به دنبال مقاله “سند آماجها و دیدگاهها و مساله ملی” در تلاش بودم تا یک مقاله دیگر تکمیلی بنویسم که فرصت آن پیش نمی آمد، لذا دست به قلم شدم تا نظر خود را بصورتی هر چه فشرده تر در این نوشته بیاورم. قصد اصلی من از این نوشته در وحله اول اضافه شدن یک سرفصل به سند اساسنامه پیشنهادی سازمان در مورد طرح مساله رفع تبعیضات ملی میباشد. قبل از اینکه به تشریحات بپردازم، اجازه بدهید خود پاراگراف پیشنهادی را فورموله کرده و بنویسم. ” سازمان ما از بدو تاسیس از پیشگامان طرح کننده وجود تبعیض و ستم ملی در ایران بوده و این مساله توسط نسل بنیانگزاران سازمان مورد توجه ویژه قرار گرفته است. ایران کشوری کثیرالمله میباشد که همه ملیتهای فارس، ترک، کرد، عرب، بلوچ، ترکمن، لر و گیلکی و غیره هزاران سال در جوار همدیگر با اشتراکات تاریخی،جغرافیایی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی زندگی کرده اند. یکی از شاخصه های بارز مشترک تاریخ دوران حکومت شاهنشاهی پهلوی و حکومت جمهوری اسلامی ایران که بیش از هشتاد و پنج سال را شامل میشود، اعمال سیستماتیک تبعیض ملی بر علیه ملیتهای غیر فارس و بر محور اعمال هژمونی حاکم و نهادینه شده هویتی ملیت آریایی- پارسی میباشد. سازمان ما به برابر حقوقی مردم ملیتها ی مختلف در بهره مندی از ارزشهای ملی شامل ارزشهای هویتی زبانی، تاریخی، فرهنگی، حقوقی، اجتماعی و اقتصادی ویژه ملی خویش معتقد بوده و بر این اعتقاد است که در کنار نهادینه کردن این برابر حقوقی، باید قدمهای جدی در راه جبران عقب ماندگیهای ناشی از تبعیضهای هشتاد و پنج ساله اخیر علیه هویت ملیتهای دیگر برداشته شود. ما بر این باور هستیم که هر کودک ایرانی باید در وحله اول به زبان مادری خویش تحصیل کرده و بارور گردد. سازمان ما بشدت با اندیشه هایی که قصد آسیمیله کردن تاریخ، فرهنگ و هویت دیگر ملیتها در هویت ملی حاکمی را تبلیغ میکنند، مرزبندی کرده و مقابله میکند. در ایران کثیر الملله، مناسبترین سیستم سیاسی حکومتی نظام سیاسی فدراتیو میباشد که در آن اداره امور داخلی به پارلمان و حکومت خودگردان محلی واگذار میگردد”. نقد اندیشه های “علیرضا نابدل” ، “بیژن جزنی” و دیگر رهبران و بنیانگزاران فدائیان در این رابطه در عین حال که احساس مسئولیت تاریخی آن رفقا را در شرایط استبداد و خفقان مرگبار زمان حکومت پادشاهی نسبت به این امر نشان میدهد، امروز بیشتر از بابت تاریخی ارزشمند بوده و قابل درس آموزی میباشند. مشکلات امروز، راه حلهای امروزینی را طلب میکنند که بر حول ارزشها و واقعتهای امروزین فورمولبندی میگردند. بر بستر تاثیرات ستم ملی هشتاد و پنج ساله گذشته، تحولات سیاسی منطقه ای و جهانی، و بالاخره عدم اهمیت دهی کافی از طرف سازمانهای سیاسی دموکراتیک سرتاسری به این مساله، امروزه با ویژگیها، مدلها، سناریوهای ویژه و صورت جدیدی از مساله ملی مواجه میباشیم. عدم پاسخ دهی جدی سرتاسری به این امر، این حرکت را بشدت منطقه ای، مستقل و جدا از چالشهای دموکراتیک سرتاسری کرده است. این امر به تشتت، پراکندگی و عدم اتفاق عمل دموکراتیک در