سه شنبه ۱ مهر ۱۴۰۴ - ۰۷:۵۳

سه شنبه ۱ مهر ۱۴۰۴ - ۰۷:۵۳

بدون حداقل درجه‌ای از قطبی شدن، یک دموکراسی احتمالاً کارایی نخواهد داشت.
چه چیزی پشت تشخیص روند «جامعه قطبی‌شده» نهفته است؟ نیلز سی کومکار در کتاب جدید خود نگاهی روشنگرانه به این اصطلاح خیره‌ کننده ارائه می‌دهد و نشان می‌دهد که قطبی‌شدن...
۱ مهر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: برگردان: رضا کاويانی
نویسنده: برگردان: رضا کاويانی
کودتا بود یا نبود؛ از زبان خودشان:به اسباب‌چینی‌هایشان بنگریم
پس از کودتا، آمریکایی‌ها جای انگلیس‌ها را در ایران تصاحب کردند. و این بهای گزافی بود که بریتانیا بایستی بابت سال‌ها رفتار آمرانه، تکبرآمیز و غیر قابل تحمل خود در...
۳۱ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: علی شاکری زند
نویسنده: علی شاکری زند
می‌یون‌چنر
تمرینِ زندگی همچون تمرین کوه‌نوردی است. قله را می‌بینی که باشکوه است و سرافراز تو را به خود فرامی‌خواند، کفش و کلاه می‌کنی و به قصد رسیدن به آن آماده...
۳۱ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: پهلوان
نویسنده: پهلوان
پیام اجلاس شانگهای برای نظم آینده؛ حکمرانی جهان چندقدرتی
هم‌اکنون نقش سازمان همکاری شانگهای در بازتعریف نظم چندقدرتی بسیار مهم است. این سازمان به ابزاری برای همکاری سیاسی، اقتصادی و نظامی قدرت‌های عضو بدل شده است.
۳۱ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: مهرزاد وطن آبادی
نویسنده: مهرزاد وطن آبادی
در مواجهه‌ با بی‌نظمی و جنگ‌های کنونی چه باید کرد؟
جنگ ارتجاعی و امپریالیستی ترامپ برای «بازگرداندن عظمت آمریکا» آیا تداعی کننده ظهور نیروی اهریمنی در فاصله مرگ دنیای سابق و زایش دنیای جدید نیست؟ آیا امریکا در تلاش عبث...
۳۱ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: حسن نادری
نویسنده: حسن نادری
مروری بر سنت های جامعه شناسی | بخشی دوم : ساختارگرایی
تا اینجا چند پرسش مطرح می‌شود. اول اینکه چرا و تا کجا باید رهیافت جامعه‌شناختی ما آینه‌ای از رهیافت زبانشناختی باشد، مثلاً چرا باید همان دوگانه‌های زبان‌شناختی در بررسی اجتماعی...
۳۱ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: کیوان مهتدی
نویسنده: کیوان مهتدی
حسرت اوّل مهر و آینده‌ای که پشت در مدرسه جا می‌ماند!
اوّل مهر، تا وقتی که آموزش برای همه کودکان این سرزمین فراهم نباشد؛ تا وقتی که هر کودک نتواند با قلبی پر از شور و شوق و بی‌دغدغه از فقر...
۳۰ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: زری
نویسنده: زری

آیا ایران در آستانۀ یک رستاخیز ملی است؟

مرکز ثقل فعالیت سیاسی نیروهای تحول‌طلب باید به‌سمت یک اتحاد وسیع از نیروهای عدالت‌خواه چپ، دموکرات‌های ترقی‌خواه، اصلاح‌طلبان تحول‌طلب، نیروهای ملی طرفدار استقلال سیاسی و اقتصادی و باورمند به توسعۀ موزون و نیروهای ملی مذهبی سکولار متمرکزشود.

جامعه و کشور ما در یک تحول و چرخش تاریخی قرار گرفته است. بسیاری از شرایط لازم برای این تحول بزرگ به حد بلوغ رسیده و بسیاری کمبودهای آشکار وجود دارد که باید به آنها پرداخت تا حاصل زجرهایی که ملت ما طی یک بازۀ زمانی بیش از یک‌صد ساله تحمل کرده، دوباره و چندباره دست‌خوش تاراج زمان و طعمۀ ددان نگردد.

