ضرورت پیشرفت هر جامعهای در موقعیتهای مشخص تاریخی منوط و مشروط به درک ژرف و همهجانبۀ شرایط عینی و ذهنی و ارزیابی دقیق وضعیت سیاسی، اجتماعی بوده و فهم علمی سطح رشد نیروهای مولده و داشتن برنامهای روشن، مدوّن و اهدافی معین برای رسیدن به آنچه در هر مرحلهای از تکامل تاریخی الزامات رشد، توسعه و عدالت اجتماعی جامعه را ناچار از رسیدن به آن مینماید، تا جوابگوی عملی نیاز مردمان در ابعاد و حوزههای مختلف زندگی اجتماعی گردد. بر این مبنا در جامعۀ امروزی ایران که در یکصد سال اخیر با عظیمترین خیزشهای اجتماعی با ژرفترین خواستههای بشری در کوران نبردهای سخت میرود تا خود را به چنان سطحی از پیشرفت فنّاورانه و علمی برساند، تا هماهنگ و همسطح با نظام بینالملل نموده، و یا به تعبیری از قافلۀ تمدن جهانی عقب نماند. نیز جواب و واکنشی شایستۀ خواست مردم که هر دم افزونتر از قبل خواهان طی طریق این مسیرند گشته، همچنین شرایطی پدید آید تا تمامی افراد از امکاناتی که جامعه در این زمانه عرضه میکند بهتبع فعالیت و کوشش روزمرۀ خود از آن عادلانه بهرهمند گردند.
بر این اساس شناخت و درک واقعبینانۀ موقعیت جامعۀ ایران، داشتن نگرشی روشن از جوانب مختلف اقتصادی، سیاسی و فرهنگی که در ارتباطی عمیق و همهجانبه با وضعیت بینالمللی در تکاپوی رسیدن به آنچنان اهدافی است تا نیازهای لازمۀ انسانی مردمان را که اکثراً نیز قشر جواناند و دارای آرمانهای ترقیخواهانه، تأمین نماید. ابن شرطی بس ضرور برای گشودن راه خویشتن بهسوی آینده تابناک در این موقعیت حساس تاریخی کشورمان است.
از ضروریات ترقی و پیشرفت هر جامعهای شناخت درست علمی راه، نمایاندن چاه و مسیرهای انحرافی برای پرهیز از ورود و دخول بدانها است. به اقتضاءِ منافع خاص انگلی خود عدهای بهعمد چاهها را عمیقتر مینمایند تا امتیازاتشان را حفظ کرده و اصولاً بیسرانجامی و تباهی راه توسعه و ترقی از الزامات حفظ منافعشان است.
در کشور ما ایران، در این شرایط خاص تاریخی، یکی از این موارد مهم که دستاویز کسانی برای به انحراف کشیدن فرهنگ مبارزاتی مردم است، مسئلۀ ملی و مسائل مطروحۀ پیرامون آن در این مورد است. طرح منطقی و شناخت درست آن، شرطی ضرور برای حل عادلانه و انسانی با پرداخت کمترین هزینۀ اجتماعی ممکن است. لذا در قدم اوّل میبایست به طرح منصفانۀ صورتمسئله با برداشتی علمی نشست. آنگاه به چارهجویی معقولانه و عقلانی برای حل آن دست یازید. در این مقاله نگارنده نمیخواهد وارد مباحث فنی و تئوریک در این حوزه شود. مطالب فراوان علمی در این باب تاکنون از سوی دانشمندان صاحبنظر و وطنپرست نگاشته و منتشر گردیدهاند؛ بلکه از زاویهای وارد بحث میشوم که طرح و شناخت مقولات مطروحه در شرایط مشخص کنونی از نیازهای مبرم برای پیشبرد جامعه بهسوی عدالت و پیشرفت میهنمان است.
