در سالگرد ۱۸ تیر ۱۳۷۸
که عشق آسان نمود اوّل، ولی افتاد مشکلها!
نوشتن در مورد هیجده تیر ۱۳۷۸ و آن خیزش پرشورونشاط برای نویسندهٔ این سطور از دو جهت حائز اهمیت است. از یک سو پاسداشت وقایع و ارزش گذاردن به آن کوششهایی که در راستای اعتلای آزادی و دموکراسی نزدیک به صد و پنجاه سال است در میهنمان در جریان است و از سوی دیگر بررسی و جمعبندی آن وقایع بر اساس آگاهی امروزی و نگاهی به آن دوران از سکوی امروز.
مروری بر آن دوران
حضور پرشور مردم در انتخابات خرداد ۱۳۷۶ و انتخاب غیرقابلباور آقای خاتمی به عنوان رئیس جمهور اگر چه مرهون حضور تکتک آحاد مردم امیدواری بود که با حضور پرشور خود این حماسه را فراهم آوردند، اما این مهم رقم نمیخورد اگر در آن زمان گروههای مرجع و در رأس آن جنبش دانشجویی به حرکت در نمیآمد. نیروهای دانشجویی در خلق این تاریخ جایگاه ویژه داشتند.
هیجده تیرماه ۱۳۷۸ در شرایطی رقم خورد که نیروهای تحولخواه جامعه پس از فتح غیرمنتظرهٔ نهاد ریاستجمهوری به یکباره با جنایات فجیع موسوم به «قتلهای زنجیرهای» مواجه شدند. انتقامگیری گزمگان استبداد از چهرههای فاخر جامعه چون نویسندگان، روشنفکران و سیاستمداران ملّی در چارچوب پروسهٔ «حذفدرمانی» جامعه را مضطرب و قلب تپندهٔ آن یعنی دانشگاه تهران را به خروش و تبوتاب کشاند.
پس از افشای دستورالعمل سعید امامی عامل شناختهشده و موثر قتلهای زنجیرهای در روزنامهٔ سلام و توقیف این روزنامه، دانشجویان دست به اعتراضی کاملاً مسالمتآمیز زدند و خواهان رفع توقیف از این روزنامهٔ اصلاحطلب شدند.
در شب آن اعتراض عوامل موسوم به لباس شخصیها به کوی دانشگاه تهران حمله کردند و ویرانهای به بار آوردند، اقدام وحشیانهای که هیچ توجیه و محلی از حمایت نداشت.
حملهٔ غارتگرانهٔ عوامل حکومت به قدری ددمنشانه بود که رهبر جمهوری اسلامی را به موضع تدافعی کشاند و در اولین واکنش آن را شدیداً محکوم کرد و در مراسم نماز مغرب و عشائی که در بیت ایشان در تاریخ بیستویکم تیر ماه هفتاد و هشت برگزار شد، از جمله گفت: «مگر من بارها نگفتهام در اجتماعات کسانی که مخالفند، هیچ کس نباید رفتار خشونتآمیز داشته باشد؛ چون این، دشمن را خوشحال میکند. بارها ما این حرف را گفتیم، چرا گوش نکردند؟! چرا گوش نمیکنند؟! حتّی اگر یک حرفی که خون شما را به جوش میآورد به زبان آورند – مثلاً فرض کنید اهانت به رهبری کردند – باز هم باید صبر و سکوت کنید. اگر عکس مرا هم آتش زدند و یا پاره کردند، باید سکوت کنید.»
جدا از رهبر حکومت، رئیسجمهور و دولت اگر چه به این فاجعه اعتراض و حتی مصطفی معین از وزرای شاخص دولت و وزیر علوم و آموزش عالی در اعتراض به این بیقانونی از سمت خود استعفاء داد، اما از دانشجویان خواست که آرامششان را حفظ کنند. درخواستی که هنوز مورد اعتراض گروهی از نیروهای اجتماعیست.
در طی درگیریهای مربوط به هیجده تیر عزت ابراهیمنژاد، فارغالتحصیل رشتهٔ حقوق دانشگاه جندی شاپور اهواز که برای دیدار دوستش به کوی دانشگاه رفته بود، جان باخت و سعید زینالی ابتداء در منزلش دستگیر و سپس ناپدید شد. عزیز مفقودی که پس از گذشت بیستوچهار سال، هنوز از او خبری نیست.
خیزش هیجده تیر اولین حرکت عظیم دانشجویی بعد از اعتراضات دانشجویی در آغاز دوران موسوم به «انقلاب فرهنگی» در سال ۱۳۵۹ بود. نزدیک بیست سال بود که حاکمیت موفق شده بود سکوت قبرستانی را بر دانشگاه حاکم کند و مقتدرانه بر اقتدار خود ببالد. از این رو میتوان گفت حاکمیت انتظار چنین وسعتی از اعتراض را نداشت. اما علیرغم این عدم آمادگی، حکومت با نظم دادن به صفوفش و ترتیب یک تظاهرات سراسری و تهدید رئیسجمهور به کودتا توسط نامهٔ بیستوچهار نفر از فرماندهان عالیرتبهٔ سپاه سرانجام طی سخنان به غایت تهدیدآمیز حسن روحانی در سیمای دبیر شورای عالی امنیت ملی، در سخنرانی پیش از خطبههای نماز جمعه، توانست این آتش شعلهور شده را به زیر خاکستر ببرد.
جمعبندی آن وقایع بر اساس آگاهی امروزی و نگاهی به آن دوران از سکوی امروز
به باور راقم این سطور هیجده تیر پایان دوران تکیهٔ نظام ولایت فقیه به نیروهای انقلاب اسلامی و آغاز دوران اقتدارگرایی آقای خامنهای و نظام ولیفقیه است.
حوادث هیجده تیر و موضعگیریهای نیروهای حکومتی و ارزیابی از تغییر نسل و … از یک سو به آیتالله خامنهای نشان داد که در درازمدت یاوری جز نیروهای نظامی ندارد و به نیروهای نظامی نیز فهماند فقط در سایهٔ یک حکومت توتالیتر و اقتدارگراست که میتوانند جایگاه خود را در سریر قدرت حفظ کنند.
حتی میشود گفت آقای خامنهای به آنچه روحانی در سخنرانی پیش از خطبههای نماز جمعهٔ بیستوسوم تیرماه هفتاد و هشت گفت، عمل کرد. آقای روحانی گفت:
«حوادث چندروزهٔ اخیر، در کنار حوادثی که در این ۲۰ سال گذشته داشتیم که یک پالایش دیگر برای انقلاب ما بود. انقلاب ما در هر مقطعی نیاز به یک پالایش دارد و این حوادث چندروزه زمینهای را برای پالایش جدید در انقلاب ما و نظام ما بهوجود آورده است».
مسلماً آقای روحانی در آن مقطع نمیدانست این پالایش حتی قرار است دامان خودش را هم بگیرد، اما امروز در یک نگاه لحظهای به آن تاریخ میبینیم نه دیگر از آن نیروی اجتماعی حاضر در نمازهای جمعه خبری هست و نه آن طیف معتقد به ولایت که از روحانیت مبارز تا روحانیون مبارز را شامل میشد و نه حتی آن طیف لباسشخصی آن زمان نظیر دهنمکی حاضرند آنگونه در رکاب رهبر باشند.
امروز رهبر مانده است و فرماندهان بعضاً فاسد سپاه.
1 Comment
آیا منظور از امروز همین دیروز و همه چهل سال گذشته است ؟
این همه موضوعات بسیار مهم و اساسی در سطح ایران و جهان میگذرد .
سطح کیفیت مقالات و مندرجات نشریه کار ارگان یک سازمان سیاسی و پیشرو ، توان ارایه کیفیت یک نشریه دانشجویی و یا حتی دانش اموزی را ندارد .
خودتان به نشریه خودتان بنگرید چه چیزی برای خواندن و یا اندیشیدن در آن هست ؟
شما نویسنده ندارید یا حرفی برای گفتن ندارید؟
تنها سرمایه شما درین نشریه نخست آقای وطن آبادی و تحلیل ها و دیدگاههای بسیار قشنگ و هوشمندانه ایشان است و سپس آقای فرخ نگهدار .
مابقی مقالات گویا حقیقتا تنها برای تمرین دست خط نوشته شده اند و فاقد هرگونه ارزش خواندن میباشند .
تیتر مقاله را ببینید خواهید فهمید که امضای آن جناب علی بی غم است و هیچ انگیزه ای درکار نیست .
شما حرفی برای گفتن ندارید یا جلوی حرف زدن شما را گرفته اند ؟؟؟؟؟
همه آن آزادی و دمکراسی را که میخواهید دارید اما چیزی برای گفتن ندارید .
این حقیقت ماجراست .
امیدوارم این همه مشکل شما باشد و اگر کسی حرفی برای گفتن داشت او را به سکوت و خفقان نکشانید .
ازینکه به من اجازه میدهید که کامنت بگذارم بسیار سپاسگزارم اما باید که حقیقت دید خودم را درباره کیفیت و به روز بودن ارگان رسمی شما بیان کنم .
با احترام به همه نویسندگان شما که وقت میگذارند تا وقت دیگران را تلف نمایند .
شما حقیقتا به یک ارگان رسمی نیاز دارید و گرنه نشریه کامپیوتری شما اگر کاغذ بود تنها بدرد سبزی فروشی میخورد .