امروز ۱۹ بهمن است، روز فداییان خلق ایران!
این روز بر همهٔ رفقای من و بر همهٔ همرزمان پیکار صادقانه، صمیمانه، جسورانه و رفیقانه در راه آرمانهای بلند انسانی آزادی، برابری، داد، پیشرفت، بهروزی و سربلندی ایران و ایرانی خجسته باد!
در روز تاریخی ۱۹ بهمن چند نکته؛ چند ارزیابی و نظر خود پیرامون جنبش فداییان خلق ایران، را با خوانندگان این نوشتار در میان میگذارم.
(۱) نکتهٔ نخست این که به باور من ۱۹ بهمن، نه روز بنیانگذاری جنبش فداییان خلق ایران و سازمان چریکهای فدایی خلق ایران، بلکه نماد بنیانگذاری این دو است. دلایل این ارزیابی من چنین است:
« آغاز روند تلاش برای ایجاد تشکلهای مستقل چپ در بیرون از چارچوب حزب تودهٔ ایران و جبههٔ ملی ایران به اواخر دههٔ ۳۰ و اوایل دههٔ ۴۰ برمیگردد. این تلاش در طی سالها مذکور در نقاط مختلفی از ایران به صورت جداگانه به ثمر نشست و تا جایی که به جنبش ما فداییان خلق ایران برمیگردد، منجر به تشکیل محفلهای گوناگونی شد که با پیوستن تدریجی بسیاری از آنها به یکدیگر، سرانجام در ماههای آغازین دههٔ ۵۰ با پیوستن گروههای موسوم به یک و دو به یکدیگر، سازمانی شکل گرفت که دیرتر، نام سازمان چریکهای فدایی خلق ایران را بر خود نهاد.
« برنامهٔ عملیات طولانیمدت در جنگلهای شمال کشور از سوی بقایای گروه موسوم به گروه جزنی – ظریفی طراحی و عملیاتی شده بود، گروهی که دیرتر و در جریان تاریخنگاری جنبش فدایی به گروه یک معروف شد. نه در طراحی و نه در ریختن نقشهٔ عملیاتی و نه در اجرای این برنامهٔ عملیات طولانیمدت رفقای گروه احمدزاده – پویان – مفتاحی که دیرتر و در جریان تاریخنگاری جنبش فدایی به گروه دو معروف شد، مشارکتی نداشتند. از این گروه تنها رفیق احمد فرهودی در عملیات شرکت داشت. پس از لو رفتن نام رفیق احمد فرهودی در ارتباط با مشارکت در عملیات «مصادرهٔ بانک ونک»، رفقای گروه دو از رفقای گروه یک خواهان مخفی کردن رفیق فرهودی میشوند و متعاقب آن رفیق احمد، به شمال منتقل و به گروه کوه وصل میشود. نه در حملهٔ مشخص به پاسگاه سیاهکل، که در واقع بخش برنامهریزیشدهٔ عملیات کوه نبود، و نه در کل عملیات کوه، گروه دو بنیانگذار سازمان، فراتر از مورد ذکرشده، نقشی نداشته است.
« تشکیل سازمان چریکهای فدایی خلق ایران، نه در سال ۱۳۴۹، که در بهار ۱۳۵۰ و پس آن صورت میگیرد که در نتیجهٔ دستگیریهای وسیع پیش و پس از عملیات حمله به پاسگاه سیاهکل، عملاً بخشهای اساسی گروه یک متلاشی و چریکهای مسلح دستگیر شده در جنگلهای سیاهکل در اسفند ۱۳۴۹ به جوخهٔ اعدام سپرده شده بودند.
(۲) نکتهٔ دوم این که جوهر جنبش فداییان خلق ایران را نمیتوان در چارچوب تنگ مبارزهٔ مسلحانه و تشکیل سازمان چریکهای فدایی خلق ایران گنجاند. گامهای آغازین تلاش برای سازمانیابی مستقل نیروهای جوان چپ در خارج از چارچوب حزب تودهٔ ایران و جبههٔ ملی ایران با هدف محدود و تلخیصیافتهٔ مبارزهٔ مسلحانه در پیش گرفته نشد. این حقیقت دارد که بخشی از شاخصترین نیروهای این جنبش نوپو در میدان پیکار با استبداد محمدرضاشاهی و نیز در پرتو تأثیر جنبش چپ و آزادیبخش جهانی به سرعت در مسیر باور به مبارزهٔ مسلحانه طی طریق کرد. این نیز حقیقت دارد که این بخش از جنبشی که دیرتر نام جنبش فدایی گرفت به تعابیر گوناگون به مبارزهٔ مسلحانه جایگاهی محوری یا از منظر تاکتیکی و یا از منظر استراتژیک داد. اما این نیز حقیقت دارد که بخشی از نیروهایی که در روندهای آغازین شکلگیری جنبش فداییان خلق مشارکت داشتند، به سازمان چریکی نپیوستند. گزینش مبارزهٔ مسلحانه به هر عنوان، چه به عنوان یک تاکتیک محوری و چه به عنوان تنها استراتژی و تاکتیک در مبارزه با رژیم مستبد کودتایی، مورد پذیرش همهٔ بخشهای جنبش فداییان خلق ایران قرار نگرفت.
هر چند روند رویدادها به سمتی پیش رفت که حکومت برآمده از کودتا با پلیسی کردن فضای فعالیت سیاسی در کشور و امنیتیتر کردن برخورد با فعالین سیاسی آزادیخواه مانع از سازمانیابی و برآمد بخش غیرمسلحانهٔ جنبش فداییان خلق ایران شد، اما بخشهای گوناگون این نیرو حتی در نیمهٔ نخست دههٔ ۵۰، چه در زندان و چه در خارج از آن، از جمله در درون سازمان چریکی روند تشخصیابی خود را طی کرد. یکی از نمونههای برآمد مستقل این نیرو سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر) بود که در سالهای آغازین پس از انقلاب بهمن ۵۷ تشکیل شد. نمونهٔ دیگر این نیرو، بخشی از نیروهای سازمان چریکهای فدایی خلق ایران بود که در سال ۱۳۵۵ در مخالفت با مبارزهٔ مسلحانه از سازمان جدا شدند و دیرتر به حزب تودهٔ ایران پیوستند. بخش سوم این نیرو خیل عظیم نیروهایی بود که پس از سرنگونی نظام پادشاهی و از میان رفتن موضوعیت مبارزهٔ چریکی شهری به فعالیت در چارچوب سازمان چریکهای فدایی خلق ایران پیوستند.
به باور من سازمان چریکهای فدایی خلق ایران هرگز همهٔ هویت و موجودیت جنبش فدایی نبود و به تعبیری این سازمان، صرفاً بازوی مسلحانهٔ این جنبش بود.
(۳) نکتهٔ سوم این که انتخاب مبارزهٔ مسلحانه، چه به عنوان تاکتیک و چه به عنوان استراتژی و آن هم در هر شکل از آن، گزینشی نادرست بود. هر چند مبارزهٔ تا پای جان جوانان نوپوی ایران با حکومت برآمده از کودتای ننگین ۲۸ مرداد، نشانگر عزم راسخ این نیرو در مبارزه با رژیم کودتا بود و به یکی از ویژگیهای پودمانی هویت آن نیز بدل شد، اما واقعیت این است که دورهٔ بیش از ۱۰ سالهای که از نخستین گامهای این نیرو برای تسلیح خود آغاز و تا وقوع انقلاب بهمن ۱۳۵۷ به طول انجامید، نتیجهای مثبت در راستای رشد مضمونی – مفهومی جنبش عدالتخواه ایران در بر نداشت. بر عکس، از دست دادن چند صد تن از مبارزان پیگیر آزادی و عدالت و بهروزی و پیش رفت ایران و ایرانی و شکنجه و زندانی شدن هزاران تن از آنان، قطع امکان بخش بزرگی از شاخصترین چهرههای این جنبش از حضور در میان مردم منجر به آن شد که رهبران و فعالین جنبش فداییان خلق به جای پرداختن به پیکار روشنگرانه و پراکندن بذر آگاهی و دانش در جامعه، در کنج انزوای خانههای تیمی و یا بر روی تختهای شکنجه و در سلولهای زندانها بسوزند و هدر شوند. گروه بزرگی از زنان و مردانی که به سادگی تربیت نمیشوند و به بار نمینشینند، جان و جوانی خود را در میدان مبارزهای بیحاصل بر کف گرفتند و بیچشمداشت در راه آرمانهای خود فدا کردند، بیآن که متوجه شده باشند که این حضور آنها در میدان جاری مبارزهٔ خلق است که مثمر ثمر است.
و این چنین نیز شد که در آستانهٔ انقلاب بهمن ۱۳۵۷ و در سالهای آغازین پس از آن که موج عظیم نیروها در جای جای میهن به سوی سازمان چریکهای فدایی خلق ایران سرازیر شد و امکان همپوشانی عظیمی میان جنبش فداییان خلق ایران و سازمان چریکهای فدایی خلق ایران فراهم آمد، سازمان فاقد توانایی مدیریتی و سیاسی برای ساماندهی این نیروی عظیم بود. جنبشی که با تدارک وسیع، با مطالعهٔ جامعهٔ ایران آغاز شده بود و در سالهای نخستین شکلگیری خود از توان بالفعل قابل توجهی برای تأثیرگذاری بر روندهای سیاسی کشور برخوردار بود، در طی بیش از یک دهه که از محوریت مبارزهٔ مسلحانه در صفوف آن میگذشت، همهٔ نسل بنیانگذار خود و بیشتر از آن را در میدان کارزاری بیسرانجام قربانی داده بود و اینک که به هدف سرنگونی رژیم شاه دست یافته بود، فاقد از تأثیرگذاری داهیانه بر روندهای جاری کشور بود.
این ضعف کیفی یکی از مهمترین عوامل بروز انشقاق و چند تکه شدن متأخر سازمان چریکهای فدایی خلق ایران بود. اتخاذ سیاستهای کاربردی و راهبردی نادرست، رفتن به کژراهههای فاجعهبار در سالهای نخستین انقلاب بهمن از سوی تمامی بخشهای سازمان چریکهای فدایی خلق ایران، بهای گزافی بود که به دلیل بیش از یک دهه تمرکز بر مبارزهٔ مسلحانه از سوی جنبش پرداخته شد. ارزش افزودهٔ سیاسی – اجتماعی جنبش فداییان خلق ایران از اتخاذ مشی مبارزهٔ مسلحانه هیچ نبود.
(۴) نکتهٔ چهارم این که عنصر پویایی و کنجکاوی، ذاتی جنبش فداییان خلق ایران است. همین پودمان هویتی سرشتین موجب آن شد که پس از خیانت حکومت برآمده از انقلاب بهمن به امید مردم، پس از شکست سیاستهای اتخاذ شده از سوی همهٔ بخشهای جنبش فداییان خلق ایران در قبال حکومت ولایی ، پس از فروپاشی سوسیالیسم واقعاً موجود که سالیان سال به عنوان الگویی برای شکل دادن به جامعهای منطبق بر آرمانهای جنبش ما، تلقی میشد، ما فداییان خلق بتوانیم در راستای تدوین پایههای اندیشگین منطبق بر نیازهای مردم و میهنمان گام برداریم و از این طریق دینمان به بنیانگذاران جان بر کف، پرشور، صادق و فرهیختهٔ جنبش فداییان خلق را ادا کنیم. و این پویایی گوهری است که ما موظف به پاسداشت آنایم. این پویایی، همان عنصری است که میتواند بقای جنبش آزادیخواه و دادپژوه ما را در گذر زمان تضمین کند و آن را به عنوان جزئی از جنبش دادپژوهانهٔ تاریخی سرزمین کهن ایران تثبیت نماید.
(۵) نکتهٔ پنجم این که بنیانگذاران جنبش و سازمان ما با عزمی سترگ و با سرمایهٔ جان خود پای در راهی گذاشتند برای دست یافتن به آرمانهایی به غایت انسانی. راز ماندگاری جنبش ما در بیش از نیم قرن پیکار خود آن پویایی و این عزم است در دستیابی به آرمانهای دیرین و تاریخی بنیانگذاران جنبشمان. و از این منظر نیز است که باید به تاریخی بودن جنبش خود بنگریم. تاریخی بودن جنبش ما، ضرورتاً در دوام موجودیت ما در خلال دههها و سدههای آینده نیست. تاریخی بودن ما در پاسداری از گوهر آرمانی مبارزهٔ بیامان در راه آزادی و داد است که تجلی مییابد. ما آن گاه تاریخی خواهیم ماند که بتوانیم حلقهٔ اتصال زنجیرهٔ پیکار دیرین و تاریخی در راه آرمان بلند آزادی و داد و برپایی جامعهای بر پایهٔ این ارزشها و ارزشهای همپیوند و تابع آن باشیم.
(۶) و نکتهٔ ششم و پایانی این که هر آن که در بطن زمانهای مملو از بیداد و ستم، دل، باور و نظر به سوی آینده، به سوی آیندهای روشن و انسانی دارد، نباید لحظهای از برداشتن گامهای قاطع در راه همگرایی نیروهای آزادیخواه و دادپژوه دریغ کند. بنیانگذاران جنبش ما با کوششی مثالزدنی، با تلاشی شبانهروزی و در دل نظامی استبدادی، گوهر جانهای خود را به هم پیوند زدند و در دل زمانهای دشوار جنبشی را جان بخشیدند که در جای جای میهن پهناور ما ریشه دواند و علیرغم خطاهای خود منشاء، ملجاء و مرجع امید صدها هزار نفر در سراسر کشور شد. راز ماندگاری ما در این نیز است که ما در روزگاری که دیگر نباید به خاطر چسباندن یک اعلامیه، جان بر سر پیمان بگذاریم، این درایت و کفایت را داشته باشیم، که کماکان در زمانهای مملو از ستم و بیداد، چهرهنمای سنگری برای پیکاری هر چه منسجمتر در راه آزادی و داد باشیم.
بیژن اقدسی
پنجشنبه، ۱۹ بهمن ۱۳۹۶ (۸ فوریهٔ ۲۰۱۸ میلادی)