جمعه ۲۵ مهر ۱۴۰۴ - ۰۳:۴۵

جمعه ۲۵ مهر ۱۴۰۴ - ۰۳:۴۵

در‌نقد نظرات آقای عمادالدّین باقی
علی جنوبی: باید صریح گفت: دین تا زمانی که در مقام قدرت است، نمی‌تواند ضامن حقوق بشر باشد. تنها زمانی که از اقتدار سیاسی کنار رود و در جایگاه انتخاب...
۲۵ مهر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: علی جنوبی
نویسنده: علی جنوبی
ترک تحصیل دختران؛ تلاقی فقر، جنسیت و سیاست‌های آموزشی نابرابر
گروه کار زنان سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت): قوانین ناکافی، ازدواج زودهنگام که گاهی معلول فقر خانواده ها، فقر ساختاری در میان کارگران و زحمتکشان، کمبود امکانات آموزشی در مناطق...
۲۴ مهر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: گروه کار زنان سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
نویسنده: گروه کار زنان سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
بیانیه کانون نویسندگان ایران به مناسبت درگذشت ناصر تقوایی
شک نباید داشت که تقوایی در سراسر کار خلاقه و زندگی خود همواره انسان را رعایت کرد و هرگز از معیارهای حق‌طلبانه‌ی خود قدمی واپس ننشست. هنر مستقل او را...
۲۴ مهر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: کانون نویسندگان ایران
نویسنده: کانون نویسندگان ایران
پایان آپوکالیپس، نه آغاز صلح
سیاوش قائنی: شاید این همان چیزی است که واشنگتن، تل‌آویو و پایتخت‌های عربی خلیج فارس آن را «پایان بحران» می‌نامند: پایان آتش، بازگشت کالا، بازسازی خانه‌ها. اما در واقع، شاید...
۲۴ مهر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: سیاوش قائنی
نویسنده: سیاوش قائنی
ایران جدید و خاورمیانۀ جدید
ایران به آرامی درحال گذار از یک وضعیت استراتژیک به وضعیت جدیدی است. این گذار شامل سیاست‌های داخلی هم می‌شود. ولی راه ساده‌ای نیست. بن‌بست فعلی حاصل یک پروسۀ چهل...
۲۴ مهر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: سیاوش
نویسنده: سیاوش
قاصد زمان
می گفتی، با تقدیر خویش پنجه درپنجه کنیم T آما امروز به باور زمان، همان تقدیر است؟، همان مقصود، بی مقصد، در چرخش زمان، گفتی، عشق کبوتر وپرنده است، نه...
۲۳ مهر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: کاوه داد
نویسنده: کاوه داد
پلمب جمعیت دفاع از حقوق کودکان کار؛ تداوم تاریخی فشار بر نهادهای مستقل در ایران
شهناز قراگزلو: این وضعیت بازتاب ذهنیتی است که از همبستگی اجتماعی و سازمان‌یافتگی مردم هراس دارد. در چنین فضای امنیتی، حاکمیت به جای آنکه جامعه مدنی را بازوی اجتماعی خود...
۲۳ مهر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: شهناز قراگزلو
نویسنده: شهناز قراگزلو

به نـام قلم!

