گفتگو با رفیق اسدالله کشتمند فعال سیاسی و دیپلمات پیشین جمهوری دموکراتیک افغانستان – قسمت دوم
قسمت اول گفتگو با رفیق اسدالله کشتمند را در لینک زیر ملاحظه فرمایید:
سوال: برخورد حاکمیت و مردم ایران با مهاجران افغانستانی را در مجموع چگونه ارزیابی میکنید.
پاسخ: بررسی برخورد حاکمیت و مردم ایران با مهاجرین افغان، بهطور کلی، بحثی دنبالهدار است که شاید مستلزم پژوهشهای بسیار گستردهای دربارهٔ هر یک از دورههای مهاجرت افغانها به ایران باشد. اتفاقاً من این شانس را داشتهام که بهعنوان مسئول سفارت افغانستان در ایران، بین سالهای ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۰، با این مسئله ارتباط تنگاتنگ کاری داشته باشم.
در همان زمان، به مقامات وزارت خارجهٔ جمهوری اسلامی ایران، بارها به زبان دیپلماتیک مطرح ساختم که سیاستهای جمهوری اسلامی در قبال مهاجرین افغان و شیوهٔ استفاده از آنها، در ضدیت با جمهوری دموکراتیک افغانستان، سراپا نادرست و نهتنها خلاف اصل دوستی و همسایگی دو ملت برادر است، بلکه خلاف منافع خود مهاجرین و حتی جمهوری اسلامی ایران نیز عمل میکند.
برخورد نامتناسب و دور از مؤثریت جمهوری اسلامی با مهاجرین افغان، نتایجی را بهبار آورد که ما همان موقع نیز آنها را پیشبینی کرده بودیم. ما به مقامات ایرانی میگفتیم که با مهاجرین، بهویژه با بزرگان آنها، باید با احترام برخورد شود تا شخصیت آنها خدشهدار نشود و تودهٔ مهاجر از آنها روگردان نباشد؛ باید به مهاجرین، خصوصاً اهل سیاست و رهبریشان، استقلال عمل داده شود تا مورد احترام تودهٔ مهاجر باشند.
میگفتیم اجازه بدهید فرزندان مهاجرین به دبیرستانها و دانشگاهها راه بیابند تا در آینده مدافع همین فرهنگی باشند که در اینجا از آن سیراب میشوند؛ میگفتیم مهاجرین را آزاد بگذارید تا سیاستهای خود را خودشان تعیین کنند و با استقلال عمل، در آیندهٔ افغانستان با ابتکار، سهم بگیرند.
تأکید میکردیم که در صورت موفقیت مشی مصالحهٔ ملی که از جانب دولت انقلابی ما اعلام شده بود و در آینده راه سهمگیری همگانی در سیاست افغانستان را هموار میکرد، تودهٔ مهاجرِ مقیم ایران باید آمادهٔ سهمگیری مبتکرانه، فعال و مستقلانه باشد.
متأسفانه جانب ایرانی نمیتوانست در این زمینه، کار مؤثر و روشنی از پیش ببرد، زیرا سیاست ایران در قبال افغانستان از یک مرکز واحد اداره نمیشد. در عمدهترین مسائل مربوط به افغانستان، باید میان نهادهای مختلف – مانند نمایندهٔ ولیفقیه در امور افغانستان، وزارت اطلاعات، سپاه پاسداران، ستاد افاغنهٔ وزارت امور خارجه، حوزهٔ علمیهٔ قم (شاید)، و نهایتاً وزارت خارجه – اجماع نظر صورت میگرفت که در بسیاری موارد، چنین اجماعی ممکن نبود.
در چنین وضعی، مهاجر افغان همیشه در برهوتِ بیتصمیمی و در کشمکش میان ارگانهای مختلف سرگردان بود. نتیجهٔ این وضعیت را بعد از سقوط حاکمیت انقلابی در افغانستان دیدیم: هیچگونه حق ملموسی برای مهاجرین برگشته از ایران قائل نبودند.
و اما دربارهٔ برخوردهای اخیر:
بعد از فاجعهٔ نفوذ صهیونیستها و امپریالیستها و جنگ نابرابری که علیه ایران صورت گرفت، برخورد با مهاجرین افغان در آغاز بسیار دور از حد کرامت انسانی، و در بعضی مقاطع، وحشیانه و غیرانسانی بود.