در آستانۀ این رستاخیز جدید و خیزش ملی، صحنۀ سیاسی کشور به شکل زیر قابل ترسیم است:

سرمایه‌داری امپریالیستی دچار بحران جهانی و تاریخی است و برای حل بحران خود، مثل همیشه مشغول صدور بحران به جهان است. راست‌ترین و هارترین جناح‌های سرمایه‌داری امپریالیستی در اکثر کانون‌های قدرت سرمایه در رأس حاکمیت‌های خود قرار گرفته‌اند.

آنها تاب تحمل هیچ کشور و برنامۀ توسعۀ مستقلی را ندارند. آش را با جاش می‌خواهند؛ حتی تحمل رقابت عرفی اقتصادی را هم که خود مدعی آن هستند، ندارند. تنها راه گریز از بحران جهانی خود را در جنگ، نابودی اقتصادی رقبا، سلطه بلامنازع سیاسی و فضای حیاتی به وسعت کل جهان می‌دانند.

زمانی نازی‌های آلمان می‌گفتند تصرف روسیه شوروی فضای حیاتی ما است و به همین خاطر به آن حمله کردند. کل جهان سرمایه‌داری هم این منطق نازی‌ها را پذیرفت و تا زمانی که پاچۀ خودشان را گاز نگرفت، با آن وارد جنگ نشدند. حالا قدرت جهانی‌شدۀ سرمایه، متکی به پیشرفته‌ترین تکنولوژی‌های روز و جنگ‌افزارهای انباشته شده در زرادخانه‌های آنها، چنین استدلال می‌کند که «همۀ جهان عرصه فضای حیاتی ماست».

جنگ‌های جدی خاورمیانه، حمله به افغانستان و عراق، نابودی لیبی و سوریه و جدیداً کمر بستن به تجزیۀ ایران، تدارک جنگ و حملۀ نظامی احتمالی به چین، تحریم گستردۀ هر اتحادیۀ اقتصادی که در مقابل دلار عرض‌اندام کند و راه مستقلی برای رشد و توسعه انتخاب نماید و ده‌ها تجاوز و دخالت دیگر نشان می‌دهد که نظام بین‌المللی هم قادر به مهار غول بحران سرمایه‌داری نیست.

این مسائل نشان می‌دهد که جهان تک‌قطبی خواست روز جهان سرمایه‌داری امپریالیستی است و تنها با دفاع از یک جهان چندقطبی در نظام بین‌المللی است که می‌توان در مقابل این یابوی سرکش امکان حیات به دست آورد.

البته این بحث به نگاه نیروهای چپ و حامیان استقلال و منادیان عدالت اجتماعی مربوط می‌شود. اگر با نگاه سرمایه‌داری، به‌ویژه سرمایه‌داری امپریالیستی و نئولیبرالیستی، به آن نگاه کنیم، چنین جهانی نه تنها هول‌انگیز و خطرناک نیست بلکه بسیار هم لازم و رشدگرایانه است.

از نگاه آنها، این بهترین موقعیت است برای در هم شکستن تتمۀ قدرت چپ از یک‌سو (که در قالب جامعه مدنی و ان‌جی‌اوها و احزاب چپ فعالیت می‌کنند) و از سوی دیگر کشورهای یاغی بین‌المللی مثل کوبا و ونزوئلا و روسیه و امثالهم که باید مقاومت‌شان در مقابل جهان تک‌قطبی در هم شکسته شود.

دوم: در درون چنین نظمی از نظام بین‌المللی و در آستانۀ یک رستاخیز ملی، در کشور خودمان با رژیمی روبرو هستیم که از دل انقلاب بزرگ ۵۷ بیرون آمد؛

رژیمی مملو از تعارض منافع، کج‌فهمی از وظایف ذاتی یک دولت مدرن، اسیر در دست توهمات یک ایدئولوژی قرون وسطایی، درون یک جهان رو به سوی مدرنیته، ناتوان و ناکارآمد در پاسخگویی به مقتضیات زمانه، انباشتی از چالش‌های طبقاتی، جنسیتی، فرهنگی و سیاسی، سرمست از حمایت اقلیتی جیره‌خور سازمان‌یافته، در معرض یک جنگ احتمالی ویرانگر و رو‌در‌رو با چالش‌های اجتماعی و سرکوب مطالبات زحمت‌کشان و حقوق‌بگیران و…

از طرف دیگر، فعال شدن همۀ چالش‌ها و گسل‌های تاریخی، سیاسی و اجتماعی و فرهنگی، با مردمانی ناراضی، جوانانی خام‌اندیش و عاصی و شورشی و حق‌طلب و القاپذیر از هژمونی فرهنگی و شکاف عمیق میان جامعۀ مدنی و ساختار قدرت سیاسی، وضعیت پیچیده‌ای ایجاد کرده است.

در چنین شرایطی، با هستۀ سخت قدرتی روبرو هستیم که گرچه خود عمده‌ترین عامل این بحران عمیق اجتماعی و بین‌الملل است، نه حاضر به پذیرش وخامت اوضاع و ضرورت اصلاحات است و نه اجازۀ عرض‌اندام به جامعۀ مدنی و نیروهای سیاسی اصلاح‌طلب و احزاب سیاسی با برنامه می‌دهد و در یک کلام حیات احتماعی و سیاسی را قفل کرده و به بن‌بست کشانده است.

جامعه و سپهر سیاسی و دستگاه دولت را از نیروهای بالنده تهی کرده و عرصۀ حاکمیت را به روی پخمگان گشوده است.

در واقع، مشکل اساسی این است که حاکمیت خودش را از سرمایه‌های جایگزین اجتماعی و سیاسی تهی کرده است. شرایط سیاسی به سمتی رفته است که با فروپاشی هرم قدرت کل ساختار در هم فرو می‌پاشد و چه بسا با این فروپاشی نظام اجتماعی هم فروبپاشد، تمرکز قدرت با تضعیف دموکراسی و ناکارآمد کردن ارکان مستقل حاکمیتی نیروی جانشینی هم برای خود باقی نگذاشته است که در شرایط بحرانی نجات‌بخش باشد و این برای حیات ملی ما بسیار خطرناک است.

چهارم در چنین فضای نومیدکننده‌ای که باتوجه به تخاصمات بین‌المللی ،بحران داخلی باحمله‌های همه‌جانبۀ امپریالیستی و صهیونیستی هم‌پوشانی یافته است خطرات فوق هم واقعی می‌شوند و هم به مسئلۀ روز تبدیل شده‌اند. این شرایط همۀ نیروهای سرکوب شدۀ،رانده شده از قدرت، ناراضیان حتی درون و حاشیۀ قدرت ،سلطه‌جویان بین‌المللی  و شکاف‌های هویتی رابه تکاپو با ساختار قدرت واداشته است.

و این امری غیرطبیعی و غیرعادی هم نیست. مضمون این تکاپو را آمادگی برای جانشینی احتمالی قدرت مستقر و یا سهم‌خواهی از قدرت و یا تلاش برای جلوگیری ازیک فاجعۀ ملی تشکیل می‌دهد. نیروهای راست افراطی و قدرت و ثروت از کف‌‌دادگان انقلاب پنجاه و هفت،متکی به شرایط جنگی و اتکأ به قدرت‌های متجاوز و تجزیه‌طلب درقالب نیروهای سلطنت‌طلب و در رقابتی تنگاتنگ با یک نیروی تک پرواز انحصارطلب مانند مجاهدین و نیز بخشی از نیروهای چپ افراطی و البته کم‌اثر، برای سرنگونی حاکمیت اسب خود را زین کرده‌اند.

در درون و حاشیۀ حکومت هم نیروهای راست میانه با تعلقات فکری و طبقاتی خود می‌خواهند سمتگیری تحولات جاری و احتمالی را به‌سوی درهم آمیختگی بانظام جهانی سرمایه و نظم نىولیبرالی هدایت کنند و شریک سرمایه‌های جهانی بشوند. این نیرو درقالب احزابی همچون حزب کارگزاران سازندگی، راست‌های میانه ،بخش فوقانی و محافظه‌کاری از طیف اصلاح‌طلبان زرد با ارگان‌های تبلیغی و سازمان‌های صنفی طبقاتی خود، مثل اتاق بازرگانی،وارگان‌های ترویجی خود،،مثل مجله مهرنامه و هنرمندان خود، با سریال‌هایی مثل تاس و اقتصادخوانده‌هایی مثل دکتر نیلی و غنی‌نژاد و غیره که همگی موئلفه‌های لازم یک طبقۀ اجتماعی را تشکیل می‌دهند، به فعالیت مشغولند.

آنچه مسلم است هیچ‌کدام ازاین نیروها پیگیر مطالبات اردوی دستمزد و حقوق بگیران نیستند و هیچ یک از این زحمت‌کشان را نمایندگی نمی‌کنند.

دراین میان وضعیت نیروهای چپ، دموکرات‌های ترقی‌خواه و نیروهای ملی طالب استقلال و توسعۀ ملی درعین حال که ازهمۀ نیروی دیگر برای آیندۀ کشورما اهمیت بیشتری دارند ولی از وضعیتی بسیار نابسامان برخور دارند.

درغیاب چنین نیرویی و درشرایط میدانی شدن تغییرات و ضعف و اصلاح ناپذیری هرم قدرت و در نهایت جنگ تجاوزکارانه و فروپاشی سیاسی،امکان سربرآوردن قدرت‌های راست افراطی یا راست میانه و یا ائتلافی از آنها برای پرکردن خلأ قدرت، دور از ذهن نیست، که در چنین شرایطی تصور تمی‌رود تغییری بنیادی درجامعه به‌سوداکثریت مردم حاصل شود.

ممکن است برای مدت معینی گشایش‌های فرهنگی مثلاً درقالب آزادی پوشش برای جذب جوانان اعمال گردد و حتی در چهارچوب معینی آزادی‌های اجتماعی و حتی سیاسی دردستور قرار بگیرد، ولی به علت ماهیت نیروهای جدید احتمالی به قدرت رسیده ،محتوای سمت‌گیری بین‌المللی و رشد اقتصادی به‌سوی نظام جهانی سرمایه‌داری خواهدبود که این خود درمیان مدت موجب آغاز مبارزات جدیدی با رنگ طبقاتی تندتر درکشور می‌شود.

در واقع جنگ طبقاتی میان زحمت‌کشان و نئولیبرال‌ها تازه آغاز می‌گردد. به‌هرحال این نگاه کوتاه‌مدت و میان‌مدت من به سیر تحولات آینده است که البته بخشی از آن می‌تواند فقط پیش‌بینی باشد. از نظر من، با توجه به ناکارامدی حاکمیت ،شکاف عمیق میان دولت و ملت، فقدان یک آلترناتیو ملی دموکراتیک و عدالت‌محور، اگر جنگی رخ دهد وساختار سیاسی فروبپاشد،خطر قدرت‌گیری راست‌های افراطی را نه متکی به نیروهای اجتماعی و پایگاه مردمی‌شان بلکه متکی به‌قدرت نیروهای متجاوز، بعید نیست.

همین تحلیل موجب تاکید بر دو حوزۀ فعالیت سیاسی برای من می‌شود.

نخست مبارزه علیه نیروهای راست سرسپردۀ بیگانه‌پرست ،جنگ‌دوست، سلطنت‌طلب و رسوا و افشای ماهیت ونقش آنها در آیندۀ  ایران و دیگری تلاش برای تشکیل یک بدیل دموکراتیک و ملی و ترقی‌خواه واستقلال‌طلب وصلح‌جو برای شرایط احتمالی خلأ قدرت.

با این همه ،مطلوبم این است و آرزو می‌کنم ،خود هرم قدرت حتی اگر برای بقای خودش هم شده است، پرچم‌دار پاسخ‌گویی به ضرورت تغییرات و اصلاحات دموکراتیک در جامعه بشود و با کمترین هزینه شرایط وخیم فعلی را به‌سود مردم ،از سر جامعه بگذراند.

این البته که یک آرزو و مطلوب است ،ولی در تاریخ معاصر کشورخودمان چندان هم بی‌سابقه نیست.

اشارۀ نمونه‌وار به نقشی که شاه در مورد اصلاحات ارضی به‌عهده گرفت: با این‌که دربار، شاه و مجلس‌های قبل از اصلاحات در مقابل لغو مناسبات ارباب رعیتی مقاومت می‌کردند، سرانجام تحت فشار کندی و تهدید به تغییر رژیم سلطنتی به جمهوری، باحمایت از دکتر علی امینی سرانجام شاه تسلیم شد و پرچم اصلاحات ارضی را در دست گرفت و طی آن، هم به ضرورت یک تغییر پاسخ داده که درمجموع به‌سود جامعه برای مدتی معین گردید و هم خودش حداقل یک دهه، بدون چالش حادی حکومت کرد.

نیروهای ملی را از صحنه بدرکرد، اسلام سیاسی را مهار نمود و نیروهای چپ راسرکوب کرد و مورد تشویق وحمایت سرمایه‌داری امپریالیستی در چهارچوب جنگ سرد هم شد و حتی به مقام ژاندارمری منطقه ارتقا یافته وتمام جرائم حقوق بشری‌اش هم نادیده گرفته شد. بگذریم از اینکه همۀ این عوامل او را به جنون قدرت کشاند و با استبداد شخصی، خودرایی، فرصت‌های توسعه را به بحران اقتصادی کشاند و به انقلاب ۵۷ ختم کرد.

در پایان به دو نکتۀ دیگر برای تکمیل بحث باید اشاره کنم و آن اشاره به نقش برخی از نیروهای درون حکومت در ایجاد اختلال مفهومی و عملی درروندهای سیاسی کشور است. اشاره‌ام به نیروهای بنیادگرای تند درون حکومت است که نقش زیادی در نابسامانی‌های فعلی هم در تقابل مردم با حاکمیت و هم درتخاصم نظام بین‌المللی با حکومت داشته و دارند. جریانی که ریشه درگذشته‌های دورتری دارند ولی امروزه درقالب جریانی به نام جبهه پایداری مشغول فعالیت‌اند. این نیرو مخرب‌ترین نیروی درون حاکمیتی است که سرچشمۀ بسیاری از رخدادهای بین‌المللی علیه تمامیت ارضی کشور و شکاف میان حاکمیت و مردم و سرکوب نیروهای ترقی‌خواه واصلاح‌طلبان رادیکال وتحول‌طلب و ملی موجب شده است و متاسفانه در ساختار قدرت یک نیروی تاثیرگذار است.

عده‌ای از چپ‌ها متاسفانه ارزیابی غلطی از این جریان دارند.آنها در ارزیابی ماهیت این نیرو آنها را بخش ضدامپریالیستی موجود در درون حکومت می‌دانند و حتی فراتراز آن، آنها را به‌خاطر تمایلات عدالت‌خواهانۀ خود از نظر اقتصادی، به چپ نزدیکتر می‌دانند.

من به‌شدت با این ارزیابی مشکل دارم. ضدامپریالسم بودن آنها را به اجنبی‌ستیزی دیوانه‌وار و عادتی‌شان منتسب می‌دانم، این نیرو در چپ‌ستیزی، از افراطی‌ترین نیروهای درون حکومت است. آنان اخلال‌گران روابط سالم و متعامل حکومت با جهان هستند و بیشترین نقش را در سرکوب جنبش‌های مردمی و اعتراضات مدنی به‌عهده داشته و دارند. جایگاه این نیرو در درون جامعۀ ما جایگاه یک پارازیت مزاحم است و به هیچ‌گونه تحولی تن درنمی‌دهند و برخورد نیروهای چپ و دموکراتیک با آنها تنها می‌تواند دفع شرشان باشد. آنان در اقلیت کامل هستند ولی از موقعیت و قدرت درون ساختار حکومت برخوردارند.  اخیرا به نظر می‌رسد بخش‌هایی از حکومت هم به مخرب بودن انهارسیده‌اند ولی آنها هم‌چنان خود را سخن‌گوی راستین نظام و کانون قدرت معرفی می‌کنند. اصلاح‌طلبان حکومتی و بیرون حکومتی باید بااین گرایش مخرب به‌شدت برخورد کنند. زیرپای این نیرو در مجموعۀ نظام درحال سست شدن است، نباید مرعوب‌شان شد و باید به مقابله با آنها پرداخت. آنان احتمالاً مناسب‌ترین شکارگاه و نفوذ جاسوسان بیگانه هم هستند. البته در این مورد آنان تنها نیستند، ولی بسیار مستعداین کارند.

نکتۀ دوم نگاه من به صف نیروهای ملی و دموکراتیک درون و بیرون نظام در داخل وخارج کشورهاست.

