پنجشنبه ۶ دی ۱۴۰۳ - ۲۳:۴۰

پنجشنبه ۶ دی ۱۴۰۳ - ۲۳:۴۰

ادای احترام به غلامحسین ساعدی-۲۹ دسامبر پرلاشز پاریس!
اخیرا ویدیویی در شبکه های اجتماعی منتشر شده است که در آن یکی از عناصر سلطنت طلب به مقبره شخصیت برجسته ادبی و سیاسی ایران غلاحسین ساعدی در پرلاشز پاریس...
۶ دی, ۱۴۰۳
نویسنده: سردبير ماه
نویسنده: سردبير ماه
صدای لمپنیسم در پوشش سلطنت طلبی...
این افراد، که ظاهراً توانایی ورود به بحثی مستدل و منطقی با منتقدان را ندارند، سعی دارند به جای پرداختن به گفتگوی سالم و تبادل نظر سازنده، با توسل به...
۶ دی, ۱۴۰۳
نویسنده: بهروز ورزنده
نویسنده: بهروز ورزنده
چپ، آزادی و عدالت در تاریخ معاصر ایران!
در این بخشِ پایانی، ابتدا مروری کوتاه بر تاریخ چپ ایرانی دارم، از سال‌های آستانه‌ی جنگ اول جهانی تا امروز و سپس تلاش می‌کنم تا در پرتو نکات مطرح شده...
۶ دی, ۱۴۰۳
نویسنده: علیرضا بهتوئی
نویسنده: علیرضا بهتوئی
ضرورت چپ وجمهوری خواهی...
برای جریان چپی که می خواهد برای دغدغه های عمومی نسبت به وضعیت وخیم شکاف طبقاتی سیاستهای خصوصی سازی و کاهش نقش دولت در جوامع بازاری معاصر که نولیبرالیسم آنرا...
۶ دی, ۱۴۰۳
نویسنده: جابر حسینی
نویسنده: جابر حسینی
چله ی زمستان
یلدا، شبِ قشنگ/ شبِ خاطره ها، و دوران زمان/ دوران دریائی دل،/ و دوستی ها و رفاقت ها
۱ دی, ۱۴۰۳
نویسنده: کاوە داد
نویسنده: کاوە داد
ماشین اعدام و سرکوب را متوقف و زندانیان سیاسی را آزاد کنید
حکومت جمهوری اسلامی،در این شرایط که در زمینه های مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و مسائل منطقه ای با نا کامی روبرو شده و به شدت در بن بست و بحران...
۳۰ آذر, ۱۴۰۳
نویسنده: جبهه ملی ایران
نویسنده: جبهه ملی ایران
گسترش مقاومت مردم، زمينه ساز گذار از جمهوری اسلامی به دموکراسی!
بیانیه جمهوری سکولار دموکرات در ایران: ابداع اشکال جديد مقاومت مدنی به‌ویژه توسط زنان که با شجاعتی کم نظیر و با خلاقیت خارق العاده صورت می گيرد، جهانیان را به تحسین...
۳۰ آذر, ۱۴۰۳
نویسنده: همگامی برای جمهوری سکولار دموکرات در ايران
نویسنده: همگامی برای جمهوری سکولار دموکرات در ايران

گالیا درخیال

ورودی کوچه یک سرازیری سنگفرش شده بود و خانه‌ی «دخترارمنی» در ابتدای کوچه باریک قرار داشت. خانه‌ایی با یک ساختمان دواشکوبه با سقفی سفالی و بالکنی با نرده‌های چوبی ِآبی رنگ وگلدان‌های شمعدانی که زیبایی خیره‌کننده‌ای به کوچه می‌داد... خانم‌ارمنی را همه می‌شناختند... هرچند بچه‌ها را از آنها می‌ترساندند؛ اما همنشینی‌با پسر کوچک‌شان که همبازی بچه‌ها بود و بامادرها که به خانه‌شان رفت وآمد داشتند؛ موجب شده بود که کمی ترسشان بریزد!...

