١- جامعه ما دچار بزرگترین بحرانهای داخلی و خارجی، بخش عظیم مردم کشور گرفتار فقر و فلاکت و مصالح و منافع ملی در خطر است.
٢ـ از بدو تشکیل جمهوری اسلامی بتدریج، بررسی و نقد نهادها و ساختارهای سیاسی و اقتصادی سنتی و دینی جامعه بویژه نقدحاکمیت جمهوری اسلامی همه جانبه تر و ژرفتر شده و ارزشها، اندیشهها، گفتمانها و خواستههای آزادیخواهانه، عدالت جویانه، دمکراتیک، حفظ محیط زیست و صلح طلبانه در جامعه گسترده شده است.
٣ـ تلاش و مبارزه پیگیر و بیوقفه نیروهای سیاسی، کنشگران جامعه مدنی و جنبشهای اجتماعی زنان، جوانان، کارگران، معلمین، قومی- ملی و حقوق بشری علیرغم سرکوبهای خشن توسط حکومت، تداوم و گسترش پیداکرده است.
۴ـ در این مدت تنافر و تناقض مبانی عقیدتی و الگوی جمهوری اسلامی با ارزش ها و خواسته های آزادی خواهانه، دمکراتیک و عدالت جو و توسعه پایدار و مناسبات جهانی، در میدان عمل و زندگی، برای بخش اعظم شهروندان آشکار شده است.
۵ ـ تضاد منافع روحانیت حاکم و دیگر حکمرانان ولی محور – رانتی با منافع اکثریت عظیم مردم و منافع ملی برملا شده است.
۶ـ تقدس روحانیت، مقبولیت و صلاحیت حاکم در نزد بخش عظیمی از مردم کشور شکسته شده است،
٧ـ ناتوانی و ناکارآمدی رهبران و مقامات معمم و مکلای حکومت چه اصول گرا و چه اصلاح طلب برای اصلاح و تغییر ساختار حکومت و قانون اساسی با مضمون دمکراتیک و عدالت خواهانه برای بخش عطیم مردم آشکار و روشن شده است.
۸ـ بخش عظیم مردم بخاطر سیاست ها، اعمال و رفتار رهبران و مقامات حکومت، اعتماد و امیدی به آن ها ندارند و مخالف حکومت هستند. حکومت پایگاه اجتماعی و سیاسی نخستین خود را از دست داده و شکاف عمیقی میان حکومت و مردم ایجاد شده است .
۹ـ اختلافات فکری – سیاسی و منافع گروهی نیروهای تشکیل دهنده جمهوری اسلامی بیش از هر زمان عمیق تر و تشدید شده است. نیروهای به اصطلاح اصولگرا به گروهای متعدد تجزیه شده اند. اصلاح طلبان طرفدار جمهوری اسلامی نیز به گروهای محتلف تجزیه شده اند. بخشی از آن ها ماندن در کنار رهبری و حکومت را بر گزیده اند. بخش دیگر از نقد و مخالفت پنهان با ولایت فقیه به رد آشکار آن و مخالفت با حکومت دینی پرداخته و با پذیرش جدایی دین از دولت، اندیشه و ارزشهای آزادی و دمکراسی سکولار به نیروها و حرکات و جنبشهای مستقل آزادی خواه، دمکرات و عدالتخواه ِ تحول طلب کشور پیوسته اند. عده ای نیز هنوز میان بخش اول و دوم، یک دل اینجا و یک دل آنجا دارند.
۱۰ـ در شرایط کنونی علاوه بر اینکه جامعه در ابربحران گرفتار است، حکومت، خود دچار بحران بی سابقه شدید و فرساینده است.
۱۱ـ هسته اصلی قدرت با شراکت و رهبری خامنه ای، راه حل این بحران ها را قبل از همه در غلبه بر اختلافات و بحران درون حکومت و تمرکز قدرت در انحصار خود و انتقال آن به جانشین خامنه ای تشخیص داده اند. البته این سناریو چیز کاملا جدیدی نیست و مجلس یازدهم یک فاکت و گام مهمی در جهت اجرای این سناریو بود.
آن ها تصمیم گرفته اند در سیزدهمین دور انتخابات ریاست جمهوری اسلامی، رئیس جمهوری فرمانبر را خود انتخاب کنند و از صندوق رای در بیاروند. با حذف کامل کاندیداهای اصلاح طلبان و بخش مهمی از اصولگراها و اعتدالی ها و آوردن ۷ نامزد موردنظر خود به صحنه، سناریوی خود را قبل از انتخابات به اجرا گذاشته اند.
اگر احمدی نژاد را بعداز شمارش آرا، جایگزین میرحسین موسوی کردند با توجه به تجارب قبلی، این بار قبل از پایان شمارش آرا، رئیس جمهوررا تعیین و در پایان رای گیری او را پیروز اعلام خواهند کرد. آنها نامزدهای گوش به فرمان و فرمانبر را به صحنه آورده اند. اینکه کدام را رئیس جمهوری خواهند کرد، فرع قضیه است. سناریو باید بدست او پیش برود. خود نامزدها این را می دانند.
١٢ـ واقعیت این است که جامعه ما در شرایط بسیار حساسی قرار گرفته است.
شرکت درانتخابات ۲۸ خرداد۱۴۰۰ جدا از نیت وقصد شرکت کنندگان، درعمل بمعنای تایید و بیعت با حکومت و به ضرر جامعه و مردمان کشورمان تمام می شود.
در چنین شرایطی، عدم شرکت هرچه گسترده تر در انتخابات نمایشی ۲۸ خرداد ۱۴۰۰، نوعی از ایستادگی و مقاومت ملی و مدنی دربرابر استبداد و قلدری های هسته اصلی قدرت به رهبری خامنه ای است.
بکوشیم با عدم شرکت در این نمایش غیردمکراتیک، مقاومت ملی و مدنی در راستای تحقق انتخابات آزاد و عادلانه را دربرابر استبداد و تبعض حاکم قرار بدهیم.
بیست و دوم خرداد ۱۴۰۰