مرحلهای سرنوشتساز در مذاکرات هستهای
روز یکشنبه، ۱۹ بهمن، در حالی که محمد جواد ظریف از گفتوگوهای جدی خود با جان کری، وزیر خارجه امریکا در مونیخ سخن میگفت و جان کری هم گفت که خواهان یک راهحل مسالمتآمیز در مورد برنامهی اتمی ایران است، آیتالله خامنهای نیز در جمع گروهی از پرسنل نیروی هوایی ارتش، بر موافقت خود با اصل توافق با غرب تاکید کرد و در ادامه گفت: “البته توافق بد نه؛ توافق نکردن بهتر از توافقی است که ناقض منافع ملی ما باشد”. نکتهی مهم دیگر سخنان خامنهای در این روز، حمایت دوباره از تیم مذاکره کنندهی هستهای و تایید سخنان روحانی در مورد شیوهی مذاکره بود. او با اشاره به این سخنان روحانی که گفته بود مذاکره معنایش این است که دو طرف سعی کنند به نقطهی مشترک برسند، گفت: “خوب این معنایش این است که یک طرف نخواهد همهی آنچه را مورد علاقهی او و مورد توقع اوست، تحقق پیدا کند”. خامنهای در همین سخنرانی گفت که با دو مرحلهای کردن توافق نهایی -به این معنا که ابتدا توافق روی کلیات انجام بگیرد و در مرحلهی بعدی به جزییات رسیدگی شود- موافق نیست و “اگر توافقی انجام شود، باید در یک مرحله و در بردارندهی کلیات و جزییات با یکدیگر باشد”، تا امکان “بهانهگیریهای پی در پی در جزییات” را از طرف غربی بگیرد.
با وجود تاکید خامنهای بر مخالفتش با دومرحلهای کردن توافق، اما پذیرش اصل توافق، اشاره به عملکرد ایران در پذیرش قطعنامهی ۵۹۸، حمایت از شیوهی پیشبرد مذاکرت از سوی دولتمردان ایران، منطقی خواندن عملکرد ایران در “توقف توسعهی سانتریفیوژها، تولید اورانیوم ۲۰درصد و توقف فعالیتها در تاسیسات اراک و فردو” و پذیرش این امر که مبنای مذاکره چانهزنی و رسیدن به نقطهی مشترک است، دال بر موافقت خامنهای با حل و فصل مسئلهی هستهای و تلاشها برای عملی کردن این توافق است.
یک روز پس از این سخنان خامنهای، جان کری، وزیر امور خارجهی امریکا در گفتوگویی با شبکهی «انبیسی» توافق اولیه بر سر یک طرح و داشتن یک «طرح واقعی برای توافق» را تنها شانس ادامهی مذاکرات و دستیابی به توافق در ماه ژوئن دانست. در همان روز دوشنبه ۲۰ بهمن، ولادیمیر پوتین، رییس جمهور روسیه در گفتوگو با «الاهرام» (روزنامه مصری) از «پیشرفتهای قابل توجه» در مذاکرات هستهای ایران و غرب سخن گفت و در عین حال بر ضرورت تلاش و چانهزنی طرفین برای رسیدن به «راهحلی متوازن و عادلانه» تاکید کرد. روز سهشنبه ۲۱ بهمن حسن روحانی، رییس جمهور ایران در دیدار با مشاور عالی امنیت ملی هندوستان گفت: “در حال حاضر پیشرفتهای خوبی حاصل شده، هرچند با توافق نهایی فاصله داریم. ایران گامهای لازم را برداشته است و اکنون نوبت طرف مقابل است که فرصت را مغتنم بشمارد”.
اما شاید بتوان سخنان روحانی در مراسم راهپیمایی سالگرد انقلاب، در روز ۲۲ بهمن در میدان آزادی را هم به جهت مکان و مناسبت سخنرانی و هم به لحاظ محتوا، از مهمترین واکنشهای مقامات ایرانی به «دلواپسان» و تندروهای داخلی مخالف مذاکرات هستهای دانست. او در این سخنان، «میدان دیپلماسی» امروز ایران را به جبهههای جنگ با عراق تشبیه کرد و گفت که “هیچ خیانتی بالاتر از خیانت پشت جبهه نیست”. وی تنها «دشمنان ملت ایران» و «صهیونیستها» را مخالف میز مذاکره خواند و در ادامه گفت که دولت در مذاکرات به دنبال تفاهم مشترک برد- برد است و این برد- برد را ادامهی فعالیت صلحآمیز هستهای ایران در چهارچوب قوانین بینالمللی و از سوی دیگر برداشتن تحریمها علیه ایران دانست.