راستای عبور از جمهوری اسلامی ایران و تحول گذر از حکومت ولایی نظامی منجر شده است. استقلال حرکت چالشهای ملی دموکراتیک از جنبش سرتاسری و پراکندگی مراکز تصمیم گیری و تشتتهای ناشی از آن در شرایطی میتواند بازگردانده شده و در خدمت هدف سیاسی اتفاق عمل در عبور از نظام جمهوری اسلامی ایران قرار بگیرد که جنبشهای ملی دموکراتیک در اتفاق عمل با جنبش عمومی زنان، جوانان، کارگران و زحمتکشان و سازمانهای سیاسی آنها عمل بکند. امروزه ما با خطر بزرگ عدم اتفاق عمل سازمانهای سیاسی ملیتهای مختلف با جنبش سرتاسری روبرو میباشیم که این گسست از چندین زاویه به جنبش عموم دموکراتیک عبور از جمهوری اسلامی ایران ضربه میزند. نقطه اول ضربه پذیری از این زاویه میباشد که این امر مانع اتفاق عمل عمومی در مقابله با حکومت ولایی نظامی میگردد. دیگری از این زاویه که این امکان را فراهم میگرداند که حکومت کودتا نیروهای پراکنده را یکی یکی و بصورتی مجزا زیر ضرب قرار بدهد. سوم اینکه عدم وجود روابطی مستحکم مابین این سازمانها با سازمانهای سرتاسری به جو روانی عدم اعتماد متقابل، بدبینی و حتی تقابل سیاسی با همدیگر منجر میگردد. چهارم اینکه این سازمانهای سیاسی ملی محلی وقتی با سازمانهای دموکراتیک سرتاسری نمیتوانند پیوندی ارگانیک برقرار بکنند، ناچار دوستان و هم پیمانان سیاسی خویش را در کشورهای همجوار و یا قدرتهای خارجی دیگر خواهند یافت. پنجم اینکه این امکان را فراهم میکند که حکومت ولایت فقیه گاها بتواند این دسته بندیها را به تقابل با همدیگر بیاندازد. علت اصلی این تشتت، در وحله اول متاثّر از ذهنیت ها و مسمومیتهای ته نشین شده طی هشتاد و پنج ساله در اندیشه و عمل آن دسته از روشنفکران سیاسی میباشد که هژمونی ملی حاکم را امری طبیعی و همیشگی میپندارند و حاضر به قبول واقعیت تلخ وجود تبعیض ملی در ایران نبوده و در نتیجه حاضر به برداشتن گامهای جدی در راه رفع تبعیض ملی نمیباشند. آنها خواسته یا نخواسته سیستم دیگری از هژمونی یک ملیت بر ملیتهای دیگر را در اشکال مدرن آن فورموله و نهادینه میکنند. تنها راه غلبه آمدن بر این معضل از طریق پیشاهنگی مبارزه در راه رفع تبعیض ملی توسط جنبش سوسیال دموکراسی میباشد. جنبش سوسیال دموکراسی با مسلح بودن به برنامه تحول رادیکال در راه رفع ستم ملی میتواند در مقیاس و سطح رهبری جنبشهای ملی دموکراتیک وارد میدان عمل شده و نه تنها جنبشهای ملی دموکراتیک را با همدیگر پیوند دهد، مبارزات ملی دموکراتیک را با جنبش مبارزات دموکراتیک سرتاسری متحد گرداند. تنها در چنین شرایطی میباشد که رهبری مبارزات ملی دموکراتیک در مقیاس سرتاسری یک رهبری قدرتمند مرکزی واحدی خواهد بود که این مبارزات را با مبارزات عموم دموکراتیک پیوند ارگانیک خواهند داد. تنها در چنین شرایطی میباشد که نه تنها جلو پنج فاکتور ذکر شده و فاکتورهای دیگر مشابه نقطه ضعف تشتت ما بین مبارزات ملی منطقه ای و مبارزات سرتاسری گرفته میشود، بلکه اتفاق عمل قدرتمندی شکل میگیرد که مشابه آن را در خیزشهای مردمی سال پنجاه و هفت و یا قیام مشروطه شاهد بوده ایم. 12/04/2011