مذاکرات هستهای: تمدید دوباره
از سهشنبهی گذشته، نگاههای بسیاری از تحلیلگران سیاسی و رسانههای داخلی و بینالمللی به وین و سرانجامِ مذاکرات ایران و ۵+۱ دوخته شده بود. تقریباً از همان آغاز مذاکرات، توافق عمومیِ ارزیابیها و تحلیلهای گوناگون این بود که توافق جامع به دست نخواهد آمد. اما امکان «توافق سیاسی» و یا توافقی مفید و مختصر، از گزینههایی بود که در پیشبینیها روی آن تاکید میشد. حتی «ایسنا» روز یکشنبه دوم آذرماه از قول یکی از اعضای تیم مذاکره کنندهی ایرانی در ژنو نوشت که “با توجه به محدودیت زمان و حجم زیاد جزییات و ضمائم توافق احتمالی، امکان دست یافتن به توافق کامل و جامع تا سوم آذر غیرممکن است، از این رو تلاش داریم روی کلیات توافق که اصول توافق را شامل میشود، از جمله ابعاد غنیسازی، تعداد سانتریفوژها و چارچوب زمانی فعالیتها، چگونگی لغو تحریمها، فعالیت فردو، اراک و غیره به تفاهم برسیم”.
اما بالاخره بر مبنای آنچه در بیانیهی مشترک ایران و کشورهای گروه ۵+۱ نیز آمده است، توافق شد که تلاشهای دیپلماتیک ادامه یابد. بر مبنای همین بیانیه، طرفین تصمیم گرفتند که «مفاد برنامهی اقدام مشترک» را تا نهم تیرماه سال ۱۳۹۴ تمدید نمایند. در همین بیانیهی مشترک که متن فارسی آن از سوی محمد جواد ظریف خوانده شد، آمده است که “طرفین قصد دارند با شتاب ایجاد شده در مذاکرات، حداکثر تا چهار ماه آینده به توافق جامع دست یابند، اما در صورت نیاز از زمان باقیمانده تا نهم تیرماه برای نهایی کردن کارهای فنی یا نگارشی احتمالی استفاده نمایند”.
دور بعدی مذاکرات در آذرماه (دسامبر ۲۰۱۴) برگزار خواهد شد. بر اساس همان گزارش روز یکشنبهی ایسنا، عضو تیم مذاکره کنندهی ایرانی به ایسنا گفته بود که “توافق سیاسی به معنای تمدید مذاکرات نیست، بلکه به این معناست که تفاهمی سیاسی بر سر اصول توافق جامع به دست میآید. اما با توجه به محدودیت زمان و پیچیده و فنی بودن مسائل، بعد از یک فاصلهی کوتاه مجدداً بازمیگردیم و متن تفاهمشده را به همراه جزییات و ضمائم آن مکتوب و نهایی میکنیم”. در نهایت نیز ضمن تمدید مذاکرات، آزادی ماهیانهی ۷۰۰ میلیون دلار از درآمدهای ایران، از جمله موارد مورد توافق بود.
پس از آنکه ظریف و عراقچی، هر دو اعلام کردند که طرفین مذاکره قصد ندارند از تمام هفت ماه و هفت روز تمدید شده استفاده کنند و تلاششان رسیدن به تفاهم در نزدیکترین زمان است، «ایرنا» نیز شامگاه دوشنبه از قول مجید تخت روانچی، از اعضای تیم مذاکره کنندهی هستهای نوشت: “ما که خوشبین هستیم. واقعاً فکر میکنیم میتوانیم در مدت خیلی کوتاهی که نمیتوان زمان دقیق برای آن پیشبینی کرد، به توافق برسیم.
حسن روحانی رییس جمهور ایران، در همان شامگاه سوم آذر، در یک برنامهی تلویزیونی، این نکته را که “امروز هیچ کشوری در پی تشدید فشارها و تحریمها علیه ایران نیست و همه خواستار ادامهی گفتوگو و حل مشکلات از طریق مذاکره با ایران هستند”، «پیروزی بزرگ و مهم ایران در مذاکرات» نامید و گفت که شرایط با سه ماه پیش متفاوت است و منطقها به هم نزدیک شدهاند.