خیلیها معتقدند که این شیوهٔ برخورد، اقدامی حسابشده بود که از جانب ستون پنجمیها و وطنفروشان شاهپرست، مجاهد، و طیفهای شناختهشدهٔ غربزدهٔ نئولیبرال راه انداخته شد و تودههای ساده و هیجانزده نیز در نقاط مختلف تحت تأثیر آن قرار گرفتند و به برخوردی خشن و دور از شأن انسانی با مهاجرین متوسل شدند.
کسانی در ردههای بالای جمهوری اسلامی که خود باعث این وضعیت دشوار برای ایران شده بودند، مهاجرین افغان را وسیلهٔ فرار از مسئولیتهای خود قرار دادند. اما خیلی زود معلوم شد که مهاجرین افغان در این زمینه هیچگونه گناهی نداشتهاند. حتی در مجلس شورای اسلامی اعلام شد که حتی یک نفر از افغانهای مهاجر هم در این کارزار جاسوسی ضد ایران سهم نداشته است.
برخورد بسیار ظالمانهای که با مهاجرین افغان صورت گرفت، موجی از همبستگی ملی را در افغانستان، بهویژه در استان مرزی هرات، به وجود آورد. این همبستگی، اشکال بسیار زیبایی از همدلی را به نمایش گذاشت؛ بهویژه با توجه به اینکه در افغانستان، رژیم قرون وسطاییِ طالبان هیچ احساس مسئولیتی در قبال مردم ندارد و بازگشت مهاجرین را برای خود بار اضافی تلقی میکند.
سؤال: بهنظر شما چه ارتباطی میان تجاوز نظامی اخیر اسرائیل و موج جدید اخراج مهاجران افغانستانی از ایران وجود دارد؟ آیا این اقدامات را بیشتر امنیتی میدانید یا سیاسی؟ نگاه جریانهای چپ افغانستان به این مسئله چیست؟
پاسخ: متأسفانه در چنین مواقعی که خشمی واقعی تودهٔ مردم را دربر گرفته است، شایعهپراکنی و انداختن مسئولیت به گردن یک نیروی غیرخودی، آسانترین کاری است که مغرضین میتوانند انجام دهند. نظر عدهٔ زیادی از رفقای ایرانی این است که بخشی از مسئولین سیاسی ردهبالای ایرانی که در فاجعهٔ صدمه دیدن ایران از تجاوز وحشیانهٔ اسرائیل و آمریکا مسئولیت داشتند، برای خواباندن اعتراض مردم، به بهانهای برای توجیه خطاهای خود نیاز داشتند.
ندانمکاریهای همین مسئولین بود که این فاجعه را به بار آورد. این افراد، برای فرار از زیر بار مسئولیت، مهاجرین افغان را نشانه گرفتند و متأسفانه بزرگترین صدمات روانی، فیزیکی و مالی در این حادثه بر مهاجرین افغان تحمیل شد. در حالیکه نفوذ جاسوسهای اسرائیلی از منفذ دیگری بوده است، نه از میان افغانهای مهاجر.
مسئولین این وضع میخواهند توجه مردم را منحرف کنند و مهاجرستیزی – بهویژه در شرایط دشوار اقتصادی کنونی – به ابزاری آسان و کمهزینه برای آنان تبدیل شده است.
جریانهای مختلف سیاسی افغانستان در این زمینه، بالاجبار برخوردی در درجهٔ اول احساسی دارند. عموماً کسانی که به این موضوع میپردازند، تحت تأثیر حوادث وحشتناکی قرار گرفتهاند که صحنههای اخراج، تحقیر، توهین، آزار و شکنجهٔ جسمی و روانی بسیار ظالمانهٔ افغانهای مهاجر را در رسانهها مشاهده کردهاند.
بعضاً این صحنهها بهقدری وحشتناک و جگرسوز است که موجب ایجاد هیجانات فوقالعاده میشود. متأسفانه، عدهای این برخوردها با مهاجرین را ریشهیابی اساسی نمیکنند.
سؤال ۶: نقش حکومت افغانستان (طالبان) و کشورهای همسایه در این رابطه را چگونه ارزیابی میکنید؟
پاسخ:در قبال مهاجران افغان، حکومت واپسگرای طالبان کمترین میزان مسئولیتپذیری را از خود نشان داده است؛ گویی نه حادثهای رخ داده و نه بحرانی در جریان است. هیچ اقدام عملی و پاسخگو از سوی آن برای رسیدگی به وضعیت مهاجرین صورت نگرفته است.
مردم افغانستان نیز بهدرستی، از چنین حاکمیتی انتظار عملکردی در تراز یک دولت واقعی را ندارند. از همین رو، این خود مردم، بهویژه در ولایت (استان) مرزی هرات، بزرگترین جلوههای همدلی، خلاقیت و ازخودگذشتگی را برای استقبال از بازگشتگان از خود نشان دادهاند.
در پاکستان نیز، مهاجران افغان از مدتی پیش با شرایطی نگرانکننده و رنجآور مواجهاند: از تحقیر و توهین روزمره تا بیاحترامی و اخراجهای دستهجمعی که زندگی آنان را در تنگنا قرار داده است.
ریشهٔ بسیاری از این بحرانها را میتوان در سیاستهای پیچیده و بازیهای غیراخلاقیِ ژئوپلیتیکی ایالات متحده در منطقه جستوجو کرد؛ سیاستهایی که با هدف تفرقهافکنی و بیثباتسازی، به ایجاد و پشتیبانی از گروههای نیابتیِ تروریستی، نظیر داعش و طالبان (در شاخههای پاکستانی و افغانی)، انجامیدهاند. این راهبرد، همراه با تحریک سایر گروههای خشونتطلب، تجزیهطلب و افراطی، بهویژه در میان اقوامی چون بلوچها، پشتونها و دیگر گروههای قومی در افغانستان، پاکستان و ایران، بستری مستعد برای آشوب و ناامنی پدید آورده است. در چنین فضای تیره و پرتنش، مهاجران اغلب به ابزاری در معاملات سیاسی و بازیهای قدرت بدل شدهاند.
مهاجرین افغان اکنون در میانهٔ گردباد سیاسی سهمگینی گرفتار آمدهاند. تأسفبارتر آنکه بخشی از ساختار حاکم در ایران نیز عملاً با این روند همراه شده است و برخوردهای اخیر با مهاجرین افغان در ایران، نمونهای آشکار از این رویکرد نگرانکننده به شمار میرود.
سؤال: ارزیابی شما از عملکرد دولت طالبان یا دیگر نهادهای سیاسی افغانستان در قبال وضعیت مهاجران چیست؟
پاسخ: در یک کلام، طالبان در فکر وضعیت مهاجران نیستند.
و متأسفانه، نیروی سیاسیِ مؤثر دیگری در افغانستان وجود ندارد که بتواند بر این وضعیت، تأثیرگذار باشد
سؤال: کمیتهٔ امنیت بسیج افغانستان در ۲۶ آوریل امسال بیانیهای دربارهٔ نفوذ داعش در ایران منتشر کرد. ارزیابی شما از این بیانیه چیست؟ آیا چنین ادعاهایی قابل اتکا هستند؟
پاسخ: من دربارهٔ این کمیته چیزی نمیدانم، اما مدتی قبل با این خبر برخورد کردم و متعجبم از اینکه چرا مقامات ایرانی ـ صرفنظر از موجودیت یا عدم موجودیت این سازمان ـ در برابر این خبر که از اهمیت بالایی برخوردار است، هیچ عکسالعملی نشان ندادند؛ یا شاید من خبر ندارم.
آنچه مسلم است، این است که سازمانهای استخباراتی آمریکا و انگلستان در این منطقه بسیار فعالاند. آنها از حوادث کوچک، بهتدریج حوادث بزرگ میسازند. آنها بیش از ده سال است که داعشیها را بهراحتی و با آرامش به افغانستان انتقال دادهاند و اکنون آنان را به خطر جدیای برای آسیای میانه، روسیه و چین تبدیل کردهاند.
سؤال: جامعهٔ افغانستانی در ایران و داخل افغانستان چه واکنشی به اخراج مهاجران نشان دادهاند؟ فضای عمومی میان مهاجران و در شبکههای اجتماعی چگونه است؟
پاسخ: برخورد خودِ مهاجران در ایران، آرام اما مظلومانه بوده است. در داخل افغانستان، مسلماً واکنشها بسیار خشمگینانه و آکنده از نفرت است. این وضع، برای طالبان نیز چندان ناخوشایند نیست.
در خارج از افغانستان، واکنش عمومی نسبت به این وضعیت مهاجرین افغان در ایران، بسیار تند و خشمگین است. نمیتوان کسی را ملامت کرد. متأسفانه، عموم مردم نمیدانند عامل اصلی این وضعیت کیست یا چیست، و کار به جایی رسیده است که عدهای از مردم افغانستان، از کل ایران اظهار نفرت میکنند و هر آنچه بر سر مهاجرین افغان آمده را به کل ملت ایران نسبت میدهند.
خوشبختانه، موضعگیری برخی افراد مسئول در رسانهها و حتی در مجلس شورای اسلامی باعث شد که تا حدی آتش خشم همگانی فرو بنشیند و مردم ببینند که حوادث آنگونه که رسانهها میگویند، همگی واقعیت ندارد. در این ماجرا، از روز اول، چپ ایران ـ بهویژه رفقای سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) ـ با قد برافراشته در برابر این موج چرکین نفرت و خشونت ایستادند و باعث سربلندی ما عدالتخواهان شدند. من از صمیم قلب، از همهٔ رفقا، در هر سازمانی که هستند، سپاسگزارم.
سؤال: از دید شما، این روند اخراجها چه تبعات بلندمدتی برای روابط مردم افغانستان و ایران خواهد داشت؟
پاسخ: چنین وضعیتی، بهطور طبیعی تبعات ناگواری خواهد داشت. ولی قانون زندگی از هر چیز سختتر است. مهاجرین افغان اکنون بخش مهمی از زندگی ایران را شکل میدهند. در کشاورزی ایران، بهویژه در استان خراسان، مهاجر افغان نقش بسیار مهمی ایفا میکند. در بخش ساختمان، نیاز جدی به نیروی کار ارزان و بیدردسر افغانها وجود دارد. در جنگ ایران با عراق، مهاجران افغان صدها شهید دادند. همین مهاجرین بودند که در کادر گروه فاطمیون، در سوریه قربانی شدند. همهٔ اینها را نمیتوان بهراحتی از ذهنها پاک کرد. گذشته از همهٔ اینها، شرایط دشوار اقتصادی در افغانستان تحت سلطهٔ طالبان، باعث خواهد شد که در صورت بهبود وضعیت ایران، موجهای جدیدی از مهاجرین باز هم به سمت ایران روانه شوند.
همزبانی، عامل بسیار نیرومندی است که افغانها را به ایرانیها پیوند میدهد و با گذشت زمان، بسیاری از موانع را از سر راه مهاجرین خواهد برداشت.
سؤال: در دهههای گذشته، زمانیکه رفقای سازمان پس از انقلاب به افغانستان پناه بردند، با مهربانی، پذیرایی و همراهی مردم، چپها و دولت وقت افغانستان روبهرو شدند. امروز، انتظار شما از رفقای سازمان و جریانهای چپ در ایران چیست؟
پاسخ: آنچه ما برای رفقای ایرانی انجام دادیم، چیزی بیش از انجام یک وظیفهٔ خوشآیند انترناسیونالیستی نبود. بهویژه آنکه ما در زندگی سیاسی خود، هر آنچه میدانستیم، از دانش و تجربهٔ رفقای ایرانی خود آموخته بودیم. حضور رفقای ایرانی در افغانستان انقلابیِ آن زمان، برای ما بسیار خوشآیند بود. رفقای ایرانی از حضور گرم خود در افغانستان، خاطرات بسیار خوب و خوشی بهجا گذاشتند.

رفیق اسدالله کشتمند به همراه خانواده های رفقای فدایی در کابل
با جرئت میتوان گفت که آرزو و انتظار رفقای ما این است که رفقای ایرانی، به وحدت عمل در جهت بهثمر رساندن آرمانهای هنوز محققنشدهