۰ درصد جامعه ما هستند و نیرویی هم هسنتد که در درون جامعه قادر به بسیج میلیونی مردم هنوز نیستند. بنابراین اگر از این زاویه پاسخ سئوال برای شما ارضا کننده است، تکرار می کنم که چنانچه بخواهیم جبهه ای را تصور بکنیم که در جامعه وجود داشته و در یک وجه اش می گفته قانون اساسی باید تغییر بکند و بر همین اساس شعار تحریم داده در مقابل جبهه ای که می گفت نه! مطالبات روزمره ، مطالبات فرهنگی، طبقاتی و اجتماعی عمده هستند و اینها در جریان انتخابات باید برآمد بکنند، در همین ساختار موجود حقوقی جمهوری اسلامی و در کادر همین قانون اساسی انتخابات برگزار شود و ما خواسته ها و مطالبات خودمان را در همین چهارچوب طرح بکنیم، این نیروها در مقابل آن نیروها، اگر بخواهیم تصور بکنیم که صف آرایی داشتند انوقت می توانیم بگوئیم جبهه تحریم در مقابل جبهه رای یا جبهه شرکت . این را به این ترتیب عنوان بکنیم ولی من فکر نمی کنم این یک صف آرایی واقعی و عینی که رویدادها را تحت تاثیر خودش قرار دهد.می تواند تلقی بشود. 

شما به بخشی از سوال من جواب دادید. من روشن تر سئوال را مطرح کنم. ببینید در دوره اصلاحات، صف بندی مشخصا بین محافظه کاران و اصلاح طلبان بود. اصلاح طلبان خواستار تغییر در ساختارحکومتی بودند. بعد از مجلس هفتم بتدریج صف بندی حول مسئله تحول پایه ای شکل گرفت، از جمله تغییر قانون اساسی که شما اعلامیه ها را دیدید. بعد از انتخابات این صف بندی حول چه مسئله ای خواهد بود؟آیا حول مسائل طبقاتی خواهد بود که به مطالبات مشخص طبقات اجتماعی یا گروه های اجتماعی برمی گردد یا موضوع دیگری در دستور است؟ طبعا اینکه کدام موضوع در دستور قراربگیرد، صف بندی های متفاوتی شکل خواهد گرفت. منظورم این است که شما در دور جدیدی که بعد از انتخابات آغاز می شود صف بندی را حول کدام موضوع می بینید؟ و چه نوع صف بندی شکل خواهد گرفت؟
من اگر خاطرتان باشد در همایش هم یک صحبت کوتاهی داشتم در این زمینه، که نه تنها آن تلقی که مهمترین شکاف سیاسی در درون جامعه ما شکاف بین مدافعان نظام و مخالفان نظام هنوز نیست، یعنی مدافعان تحولات ساختاری و مخالفان تحولات ساختاری نیست بلکه به نظر می رسد با توجه به واکنش ها یی که در جامعه بوجود آمد در جریان انتخابات ما باید یک تجدید نظر بنیادین در اصول استراتژی خودمان به عمل بیاوریم به زبان دیگر من قائل به این نیستم که شکاف عمده ای که می توان حول آن شکاف اتحادهای سیاسی را تحت عنوان مدافعان حفظ نظام و مخالفان حفظ نظام رقم زد هنوز در جامعه ما پدید نیامده یا اگر پدید آمده باشد و بخواهیم تصور کنیم که وجود دارد، شکافی میان یک اقلیت ۱۰ تا ۱۵ درصدی با یک اکثریت ۶۰ ـ ۶۵ درصدی و نیروهای سیاسی که همه اعم از جبهه مشارکت ، ملی ـ مذهبی ها و جریان رفسنجانی و کروبی جریان حول و حوش آنها همه با شرکت آقای احمدی نژاد مصباح یزدی تا آقای خامنه ای همه اینها در یک طرف قرار می گیرند. آنوقت دفتر تحکیم وحدت و اتحاد جمهوری خواهان، نمی دانم نامه ۶۲۵ نفر و یا گروه های سیاسی خارج از کشور مثل مجاهدین و سلطنت طلب ها هم در یک جبهه قرار می گیرند. اگر مفهوم سیاسی این معنا را بخواهید در مرکز توجه قرار بدهید. چون اینها می گویند این مسئله حل شود و جبهه آرایی هم براساس مخالفین و موافقین نظام بکنیم. من یک همچنین آرایشی را نمی بینم که در صحنه سیاسی الآن در حال شکل گیری است. موضوع گسترش فضای سیاسی، گسترش آزادی های سیاسی، ترمیم شکاف های طبقاتی، بهبود وضع معیشتی عامه و کنترل فساد. این ها شعارهایی است که در کادر همین قانون اساسی عملا موجود قابل پیگیری و قابل عرضه هستند و شکافهای عمده جامعه ما را تشکیل می دهند. تا مدت ها که این مدت ها برای من هنوز روشن نیست تا چه میزان است ولی می دانم که صحبت حداقل چند ماه نیست جامعه ما در کادر همین نظام سیاسی حقوقی عملا موجود به زیستن و کشاکش درونی ادامه خواهد داد و هر گونه تلقی که فکر کند که کشاکش بین نظام و مخالفین کشاکش عمده است در جامعه، به نظر من یک نوع خیال پردازی و رویاپردازی کرده و انتخابات اخیر هم بیش از پیش نشان داد که آن نیرویی که خود را در آن طرف قرار می دهد نیرویی بیش از ۱۰ تا ۱۵ درصد فعلا در چنته ندارد. 

بخش : سياست
تاریخ انتشار : ۱۶ تیر, ۱۳۸۴ ۳:۴۰ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

صلح پایدار، تنها با مشارکت فعال مردمی ممکن است!

دوازده روز جنگ نتایج غیرمنتظره‌ای به همراه داشت. انسجام داخلی در ایران، به‌رغم بحران‌های مزمن اقتصادی و شکاف‌های اجتماعی، حفظ شد. در مناطق مرزی و در میان اقلیت‌های قومی نیز نشانی از شورش یا همکاری با دشمن دیده نشد. تظاهرات صلح‌طلبانه در کشورهای مختلف، حمایت ایرانیان مهاجر از حق دفاع ملی، و همصدایی نیروهای سیاسی مستقل در مخالفت با جنگ و مداخله خارجی، تصویری فراتر از کلیشه‌های رایج ارائه داد.

ادامه »
سرمقاله

اسراییل در پی تحقق رؤیای خونین «تغییر چهرۀ خاورمیانه»!

دست‌کم دو دهه است که تغییر جغرافیای سیاسی منطقۀ ما بخشی از اهداف امریکا و اسراییل‌اند . نتانیاهو بارها بی‌پرده و باافتخار از هدف‌اش برای «تغییر چهرۀ خاورمیانه» سخن گفته است. در اولین دیدارش با دونالد ترامپ در آغاز دور دوم ریاست جمهوری نیز مدعی شد که اسراییل و امریکا به طور مشترک در حال مبارزه با دشمنان مشترک و «تغییر چهرۀ خاورمیانه»‌اند.

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

سیمور هرش: آنچه به من گفته شده است در ایران اتفاق خواهد افتاد.

یک مقام آگاه امروز به من گفت: «این فرصتی است برای از بین بردن این رژیم برای همیشه، و بنابراین بهتر است که ما به سراغ بمباران گسترده برویم.» … بمباران برنامه‌ریزی‌شده آخر هفته اهداف جدیدی نیز خواهد داشت: پایگاه‌های سپاه انقلاب اسلامی، که از زمان سرنگونی خشونت‌آمیز شاه ایران در اوایل سال ۱۹۷۹ با کسانی که علیه رهبری انقلاب مبارزه می‌کنند، مقابله کرده‌اند.

مطالعه »
یادداشت

در نقد بیانیه فعالین مدنی بشمول برندگان نوبل صلح درباره جنگ…

آخرین پاراگراف بیانیه که بخودی خود خطرناک‌ترین گزاره این بیانیه است آنجایی است که میگویند: ” ما از سازمان ملل و جامعه‌ی بین‌المللی می‌خواهیم که با برداشتن گام‌های فوری و قاطع، جمهوری اسلامی را به توقف غنی‌سازی، و هر دو‌طرف جنگ را به توقف حملات نظامی به زیرساخت‌های حیاتی یکدیگر، و توقف کشتار غیرنظامیان در هر دو سرزمین وادار نمایند.” مفهوم حقوقی این جملات اجرای مواد ۴۱ و ۴۲ ذیل فصل هفتم اساسنامه ملل متحد است.

مطالعه »
بیانیه ها

صلح پایدار، تنها با مشارکت فعال مردمی ممکن است!

دوازده روز جنگ نتایج غیرمنتظره‌ای به همراه داشت. انسجام داخلی در ایران، به‌رغم بحران‌های مزمن اقتصادی و شکاف‌های اجتماعی، حفظ شد. در مناطق مرزی و در میان اقلیت‌های قومی نیز نشانی از شورش یا همکاری با دشمن دیده نشد. تظاهرات صلح‌طلبانه در کشورهای مختلف، حمایت ایرانیان مهاجر از حق دفاع ملی، و همصدایی نیروهای سیاسی مستقل در مخالفت با جنگ و مداخله خارجی، تصویری فراتر از کلیشه‌های رایج ارائه داد.

مطالعه »
پيام ها

پیام به کنگرهٔ بیست‌وششم حزب کمونیست آلمان

ما بر این باوریم که چپ اگر نتواند در برابر ماشین جنگی سرمایه‌داری بایستد، اگر چپ صدای رنج مردمان بی‌پناه نباشد، اگر چپ در خیابان‌ها، کارخانه‌ها، اردوگاه‌ها و مناطق جنگ‌زده حضور نداشته باشد، از رسالت تاریخی خود فاصله گرفته است. ما برای بنای جهانی دیگر مبارزه می‌کنیم – جهانی فارغ از استثمار، از سلطه، از مرزهای ساختگی، از جنگ و نژادپرستی.

مطالعه »
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

بیانیه حزب دمکراتیک مردم ایران: برای صلحی پایدار

مویه کن مام وطنم

شب تاریک وبیم موج وگردابی چنین هائل – کجا دانند حال ما سبک باران ساحل ها؟

Grußwort zum 26. Parteitag der Deutschen Kommunistischen Partei

پیام به کنگرهٔ بیست‌وششم حزب کمونیست آلمان

فیروزه بنی‌صدر: جنگ اسرائیل و ایران – شما نمی‌توانید دموکراسی را بر روی ویرانه‌ها و مردگان بسازید!