با توجه به اینکه تفاهم سیاسی قرار بود شفاهی باشد، اینکه تمدید مذاکرات و از سرگیری دوبارهی آن ظرف هفتههای آینده همان ابعاد تفاهم سیاسی را در بر میگیرد یا خیر، بحث دیگری است، اما آنچه به ویژه در هفتهی گذشته، از سهشنبه ۲۷ آبان تا دوشنبه سوم آذر گذشت و بیم و امیدهایی که در جملاتی مانند: «مذاکرات جدی است، اما سختیهای خود را دارد»، «پیشرفتهایی داشتهایم، اما فاصلهها هنوز زیاد است» و…. نمایان بود، از یک سو نشان از عزم طرفین برای رسیدن به توافق داشت و از سوی دیگر مشکلات و مقاومتهای پیش روی آنان را نمودار میکرد. شاید بتوان گفت مهمترین توافقی که بین همهی طرفین مذاکرات وجود دارد، بازنگشتن به شرایط پیش از توافق ژنو در سال گذشته است و تاکید طرفین بر اینکه امضای توافق جامع کمی دیرتر یا کمی زودتر، حتمی است. و اگر شرایط را با سال گذشته مقایسه کنیم که حتی دیدار و نشست وزاری خارجهی ایران و امریکا تابویی بود که شکستن آن قدمی بزرگ محسوب میشد، آنچه تاکنون در ژنو گذشته، پیشرفت بزرگی برای حل مسئلهای هستهای ایران و فراتر از آن حل معضل رابطهی ایران و امریکا است و از یک سال پیش تاکنون، هرچه جلوتر آمدهایم، مناسبات ایران با جامعهی بینالمللی به طور کلی و غرب، وارد مرحلهی متفاوتی با پیش از آن شده است.
اما در آستانهی رسیدن به سوم آذر (۲۴ نوامبر) و پایان مهلت قانونی مذاکرات، فشار برای نرسیدن به توافق نهایی و حتی «توافق سیاسی» این بار بیشتر از آنکه در داخل ایران نمود داشته باشد، در عرصهی بینالمللی جریان داشت. در ایران شواهد زیادی حاکی از آن است که «دلواپسان» ومخالفان مذاکرات و رسیدن به توافق، منزویتر از گذشتهاند. از جمله میتوان به سکوت تاییدآمیز خامنهای در مقابل تیم مذاکره کنندهی هستهای، علیرغم تبلیغات ظاهری و تعیین «خط قرمزها» و یا تاکیدات پیدرپی اعضای تیم مذاکره کننده بر نقش «راهبردی» خامنهای اشاره کرد و به این نتیجه رسید که امروز مجموعهی نظام حاکم بر ایران در اکثریت خود، به این نتیجه رسیده است که منافعاش در رفع تحریمها و به طور کلی رسیدن به توافق با غرب است.
شاید این توافق کلی در ایران با مذاکرات است که دولت اسراییل را نگرانتر از پیش کرده و ناتانیاهو، نخستوزیر این کشور که توافق سال گذشتهی ژنو را «یک اشتباه تاریخی و نه یک تفاهم تاریخی» خواند، هر زمان که امکان دستیابی به توافقی جامع قویتر شد، بیشتر بر علیه آن تبلیغ کرد و حتی از «معاملهای ننگین بین ایران و امریکا سخن گفت. وی پس از اعلام تمدید مذاکرات در روز دوشنبه، با اشاره به اینکه به نتیجه نرسیدن مذاکرات بهتر از «یک توافق بد» است، گفت که “ایران در پی معاملهی وحشتناکی بود که تحریمهای بینالمللی را برمیداشت، اما امکان غنی کرن اورانیوم لازم را باقی میگذاشت”. در همان روز دوشنبه سوم آذرماه، پس از اعلام تمدید مذاکرات، آوی پریمور، سفیر سابق اسراییل در آلمان نیز در گفتوگوی کوتاهی با کانال اول تلویزیون دولتی آلمان گفت: “ایران در هر حال، دیر یا زود صاحب بمب اتمی خواهد شد، چون نه تنها صاحبان قدرت در ایران که مردم ایران نیز خواهان بمب اتمی هستند”.
و فرد فلیتز، از «اندیشکدهی راستگرای مرکز سیاستهای امنیتی امریکا» در میزگردی در «صدای امریکا» در پاسخ به این سئوال که آیا بعد از توافق جامع بین ایران و غرب، احساس امنیت بیشتری در خاورمیانه خواهد کرد یا خیر، گفت: «اگر توافق به دست آید، من نسبت به آیندهی خاورمیانه نگرانتر خواهم شد” و در ادامه از امتیازی که ایالات متحده به ایران داده، ابراز نگرانی کرده و تاکید کرد که بر اساس آنچه از مذاکرات درز کرده: “اگر توافق بر پایهی آنچه میشنویم باشد، کنگره حتماً آن را رد خواهد کرد”. و این در حالی بود که اوباما در گفتوگویی با شبکهی ایبیسی گفت که اطمینان دارد که اگر توافقی انجام گیرد که تضمین کند ایران به ظرفیت سلاح اتمی دست نخواهد یافت، او خواهد توانست نه تنها کنگره که مردم امریکا را هم متقاعد کند که این توافق درستی است.
و در حالی که رد و بدل کردن تعارفات دیپلماتیک میان جان کری و ظریف به حدی رسیده که وزیر خارجه امریکا در مصاحبهی مطبوعاتی خود پس از پایان مذاکرات، از ظریف به خاطر تلاشهایاش و حسن نیتاش در مذاکره تشکر کرد، جان مککین، سناتور جمهوریخواه امریکا در کنار دو سناتور دیگر، خواهان آن شدند که تمدید مذاکرات همراه با تشدید تحریمها علیه ایران باشد. پس از آن، جان ارنست، سخنگوی کاخ سفید در واکنش به این اظهارات، وضع تحریمهای بیشتر علیه ایران را اقدامی زیانبار خواند.
نکتهی دیگری که یک روز پیش از پایان مهلت قانونی مذاکرات خبرساز شد، سفر سعودالفیصل، وزیر امور خارجهی عربستان سعودی به اتریش و دیدار جان کری با وی در فرودگاه وین بود. این سفر را بیشتر رسانههای ایران حمل بر تلاش عربستان برای به شکست کشاندن مذاکرات و کارشکنی این کشور دانستند و از همسویی عربستان و اسراییل در سیاستشان نسبت به ایران نوشتند. و تحلیلگرانی نیز بودند که این سفر را تلاش امریکا برای قانع کردن و مطمئن کردن عربستان ارزیابی کردند.
هرچند تمام ارزیابیها و اظهارنظرهای طرفین مذاکره حاکی از آن است که تلاش برای رسیدن به توافق، از جانب همهی آنان جدی است و هیچکدام عزم بازگشت به شرایط پیش از توافق یک سال پیش ژنو را ندارند، اما تسلط جمهوریخواهان بر دو مجلس امریکا که در کنار منافع اقتصادی، منافع سیاسیشان را هم در صورت توافق با ایران در خظر میبینند و گذار از تقابل ۳۵ ساله با ایران را موفقیتی سیاسی برای اوباما محسوب میکنند و به همین دلیل، شکست مذاکرات را به سپردن این برگ برنده به دست اوباما ترجیح میدهند، یکی از فاکتورهای منفی امضا نشدن توافق جامع پیش از پایان سال ۲۰۱۴ است.
اسراییل نیز که هرچه ایران و امریکا به امکان توافق نزدیکتر شدند، نگرانیاش بیشتر شد، اکنون با تسلط جمهوریخواهان بر دو مجلس امریکا، از امکانات بیشتری برای کارشکنی در رسیدن به توافق نهایی برخوردار است. از سوی دیگر همصداهای «دلواپس» آنان در ایران هم که رفع تحریمها و عادی شدن روابط ایران و غرب، منافع اقتصادیشان را بر هم خواهد زد، هرچند هر روز منزویتر میشوند، اما قدرت اقتصادی، سیاسی و امنیتیشان را نمیتوان دست کم گرفت. به خصوص که گروهی از آنها با دور زدن تحریمها و تجارت غیرقانونی و به بهای خارج کردن چرخهی اقتصادی از شرایط عادی و گسترش فقر در کشور، ثروتهای بادآوردهای را به دست آوردهاند. با اینحال، میتوان با این ارزیابی توافق داشت که شرایط مانند یک سال پیش و حتی «سه ماه پیش» نیز نیست و هیچکدام از طرفین مذاکره خواهان بازگشت به شرایط پیش از توافق ژنو نیستند.
«کودتای سرد بر علیه دولت یازدهم»؟
هرچند که هفتهی گذشته مسئله توافق هستهای تقریباً بیشتر اخبار مربوط به ایران را تحتالشعاع خود قرار داده بود، اما گزارشی که روز سهشنبه ۲۷ آبان ماه در سایت «سحامنیوز» از اقدامات «دولت پنهان سازمان اطلاعات سپاه برای کودتای سرد علیه دولت» منتشر کرد، بازتاب وسیعی داشت. بخش دوم این گزارش روز یکشنبه دوم آذر منتشر شد. این گزارشها از «خانههای امنی» مینویسند که در آن مجموعهای از عملیات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و رسانهای سپاه پاسداران، برای «زمینگیر کردن دولت یازدهم» سازماندهی میشود؛ عملیاتی که هدایت آن را حسن طائب فرماندهی سازمان اطلاعات سپاه و مجتبی خامنهای بر عهده دارند.
سحامنیوز مینویسد: “براساس پروژهی عملیاتی سازمان اطلاعات سپاه پاسداران علیه دولت حسن روحانی، چند ماهی است که مراکز بیرونی درسازمان اطلاعات سپاه فعال شده است که این مراکز اهداف از پیش تعیین شده برای زمینگیر کردن دولت یازدهم را درفازهای مختلف عملیاتی اجرایی میکنند. این «مراکز امن» که توسط نیروهای سیاسی عضو جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی، جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی و نیروهای مرتبط با اطلاعات سپاه پاسداران اداره میشود، ماموریت بولتنسازی، تهیهی گزارش های تخریبی، تغذیهی رسانهها، سوژه سازی خبری و جنگ روانی علیه دولت را برعهده دارند”.
در پی انتشار این گزارشها، ۱۵ نمایندهی مجلس شورای اسلامی، روز یکشنبه دوم آذر، محمود علوی وزیر اطلاعات را به مجلس احضار کردند و خواستار توضیح وی در این زمینه شدند. هرچند یکی از چهار سئوال کتبی نمایندگان از وزیر اطلاعات میپرسد که آیا اصل گزارش را تایید میکند یا نه؟، اما اساس سئوالات دیگر این نمایندگان که از نزدیکان به جبههی پایداری هستند، این است که چرا این گزارش منتشر شده و عامل انتشارش چه کسی بوده است. آنان از وزیر میپرسند چگونه گزارشی منتسب به رییس جمهور علیه یکی از نهادهای امنیتی کشور، در «رسانههای ضد انقلاب» منتشر شده است؟ و برای شناسایی و مجازات افراد و یا نهادی که این گزارش را تهیه و منعکس کردهاند، چه اقدامی انجام شده است؟! یعنی بیش از آنکه توجه آنان به صحت یا عدم صحت گزارش باشد، چگونگی دسترسی «سحامنیوز» به آن برایشان سئوال برانگیز شده و به جای سئوال در مورد «مجازات افراد و یا نهادی» که بر مبنای این گزارش در پی «زمینگیر کردن دولت یازدهم» هستند، از چگونگی اقدام بر علیه منتشر کنندگان گزارش میپرسند. و از سوی دیگر، این سه سئوال، فرض تایید گزارش را نیز با خود دارد.
هماکنون شاید بتوان معنای سخنان چهار ماه پیش حسن روحانی را که گفت: “گروه اقلیتی وجود دارند که نه منتقد و نه مخالف دولت هستند و طی ۹ الی ۱۰ ماه گذشته مشغول کارشکنی و اتهامات ناروا و دروغپراکنی هستند… گروه اقلیتی از اتاق فکر خارج شده و وارد اتاق عملیاتی شدهاند، باید بدانند که دولت هم از اقدام آنان آگاه است…” بهتر درک کرد و ارزیابی دقیقتری از انطباق آن با واقعیت ارائه داد. سحامنیوز به چگونگی دسترسی به این گزارش اشارهای نمیکند، اما مینویسد که این گزارش از طرف حسن روحانی به علی خامنهای ارائه شده است: “شایان ذکر است؛ مطالب فوق به همراه اسناد و مدارک تکمیلی و عکس خانههای امن، در جلسهای که میان رییس جمهور حسن روحانی و آقای علی خامنهای بوده است، با عنوان «شکایت» توسط روحانی مطرح میشود که آقای علی خامنهای در این جلسه ابراز تاسف میکند که «سپاه از وی فرمان نمیبرد و تمامی اقدامات علیه دولت توسط سپاه صورت میگیرد»”.
