شگفت انگیز بود برایم که هیچ واکنشی را از سوی اپوزیسیون ایران درقبال پیام تاریخی- سیاسی عبدالله اوجالان ندیدم! شاید هم هست و من آن را نخواندهام. ولی چنین هم باشد اگر، مسلماً آن اندازه کم دامنه بوده که ازدید علاقمند کنجکاوی چون من پوشیده مانده است. درهرحال، اکنون نیز جای این ارزیابی که پیام رهبر بی منازع کردهای ترکیه از نظر مدافعان صلح، دمکراسی وآزادی، وعدالت و رفع تبعیض درایران ما، مثبت است یا نه واگرهم آری، اهمیت آن تا کجا ودر چیست؛ خالی می نماید. تفسیروتحلیل این پیام، برشمردن پس زمینه ها، ونیز پیشبینی نتایج ودستاوردهای آن، نیاز به گفتاری مفصل دارد که امیدوارم شاهد عرضه آن پیرامون این حادثه سیاسی مهم – ودرواقع نه حادثه که فرایندی ازدیر باز درجریان – توسط تحلیل گران سیاسی باشیم. من اما عجالتاً وبه اختصار، تنها اشاره به سه نکته دراین رابطه را لازم می دانم.
نخستین حرف اینست که پیام اوجالان به بیست واندی میلیون کرد ترکیه، پیامی بود حاوی وحامل این نکته مرکزی: ایستادگی تاکنونی دربرابرستمگران، برحق ودرست بوده و برآن همچنان باید ایستاد؛ اگرچه واما، اینک درشکلی دیگروبا زبانی نوین! یعنی: تسلیم نه، توافق اما آری. پیام براین پایه استواراست که اگرنیروی پاسدارتبعیض صد ساله، آمادگی برای گفتگو را اعلام می دارد باید که آنرا قویاً به استقبال رفت. یعنی: تاکید براستراتژی مبارزه برای رسیدن به توافق! یعنی، نه نفی ایی در میان باشد ازسوی آن طرف، ونه که خواهان حذف ونابودی ازسوی این طرف. واین، برای ما ایرانیان دمکراسی خواه که درگیر مبارزه با رژیمی تبعیض گر، زورگو وستمگرهستیم، آموزه دیگری است در پی تجارب مشابهی چون ماندلای آفریقای جنوبی. بدون ایستادگی برای تغییر توازن قوا به سود نیروی دمکراسی وعلیه استبداد و زور، رسیدن به توافق دمکراتیک امری است ناممکن و بنا شده برتوهم. اما مبارزه با استبداد نیزتنها انگاه خصلت فرایندی به خود می گیرد، جنبه پذیرش ملی سراسری می یابد وبا چشم انداز توام می شود که مبتنی برروحیه “ایران برای همه ایرانیان” صورت گیرد وپتانسیل توافق طلبی را در خود ذخیره وآزاد کند.
صدورپیام از دژ “آتاتورکیستی” زندان “ایمرالی” و قرائت آن درجمع میلیونی دیار بکرکردی، جز با توافق وارثان ناسیونالیسم ترک و حتی دقیق تر، درخواست آنها از رهبر اپوزیسیونی سرسخت امکان بروزنداشت. واین، یعنی اعتراف تاریخی به شکست گفتمان حکومتی صد ساله یک ملت- یک زبان- یک دولت درکشورترکیه. یعنی، پذیرش شکست تز خونین استحاله “کوهستان” های سرچشمه فرات و دجله، دردشت آناتولی پهن شده بسوی مدیترانه نیلگون! این فهم نوین، آسان به دست نیامده است و حاصل موقعیتی تحمیل شده برنیروی پاسدارکهنگی مبتنی برظلم است، هم دردرون ترکیه وهم در مناسبات بین المللی آن. ترکیه مدرن، ازدل چنین پذیرش شکستی، متصور است وزائیده خواهد شد. آن مدرنیسم ترکیه آتاتورک در برابرجنازه متعفن امپراطوری عثمانی، مدتهاست که دیگر خصلت حیاتی خود را از دست داده است واین جامعه آسیایی- اروپایی نیازبه چاره ایی تازه وبرآمدی نودارد تا که شکوفاترشود. ترکیه نوین، تنها درمتن توافق دمکراتیک بین ترک و کرد، درغلبه برآلام بجا مانده از جنایت تاریخی ارمنی کشی، درژرفش دمکراسی سیاسی ودر وفاداری اش به تجدد البته همراه باز تنظیم ساختارحکومتی سکولاریسم خویش در جهتی فراگیر، ساخته خواهد شد.
درایران ما نیز، راه چیزی نیست جزتفاهم جویی های دمکراتیک بین مولفه های متنوع ملی دردرون واحدی به نام ملت ایران. این راه را مقدمتاً باید تشکل ها واحزاب سیاسی سراسری ومنطقه ایی، سنگفرش کنند وهموار. اگر در بیشترینه ترین کانون نقار ملی بجا مانده از موزائیسم ملی امپراطوری عثمانی، یعنی درترکیه کنونی، شاهد چنین رویکرد مسئولانه ایی هستیم که دارد میدان می یابد، در ایران ما که قدمت خود را از دل تاریخ می گیرد وتنوع ملی- قومی آن بیشتر با هنرملی اش- فرش ایرانی، باید توضیح داده شود تا با موزائیک چینی مشبع، به طریق اولی می توان که تفاهم ها کاشت ودوستی های جاودانه برچید. این رویکرداما، مشروط است بامبارزه علیه هرگونه تبعیض ونابرابری ونفی هرگونه برتری جویی وتنگ نظری ازیکسو، ومخالفت با هرگونه تولید نفرت، نفاق افکنی و نزاع ملی ازدیگرسو. اگرباور داشته باشیم که ناسیونالیسم ایرانی بیشترازجنس سرزمینی بوده تا حاکمیت تک قومی، آنگاه با چنین پشتوانه تاریخی و نظری بزرگی خواهیم توانست برنامه و تدابیر دمکراتیک ضرور برای تامین برابر حقوقی ملی در ایرانی واحد و دمکراتیک را به اجرا بگذاریم. با چنین رویکردی خواهیم توانست نقص روند دولت – ملت درایران را با احیای حقوق شهروندی درآن وکژی روند را دررابطه با نفی خشن تنوع ملی درایران، رفع و چاره کنیم. هیچ کشوری درمنطقه ما به اندازه ایران، ظرفیت حفظ تنوع ملی در درون خود و تبدیل آن به یک ثروت استراتژیک را ندارد! این ثروت را باید پاسداشت، والبته نه با حرف که در عمل و میدان دمکراتیک. هم بر این نقطه قوت باید تکیه کرد و هم واقعیت سترگ دیگری که، جامعه ایرانی اینک وسرانجام برای زایمان پردرد دمکراسی وسکولاریسم ازدل خوداستعداد بس شگرفی یافته است. اینها را باید باورداشت تا که بتوان درمبارزه علیه استبداد استوارماند وتمکین را جایگزین توافق نکرد. ایران واحد دمکراتیک، سکولار وفدرال خود ویژه خویش.
بهزاد کریمی سوم فروردین ماه سال ۱۳۹۲