در نهمین “گفتگو” به تعدادی از سئوالات پیرامون تشکیلات مخفی سازمان و اعلام پایان کار بررسی علل و عوامل صربات به آن، “جبهه واحد ضد دیکتاتوری”، مسائل مطروحه در پاسخ آقای منوچهر صالحی و اندیشههای سوسیالیستی پرداخته شده است. بهروز خلیق مسئول هیئت سیاسی ـ اجرائی سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) در این گفتگو به پرسش های مطروحه پاسخ داده است.
شما چند سال قبل اعلام کردید که بررسی علل و عوامل ضرباتی که در سال ١٣۶۵ به تشکیلات مخفی سازمان وارد آورد، در دستور کار خود قرار داده اید. می توانید در مورد تشکیلات مخفی سازمان بین سال های ١٣۶٢ ـ ١٣۶۵ توضیح دهید؟
ابتدا به مردم ایران و به ویژه مردم آذربایجان تسلیت میگویم و با هموطنان آسیبدیده در زمین لرزه، ابراز همدردی میکنم.
اما در پاسخ به سئوال باید بگویم که سازمان ما در سالهای بعد انقلاب ١٣۵٧ از یک تشکیلات کوچک، مخفی و حرفهای به یک سازمان سیاسی علنی و دارای تشکیلات سراسری فراروئید. سازمان ما در آن سال ها فعالیت خود را برمدار کار علنی و قانونی قرار داد و به کاربست شیوه های مسالمت آمیز مبارزه و اجتناب از کاربرد قهر پایبند ماند.
اما حکومت برآمده از انقلاب تحمل فعالیت جریان های دگراندیش را نداشت. حکومت بعد از سرکوب تعدادی از احزاب و سازمان های سیاسی مخالف در سال های ۶۰ و ۶۱، ابتدا به حزب توده ایران در اواخر سال ۶١ و اوائل سال ۶٢ یورش سنگین آورد و سپس حمله به سازمان ما را در برنامه خود گذاشت. بعد از حمله به حزب توده ایران، رهبری سازمان و شماری از کادرها با بهره گیری از امکاناتی که قبلا تدارک شده بود، از کشور خارج شدند. رهبری وقت قبل از خارج شدن از کشور، اقداماتی چند برای از زیر ضرب خارج کردن تشکیلات سازمان انجام داد. بعد از خارج شدن رهبری، گذر از ساختار تشکیلاتی متمرکز و علنی به گروه های مستقل و مخفی در داخل کشور مطرح شد و اقدامات لازم برای اجرای آن انجام گرفت. با اجرای این طرح، تعداد زیادی از گروه های مستقل تشکیل و ارتباط آن ها به خارج از کشور وصل شد.
فعالیت گروه های مستقل تا سال ۶۵ ادامه داشت. در فاصله ۶۲ تا ۶۵ ارگان های اطلاعاتی ـ امنیتی تعدادی از رفقای ما را دستگیر کردند. با این وجود گروه های مخفی سازمان به فعالیت خود ادامه دادند. وزارت اطلاعات بعد از تشکیل شدنش در سال ۶۳، یورش به تشکیلات سازمان را در برنامه خود گذاشت و برای آن تدارک وسیع دید. وزارت اطلاعات گروه های مستقل را به تدریج محاصره و با کسب اطلاعات به شیوه های مختلف، حلقه محاصره را تنگتر کرد و سرانجام یورش همه جانبه خود را در نیمه اول سال ۶۵ آغاز نمود و به تشکیلات مخفی سازمان ضربه زد. در این ضربه چندصد تن از رفقای ما دستگیر شدند.
تشکیلات مخفی سازمان چه کارکردی در سال های ١٣۶٢ ـ ١٣۶۵ در داخل کشور داشت؟
رژیم ایران بعد از وارد آوردن ضربه کاری به نیروهای اپوزیسیون در سال های ١٣۶٠ ـ ١٣۶٢، مدعی بود که فضای سیاسی کشور را از نیروهای مخالف پاک کرده است. در آن سال ها فضای فوق العاده سنگینی برکشور حاکم بود. ارگان های تبلیغاتی و امنیتی رژیم از تمام ابزارها بهره می گرفتند تا اپوزیسیون را بی اعتبار کنند و جو ناامیدی را برکشور حاکم گردانند. رفقای ما در چنین شرایطی پرچم مبارزه علیه رژیم اسلامی را برافراشته نگه داشتند. آن ها به شکل گسترده ای اعلامیه ها و تراکت های سازمان را به شیوه های ابتکاری پخش می کردند، نشریه کار را به دست فعالین سیاسی می رساندند، در واحدهای تولیدی و محلات کار توده ای می کردند و برای حفظ تشکیلات مخفی می کوشیدند.