از سوی دیگر، یک روز پس از تاکید خامنهای بر اینکه با اصل توافق موافق است، بارک اوباما رییس جمهور امریکا نیز در کنفرانس مشترک خبریاش با آنگلا مرکل، نخستوزیر آلمان، گفت که او، آنگلا مرکل و دیوید کامرون و دیگر دستاندرکارانی که در مذاکرات مشارکت دارند، تشدید تحریمها را معقول نمیدانند. وی در همین نشست از کاسته شدن شکافها میان ایران و غرب سخن گفت و در عین حال تاکید کرد که اکنون زمان آن رسیده که ایران تصمیماش را بگیرد.
در همین راستا، هفتهی گذشته «والاستریت ژورنال» در روز جمعه ۲۴ بهمن، از ارسال پاسخی«محترمانه، معقول و منطقی» از سوی خامنهای به بارک اوباما خبر داده بود. وال استریت ژورنال این خبر را به نقل از یک دیپلمات ایرانی نقل کرده و نوشته است که این نامه طی چند هقتهی اخیر به رییس جمهور امریکا ارسال شده است. پس از آن، اولین واکنش در این زمینه را یدالله جوانی، مشاور نمایندهی ولی فقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نشان داد و روز یکشنبه ۲۶ بهمن در مصاحبهای با «شبکهی العالم» تایید کرد که میان رییس جمهور امریکا و رهبر جمهوری اسلامی ایران مکاتباتی صورت گرفته و پاسخها، همانطور که اشاره شده، «محترمانه و معقول و منطقی» است. هرچند مرضیه افخم، سخنگوی وزارت امور خارجهی ایران روز یکشنبه ۲۶ بهمن، گزارش والاستریت ژورنال را تکذیب کرد و آن را “یک بازی رسانهای غیرحرفهای” توصیف کرد، اما در عین حال گفت: “نامهنگاری رییس جمهور امریکا دارای سابقه بوده که در برخی موارد نیز به این نامهها پاسخ داده شده است” و در ادامه تاکید کرد که نامهی جدیدی مطرح نیست.
اما به نظر میرسد که گامهایی که در رابطه با مذاکرات ایران و غرب برداشته شدهاند، به چنان مرحلهی حساسی رسیدهاند که «دلواپسان» ایرانی و غیر ایرانی را به تکاپو انداخته است. که از جمله میتوان به سخنان حسین شریعتمداری در قم که با عنوان «توافق روی کلیات، همان کلاه گشاد ژنو است» در کیهان منتشر شده، اشاره کرد. شریعتمداری در این سخنان بار دیگر تاکید کرد که هدف استراتژیک دشمن براندازی جمهوری اسلامی است و مذاکرات تنها پوشش و بهانهای برای رسیدن به این هدف است و هرگز به نتیجه نمیرسد. فریدون عباسی، رییس پیشین سازمان انرژی اتمی در زمان محمود احمدینژاد نیز در گفتوگویی با خبرگزاری «تسنیم» مذاکرات را «فرسایشی» خواند که طی آن ایران تعهدات فراوانی سپرده اما امتیازی نگرفته است.
و از سوی دیگر بنیامین نتانیاهو بار دیگر از انجام «معاملهی بد با ایران در مونیخ» سخن گفت که بر اساس آن “موجودیت اسراییل در خطر قرار خواهد گرفت” و اعلام کرد به همین دلیل مصمم است به واشنگتن برود و در کنگرهی امریکا مواضع اسراییل را به اطلاع اعضای کنگره برساند. این درحالی است که اوباما و معاون وی گفتهاند با توجه به اینکه سفر نتانیاهو در آستانهی انتخابات پارلمانی اسراییل صورت میگیرد، با وی دیدار نخواهند کرد. تعدادی از اعضای دمکرات کنگره هم با همین استدلال، اعلام کردهاند که از شرکت در سخنرانی نتانیاهو خودداری میکنند. این دیدار که قرار است روز سوم مارس انجام گیرد، به دعوت جان بینر، رییس مجلس نمایندگان امریکا صورت گرفته است. و در حالی که پیشتر، وزیر اطلاعات و امنیت اسراییل در نشستی خبری از احتمال اقدام یکجانبهی اسراییل علیه برنامهای هستهای ایران سخن گفته بود، بنیامین نتانیاهو در سخنانی در روز دوشنبه ۲۷ بهمن در وزارت دفاع اسراییل، یک بار دیگر نسبت به اوضاع خطرناک خاورمیانه و خطری که نفوذ «امپراطوری ایران» در منطقه برای اسراییل ایجاد میکند، هشدار داد. البته بخشی از هیاهوی ایجاد شده در اسراییل بر سر خطر ایران و هشدارها در این زمینه را شاید بتوان در چهارچوب انتخابات آیندهی اسراییل و تلاش برای جلب آرا نیز ارزیابی کرد.