“هنوز امتداد آن دستها منع میکنند…”
اول آذرماه امسال همزمان با شانزدهمین سالگرد قتل پروانه و داریوش فروهر، پرستو فروهر مانند هر سال برای برگزاری مراسم یادمان مادر و پدرش به ایران سفر کرد. در حالی که این مراسم در منزل شخصی فروهرها برگزار میشود، سالهاست که به اشکال مختلف از برگزاری آن جلوگیری میکنند. حتی احضار پرستو به کلانتری محل و گوشزدها و «توصیههای دلسوزانه» هم به سنتی چند ساله بدل شده است. سال گذشته پس از روی کار آمدن دولت روحانی، برای اولین بار اجازهی چاپ آگهی مجلس یادبود در روزنامهی اطلاعات داده شد و همین امیدی را برای برگزاری بدون دردسر مراسم یادمان این دو فعال سیاسی در دلها ایجاد کرد. امسال نیز این اطلاعیه چاپ شد و اعلام شد که مراسم از ساعت ۱۶ تا ۱۸ بعدازظهر روز شنبه برگزار میشود. اما دوباره همانند سال پیش و سالهای پیشتر، از حدود دو ساعت قبل از آغاز مراسم، دو سر کوچهی منتهی به خانهی فروها را بستند و حضور سنگین نیروهای امنیتی و انتظامی مانع از امکان حضور افرادی شد که خواهان حضور در این مراسم بودند. حتی خواهر پروانه فروهر نیز، امسال موفق نشد وارد منزل شود.
یکی از معدود افرادی که کمی زودتر، خود را به محل رساند و موفق به شرکت در مراسم شد، پیمان عارف بود. وی در فیسبوک خود در اینباره، از حضور مامورین وزارت اطلاعات جلوی در خانه میگوید و مینویسد:
“ساعت به یک و نیم نرسیده بود که از کلانتری محل با پرستو تماس گرفتند که بیا کلانتری!
پرستو گفت مهمان دارم و نمیتوانم!
دیگر راهها را بسته بودند تا تلفنها از زنگ زدن نیفتند!
نرگس محمدی را راه نداده بودند؛
خسرو سیف را راه نداده بودند؛
و حتی خواهر شهید پروانه فروهر را نیز هم!
صدایی بلند شد؛ بیرون جهیدیم؛
پیک موتوری بیچاره را دستور توقف داده بودند؛ اما او گمان کرده بود که با «زورگیران» مواجه است و دست بر گاز موتورش فشرده بود و از میانشان حفرهای گشوده؛
کتکش میزدند و صدای نالهاش بلند شده بود!
در بخشی از متن سخنرانی پرستو فروهر که قرار بود در شانزدهمین سالگرد فروها انجام بگیرد، آمده است:
“شانزده سال میگذرد و علیرغم تمامی پافشاریها و اعتراضها هنوز جز روایت بیداد نمیتوان گفت؛ روایت تلاشی جمعی برای دادخواهی که هنوز به سرانجام نرسیده است، روایت کلنجار میان امید و سرخوردگی که انگار همزاد هم شدهاند، روایت تلاشهای ما و سرکوبها و تحریفها و حقکشیهای آنان، روایت این مکان که مانند آینهی کوچکی از سرزمینمان، به همزمانی نفسبُر خانه و مسلخ بدل شده است… شانزده سال میگذرد و در تمامی طول این سالها انگار امتداد آن دستهای وقیح و تحمیلگر مانع میان ما و حقیقت و عدالت بودهاند. در هیبت آن مأمورانی که پس از قتل این خانه را در اختیار خود گرفته بودند و میگفتند به یافتن ردپای قاتلان مشغولاند اما درواقع به تجسس و غارت آرشیوها و سندها و دستنوشتههای سیاسی پدرومادرم مشغول بودند، در هیبت آن بهظاهر دادستانهایی که بهجای کشف حقیقت به تبانی با متهمان و تحریف واقعیتها مشغول بودند، در هیبت آن قاضی ویژه و آن دادگاه نمایشی که بهجای دادرسی پرونده به لاپوشانی و تخلفهای آشکار حقوقی دست زد، در هیبت آن دستگاه عریض و طویلی که هرساله در سالروز قتل به حرکت میافتد تا به بهانههای بیاساس ما را مانع یادآوری و بزرگداشت و دادخواهی شود. هنوز امتداد آن دستها منع میکنند و هنوز ما بر حق خویش برای دیدن و دانستن پافشاری میکنیم، بر حق خویش در پاسخگو کردن مسئولان در برابر جنایتهای سیاسی. “
آزادی غنچه قوامی و تایید حکم اعدام سهیل عربی
روز یکشنبه دوم آذرماه، بالاخره خبر از آزادی غنچه قوامی با تودیع وثیقهای صدمیلیون تومانی رسید. سوسن مشتاقیان مادر غنچه قوامی در گفتوگو با خبرگزاری «ایسنا» گفت که بر مبنای حکم شعبهی ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی، دخترش به یک سال حبس تغزیری و دو سال ممنوعالخروجی محکوم شده و تا شروع دادگاه تجدیدنظر به قید وثیقه آزاد است.