سیاست سازمان به تدریج از اوائل سال ١٣۶٢ نسبت به رژیم ایران تغییر کرد، و افشاگری و برکناری رژیم در کانون فعالیت های سیاسی ـ تبلیغی سازمان قرار گرفت. تشکیلات مخفی بار پیشبرد این سیاست در داخل کشور را برعهده گرفت. رژیم ایران در طی سه سال با بزرگترین تشکیلات مخفی روبرو بود و ارگان های امنیتی نیروی وسیعی را برای ضربه زدن به آن بسیج کردند. رفقای ما در طی سه سال با جانبازی این مبارزه را پیش بردند و به آن جو ناامیدی که بعد از دستگیری رهبران حزب توده ایران و نمایشات تلویزیونی در بین نیروهای چپ شکل گرفته بود، ضربه زدند و امیدهای تازه ای برای ادامه مبارزه آفریدند. ما رفقای زیادی را در این راه از دست دادیم. متاسفانه فعالیت فداکارانه رفقای ما در این سال ها، چندان از جانب نیروهای سیاسی مورد توجه قرار نگرفته است.
چه دلایلی موجب پرداختن به آسیب شناسی تشکیلات مخفی سازمان و بررسی علل و عوامل ضربات شده است؟ آیا بررسی ها انجام شده و به اتمام رسیده است؟
سازمان ما در سال های بعد از انقلاب بزرگترین سازمان سیاسی چپ ایران بود، تاثیر قابل توجهی بر روندهای سیاسی کشور داشت و از یک تشکیلات سراسری برخوردار بود. بررسی آنچه که بر تشکیلات سازمان گذشت، می تواند به سهم خود تجربه گرانقدری برای جنبش سیاسی و چپ ایران و به ویژه نسل جدید باشد.
برای روشن شدن چگونگی ضربات، علل و عوامل آن، آسیب شناسی تشکیلات مخفی در شرایط سلطه رژیم استبدادی از یکسو و از سوی دیگر برای پاسخگویی به مسائلی که برای اعضای سازمان و خانواده دستگیرشدگان و جانباختگان در رابطه با ضربات سال ۶۵ مطرح است، هیئت سیاسی ـ اجرائی چند سال قبل قراری را تصویب و آن را به تائید شورای مرکزی رساند. هیئت سیاسی ـ اجرائی سازمان برای اجرای قرار، کمیسیونی مرکب از رفقا علی پورنقوی، بهروز فدایی، مناف عماری با مسئولیت وهاب انصاری و با نظارت مسئول هیئت سیاسی ـ اجرائی تشکیل داد.
کمیسیون منتخب، وقت و انرژی زیادی را برای مطالعه اسناد، مراجعه به مسئولین وقت و تهیه گزارش صرف نمود. گرچه کار کمیسیون به دلایل مختلف به درازا کشید، ولی کار مثبت و ارزشمندی صورت گرفت. حاصل کار کمیسیون تدوین قطعنامه و گزارش بود که در روزهای آتی منتشر خواهد شد. این گزارش در عین حال نگاهی به حیات سیاسی و تشکیلاتی آن دوره انداخته است. انتشار این دو سند همزمان با سالگرد فاجعه ملی سال ۶٧، ادای دینی است نسبت به رفقائی که در آن سال ها جان باختند.
آقای علی احمدی اسکوئی در مطلبی تحت عنوان “سخنی دوستانه با اقای بهروز خلیق”گفته است که“حزب توده ایران که قبل و چه بعد از انقلاب بهمن ۱٣۵۷ در هر دو زمینه شکل و محتوای حکومت نظرات مشخصی را ارائه کرده است و شما در بیان نظرات حزب نادقتی نشان دادید؟
من مطلب آقای اسکوئی را خواندم. ممنون از بیان دوستانه او. او نوشته است: “به بیان ساده تر از دید آقای خلیق حزب توده ایران مشخصات رژیم جایگزین دو دوره رژیم سلطنتی و ولایی را از دید خود مشخص نکرده و نمی کند.” در نوشته من چنین چیزی گفته نشده است، بلکه مشخصا تاکید روی شعار “جبهه واحد ضد دیکتاتوری” بوده است. در گفتگوی قبلی آمده بود: ” این شعار (“جبهه واحد ضد دیکتاتوری”) سلبی و ناظر بر وضعیت امروز است و با فردای طرد استبداد رابطه برقرار نمی کند. به بیان دیگر مشخص نمی کند چه نوع حکومتی را می خواهد جایگزین استبداد کند.” عدم ارائه حکومت جایگزین به شعار “جبهه واحد ضددیکتاتوری” نسبت داده شده است نه به حزب توده ایران. این شعار مشخص کننده شکل حکومت جایگزین به جای استبداد مذهبی نیست.