آنچه در این مورد هیچ شکی نمیتوان داشت این است که میهن ما ایران کشوری است کثیرالملّه که در طول تاریخ اقوام مختلف در آن بهطور مسالمتآمیزی زندگی کردهاند. یقیناً هرگاه مشکلاتی بر سر راه اینسان زندگی صلحآمیزی پدید آمده، ریشه در اعمال حکومتگران و مستبدان داشته که با تحریک و سوء استفاده از تفاوتهای قومی و نژادی، به دنبال تأمین منافع غارتگرانۀ خود بودهاند. وگرنه، نهتنها در خلقهای مختلف ساکن در ایران در اقوام و نژاد و ملیتهای گوناگون ساکن در کرۀ زمین یعنی به گسترۀ تمامی بشریت موجود، فرهنگ مردمان هرچند تفاوتهای عظیمی هم که با همدیگر داشته و دارند در فرهنگ اصیل هیچکدامشان جنگ و نزاع و خونریزی هیچ جایگاه مقبول و پذیرفتهای ندارد. این حاکمان قلدر و شریر نظام بینالمللاند که در این شرایط امپریالیسم آمریکا سرکردگی آن را بر عهده دارد برای تأمین منافع خود از این تفاوتهای فرهنگی بین ملل و اقوام سوء استفاده نموده با مستمسک قرار دادن و بزرگنمایی تصنعی موارد کاملاً طبیعی با به انحراف کشیدن خواستهای بهحق و انسانی و عادلانهشان، نهتنها مانع حل منطقی و معقولانه و منصفانۀ آن میگردند، بلکه اصل مسئله را با هزاران لطایفالحیل لوث نموده با امکانات عظیم تبلیغیشان با به کار گرفتن فنّاوری مافوق مدرن خود در تمامی زمینهها، در عرصههای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی مطابق وضعیت خاص هر منطقه در هر گوشهای از جهان حریصانه به دنبال منافع امپریالیستی خودند. در این راه از به راه انداختن جنگهای دهشتناک و کشتار وسیع افراد و توسل به هر جنایت ضد انسانی رویگردان نیستند. در میهن ما ایران اقوام و ملیتهای ساکن در آن بر مبنای نگرشی میهن پرستانه، قویاً میخواهند در چارچوب کشوری واحد با به رسمیت شناختن و شناخته شدن حقوحقوق مبتنی بر برابری تمامی خلقهای گوناگون در همۀ عرصههای زندگی اجتماعی همچنان نام ایرانی بر خود داشته باشند. آنهایی که بر این خواستههای عادلانه و انسانی به بهانۀ نفی و برخورد با آن بدان نام و برچسب تجزیهطلبی مینهند، دقیقاً خواسته با ناخواسته در جهت سیاست امپریالیسم آمریکا حرکت میکنند؛ سمت و سوی رفتارشان همسو با نقشه های این امپراطوری جنایتکار است.
از اولیهترین حقوحقوق و خواست مردم هر ملتی در درجۀ اول درک و شناخت و به رسمیت شناختن و احترام به فرهنگ و تاریخشان است. جوشش تاریخ معاصر ایران که با انقلاب مشروطه آغاز شد و هنوز هم مبارزه و مجاهدت برای رسیدن به خواستههای آن انقلاب نیمهتمام در همۀ عرصهها با جانفشانیهای مردم در این شرایط بس خطرناکی که امپریالیسم آمریکا پس از پایان جنگ سرد به وجود آورده با رنج و مشقت ادامه دارد . در طی این یکصد ساله کدامین خواست و حرکت ملی و اجتماعی ،عادلانه و بهحق نبوده و مبنای تجزیهطلبی داشته؟
بیش از سی سال دستگاه پر عریض و طویل آریامهری بر قیام پرشکوه مردم آذربایجان در سال ۱۳۲۴را که خواهان خودمختاری در چارچوب کشور ایران بودند ، حتی در مرامنامۀ خود صراحتاً بر آن تأکید داشتند بر بوق و کرنا دمید که آنان مشتی تجزیهطلب وابسته به بیگانه بودند تا سرکوب و کشتار بیش از۳۵هزار نفر از مردم آن دیار و قتل و غارت مردمان آن خطه را توجیه کنند. ولی آخرالامر تاریخ بر همگان آشکار نمود این خود شاه بیشرم و حیا بود که بیگانه ، و عامل و سرسپردۀ بیگانه، حتی سرکوب خونین و وحشیانۀ مردم آذربایجان به دستور اربابان بیگانۀ استعمارگرش بود .
اینک که پس از پایان جنگ سرد از اولویتهای سیاست امپریالیسم آمریکا برای حفظ منافع امپریالیستی خود سو استفاده از اختلافات قومی، فرهنگی ملل مختلف برای به راه انداختن جنگهای خانمانسوز منطقهای است. اهمیت درک این نکته و برخورد مسئولانه با این مطلب مهم از سوی روشنفکران ترقیخواه و میهنپرستان واقعی جدیتی درخور میطلبد. تا با شکافتن اصل موضوع و توضیح نیات واقعی امپریالیسم که به اعتراف و اذعان تئوریسینهایش برخورد تمدّنها را مدنظر دارد. و به دنبال جنگافروزی و آتشافروزی است. تودۀ مردم را هشیار نموده با بسیجی همگانی سیاست و اهداف جنایتکاران را عقیم گذارند. همچنین، روشن و مـــشخص سازند که تنها راهحل عادلانۀ مسئلۀ ملی جزئی جداییناپذیر از سایر خواستهای دمکراتیک سرا سری مردم کشورمان است و راهحلی بر بستری عقلانی در چارچوب حفظ و پاسداری از تمامیت ارضی و در نظر داشتن منافع ملی کل میهنمان را میطلبد .