جای روزنامه‌نگار پشت میز تحریریه است، نه پشت میله‌های زندان و هربار از من بپرسند که چرا روزنامه‌نگار ماندم، فقط یک پاسخ دارم: «چون روزنامه‌‌نگاری نجات‌دهنده است؛ درست مثل فانوسک‌هایی که اگر نباشند، قایق‌های سرگردان روی دریا، راه را گم می‌کنند.
توضیح سردبیر:  در بسیاری بزنگاه‌های تاریخی در جامعه‌ای مانند ایران روزنامه‌نگاری می‌تواند به یکی از خشونت‌پرهیزترین‌های شیو‌ه‌های مبارزۀ مدنی تبدیل شود. کم نیستند روزنامه‌نگارانی که چه در این مقاطع و چه آهسته و آرام و صبور از پشت میزهای تحریریه با «سلاح قلم» صدای بی‌صدایان می‌شوند و در این راه خطرها و فشارهای بسیاری را بر جان می‌خرند. از این زاویه نگاه الهه محمدی به روزنامه‌نگاری خواندنی است و امیدبخش.
***
قلم، سلاح، پناه و صدای ماست!
من در زندان مسئول پخش روزنامه بودم. صبح‌‌ها ساعت ۱۰ می‌‌رفتم دم آن پنجره‌ کوچک که ما را از زندانبان‌‌ها جدا می‌‌کرد تا روزنامه‌های اعتماد و اطلاعات را -که تنها روزنامه‌‌های بند نسوان اوین بودند- تحویل بگیرم، ببرم توی بند و پخش‌شان کنم. می‌‌گفتم: «روزنامه، روزنامه دارم، خبرای داغ، خبرای تازه.» و هر چند‌روز یک‌بار، جمله یا کلمه‌ای به آن اضافه می‌‌کردم.
روزی که گفتند فردایش اولین جلسه دادگاه من و نیلوفر حامدی است، گفتم: «روزنامه دارم، روزنامه. روزنامه‌‌فروش زندانی، روزنامه‌‌نگاران راهی دادگاه.» و آن روز که به رأی دادگاه بدوی اعتراض زدیم که ۷-۶ سال زندان برای دو خبرنگار ظلم بزرگی است، موقع پخش روزنامه گفتم: «روزنامه دارم، روزنامه‌فروش در مرحله تجدیدنظر.» هم‌‌بندی‌‌هایم هر روز به این اداهای از سر دلتنگیِ من می‌‌خندیدند. یکی‌‌شان هرصبح که صدایم را می‌شنید، پرده تخت‌اش را کنار می‌زد و می‌‌گفت: «هر صبح با صدای تو از خواب بیدار می‌‌شوم. این تضادِ غمِ زندانی بودن تو و سرخوشی چند دقیقه‌‌ای‌‌ات، آدم را از تخت جدا می‌‌کند.»
یک‌بار، یکی‌‌شان که داشت با همسرش تلفنی حرف می‌‌زد، گوشی را گرفت بالا و گفت: «الهه، همون جمله‌‌هاتو بگو. شوهرم می‌‌خواد بشنوه.» وقتی گفتم، گوشی را داد دستم. مردی اندوهگین پشت خط بود که برای پشت هم کردن کلمات، به زحمت افتاده بود: «دخترم غصه نخوری‌ها… به زودی همینارو کلمه می‌کنی می‌ریزی توی همون روزنامه.» من هم بغض کردم و شمرده گفتم: «به امید اون روز، برای نوشتن من، برای آزادی همسر شما.»
اما سخت‌‌ترین روز پخش روزنامه، روز آخر بود؛ روز اعلام وثیقه: ۱۰ میلیارد تومان برای آزادی موقت، بعد از ۱۷ ماه بلاتکلیفی. آن روز با گریه روزنامه‌‌ها را سر هر میز گذاشتم و این آخرین جمله‌‌ام بود: «روزنامه‌فروش زندانی وثیقه شد.» همان هم‌‌بندی‌ام که همسرش آرزوی آزادی‌‌ام را کرده بود، زد زیر گریه و گفت: «بیشتر از هر چیز دلم برای همین جمله‌هات تنگ می‌شه.» ما آن روز آزاد شدیم و من برای خودم جانشین تعیین کردم: نسیم. گفتم: «تو هم همین جمله‌‌ها‌رو بگو اما زود بیا، تا با هم دوباره قلم بزنیم و به این روزها بخندیم.»
راستش آن روزها من فقط پخش‌‌کننده‌ روزنامه نبودم. من دلم می‌خواست روزنامه‌‌نگار بمانم، حتی در زندان اوین. چون باور داشتم و دارم که قلم، سلاح، پناه و صدای ماست. من روزنامه‌‌نگار بودم؛ وقتی به بیمارستان کسری و بعد سقز، برای نوشتن از خاکسپاری ژینا امینی رفتم. ایستاده در آن مزار، زیر آسمان پرالتهاب کردستان، میان جمعیتی که سوگوار بودند و معترض، فهمیدم که نوشتن فقط شغل نیست، بلکه نوعی مقاومت است و بعد همان گزارش، مسیرم را برای ۱۷ ماه عوض کرد؛ از تحریریه، مستقیم به اوین.
من روز محاکمه در دادگاه انقلاب هم روزنامه‌نگار بودم؛ وقتی روبه‌روی رئیس‌ شعبه ۱۵ ایستادم و دفاعیه‌‌ام را با یک جمله شروع کردم: «به نام قلم»؛ نه از سر شعار، برای زنده نگه داشتن نام روزنامه‌نگاری. آن روز، در میانه‌ سالن دادگاه، دوباره یادم آمد که چرا این راه را شروع کردم.
و روزی دیگر، در همان اوین، یکشنبه‌روزی بود و تازه روزنامه‌ها را تحویل گرفته بودم که پخش‌شان کنم؛ هنوز برای گفتن آن جمله‌های صبحگاهی داخل بند نشده بودم که گفتند هیئتی آمده‌اند حکم‌تان را بدهند. وقتی وارد اتاق شدم درحالی‌که به روزنامه‌های زیر بغلم اشاره می‌کردم به آن هیئت نگاه کردم و گفتم: «من اینجا هم روزنامه‌نگارم. شما نمی‌تونین اینو ازم بگیرین.» و فکر می‌کنم همین هم شد.
از روزی که آزاد شدم، آدم‌‌ها توی خیابان بغلم می‌کنند. گاهی فقط اسمم را می‌گویند و اشک می‌ریزند. گاهی فقط نگاهم می‌کنند و لبخند می‌زنند. گاهی هم با لطف بیکران‌شان می‌گویند: «بابت اون روز، بابت اون نوشته، ممنون.» امیدی که توی چشم‌‌های آنهاست، هدیه‌ای به من می‌دهد که هیچ حکم آزادی‌‌ای نمی‌‌توانست بدهد: یادآوری اینکه چرا روزنامه‌‌نگار شدم و چرا باید بمانم.
حالا سه ماهی می‌‌شود که بعد از دو سال و دو ماه کوچِ اجباری از نوشتن، دوباره پشت لپ‌‌تاپ نشسته‌‌ام. دست‌‌هایم کند شده‌اند اما کلمات هنوز پیدایم می‌کنند و بی‌‌اغراق، هر روز به آن روزها فکر می‌‌کنم؛ به اینکه تخیل دوباره نوشتن چطور در زندان نجاتم داد. به اینکه بودن در تحریریه، با تمام زخم‌‌ها و زحمت‌هایش، چطور به جانم، به دست‌هایم برگشت. حالا نسیم سلطان‌بیگی کنارم می‌‌نشیند.
گفته‌اند که باید برگردد زندان. نگاهش می‌کنم و توی ذهنم تکرار می‌شود: «یعنی دوباره می‌رود آنجا؟ دوباره روزنامه پخش می‌کند؟ دوباره همان جمله‌ها؟» اما می‌‌دانم حتی اگر برود، آن صدا، آن جمله‌ها، آن طنز تلخ، آن پنجره‌ کوچک، باز هم امید می‌سازند؛ چون حتی در تاریک‌ترین بندها هم روزنامه‌نگارانی مشغول ساختن کلماتند و هنوز، هنوز، قلم زنده است و زندانی نمی‌شود. کلمات برای تاریکی و سکوت نیستند. روزنامه‌‌نگاری برای روشن‌‌کردن است، نه خاموش‌‌شدن؛ مثل فانوسک‌های دریایی برج‌های دیدبانی که هیچ‌وقت خاموش نمی‌شوند.
حالا که دوباره می‌نویسم، بیشتر از همیشه می‌دانم: جای روزنامه‌نگار پشت میز تحریریه است، نه پشت میله‌های زندان و هربار از من بپرسند که چرا روزنامه‌نگار ماندم، فقط یک پاسخ دارم: «چون روزنامه‌‌نگاری نجات‌دهنده است؛ درست مثل فانوسک‌هایی که اگر نباشند، قایق‌های سرگردان روی دریا، راه را گم می‌کنند.»
الهه محمدی خبرنگار گروه اجتماعی
۱۴خرداد ۱۴۰۴
برگرفته از سایت: ما زنان
تاریخ انتشار : ۱۴ خرداد, ۱۴۰۴ ۷:۲۴ ب٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