بنابرین نادقتی در کار نبوده است. در برنامه های قبلی حزب توده ایران مشخصات و شکل حکومت جایگزین ولایت فقیه آمده است ولی استناد من به برنامه جدید حزب توده ایران بود که برای کنگره آتی حزب ارائه شده است. در برنامه حزب بر “ضرورت وحدت و همکاری و همیاری نیروهای مترقی و آزادیخواه کشور برای برپائی جبهه واحد ضداستبدادی” تاکید شده است اما آدرس عمومی نیروهای سیاسی تحت عنوان “نیروهای مترقی و آزادیخواه” داده شده است نه آدرس مشخص. معلوم نیست جبهه مورد نظر حزب چه نیروهائی را در برمیگیرد؟ آیا سلطنت طلبان و مشروطه طلبان جزو “جبهه واحد ضداستبدادی” به حساب می آیند و یا بیرون از جبهه قرار میگیرند؟
برنامه جدید حزب “حاکمیت مردم” و “حکومت دمکراتیک ـ ائتلافی” را به جای رژیم ولایت فقیه مطرح کرده است. اما در برنامه حزب در مورد شکل حکومت سخنی به میان نیآمده است. طرح خصلت دمکراتیک حکومت، امری است درست و بجا. ولی مسکوت گذاشتن شکل حکومت، ابهام آفرین است. به ویژه اینکه حزب، حکومت ائتلافی را پیش کشیده است. بین “جبهه واحد ضداستبدادی”، “نیروهای مترقی و آزادیخواه” و “حکومت دمکراتیک ـ ائتلافی” منطق درونی وجود دارد.
برخی نیروهای سیاسی از شعار “جبهه دمکراسی”، “اتحاد امروز” و “کنگره ملی” دفاع میکنند. حامیان این شعارها معتقد به اتحاد نیروهای جمهوریخواه و سلطنتطلب هستند. حزب توده ایران مشخص نکرده است که شعار “جبهه واحد ضد دیکتاتوری” با شعارهای مزبور چه تمایزی دارد؟ اگر متمایز است، تمایزات آن در چه وجوهی است؟ در نیروهای تشکیل دهنده آن و یا در شکل حکومت و یا در خصلت حکومت جایگزین؟
آقای منوچهر صالحی به نقد شما پاسخ داد. نظر شما نسبت به پاسخ او چیست؟
پاسخ آقای صالحی نشان می دهد که او حداقل در این مطلب از نفی به نقد روی آورده و زبان و شیوه برخوردش را تغییر داده است که جای خوشحالی است. امیدوارم که او در نقدهایش همواره این زبان و این شیوه را به کار گیرد. اما بخشی از پاسخ های او به هیچوجه قانع کننده نیست. من به سه مورد آن اشاره می کنم:
١. آقای منوچهر صالحی در مورد تغییر نام سازمان نوشته است: “چه آنها که هنوز در حرف «چریک» ماندهاند و چه آن بخشی که «ضد خشونت» است، از داشتن پایگاهی اجتماعی در ایران محرومند، یعنی از آنجا که این نیروها در زندگی روزمره مردم، چه در رابطه با سازماندهی مبارزات مطالباتی کارگران و چه در نمایاندن خواستهای سیاسی مردم نقشی ملموس ندارند، در نتیجه کارکردهایشان بر زندگی روزمره مردم ایران تأثیری نمینهد. در عین حال «سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)» هنوز بند ناف خود را از گذشته «چریکی» خویش نبریده است، زیرا هر سال با برگزاری مراسم یادبود «سیاهکل» خود را مردهریگ (وارث) آن رویداد تاریخی میداند”
فرض بگیریم که گفتههای او درست باشد که اینگونه نیست. اما چه رابطهای بین تغییر نام سازمان با برگزاری مراسم یادبود “سیاهکل” و نداشتن پایگاه اجتماعی وجود دارد؟ آیا این مسائل به آقای صالحی مجوز میدهد که نام یک سازمان سیاسی را به دلخواه خودش تغییر دهد؟ پاسخ او نشان می دهد که دلیل منطقی برای تغییر نام سازمان ندارد و زمانی که در مقام پاسخگوئی نشسته است، به جای پذیرش خطا، به توجیه آن پرداخته است. به آقای صالحی باید گفت که نام یک سازمان سیاسی را اعضای آن تعیین می کنند و شما مجاز نیستید که به نیابت از آنها، نام را تغییر دهید. مگر اینکه مغرضانه بخواهید یک سازمان سیاسی را بکوبید.
٢. تعجب آور است که آقای صالحی به “کمیته مرکزی خودخوانده” استناد کرده است. این کمیته ربطی به سازمان ما ندارد. یک نفر از اعضای سابق سازمان با افرادی بیرون از سازمان و به نیابت از اعضای سازمان، خودشان را “کمیته مرکزی” سازمان نامیده است. کاری که غیراخلاقی و توطئه گرانه است. ما در این باره اطلاعیه دادیم. این “کمیته مرکزی خودخوانده” اطلاعی از تصمیمات سازمان ندارد و متاسفانه با دروغ پردازی و تهمت از هرفرصت برای ضربه زدن به سازمان بهره میگیرد.
٣. توضیحات آقای صالحی در رابطه با نسبت دادن اتهام بندوبست با محافل امپریالیستی و اسرائیلی به برخی از رفقای ما که به صفت فردی در کنفرانس ها شرکت نموده اند، قابل پذیرش نیست.
آقای بهزاد امیدی در مطلبی تحت عنوان “انتقاد سازنده – در پاسخ به فراخوان سازمان اکثریت” که در سایت اخبار روز درج شده است، علت دعوت از سازمان به کنفرانسها و مشارکت عدهای از اعضای سازمان در کنفرانس ها را، حاصل “خلاصی از ایدئولوژی، تقلیل اندیشه های سوسیالیستی و کم عنایتی به آن و…..” دانسته است. شما چنین تحلیلی را قبول دارید؟
زبان آقای بهزاد امیدی را آری، اما تحلیل ایشان را نه. باید به ایشان بگویم که میتوان جریان چپ ایدئولوژیک بود، دور خود حصار کشید، به عنوان جریان بسته عمل کرد و از وارد شدن در ائتلافها و یا تلاش برای شکلدادن همکاری و اتحاد اجتناب نمود، در چنین حالتی دعوت و مراجعهای صورت نمیگیرد و لذا مشکلی هم پیش نمی آید. چنانچه برخی جریان های چپ در چنین وضعیتی هستند. اما سازمان ما، سازمان سیاستورز و کنشگر در عرصه همکاری ها و اتحادها است. دعوت و مراجعه به سازمان ما در درجه اول به موقعیت کنونی سازمان برمیگردد.
در مقاله این دوست مطالب زیادی مطرح شده است که در اینجا امکان پاسخ به همه آنها وجود ندارد. اما به یک مورد می پردازم. به نظر آقای بهزاد امیدی دعوت از سازمان به کنفرانسها و شرکت عدهای از اعضای سازمان در این کنفرانسها ناشی از فاصلهگیری سازمان از نگرشهای گذشته خود است. اما به باور ما یکی از دستآورد بزرگ سازمان ما، فاصله گیری از آن نگرشی است که بر “سوسیالیسم واقعا موجود” حاکم بود. ما از اندیشه سوسیالستی فاصله نگرفتهایم، بلکه از آن اندیشه ای فاصله گرفتیم که حاملین آن به محض به دست گرفتن قدرت، وحشت آفریدند، ارگانهای امنیتی را برزندگی مردم حاکم کردند، مخالفین را نابود نمودند، دگراندیشان و حتی کمونیست ها را یا به اردوگاههای کار فرستادند و یا به جوخه اعدام سپردند. نظام حاکم بر بخش اعظم آن کشورها فروپاشید و آن تجربه شکست خورد. نه براثر توطئه این و یا آن فرد، بلکه در اساس به علت ناکارائی آن. نمونه “سوسیالیسم واقعا موجود” چین و کره شمالی است که هنوز به حیات خود ادامه می دهند. در چین تحت عنوان سوسیالیسم، سرمایه داری کارگران را به شدت استثمار میکند. کارگران در چین از تشکل سندیکائی مستقل و حقوق کار برخوردار نیستند. در مقابل، خانواده کارگزاران بلندپایه پیشین و فعلی حزب کمونیست چین (آقازاده ها) دسترنج کارگران را تصاحب کرده و به ثروت های افسانه ای دست یافتهاند. هرجا که پروژه