به نظر من باید مرکز ثقل فعالیت سیاسی نیروهای تحول‌طلب به‌سمت یک اتحاد وسیع از نیروهای عدالت‌خواه چپ، دموکرات‌های ترقی‌خواه اصلاح‌طلبان تحول‌طلب، نیروهای ملی طرفدار استقلال سیاسی و اقتصادی و باورمند به توسعۀ موزون و نه صرفاً رشد مکانیکی، و نیروهای ملی مذهبی سکولار متمرکزشود. این تنها اتحادی است که در شرایط فعلی می‌توان یک جایگزین مناسب برای حاکمیت فعلی باشد.هم خط فروپاشی را منتفی می‌کند، هم از افتادن کشور به‌دست سرسپردگان بیگانه وحامیان صهیونیسم جلوگیری می‌کند، هم راه رابرای توسعۀ موزون ،هموار می‌سازد و هم جایگاه ایران را به‌عنوان یک کشورصلح‌جو در نظام بین‌المللی تثبیت می‌کند و شرایط مناسب را برای بهره‌مندی از امکانات جهانی برای ارتقا ملی فراهم می‌سازد.

به امیدتحقق چنین آرزوهایی برای نجات واقعی ملی..

تاریخ انتشار : ۱۲ مرداد, ۱۴۰۴ ۲:۲۸ ق٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

تجاوز اسراییل به خاک قطر، جلوه‌ای دیگر از جنگ‌طلبی، توافق‌ستیری و تروریسم دولتی

حمله‌های مکرر اسراییل به کشورهای منطقه، امنیت و ثبات منطقه و جهان را به‌شدت تهدید کرده و نه تنها نقض آشکار منشور سازمان ملل و اصل حاکمیت ملی کشورهاست، بلکه نشأت گرفته از سیاست راهبردی این حکومت برای «تغییر چهرۀ خاورمیانه» است.

ادامه »

بنای تجارت و سود و ثروت بر خون و استخوان و جان و هستی فلسطینیان

از گرسنگی دادن عمدی گرفته تا آوارگی اجباری و بمباران سیستماتیک، همه نشان می‌دهند که «امنیت اسرائیل» بهانه‌ای است برای پاک‌سازی قومی و جایگزینی جمعیت. انطباق سیاست نظامی اسرائیل با منطق اقتصادی آمریکا چهرۀ خود را در نسل‌کشی در غزه به‌مثابه هم‌راستایی سیاست و تجارت به خوبی نشان می‌دهد.

مطالعه »

قحطی در غزه؛ آیینۀ تمام‌نمای پوچی ادعاهای قدرت‌های غربی

نتانیاهو با چه اطمینانی، علیرغم اعتراض‌های بی‌سابقۀ جهانی به غزه لشکرکشی می‌کند؟ در حالی که جنبش صلح تا تل‌آویو گسترش یافته و اعتراض‌ها به ادامۀ جنگ و اشغال غزه ده‌ها هزار شهروند اسرائیلی را نیز به خیابان‌ها کشانده، وزیر دفاع کابینۀ جنایت‌کار نتانیاهو با تکیه بر کدام قدرت، چشم در چشم دوربین‌ها می‌گوید درهای جهنم را در غزه باز کرده است؟

مطالعه »

مصونیت اسرائیل از مجازات برای جنایات جنگی، قتل روزنامه‌نگاران بیشتری را دامن می‌زند…

گرچه من و سایر هم‌کارانم در شورای سردبیری سامانه کار به هیچ عنوان خود را خبرنگار یا ژورنالیست حرفه ای نمی دانیم ولی نمی‌توانیم درد و نگرانی عمیقمان را از آنچه بر سر راویان تاریخی این دوران منحوس وسیله دولت اسراییل و رژیم نسل کش نتانیاهو آمده است را پنهان کنیم. ما به همه روزنامه نگاران و عکاسان شریفی که در تمامی این دو سال از میدان جنایات غزه گزارش فرستاده اند درود می‌فرستیم و یاد قربانیان این نبرد نابرابر را گرامی می‌داریم.

مطالعه »
پادکست هفتگی
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

بدون حداقل درجه‌ای از قطبی شدن، یک دموکراسی احتمالاً کارایی نخواهد داشت.

کودتا بود یا نبود؛ از زبان خودشان:به اسباب‌چینی‌هایشان بنگریم

می‌یون‌چنر

پیام اجلاس شانگهای برای نظم آینده؛ حکمرانی جهان چندقدرتی

در مواجهه‌ با بی‌نظمی و جنگ‌های کنونی چه باید کرد؟

مروری بر سنت های جامعه شناسی | بخشی دوم : ساختارگرایی