فلسطین و وجدان بشریت، فراموش نمی‌کنند؛ صلح را فریاد می‌زنند!

می‌توان و باید در شادمانی مردم فلسطین و صلح‌خواهان واقعی در جهان به خاطر احتمال پایان نسل‌کشی تمام عیار در غزه شریک بود و در عین حال، هر گونه توهم در بارۀ نیات مبتکران طرح جدید را زدود. می‌توان و باید طرح ترامپ را به زانو درآمدن بزرگترین ماشین آدم‌کشی تاریخ بشر در برابر مردم مقاوم غزه دانست.

ادامه »

در حسرت عطر و بوی کتاب تازه؛ روایت نابرابری آموزشی در ایران

روند طبقاتی شدن آموزش در هماهنگی با سیاست‌های خصوصی‌سازی بانک جهانی پیش می‌رود. نابرابری آشکار در زمینۀ آموزش، تنها امروزِ زحمتکشان و محرومان را تباه نمی‌کند؛ بلکه آیندۀ جامعه را از نیروهای مؤثر و مفید محروم م خواهد کرد.

مطالعه »

قحطی در غزه؛ آیینۀ تمام‌نمای پوچی ادعاهای قدرت‌های غربی

نتانیاهو با چه اطمینانی، علیرغم اعتراض‌های بی‌سابقۀ جهانی به غزه لشکرکشی می‌کند؟ در حالی که جنبش صلح تا تل‌آویو گسترش یافته و اعتراض‌ها به ادامۀ جنگ و اشغال غزه ده‌ها هزار شهروند اسرائیلی را نیز به خیابان‌ها کشانده، وزیر دفاع کابینۀ جنایت‌کار نتانیاهو با تکیه بر کدام قدرت، چشم در چشم دوربین‌ها می‌گوید درهای جهنم را در غزه باز کرده است؟

مطالعه »

مصونیت اسرائیل از مجازات برای جنایات جنگی، قتل روزنامه‌نگاران بیشتری را دامن می‌زند…

گرچه من و سایر هم‌کارانم در شورای سردبیری سامانه کار به هیچ عنوان خود را خبرنگار یا ژورنالیست حرفه ای نمی دانیم ولی نمی‌توانیم درد و نگرانی عمیقمان را از آنچه بر سر راویان تاریخی این دوران منحوس وسیله دولت اسراییل و رژیم نسل کش نتانیاهو آمده است را پنهان کنیم. ما به همه روزنامه نگاران و عکاسان شریفی که در تمامی این دو سال از میدان جنایات غزه گزارش فرستاده اند درود می‌فرستیم و یاد قربانیان این نبرد نابرابر را گرامی می‌داریم.

مطالعه »
پادکست هفتگی
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

در‌نقد نظرات آقای عمادالدّین باقی

ترک تحصیل دختران؛ تلاقی فقر، جنسیت و سیاست‌های آموزشی نابرابر

بیانیه کانون نویسندگان ایران به مناسبت درگذشت ناصر تقوایی

پایان آپوکالیپس، نه آغاز صلح

ایران جدید و خاورمیانۀ جدید

قاصد زمان