ایران دیگر ایران پیش از انتخابات نخواهد شد. در این باره به تعبیر واحدی اشتراک نظر قابل توجهی وجود دارد. “۲۲ خرداد” یک نقطۀ عطف در حیات جامعۀ ایران است؛ یک نقطۀ عطف در شئون مختلف آن: سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و … و بارزتر از همه نقطۀ عطفی در مناسبات میان حاکمیت و مردم، که فریبکاری بزرگ حاکمیت علیه مردم سبب ساز آن بوده است.
اما در این جا بلافاصله باید تصریح کرد که “مردم” و “حاکمیت” هر دو واقعیاتی پرتناقض و نایکدست در ایران امروز اند و حتی آخرین شواهد، یعنی بزرگترین اعتراضات مردم پس از اعلام “نتایج” انتخابات نیز نشان می دهند که نمی توان از اردوی واحد مردم در برابر اردوی واحد حاکمیت سخن گفت. حال که چنین است، پس چگونه و به چه اعتبار می توان از نقطۀ عطفی در مناسبات میان این دو، به مثابه دو کل تقریباً یکدست، حرف زد؟
مناسبات بین مردم و حاکمیت تنها در نارضایتی آشکار و یکپارچۀ اولی علیه دومی، یا رضایت عمومی جامعه از دولت، متجلی نمی شوند. رضایت، وفاداری، تمکین یا برعکس نارضایتی، عدم وفاداری و تقابل، … اینها همه وجوهی از مناسبات میان مردم و حاکمیت اند؛ اعتماد نیز وجهی از این مناسبات است و آنچه از پس از ۲۲ خرداد در مناسبات میان مردم و حاکمیت بارزترین چرخش و عطف را داشته است، همین موضوع اعتماد میان این دو بوده است.
فریب بزرگ حاکمیت موجب آمدن میلیونی افراد به خیابانها شد، اما این همۀ تبعات آن فریب بزرگ نبود. بالاتر از این در اثر آن فریب، اعتماد ده ها میلیونی افراد به حاکمیت از آن سلب شد. ده ها میلیون نفری که بسیاری شان هنوز ممکن است به وضع موجود تمکین کنند، ای بسا به جمهوری اسلامی وفادار هم باشند و مطمئناً بخشهائی شان در انتخابات اخیر به احمدی نژاد رأی داده اند.
به جرأت می توان گفت که اعتماد مردم ایران به حاکمیت در ابعاد ده ها میلیونی از آن سلب شده است. ابعادی به مراتب گسترده تر از امواج انسانی که در هفته های اخیر به خیابانها آمده اند، و نیز به مراتب گسترده تر و عمیقتر از هر تعادلی که در زمان انتخابات موجود بوده است. اما این سلب اعتماد یک طرفه نیست و آن سوی این رابطه نیز صادق است؛ یعنی “اعتماد” حاکمیت نیز از مردم سلب شده است. این که احمدی نژاد در روز ۲۴ خرداد، در فردای نخستین اعتراض میلیونی مردم، آنان را خس و خاشاک نامید، تنها و مقدمتاً از سر رجزخوانی، وقاحت، عمد برای عصبانی کردن حریف یا حتی از کین فرهنگی تیپولوژی احمدی نژاد به آن اقشار اجتماعی که به خیابانها آمدند، و خلاصه ناشی از یک کیفیت نهایتاً روانی شخص احمدی نژاد در واکنشی ناگهانی نسبت به اعتراضات مردم نیست؛ بازتاب بی اعتمادی او نسبت به مردم است. خامنه ای قریب یک هفته فرصت داشت تا خطاب درخوری را برای آن جمعیتهای میلیونی معترض بیابد، اما او نیز در آنچه گذشته بود جز توطئه و توطئه گر نیافته بود و هنوز نیز عموم متعلقان به کمپ خامنه ای – احمدی نژاد جز این نیافته اند. در “پرتو” همین چرخش اعتماد مردم و حکومت نسبت به یکدیگر است که آقایان موسوی و کروبی، با مناصبی چون عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، نخست وزیر دو دورۀ نظام، رئیس مجلس شورای نظام، … ناگهان در چشم اتوریته های کمپ مذکور گاه تا حد عوامل ناآرامی ها، عناصر ضدانقلابی و وابستگان به خارجی “سقوط” می کنند.
در تقسیم بندی نسبتاً مرسوم جوامع به “جوامع پراعتماد” و “جوامع کم اعتماد” تقریباً تمام کشورهای در حال گذار یا در حال توسعه به گروه دوم متعلق اند. یک “جامعۀ کم اعتماد”، حتی در شرایط کاملاً عادی و نامتلاطم، در کار هدایت خود با دشواریهای بسیاری مواجه می شود؛ خواه میزان اعتماد معیار اختیارات مقامات و نهادهای دولتی برای اعمال آمریت و میزان نفوذ تصمیمات و کردارهای آنان باشد، خواه کمابیش برعکس، معیاری برای محاسبه پذیری این تصمیمات و کردارها و صلابت و اعتبار پروسه های ناظر بر این محاسبه پذیری. ایران نیز، به عنوان کشوری در حال گذار، استثنائی بر این قاعده نیست. اما افزون بر عوامل مشترکی که در این گروه جوامع موجب نازل بودن سطح اعتماد اند، تاریخ پرفراز و نشیب ایران و جمعبندیهای مسلط از این فراز و نشیبها در اذهان مردم، خود عامل دیرپای بی اعتمادی است. آخر سر هم “۲۲ خرداد” مکمل پرهیمۀ تمام عوامل پیشگفته است. گزافه نیست اگر گفته شود که پس از “۲۲ خرداد” سطح نازل اعتماد در مناسبات میان حاکمیت و مردم به واقعیت حاد کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت جامعۀ ایران تبدیل شده است.
اعتراضات و مطالبات مردم را می توان با سرکوب و بگیروببند مهار و یا حتی تا مدتی خاموش کرد. اما با سرکوب نه تنها نمی توان کاری در برابر بی اعتمادی از پیش برد، بلکه تنها می توان به آن دامن زد. اشتباه مرسوم تمام سیاستهای سرکوبگر این است که توفیق خود در مهار اعتراضات و فقدان اعتراضات در مقطعی از حیات جامعه را با وجود اعتماد یکی می گیرند. حکومت محمد رضا پهلوی از این زاویه بسیار آموزنده و شاخص، و حتی خصلت نما است.
کمپ خامنه ای – احمدی نژاد نیز ممکن است بتواند با توسل به سرکوب، اعتراضات میلیونی ای را که در هفته های گذشته جاری بوده اند، مهار کند، اما در حالی که در مقطع پیش رو با مسائل بزرگی، خاصه در اقتصاد داخلی و سیاست خارجی مواجه است، غیرقابل انتظار نیست که درست در برابر بحران اعتماد سر فرود آورد و یا حتی فروریزد. آنچه هیئت حاکمۀ فعلی به آن نیاز داشت تا شاید از پس مسائل اش برآید، با “۲۲ خرداد” باخت.