اما در همان روز یکشنبه دوم اذرماه، خبر تایید حکم اعدام سهیل عربی که از دی ماه سال گذشته در زندان به سر میبرد، از سوی دیوان عالی کشور، روی سایتها قرار گرفت. تایید حکم به اطلاع وکیل آقای عربی رسیده است. وکیل و همسر سهیل اعرابی در گفتوگو با «روز آنلاین» گفتهاند که سهیل عربی به خاطر داشتن چند پیچ فیسبوکی در دی ماه سال گذشته دستگیر و در دادگاه بدوی، از سوی قاضی صلواتی به اتهام تبلیغ علیه نظام به سه سال زندان محکوم و به اتهام توهین به پیغمبر اسلام (سبالنبی) به اعدام محکوم شده است. بعد از تجدیدنظرخواهی وکیل، شعبهی ۴۱ دیوان عالی کشور، نه تنها حکم را تایید کرده که اتهام فساد فیالارض را نیز به حکم اضافه کرده است.
وحید مشکانی فراهانی، وکیل سهیل عربی در مصاحبه با «روز آنلاین» میگوید: دیوان عالی کشور اساساً سیدگی شکلی میکند یعنی یا تایید میکند یا باید نقض کند، فارغ از این، حتی اگر بخواهد رسیدگی ماهیتی هم بکند، میبایست در چارچوب کیفرخواست صادره این کار را بکند که کیفرخواست صادره سبالنبی را داشته، اما افساد فیالارض را نداشته و عملکرد دیوان عالی از این منظر غیرقانونی است. گذشته از این، بر مبنای مادهی ۲۶۲ قانون مجازات اسلامی اگر کسی بگوید سهوا، از روی عصبانیت یا غیرارادی سبالنبی کردهام، صرف همین ادعا باعث منتفی شدن مجازات وی میشود. آقای عربی همین ادعا را کرده، اما متاسفانه دادگاه کیفری و دیوان عالی کشور نپذیرفتهاند و این تخلف است”.
سهیل عربی ۳۰ ساله است، از فعالان دنیای مجازی و دارای چند پیج فیسبوکی بوده که در آن انتقادهایی نسبت به دولت منتشر میشده است. وی سال گذشته یکی از افرادی بود که در پروژهی برخورد سپاه با فعالان دنیای مجازی دستگیر شده و هماکنون در بند ۳۵۰ اوین نگهداری میشود.
قتل یک معلم و کاستیهای سیستم آموزشی
هفتهی گذشته محسن خشخاشی معلم فیزیک یکی از مدارس بروجرد به ضرب چاقوی یکی از شاگردانش مجروح و در اثر شدت جراحات در بیمارستان درگذشت. این که علت عصبانیت و از خودبیخود شدن دانشآموزی ۱۵ ساله به خاطر نمرهی پایین در درس فیزیک اتفاق افتاده و یا در اثر جر و بحث با معلم، آنقدر نقشی بازی نمیکند، اما اینکه او چاقویی همراه داشته و خشونتی که در او به هر دلیل انباشه شده، بر سر معلماش خالی شده، مسائلی هستند که نیاز به بررسیهای روانشناختی و جامعهشناختی دارند.
هرچند متاسفانه اینگونه اتفاقات که گاهی ابعاد وسیعتری هم به خود میگیرند، در همه جای دنیا رخ میدهند، اما در بسیاری کشورها بعد از چنین فجایعی به دانشآموزان و معلمانی که شاهد ماجرا بودهاند، توسط تیمی از پزشکان و روانکاوان کمک رسانده میشود که دچار مشکلات بعدی نشوند و بتوانند بهتر با فاجعهی پیشآمده کنار بیایند. و حتی دولت در کنار اقدامهای دیگرش برای بررسی چرایی اتفاق افتاده، ابتکار مراسمهای یادبودی را هم به دست میگیرد و تلاش میکند به شهروندانش اطمینان بدهد که نسبت به اینگونه قضایا بیتفاوت نیست و امکاناتش را برای کمک به قربانیان به کار میگیرد.