 

 گالیا_در_خیال

 به یاد سایه‌ی آفتاب که گفته بود:

«آذرخش از کوه می‌آمد فرود

چون سواری سرخ بر اسبی کبود»

ورودی کوچه یک سرازیری سنگفرش شده بود و خانه‌ی «دخترارمنی» در ابتدای کوچه باریک قرار داشت. خانه‌ایی با یک ساختمان دواشکوبه با سقفی سفالی و بالکنی با نرده‌های چوبی ِآبی رنگ وگلدان‌های شمعدانی که زیبایی خیره‌کننده‌ای به کوچه می‌داد… خانم‌ارمنی را همه می‌شناختند… هرچند بچه‌ها را از آنها می‌ترساندند؛ اما همنشینی‌با پسر کوچک‌شان که همبازی بچه‌ها بود و بامادرها که به خانه‌شان رفت وآمد داشتند؛ موجب شده بود که کمی ترسشان بریزد!… 

«دخترارمنی» دختر ِبزرگ‌شان بود. خیلی بزرگتر از آن بچه‌ها. زیبا بود و باسنگینی، وقار و آرامشی خاص در کوچه رفت‌وآمد می‌کرد. کفشهایش، دامن ِگلدارش وموهای سیاه به رنگ شبق‌اش، مورد توجه پسرهای بزرگتر ِکوچه بود؛ اماهیچکس جرئت چپ نگاه کردن به او را نداشت؛ چون هم‌کوچه ای بود و هم‌محله ای وازهم مهمتر خانم ارمنی اُبهتی داشت درآن کوی و برزن…

هیچ‌‌کس نمی دانست ازکجا وکی  مرد ِجوان ِشهرِباران، «دخترارمنی» را دیده بود… قدم زدن های ِوقت وبی وقت او، سیگار کشیدن عصرهای ِپاییز در همان محله و زیر تکچراغ کوچه را خیلی‌ها دیده بودند و خیلی چیزها می‌گفتند… بعد هم همان سال، مردِ جوان رفت به «پاتخت» که مهندس شود یا به قول یکی از همسایه‌ها از جادوی ِ«دخترارمنی» فراری‌اش دادند! و به قول دوستی فقط وقت همه راتلف کردند!… آن جادو، آن خنده که آدم را انگار به صبح ِفردا امیدوار می‌کرد و یقه همه را گرفته بود؛ کار خودش را کرده بود! بچه‌ها دوست داشتند آنها بهم برسند وبزرگترها آرزو داشتند عاقل باشند آن‌ها تا زخمی! نخورند… «دختر ارمنی» اما بی توجه به همه‌ی اهالی، همانند پری کوچکی توی بالکن ونرده‌های آبی رنگ می‌چرخید وصدای پیانودرس دادنش از اتاق ِمهمانخانه‌شان به گوش ِکوچه هم می‌رسید… آهنگ‌های زیبا که هنوزهم در خاطره‌هاست… بعدها فقط گاهی عصرها، بچه‌های محله اورامی‌دیدند با همان موهای مشکی به رنگ شبق و کمی غمگین…

دربحبوحه سال‌های۳۲_۳۱ مرد ِجوان که حالا سری درسرها پیدا کرده بود؛ او را بطور اتفاقی درخیابان نادری پایتخت دید… دختر ارمنی ازروبرو می‌آمد… هیچکدام‌شان واکنشی نشان ندادند. حتی برهم نگشتند!تا یکدیگررا ببینند…اما چهره‌‌ی‌شان دگرگون گشته بود؛ گویا هردو یکدیگر را شناخته بودند…

درزیر ارغوانِ پیر، زن که در انبوه جمعیت، آرام و بیقرار می‌آمد… انگشتان کشیده اش…آه!… یاد آن جعبه‌ی جادویی خانه‌ی دواشکوبه… دیگر چهره‌اش آن جوانی و طراوت را نداشت… لرزش صورت، لبها و چشمان پراز اشکش… وموهای سفیدی که از گوشه روسری‌اش نمایان بود؛ و شعر آن شاعر جوان درآن سال‌های دور:

«دیرست گالیا!

در گوش من فسانهٔ دلدادگی مخوان 

دیگر ز من ترانهٔ شوریدگی مخواه

دیریست گالیا! به ره افتاد کاروان

عشق من و تو؟…آه

 این هم حکایتی است

اما در این زمانه که درمانده هر کسی

از بهر نان ِشب

دیگر برای عشق و حکایت مجال نیست…*۱»  

اکنون سالهاست که گذرهیچ‌کسی به آن کوچه وآن محله نیفتاده؛ انگار همه از آن کوچه‌ی سنگفرش ِبن‌بست، از آن همه هیاهو، «هیاهوی زمان*۲ »… به یکباره گریخته‌اند!…

 

*۱- بخشی از شعر گالیا سروده‌شده در اوایل دهه۳۰  اثر هوشنگ ابتهاج متخلص به ه.ا.سایه؛ شاعر و پژوهشگر…

*۲- نام کتابی از «جولین بارنز»ترجمه ی «پیمان خاکسار»… روایت زندگی «دمیتری دمیترویچ شوستاکویج»آهنگساز مشهور قرن بیستم…

#زبان_نگاه⬇️⬇️ 

شعر:#هوشنگ_ابتهاج  ۶ اسفند ۱۳۰۶رشت، ١٩ مرداد ۱۴۰۱ کلن

ملودی وآهنگ:#پرواز_همای «سعید جعفرزاده‌احمد‌سرگورابی» زاده۲۰بهمن ۱۳۵۸ 

@jane_shifteham

@khosroye_shirindahanan

 اَمُرداد ۱۴۰۱

@apahlavan

بخش : شعر
تاریخ انتشار : ۲۶ مرداد, ۱۴۰۱ ۱۰:۱۶ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

به پیشواز شب چلّه – پایداری در پیروزی نور و آزادی بر ظلمت و استبداد!

هیئت سیاسی – اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) از این که نخستین پیام خود پس از انتخابش را هم زمان با شب یلدا، پایان جان‌سختی شب و جشن آغاز بازگشت نور بر زندگی و طبیعت راهی خانه‌های هم‌میهنان خود می‌نماید، خرسند است. ما این هم‌زمانی امیدآفرین را ادامهٔ  راهی می‌دانیم که دیری‌‌است در همراهی با مردم سرزمین‌مان در پیکار دیرینه‌شان با شب و ظلمت و در پیوند با آزادی و نور، برگزیده‌ایم.

ادامه »
سرمقاله

عفریت شوم جنگ را متوقف کنیم! دست در دست هم ندای صلح سردهیم!

مردم ایران تنها به دنبال صلح و تعامل و هم‌زیستی مسالمت‌آمیز با تمام کشورهای جهان‌اند. انتظار مردم ما در وهلۀ اول از جمهوری اسلامی است که پای ایران را به جنگی نابرابر و شوم نکشاند مردم ما و مردم جنگ‌زده و بحران زدۀ منطقه، به ویژه غزه و لبنان، از سازمان ملل متحد نیز انتظار دارند که همۀ توان و امکاناتش را برای متوقف کردن اسراییل در تداوم و تعمق جنگ و در اولین مرحله برقراری فوری آتش‌بس به کار گیرد.

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

دادگاه لاهه حکم بازداشت نتانیاهو، نخست‌وزیر؛ و گالانت وزیردفاع سابق اسرائیل را صادر کرد

دادگاه (لاهه) دلایل کافی برای این باور دارد که نتانیاهو و گالانت «عمداً و آگاهانه مردم غیرنظامی در نوار غزه را از اقلام ضروری برای بقای خود از جمله غذا، آب، دارو و تجهیزات پزشکی و همچنین سوخت و برق محروم کرده‌اند».

مطالعه »
یادداشت

رئیس جمهور پزشکیان، وعده‌هایش و انتظارات مردم…

قراین، شواهد و تحولات جاری در کشور حاکی ازآن است که در صورت مخالفت مسئولان نظام و افراطیون با خواست مردم و درک نادرست از تحولات داخلی، منطقه‌ای و جهانی، جامعه درگیر حوادث و اتفاقات بسیار ناگوار خواهد شد. با این چشم‌انداز از تحولات پیش رو ضروری است تا سازمان‌ها، احزاب، نهادهای مدنی و تشکل های صنفی- سیاسی، با ارزیابی از تحولات ناشی ازحوادث و اتفاقات احتمالی، برای ایفای رسالت تاریخی خود همراه و همسو شوند.

مطالعه »
بیانیه ها

به پیشواز شب چلّه – پایداری در پیروزی نور و آزادی بر ظلمت و استبداد!

هیئت سیاسی – اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) از این که نخستین پیام خود پس از انتخابش را هم زمان با شب یلدا، پایان جان‌سختی شب و جشن آغاز بازگشت نور بر زندگی و طبیعت راهی خانه‌های هم‌میهنان خود می‌نماید، خرسند است. ما این هم‌زمانی امیدآفرین را ادامهٔ  راهی می‌دانیم که دیری‌‌است در همراهی با مردم سرزمین‌مان در پیکار دیرینه‌شان با شب و ظلمت و در پیوند با آزادی و نور، برگزیده‌ایم.

مطالعه »
پيام ها
برنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

ادای احترام به غلامحسین ساعدی-۲۹ دسامبر پرلاشز پاریس!

صدای لمپنیسم در پوشش سلطنت طلبی…

چپ، آزادی و عدالت در تاریخ معاصر ایران!

ضرورت چپ وجمهوری خواهی…

چله ی زمستان

ماشین اعدام و سرکوب را متوقف و زندانیان سیاسی را آزاد کنید