ویدا ربانی زندانی سیاسی سابق (روزنامه نگار و فعال سیاسی) در مورد انتقال اجباری زندانیان اوین نوشت:
«زندان اوین نماد مقاومت و مبارزه بود. مدتها بود که میخواستند زنان را از بند ۵ به بند ۶ منتقل کنند، و هر بار که شایعهی انتقال میپیچید، همه وحشت میکردند، مضطرب میشدند، نماینده میفرستادند تا با مسئول زندان مذاکره کند و بگوید: «حتی حرفش را هم نزنید!»
حالا؟ همه به زندان قرچک منتقل شدهاند.
تا کسی زندانی نبوده باشد، نمیتواند عمق فاجعهی انتقال را درک کند.
اسفندماه، وقتی اوین بودم، گفتند دستور انتقالت به قرچک آمده.
همه گفتند: شاید بخواهند از آنجا آزادت کنند.
اما من؟ حاضر بودم یک سال دیگر هم بکشم، ولی منتقل نشوم و بلافاصله آزاد نشوم.
انتقال، به اندازهی یک بازداشت و زندانی شدن از نو دردناک است.
آن هم کجا؟
انتقال از اوین، که ذرهذره امکانات و آزادیهایی که زندانیان داشتند با مبارزهای طولانی و پرهزینه به دست آمده بود.
دیگران عکسهای زندانیان اوین را میدیدند که با لاک و آرایش آزاد میشوند.
ما برای گرفتن همانها تحصن کردیم.
میفهمید؟ میخواستیم شبیه خودمان باقی بمانیم.
من یک هفته تمام، ساعتها جلوی دفتر زندان مینشستم تا بالاخره توانستم از وسایل نقاشیام، دو تا قلممو و یک کاردک را بگیرم.
یک شب تا صبح، با سپیده قلیان و نرگس محمدی، توی راهرو بند تحصن کردیم تا این داستان آزار و اذیت برای تحویل وسایل زندانیها را تمام کنند.
و حالا؟ همه چیز بر باد رفته…
روی زندان قرچک حتی نمیشود اسم «زندان» گذاشت.
یک سری سلولاند که به اندازهی سلولهای ۲۰۹ پنجره ندارند.
هوا؟ نزدیک محل سوزاندن زباله است؛ هوایی آلوده و فاجعهبار.
آب؟ آب شور و کمفشار که بعد از یک هفته پوست صورت و بدن را خاکستری میکند.
آب و هوا هم از زنها گرفته شد.»
بر گرفته از کانال تلگرامی اتحاد سراسری کارگران و بازنشستگان ایران
https://t.me/etehadesarasari