سودآوری باشد این آقازادهها در صف اول ایستادهاند. آنها از بخش خصوصی گرفته تا کارخانههای دولتی و عرصه مواد خام در همه جا دست دارند. فعالیت اقتصادی دولت روزبروز بیشتر با این خانوادهها گره میخورد و مردم به این گروه لقب “اشرافیت سرخ” دادهاند. در افشاگری سایت ویکیلیکس آمده است که الیت حاکم چین منابع اقتصادی کشور را میان خود تقسیم میکنند. بسیاری از شرکتها اعلام کردند که روابط نزدیک آنها با الیت سیاسی چین امتیازی بزرگ برای ورود به بازار پرسود این کشور به شمار میرود. در حالی که جای منتقدین به آقازاده ها و به فساد و اختناق حاکم بر این کشور در اردوگاههای کار و در زندان ها است. وضعیت کره شمالی هم روشن است. هنوز هم در این دو کشور اردوگاههای کار دائر است. ما برای کشورمان چنین نظامی را نمی خواهیم. جمهوری اسلامی هم فساد و آقازادهها را دارد و هم سرکوب مخالفین و منتقدین را.
ما به سوسیالیسم باور داریم ولی نه به حکومتهای توتالیتر که به نام سوسیالیسم در تعدادی از کشورها ساخته شد. نگاه ما به سوسیالیسم تقلیل پیدا نکرده، بلکه تغییر یافته است. ما به نقد آن “سوسیالیسم واقعا موجود” نشستیم و از نقد آن درسها آموختیم. ما به چشم خود در اتحاد شوروی دیدیم که میان ماه من تا ماه گردون، تفاوت از زمین تا آسمان است. نگاه ما به سوسیالیسم در اسناد سازمانی آمده است.
بر خلاف گفته شما، مصوبات کنگره های سازمان در سطح نوشته باقی نمانده است. ارگانهای سازمان در گذشته در موارد مشابه، با آندسته از اعضای سازمان که اساسنامه را نقض کردند، برخورد کردند. ما انکار نمیکنیم که تلفیق حزبیت و دمکراسی مشکلآفرین و هزینه زا است. اما ما بر این امر هم واقف هستیم که تجربه سازمان ما و چگونگی برخورد با مشکلاتات ناشی ار تلفیق وجه حزبیت با دمکراسی، برای جامعه سیاسی کشور تجربه گرانقدری میتواند باشد. ما تحت فشار نیروهائی که همچنان برکاربست سانترالیسم ـ دمکراتیک پای میفشارند، از پرنسیپهای دمکراتیک خود عقب نخواهیم نشست و مشکلات الگوی حزبی خودمان را با ابزارهای دمکراتیک حل خواهیم کرد. نگاهی به حیات چند حزب و سازمان چپ در طی دو دهه اخیر بیاندازید و ببینید چگونه این احزاب و سازمان ها برپایه کاربست الگوی سانترالیسم ـ دمکراتیک و حزب یکپارچه با مشکلات به مراتب بیشتر از سازمان ما روبرو شده اند. راه حل آن ها انشعاب، اخراج و حذف بوده است. بر اثر کاربرد این شیوه برخورد، آن ها یا چند پاره شده اند و یا به جریان های کوچک و کم تاثیر تبدیل گشته اند. آقای بهزاد امیدی، آیا شما از سازمان می خواهید از الگوی خود برگردد، الگوی آن ها را به کار گیرد و به سرنوشت آن ها دچار شود؟
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* برای تحلیل رویدادهای سیاسی، طرح مواضع سیاسی و برنامه ای سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)، فراهم آوردن امکان گفتگوی متقابل با فعالین سیاسی و گسترش ارتباط با آنها و پاسخ به سئوالات مطروحه در مورد سازمان، برنامه “گفتگو” به خواست کنگره دوازدهم سازمان تهیه و انتشار می یابد.
برای تماس و طرح سئوالات
آدرس ایمیل: