هنوز دهها خانواده در شهر مریوان در سوگ عزیزانشان که در خیزش اخیر کشته شدند در ماتم و عزا بوده و صدها خانواده دستگیرشدگان و مفقودشدگان نگران سرنوشت فرزندان خود بودند که خبر مرگ دو برادر کولبر بر اثر سرمازدگی در دنیای مجازی پخش گردید، مرگ فرهاد و آزاد دو برادر ۱۴ و ۱۷ ساله اهل روستای “نی” در اطراف مریوان بار دیگر مردم کردستان بویژه مریوان را دراندوه فرو برد، دیرگاهیست که اندوه و شیون و زاری به مناسبت مرگ عزیزان با زندگی مردم کردستان عجین شده در این ۴۰ سال هزاران جوانان کرد در راه مبارزه برای آزادی و عدالت جان باخته یا زندان و شکنجه را تجربه کرده اند.
کردستان دیر بازیست که از توسعه نیافتگی رنج میبرد و افزون بر آن بعلت مبارزات گسترده مردم کردستان برای آزادی و عدالت، کردستان امنیتی ترین منطقه ایران است، امکان کار در کردستان بسیار اندک است چنانکه پس از بلوچستان محروم و فقیر بیشترین میزان بیکاری را دارد و افزون بر آن امنیتی بودن کردستان باعث شده که جوانان یا به خارج از کشور پناهنده شوند یا برای کار و اشتغال به تهران یا شهرهای بزرگ مهاجرت کنند. چنانکه اکثریت کارگران ساختمانی در تهران را کردها تشکیل میدهند. در این شرایط یکی از راههای تامین معاش در کردستان اشتغال به کولبریست که کالاهای مورد نیاز کردستان عراق را پس از تحمل مشقات زیاد از کردستان ایران به آنسوی مرز حمل میکنند و اندک دستمزدی دریافت میکنند، در این راه صعب العبور کولبران با حطرات زیادی مانند مورد گلوله خوردن، سقوط از کوه و یخ زدگی و روی مین رفتن روبرو میشوند و افزون بر این خطرات مرگ آفرین ممکنست کالاهای آنان نیز توسط پاسداران مصادره شود با ناچار به پرداخت رشوه شوند و گاهی نیز وحشیانه مورد ضرب و شتم قرار میگیرند و جریمه و زندانی میشوند. در میان کولبران دانش آموختگان دانشگاهها نیز دیده میشوند و کولبرانی از سن ۱۲ تا ۷۰ ساله نیز بچشم میخورند حتی زنان و افراد معلول با یکپای مصنوعی نیز کولبری میکنند تمام این تلاشها در عبور از کوه ها و صخرهای مرگ آفرین فقط برای گذران یک زندگی فقیرانه است و در هر هفته چندین نفر در این راه پر خطر جان خود را از دست میدهند بعصی از کولبران که از وصعیت مالی نسبتا بهتری برخوردارند از اسب و قاطر برای حمل کالا استفاده میکنند و اگر در کمین پاسداران گرفتار شوند اسب های آنان مصادره میشود و پاسداران چنانکه فیلمهای آن در دنیای مجاری موجود است با خنده و تمسخر حیوانات را به گلوله می بندند، رحیمی که در دوران احمدی نژاد استانداری کردستان را بعهده داشت با مباهات اعلام کرده بود که اسلحه را از جوانان کردستان گرفتم و آنان را به اعتیاد مبتلا کردم این اعتراف نشانگر عدم مسئولیت حاکمیت نسبت به زندگی شهروندان و کینه آنان نسبت به مردم کردستان است. این بی مسئولیتی تنها کردستان را در بر نمیگیرد؛ وجود هزاران کارتن خواب و گورخواب و بی خانمان و بیکار و بزهکار و زندانی کارنامه ۴۰ ساله جمهوری اسلامیست.
مردم مریوان همانند دیگر مردم ایران که در وقوع زلزله و جاری شدن سیل از هموطنان خود حمایت کرده و بیاری آنان شتافتند پس از شنیدن خبر گرفتار شدن دو برادر در برف صذها نفر ازمردم مریوان با امکاناتی که در دسترس داشتند بیاری آنان شتافتند. با این وجود که در سرمای سخت و در بوران و برف تا زانو در برف فرو رفته بودند ساعتها تلاش کردنذ اما دریغا که فقط تواستند پیکر بی جان و یخ زده این دو نوباوه را از زیر برف خارج کنند. در روز خاکسپاری این دو نوجوان هزاران نفر از مریوان و روستاهای اطراف در حالیکه یک تکه نان به نشانه مرگ بخاطر یک لقمه در دست داشتند بر علیه رژیم شعار میداند.
پدر و مادر این دو نوجوان از معلولیت و فقر رنج میبرند چنانکه در آغاز فصل سرما این خانواده که توان خرید بخاری گازی را نداشتند اهالی روستا بیاری آنان شتافتند و یک بخاری به آنان اهدا کردند. مادر فرهاد گفته بود پسرم با شکم گرسنه به کولبری رفت و قربانی یک لقمه نان شد.
درخاتمه یادی میکنم از یکی از داستانهای نویسنده مردمی زنده یاد درویشیان زنده یاد علی اشرف در داستان هتاو سرگذشت دختر دوازده ساله فقیری را به تصویر میکشد که پدرش براثر فقر او را به عقد پسر خان در میاورد اما در شب عروسی هتاو دچار خونریزی میشود و قبل از رساندن به بیمارستان میمیرد. این داستان واقعی بود و علی اشرف تعریف میکرد که خودم هتاو را بغل کرده تا او را برای رساندن به بیمارستان سوار کامیون کنم و پدر هتاو گریه کنان میگفت دخترم فدای یک لقمه نان شد. علی اشرف نیست تا ببیند دیگر هموطنان نوجوانش همچنان بخاطر یک لقمه نان قربانی بی عدالتی میشوند.
یداله بلدی