اما در اخبار مربوط به مذاکرات هستهای در دو هفتهی گذشته میتوان این نکته را برجسته دید که هم مقامات ایرانی، از وزیر امور خارجه گرفته تا رهبر ایران و هم مقامات امریکایی، طرف مقابل را به «تصمیمگیری» و «هدر ندادن فرصت» دعوت میکنند. سخنان روحانی در ۲۲ بهمن که دشمنان مذاکرات را دشمنان ملت ایران نامید و منطقی خواندن عملکرد ایران در پذیرش قطعنامهی ۵۹۸ از سوی خامنهای، نشان از عزم طرف ایرانی برای غلبه بر مشکلات رسیدن به توافق با غرب و منزوی شدن هرچه بیشتر مخالفین چنین توافقی است. اما مشکلات و موانعی که مخالفین به ثمر رسیدن مذاکرات هستهای در هر دو سو ایجاد میکنند، با نزدیک شدن زمان توافق نهایی، شرایط را پیچیدهتر از پیش هم میکند. از تحریمهای وضع شده علیه ایران میتوان به عنوان یکی از این موانع نام برد. تحریمهایی که اوباما هرقدر هم خواهان رسیدن به توافق نهایی با ایران باشد، به تنهایی قادر به لغو آنها نیست. به ویژه که بسیاری از این تحریمها در کنگرهای تصویب شده که از نتانیاهو دعوت کرده تا به آنجا برود و نسبت به «خطر ایران» هشدار بدهد. و از آن سو «دلواپسان» ایرانی نیز بر سر تیم مذاکره کننده میزنند که همهجور امتیازی مانند “توقف توسعهی سانتریفیوژها، تولید اورانیوم ۲۰درصد و توقف فعالیتها در تاسیسات اراک و فردو” را واگذار کردیم، اما تحریمها همچنان بر جای خود باقی هستند.
چهارمین سالگرد حصر رهبران جنبش سبز
۲۵ بهمن، همزمان است با چهارمین سالگرد حصر رهبران جنبش سبز، زهرا رهنورد، میرحسین موسوی و مهدی کروبی و همچنین با چهارمین سال جان باختن محمد مختاری و صانع ژاله دو دانشجوی معترض و سبز که به دعوت میرحسین موسوی و مهدی کروبی برای شرکت در یک راهپیمایی حمایتی از مردم تونس و مصر پاسخ گفتند و برای حمایت از مردم این دو کشور به خیابان آمدند. راهپیماییای که بر خلاف تصور مسئولین و مقامات امنیتی گستردهتر از آن بود که بتوانند تحملش کنند و بر همین اساس، ضمن جلوگیری از حضور موسوی و کروبی در راهپیمایی و حمله به راهپیمایان که منجر به زخمی شدن و دستگیری تعدادی از معترضین و همچنین جان باختن صانع ژاله و محمد مختاری شد، در نهایت راه خروج از خانه را بر زهرا رهنورد، میرحسین موسوی، مهدی و فاطمه کروبی بستند و آنان در منازل خود محصور شدند. از آن روز تا کنون، به جز فاطمه کروبی، همسر مهدی کروبی که بعدتر آزاد گردید، آن سه تن دیگر همچنان در حصر خانگی به سر میبرند و تلاشهای بسیار تاکنونی برای رفع حصر، که به عرصهی بینالمللی نیز کشیده شدهاند به ثمر نرسیده است.
علیرغم اینکه این حصر بدون هیچ حکم قانونی صورت گرفته و علیرغم این که هم میرحسین موسوی و هم مهدی کروبی بارها خواستار تشکیل دادگاهی علنی برای محاکمهی خود شدهاند، نه این دادگاه تشکیل میگردد و نه درها به روی محصورین باز میشود. هرچند طی این چهار سال و به ویژه در یک سال گذشته، به زبانهای مختلف، یکی از شروط رفع حصر، «توبه» و عذرخواهی محصورین اعلام شده است، اما هیچکدام از محصورین این شرط را نپذیرفتهاند و شاید همین از آنان، سمبلی از مقاومت و تداوم جنبش مدنی ایران ساخته است.
به این مناسبت «کانون مدافعان حقوق بشر در ایران» خواستار آزادی بدون قید و شرط محصورین شد و حبس خانگی و ایجاد هر نوع محدودیت بدون محاکمه و صدور رأی برای کلیهی شهروندان را در حکم بازداشت غیرقانونی خواند. در بخشی از این بیانیه قوهی قضاییه “به دلیل مراعات نکردن اصول متعدد قانون اساسی، مجرم” خوانده شده است. و در بخش دیگری، ضمن تاکید بر اینکه بر مبنای اصل ۳۶ قانون اساسی، “حکم به مجازات و اجرای آن، باید تنها از طریق دادگاه صالح و به موجب قانون باشد”، آمده است: “طبق گفتار برخی مسئولان حکومتی، بازداشت افراد فوقالذکر (رهنورد، موسوی و کروبی) به دستور رهبر جمهوری اسلامی ایران صورت گرفته است، که اگر جنین امری صحت داشته باشد، این موضوع خارج از حدود اختیاراتی است که اصل ۱۱۰ قانون اساسی به رهبر اعطا کرده است”.
وزارت امور خارجهی امریکا نیز در روز شنبه ۲۵ بهمن ماه، طی بیانیهای خواستار آزادی زهرا رهنورد، میرحسین موسوی و مهدی کروبی شد و تداوم حصر و آزار و اذیت خانوادههای محصورین را محکوم کرد. در این بیانیه آمده است که “قانون اساسی ایران و تعهدات بینالمللیاش، حکومت این کشور را ملزم میکند که حقوق بشر شهروندان و آزادیهای بنیادین را تضمین کند و هیچکس نباید به شکل خودسرانه بازداشت شود”.
مرضیه افخم، سخنگوی وزارت خارجهی ایران، در روز یکشنبه ۲۶ بهمن، این بیانیهی وزارت خارجهی امریکا را “مصداق بارز دخالت در امور داخلی ایران و مغایر با تعهدات صریح دولت امریکا ذیل بیانیهی الجزایر” دانست. وی در مقابل، به “نگرانیهای مراجع مستقل در بارهی حقوق شهروندی اتباع امریکا” اشاره کرد و از مقامات امریکایی خواست به جای اینگونه اظهارنظرها، تمهیدات لازم را برای جلوگیری از تکرار حوادثی مانند قتل سه دانشجوی مسلمان امریکایی به عمل آورند و در پی اجرای عدالت باشند.
اما در همین رابطه، روز شنبه ۲۵ بهمن، گروهی از شهروندان ایرانی و فعالین سیاسی ساکن آلمان در شهر کلن، در نشستی اعتراضی به ادامهی حصر، گرد هم آمدند.
احمد منتظری، فرزند ایتالله منتظری که از طریق تماس تلفنی در جمع حضور پیدا کرد، از طرح اتهامهای بیاساس علیه رهبران جنبش سبز و عدم امکان دفاع و فرصت پاسخ برای آنان انتقاد کرد و وظیفهی فعالان سیاسی و مدنی در قبال حصر را آگاه کردن بیشتر افکار عمومی، و پیگیری و پافشاری بر خواستهی رفع حصر دانست و گفت: امیدوارم این مشکل (تداوم حصر) را که باعث سرشکستگی یک ملت است، زودتر حل کنیم. عیسی سحرخیز، روزنامهنگار و فعال سیاسی نیز از طریق اسکایپ با جمع سخن گفت. وی از یکدست نبودن دولت روحانی و حضور افرادی در این دولت گفت که مطالبات مردم را دنبال نمیکنند و با نگاه به انتخابات آیندهی مچلس، گفت باید تلاش کنیم کسانی را که خواهان ادامهی حصر هستند، به مردم معرفی کنیم تا امکان حضور در مجلس آینده را پیدا نکنند.
در این مراسم، اردشیر امیرارجمند نیز مقاومت محصورین را ستود و گفت که آنان هنگام ورود به انتخابات، از شرایط کشور آگاهی کامل داشتند و میدانستد که ایران در آغاز یک فساد ساختاری است. وی در ادامه، مسئولیت فساد ساختاری حاکم بر ایران و ادامهی حصر را قبل از هر کس به گردن رهبری دانست، اما در عین حال به مسئولیت رییس جمهور در این زمینه اشاره کرد و گفت که “انتظار از آقای روحانی این است که اگر مصوبهای در رابطه با حصر در شورای عالی امنیت ملی وجود دارد، در بارهی آن شفافسازی کند و بگوید که آیا امضای رهبری پای این مصوبه وجودداشته؟ آیا مصوبه مدتدار بوده؟ و اگر هم چنین مصوبهای وجود ندارد که حصر کاملاً بیمبنا بوده است”
تقی کروبی، فرزند مهدی کروبی نیز دیگر سخنران این مراسم بود که ضمن اشاره به اینکه برخی از اصلاحطلبان، طی ۱۸ ماه گذشته خواستار آن بودهاند که موضوع حصر را در مراکز علنی پیگیری نکنیم که به “چالش بین معترضان و حاکمیت تبدیل نشود”، گفت که گذر زمان ثابت کرد که موضوع حصر پشت درهای بسته حل نمیشود. و در همین رابطه به سخنان مهدی کروبی اشاره کرد که در همان نخستین دیدار تاکید کرده: “در بارهی تغییر وضع ایشان با جامعه و افکار عمومی سخن بگوییم و به سراغ حاکمان نرویم”.
بخش دوم این نشست به میزگردی با عنوان «آیا حصر اولویت است» با شرکت چند تن از فعالین سیاسی از طیفهای مختلف، اختصاص داشت.
یکی از زمینههای تاکید تقی کروبی در بخش اول نشست کلن، بر این خواستهی پدر که از آنان خواسته است در رابطه با وضعیت او با هیچ مقام دولتی در خفا رایزنی نکنند؛ یعنی موضوعی که از قول میرحسین موسوی نیز بارها نقل شده و او نیز خواستار صحبت با مردم و علنیت و شفافیت در این زمینه بوده، برمیگردد به سخنان باقر نوبخت، سخنگوی دولت در حدود یک سال پیش که اعلام کرد رفع حصر و آزادی زندانیان سیاسی در دستور کار دولت است، اما ترجیح این است که این امور در بیخبری و در عمل دنبال شود؛ و در ادامه از مردم خواست به دولت اعتماد کنند و بگذارند که به جای اینکه حرف بزند، عمل کند.اما چند ماه بعد، فرزندان رهنورد و موسوی در دیداری با عبدالله نوری «سکوتی» را که دولت در رابطه با حصر خواستار شده بود، مورد انتقاد قرار داده و عدم یادآوری مطالبات در این زمینه را باعث “مزمن شدن حصر و کمرنگ شدن مطالبات عمومی” دانستند.
اکنون نیز پس از گذشت چهار سال از حصر رهبران جنبش سبز، تقریباً همه بر این نکته تاکید دارند که کلید رفع حصر در دست رهبر جمهوری اسلامی است و بس. بحثهای زیادی هم در زمینهی نقش و تاثیر دولت روحانی و اینکه آیا دولت یازدهم خواهان رفع حصر هست یا نه صورت میگیرد. یکدست نبودن دولت و یا تمرکز دولت بر روی حل مسائل هستهای به قیمت بیتوجهی به وعدههای انتخاباتی مبنی بر تغییر فضای سیاسی ایران و پرهیز از رودر رو شدن با رهبر، از جمله تحلیلهایی هستند که در زمینهی عدم موفقیت دولت یازدهم در رفع حصر مطرح میشوند. در این میان، رسانههای تندرو، مانند «۹ دی» نیز اصرار دارند روحانی را مدافع حصر و ادامهی آن معرفی کنند. «۹ دی» در همین رابطه مینویسد که روحانی “اگر بخواهد میتواند به حصر پایان دهد، اما احتمالاً به دلیل حذف رقیب و مهیا شدن فرصت یکهتازی چنین نمیکند”.
اما گذشته از نقش کلیدی خامنهای و اینکه علت عدم موفقیت دولت روحانی در رفع حصر و آزادی زندانیان سیاسی که در آغاز ریاست جمهوری وعدهی حل موضوع حصر و آزادی زندانیان سیاسی را طی حداکثر یک سال داد چه میتواند باشد، حساسیت بالای مقامات مسئول و مؤثر حکومت نسبت به حصر را میتوان نشانهای بر این نکته دانست که بر خلاف تمام تبلیغاتی که «مرگ فتنه» را فریاد میزند و حکم بر پایان جنبش مدنی ایران میدهد، جنبش سبز زندهتر از آن است که آزادی یا محاکمهی رهبرانش، تکانی را در جامعه ایجاد نکند و زهرا رهنورد، میرحسین موسوی و مهدی کروبی چه آزاد شوند و چه محاکمه، همراه با خیل زندانیان سیاسی، برای مردم ایران سمبلی از اعتراض و مقاومت مدنیاند.
دامنهی وسیع «بولتنسازی» و تبعات آن در جمهوری اسلامی ایران
روز چهارشنبه ۲۲ بهمن، محمود علوی، وزیر اطلاعات ایران در سخنانی در سالگرد ۲۲ بهمن، در قم، از «بولتنسازی»هایی خبر داد که در آن از “هتک حرمت، تهمت زدن، شایعه سازی و دروغ گویی برای بر زمین زدن رقبای سیاسی” بهره گرفته میشود. وی گفت: اکنون بولتنهایی به دست ما میرسد که مرتبط با ما است و دروغ صددرصد است؛ مثلا میگویند که جلسهای میان فلانی، دکتر روحانی و فلان وزیر صورت گرفته که فلان صحبتها بیان شده است…یا میگویند حاجحسنآقا به فلانی سفارش کرده است که این فرد را به وزارت اطلاعات ببرید و پسر فلانی نیز در فلان حوزه و فلان تاریخ با ایشان ملاقات کرده است، به همین قرآن قسم، اسم آن فردی را که گفتهاند من اصلا نمیشناسم کیست و حاجحسن آقای خمینی یکبار به بنده سفارش نکرده است که کسی را ببرم اطلاعات؛ بنده آن حوزه را نمیدانم کجاست…”
این اولین بار نیست که اعضای دولت روحانی از بولتنسازیهای نهادهای وابسته به سپاه برای دولتیها هشدار میدهند. پیشتر حسن روحانی و پس از او علی جنتی، وزیر ارشاد، از بولتنهای تهیه شده علیه دولت که به گفتهی وزیر ارشاد “از ابتدا تا انتها جعل و تحریف” هستند، سخن گفتند و هر دو تاکید داشتند که این بولتنها از سوی نهادهایی تهیه میشود که از بودجهی دولتی استفاده میکنند. علی جنتی بدون نام بردن از این نهادها گفت که “بولتن سازی بسیار گسترده علیه دولت بعضاً از سوی نهادهایی صورت میگیرد که خیلی خودشان را ارزشی میدانند”.
داشتن بولتن به معنای رصد کردن وقایع و اتفاقات مربوط به حوزهی کاری نهادهای مختلف، به شیوهای که بازتاب عینی حقایق باشد و زمینهی درستی برای تحلیل شرایط به دست مسئولین مربوطه بدهد و زمینهساز تصمیمات مهم شود، رسمی معمول بوده و هست و حتی زمانی در میان احزاب سیاسی هم رواج داشت. اما «بولتنسازی» به شیوهای که وزیر اطلاعات نسبت به آن هشدار میدهد، در تاریخ جمهوری اسلامی سابقهای بیش از ۳۰ ساله دارد. شاید بتوان گفت که این کار در آستانهی دوم خرداد به اوج خود رسید که بارها موجب اعتراض نمایندگان مجلس ششم و اعضای دولت خاتمی نیز شد.
به گزارش «شرق»، عبدالله ناصری، مدیرعامل سابق خبرگزاری ایرنا، در این زمینه میگوید: “واقعیت این است که جریان بولتنسازی در کشور با این اهدافی که امروزه مشاهده میکنیم و بحث افشاگریهای غیراخلاقی و غیرمستند آن، به قبل از جریان دوم خرداد بازمیگردد که برخی نهادهای خاص در این زمینه فعال شدند”. وی علت رونق کسبوکار بولتنسازان را نیز در این میداند که “هنوز زمینهی بحث گردش آزاد اطلاعات در کشور نهادینه نشده، اگرچه فناوریهای جدید تا حدود زیادی انحصار اطلاعات را از بین برده است”. به گفتهی ناصری، مخاطبان بولتنسازان “عموماً آحادی از جامعهی فرهنگی و سیاسی کشور هستند که اخبار و تحلیلهای خاص را میگیرند، نه از رسانههای عمومی”.
بر مبنای همین گزارش، حسن رسولی، سخنگوی «بنیاد باران» نبز میگوید: این مراکز بولتنساز با شناختی که از “حساسیتهای شخصیتهای مطرح کشور و خطوط قرمز نظام” دارند، با جعل اخبار کذب، به جریانسازی منفی اقدام میکنند. به گفتهی رسولی: بولتنسازان “در شرایطی که نسبت به وضع موجود رضایت خاطر داشته باشند، چنین اقدامی نمیکنند، مثل دوران احمدینژاد. که سمتگیری اینگونه اخبار موافق با جریان مورد نظر آنان است، اما امروز در دولت یازدهم… حربهی بولتنسازی و جعل اخبار غیرواقعی و تولید شده و تصنعی حجم بیشتری به خود اختصاص داده و سرعت بیشتری گرفته است”.
نکته اینجاست که این شیوه از «بولتن سازی» بر زمینهی جعل اخبار و عدم انعکاس واقعیات، به ویژه با توجه به آنکه مخاطبان و گیرندگان آن شخصیتها و نهادهایی هستند که به قول عبدالله ناصری “اخبار و تحلیلهای خاص را میگیرند” و قطعاً مسئولین تصمیمگیرنده و تصمیمساز در کشور را شامل میشوند، میتواند به ضد خود تبدیل بشود و در نهایت زمینهساز تصمیمات اشتباهی بشود که آسیب آن نه تنها دامنگیر دولتمردان و مسئولین مملکتی بشود که کل جامعه را متضرر کند.
خرس طلایی برلیناله، دستآورد عشق پناهی به هنر
روز شنبه ۲۵ بهمن، هیأت داوران شصت و پنجمین دوره از جشنوارهی «برلیناله» جایزهی نخست این جشنواره، «خرس طلایی» را به فیلم «تاکسی» ساختهی جعفر پناهی اهدا کرد. حعفر پناهی کارگردان نامآشنای ایران که پیشتر با فیلم «آفساید» خرس نقرهای «برلیناله» را نصیب خود کرده بود، پس از حمایتش از جنبش سبز، در اسفند ماه ۱۳۸۸ بازداشت و پس از اعتصاب غذا و حمایتهای وسیع داخلی و جهانی از وی، با تودیع وثیقهی ۲۰۰ میلیون تومانی از زندان آزاد شد. با این وجود، بر اساس حکم دادگاه، پناهی به مدت ۲۰ سال از فیلمسازی و فیلمنامه نویسی و سفر به خارج از ایران محروم است. اما پناهی طی این سه سال، با کمترین امکانات، سه فیلم: «این یک فیلم نیست»، «پرده» و «تاکسی» را ساخت و راهی جشنوارههای بینالمللی کرد. دارن آرنوفسکی، رییس هیأت داوران برلیناله در این باره گفت: “جعفر پناهی به جای این که در هم بشکند و تسلیم شود، به جای این که بگذارد خشم و نومیدی او را در بر بگیرد، نامهای عاشقانه به سینما ساخته است. فیلم او پر از عشقش به هنر، به جامعه و کشورش و عشق به مخاطبانش است”.
اهدای خرس طلایی برلیناله به پناهی، در عین حال در میان ایرانیان در کنار شادی تقدیر از یک فیلمساز ایرانی، به این بحث نیز دامن زد که آیا این جایزه به ارزشهای هنری فیلم تعلق گرفت یا جایزهای بوده سیاسی و اعلام قدردانی از مقاومت و دست از آفرینش نکشیدن یک هنرمند، علیرغم همهی محدودیتها و موانع.
در پی سخنان دیتر کاسلیک، دبیر برلیناله در مورد جعفر پناهی که گفته بود: آنقدر پناهی را دعوت میکنیم تا بالاخره بیاید، ججتالله ایوبی، رییس «سازمان سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ایران» طی نامهای به کاسلیک، به جشنوارهی برلین انتقاد کرد که سیاست را بر هنر ترجیح داده و موجب «ایجاد سوءتفاهمهای تازه علیه مردم» شده است. ایوبی در پایان نامهاش نوشته است که در جشنوارهی برلین ” صدای پای سیاست میآید؛ و آجرهایی که در جشنوارهی شما روی هم قرار میگیرد، به سرعت دیوار برلین تازهای بر گرد جشنوارهی شما خواهد کشید. دیواری که میتواند به مراتب بلندتر از دیوار چین باشد؛ و سیاست یعنی جدایی؛ یعنی دیوار برلین… و فرهنگ و سینما اما، یعنی برچیدن پرچینها و دیوارها…”
جعفر پناهی در همین رابطه در گفتوگویی با «ایلنا»، صحبتهای ایوبی را «حرفهای قشنگی» خواند که “فقط حرف بود و ارزشاش زمانی معلوم میشد که گوینده خود نیز به آن عمل میکرد”. و در ادامه میگوید در حالی که ما سالهاست در کشور خودمان صدای پای سیاست را در عرصهی هنر، به خصوص سینما میشنویم، آقای ایوبی جدایی هنر از سیاست را به دیگران توصیه میکنند!
پناهی در همین مصاحبه، میگوید که پنج دقیقه پس از انتشار نامهی ایوبی، به او پیشنهاد کرده که در روزهای باقیماندهی جشنوارهی فیلم فجر (که تقریباً همزمان با برلیناله برگزار میشد)، فیلم «تاکسی» را در این جشنواره به نمایش درآورند و در این صورت، او نیز با نوشتن نامهای به برلیناله، فیلم را از بخش رقابتهای جشنواره خارج میکرد. پناهی در توضیح علت این پیشنهادش به خبرنگار ایلنا میگوید: “معتقدم هیچ جایزهای ارزشمندتر از دیدن فیلم توسط هموطنانم در داخل کشور نیست”. به گفتهی پناهی، ایوبی به وی پیغام فرستاده که با مشاورانش صحبت خواهد کرد اما تا آخرین روز جشنوارهی فجر، خبری از وی نشده است.
بر خلاف منتقدان ایرانی که بیش از آن که به محتوای فیلم «تاکسی»» بپردازند، به نقد جنبههای سیاسی کار پناهی و برلیناله، چه مثبت و چه منفی پرداختهاند، منتقدین سرشناس سینمای جهان به استقبال محتوای فیلم رفتهاند و خلاقیت، نگاه انسانی، استفادهی ماهرانه از قاببندی و … فیلم را تحسین کردهاند. به گزارش بیبیسی، دیوید هادسن میگوید: “اگر کسی کاملاً بدون معلومات قبلی و بدون این که چیزی از جعفر پناهی بداند و یا از موقعیت فعلی او و این که تحت چه شرایطی فیلم میسازد، آگاه باشد، به سینمای نمایش دهندهی فیلم در برلیناله پا میگذاشت، بازهم استادی محض پناهی در اصالت بیان سینمایی و تخیل بیمحدودیت او در ساخت این فیلم کافی بود که این تجربه را نه تنها به بهترین فیلم بخش مسابقهی امسال تبدیل کند، بلکه موقعیت «تاکسی» را تا این مقطع به عنوان یکی از بهترین فیلمهای دهه دوم قرن بیست و یکم تثبیت کند”.
و در ادامه میگوید: “با استفادهی ماهرانه از قاببندی و کاتهای بین نماهای فیلمبرداری شده با دوربینهای کوچک داخل ماشین، پناهی فضای محدود داخل اتومبیل را در هم شکسته و توجه بیننده را با ظرافت به روابط متغییر بین سرنشینان تاکسی -حتی آنهایی که خارج از قاب قرار دارند- با خودش و دنیای بیرون که از منظر شیشه اتوموبیل میبینیم معطوف داشته است”.
جف اندرو، منتقد و برنامهریز مؤسسهی فیلم بریتانیا نیز با تاکید بر سه دهه تجربه و کار عملیاش به عنوان منتقد و برنامهریز، «تاکسی» را “یکی از خلاقانهترین، بلندپروازترین و رضایتبخشترین دستآوردهای تاکنونی” پناهی مینامد.
علت اهدای خرس طلایی برلیناله به «تاکسی» پناهی، چه سیاسی باشد، چه ارزشگذاری به جنبهی هنری فیلم و چه پیوندی از این دو، نمیتواند نافی تحسین فیلمسازی باشد که با وجود محرومیت ۲۰ ساله از کار فیلمسازی، نه تنها از پا ننشسته، بلکه خلاقانه ساخته و توانسته طی سه سال، سه فیلم را به جشنوارههای معتبر بینالمللی عرضه کند. اگر عشق به ساختن نبود، پناهی نیز میتوانست مانند بسیاری دیگر در چنین شرایطی، بیعملی در انتظار لغو محکومیتاش بماند و خشمگین و یا افسرده، روزگار بگذراند. و بر همین اساس است که تاکید هیات دواران برلین بر عشق پناهی به هنر، جامعه و مخاطبانش، تصویر بجا و مناسبی از عملکرد پناهی به دست میدهد؛ عشقی که برای ایران ارمغانآور یکی از جایزههای معتبر بینالمللی نیز هست.