در میان هیاهوی سیاسی و روندهای فرسایندهی قانونگذاری، اینبار نه صدای مردان سنتگرا یا مدافعان نظام محافظهکار، بلکه صدای زنی از درون ساختار حاکم و در جایگاه قانونگذار به گوش میرسد؛ اما نه برای حمایت از حقوق همجنسانش، بلکه برای تعویق قانونی که میتواند جان بسیاری از زنان را نجات دهد.
موضوع به مادهای بازمیگردد که سالها در سکوت لایحهای خاکخورده باقی مانده است: ماده ۶۱۲ از لایحه حمایت از زنان در برابر خشونت. مادهای که سازوکاری پیشگیرانه برای مداخله قانونی در موقعیتهای پرخطر خشونت خانگی فراهم میکند؛ مادهای که نام «رومینا» آن را در حافظه عمومی ثبت کرده است—یادآور فاجعهای که شاید با دخالت بهموقع قانون، میشد از آن جلوگیری کرد.
اما آنچه اینبار مسئله را از سطح یک جدل سیاسی فراتر میبرد، مخالفت یکی از زنان نماینده مجلس با همین ماده است. زنی در جایگاه قدرت، که از موقعیتی که باید پناه زنان باشد، برای خاموش کردن اصلاحی ضروری بهره میگیرد.
این مخالفت صرفاً یک اختلافنظر حقوقی یا سلیقهای نیست؛ بلکه نشانهای است از پدیدهای که نظریهپردازانی چون سیمون دوبووار، بل هوکس و کیت مان آن را «زنستیزی درونیشده» مینامند: زمانی که زنان، آگاهانه یا ناخودآگاه، در خدمت حفظ نظام مردسالار قرار میگیرند و بهجای شکستن چرخه خشونت، به تداوم آن یاری میرسانند.
ماده ۶۱۲ نهاد خانواده را فرو نمیپاشد؛ بلکه اعضای آن، بهویژه زنان و کودکان را، از فروپاشی و آسیب نجات میدهد. در بسیاری از کشورهای دنیا، مداخله قانونی در شرایط خشونت خانگی نهتنها امری رایج، بلکه ضرورتی انکارناپذیر است. اما در جامعهای که «آبرو» بر «امنیت» ارجح شمرده میشود و قتلهای ناموسی با توجیهات فرهنگی یا مذهبی تطهیر میشوند، حتی سادهترین اشکال محافظت قانونی تهدیدی علیه نظام مستقر تلقی میشود. و در چنین بستری، قانونگذار زن نه بهعنوان مدافع امنیت، که در نقش مانعی برای تحقق آن ظاهر میشود.
وقتی مردان در برابر حقوق زنان میایستند، ردپای حفظ قدرت و امتیاز را میتوان در مواضعشان دید. اما هنگامیکه زنی خواستار حذف قانونی میشود که برای نجات جان زنان طراحی شده، دیگر با مخالفتی ساده مواجه نیستیم؛ بلکه با بازتولید آگاهانه نظامی مواجهیم که حق انتخاب و امنیت را از زنان دریغ میکند.
زنی که در رد این ماده سخن میگوید، در واقع از طریق قانون اعلام میکند: «زن باید در چارچوب سنت بماند؛ قانون نباید وارد خانه شود؛ پیشگیری تهدیدی است برای پدرسالاری.» مخالفت با ماده ۶۱۲، مشارکت در چرخهایست که زنان را وادار میکند در سکوت صبر کنند، تا کتک بخورند، تهدید شوند، یا کشته شوند، تا شاید قانون واکنشی نشان دهد. قانونی که تنها جنایت را ثبت میکند و نه از آن جلوگیری، در اصل خود ناتوان و ناکارآمد است.
حذف این ماده، به معنای حذف یک فرصت برای نجات جان انسانهاست. فرصتی برای تبدیل قانون به ابزاری بازدارنده، نه صرفاً ثبتکننده فجایع. و زنی که در جایگاه قدرت به این حذف یاری میرساند، دیگر تنها نماینده مردم نیست؛ بلکه مدافع نظامیست که اطاعت را بر زنان تحمیل کرده و خروج از این اطاعت را با مجازات پاسخ میدهد.
در نهایت، مخالفت با ماده ۶۱۲ تنها حذف یک بند از یک لایحه نیست؛ بلکه خاموشکردن روزنهای برای امنیت و حفظ جان است. تا زمانی که چنین موادی در لایحه منع خشونت علیه زنان گنجانده نشوند، این لایحه نه حمایتی خواهد بود و نه مؤثر.
یک نماینده خانم مخالف لایحه منع خشونت علیه زنان است! | فرهیختگان آنلاین