در بروجرد هم، بر اساس گزارشها، معاونت حقوقی وزارت آموزش و پرورش مأمور شده تا در همهی مراحل رسیدگی به این پرونده خانوادهی محسن خشخاشی را همراهی کند. اما معلوم نیست چرا در حالی که معلمان مدارس و سایر شهروندان این شهر به قصد شرکت در مراسم تدفین همشهری و همکارشان، در مقابل آموزش و پرورش شهر جمع شده بودند، جنازهی آقای خشخاشی، با دخالت پلیس و بدون اطلاع جمعیت حاضر که بالغ بر پنجهزار نفر بودند، به طور مستقیم از خانه به محل دفن منتقل شد. حاضران بعد از اطلاع از قضیه خود را به گورستان رساندند، اما بیش از صد تن از معلمان شهر به سمت ادارهی آموزش و پرورش حرکت کردند تا اعتراضشان را به این شیوهی برخورد با تشییع جنازهی همکارشان اعلام کنند. ایلنا در گزارشی، از قول یکی از معلمان شرکت کننده در این مراسم نوشت که حتی یک بلندگو در اختیار معلمان قرار داده نشده که بتوانند مطالب خودشان را بیان کنند . و در حقیقت این امکان از معلمان گرفته شد که بتوانند آنگونه که میخواهند و مرسوم است، از همکارشان خداحافظی کنند.
خشونتهایی از این دست در هر سوی دنیا ممکن است اتفاق بیافتد و عوامل زیادی هم در آن دخیل هستند که معمولاً در رسانهها و از سوی نهادهای مسئول دائم در حال بررسی و کارشناسی هستند. اما آیا در ایران وقایعی نظیر آنچه در بروجرد رخ داد و یا خشونتهای عریانی که گاهی از سوی برخی معلمان و یا حتی پدرها و مادرها و… در حق کودکان صورت میگیرد، مسئولین آموزشی ما را به تفکر و تأمل وامیدارد؟ آنان را نیازمند بازبینی سیستم آموزشی و مشکلات آن میکند؟ در کشورهای پیشرفتهی دنیا، بودجهی عظیمی صرف آموزش کودکان و حمایت از آنان میشود و بر همین اساس، آموزگاران، چه از نظر معیشتی و چه از نظر اجتماعی از جایگاه ویژهای برخوردارند. در حالی که مشکلات معیشتی معلمان ایرانی در سالهای اخیر، بر اساس گزارشهای مستند به حد بحرانی رسیده و بودجهی کم آموزش و پرورش و عدم مدیریت درست، امنیت شغلی بسیاری از آموزگاران ایرانی، به خصوص معلمان دبستانی و و پیشدبستان را از آنان گرفته است. و یا معماری کهنه و فرسودهی مدارس ایران، فضای خشک مدارس، تراکم بیش از حد دانشآموزان در یک کلاس و کمبود بسیاری امکانات، مسائلی هستند که گزارشهای مستند مربوط به آنان را میتوان به طور مرتب در صفحات روزنامههای ایران دید و دنبال کرد.
و از سوی دیگر، آمار بالای کودکآزاری در ایران که خود عامل بازتولید خشونت است هم بخشی از مشکل را تشکیل میدهد. متاسفانه از آنجا که هنوز تنبیه بدنی کودک در ایران به طور کامل از فرهنگ خانوادهها برچیده نشده است، خشونت در خانه و یا خشونت کلامی و یا فیزیکی معلم، در موارد بسیاری به سکوت برگزار میشود. به اذعان برخی کارشناسان و مسئولان، آمارهای مربوط به میزان کودکآزاری در ایران دقیق نیست و در قبال افشای یک مورد از کودکآزاری، دستکم ۲۰ مورد پنهان میماند. اینها تنها بخشی از مسائلی هستند که مسئولین آموزشی و مقامات ذیربط یک کشور باید با کار کارشناسی مستمر و اختصاص بودجهی کافی، به آنان رسیدگی و برایشان چارهاندیشی کنند.