@apahlavan
بعد از مدتها دوباره گذرم به راسته کتابفروشیهای جلوی دانشگاه تهران افتاد. جالب بود علاوه بر فروشِ کتابهای قدیمیِ نایاب و پایاننامههای تحصیلی؛ کوپنهایی میفروختند که درنوع خود جدید بود. ژتونهایی برای مقابله با قحطی و تامین بیشترین بازدهی اقتصادی… براساس این کوپنها، قرار است مصرفکنندههای بیخاصیت یعنی بیکارها، سالخوردهها، بازنشستهها، مستمریبگیرها، از طولِ عمر ماهانهشان کاسته شود. این حکم شامل هنرمندان، موزیسینها، مجسمهسازان، نقاشان و حتی نویسندهها هم میشود… البته نه کاملا، بلکه متناسب با بیمصرفبودنشان. مثلا از یک ماه، از برخی ۲۵ روز، از بعضیها ۲۰ روز و… کم میشود، بدین ترتیب افرادی هم هستند که در یک یا دوماه یک روز، زندهاند…
هنگام برگشت با اتوبوس واحد (بی،آر.تی)، دوست قدیمی پایتختنشینی به طور اتفاقی دیدم . خوش و بشی تازه کردیم و برایم توضیح داد که حکمِ کاهش زمان، دارد نتیجه میدهد. فعلا از تهران شروع کردهاند و آرام آرام به شهرهای بزرگ و شهرستانها و روستاها هم میرسند. و بعد با خنده گفت: «این حکم گریبان اشخاص ثروتمند رو هم گرفته و بازار سیاه دُرُس شده…» میگفت: «در مجموع مردم، مایحتاجشونو بیشتر تامین میکنن و مصرف آب و برق هم کمتر شده…» میگفت: «این جَو توام با آرامش و آسودگی رو که بدون جیرهبندی تازه زندگی میکنیم؛ نباید دستکم گرفت!…» میگفت: «امشب ساعت ۱۲ نوبت اونه…» میگفت: «کلا ماهی۱۵روز زندگی میکنه.» وقتی کوپن مرا دید؛ تعجب کرد و گفت :«به من میگفتی آشنا داشتم برا دُرُس میکردم…»
بازارِ سیاهِ کوپنهای زندگی به سرعت در حال شکلگیریست .دلالها میروند سراغ آدمهای بدبخت و تهیدست… متقاعدشان میکنند که چند روز از زندگی خود را بفروشند؛ تا کمک خرج زندگی خانوادههایشان باشند. سالخوردگان بازنشسته، زنان و مردانِ زندانیان بیکار و پنجاهوهفتیها، طعمههای راحتیاند…این روزها فکر نمیکنم قیمتها از اینکه هست بالاتر برود چون در مقایسه با تعدادِ افرادِ بدبخت و سالخورده، تعداد مشتریهای ثروتمند و یا کسانی که از رفاه نسبی برخوردارند؛ محدود است…
یکی از دوستانی که هم سن و سال ماست؛ زمانِ مرگِ ماهانهاش را که در کوپن قید شده بود؛ گم کرده، مصیبت بزرگی است. چون گرفتن زمانِ دقیق، دستکم یکی دوماه طول می کشد…
روزنامهها وفضای مجازی پُرند از «حواشی کوپن» … بیشتر به علت احتکار کوپنِ زندگی از طرف ثروتمندان و دولتیها… حالا مافیای طولِ عمربرای خودش قَدَر قُدرتی شده…
فردا ظهر طوری برنامه ریزی کردم که سر ساعت ۱۲، خانه باشم؛ بیدردسرتر است!…
بهیادِ قاطرهایِ امامزاده داوود^^ که با سخت جانی ، عمری از لب پرتگاه گذشتند و شاید هم جان سالم بهدر بردند اما با تغییر روزگار، دیگر کسی از آنها سراغی نمیگیرد…
پینوشت:
^.کوپُن (coupon) برگه کاغذی است که توسط دولت یا سازمانها در اختیار شهروندان قرار میگیرد تا با ارائه آن کالاهای اساسی خود را دریافت کنند…
^^. قدیما مردم تهران با پای پیاده از مسیرهای کوهستانی و حتی از بالای درکه و پلنگچال به زیارت امامزاده داوود می رفتند و آنهایی که پای رفتن نداشتند، از پایین همان کتل خاکی به مقصد امامزاده، قاطر کرایه میکردند… وهنوز هم هستند چنین آدمیانی شاید…
خرداد۱۴۰۴ پهلوان
@apahlavan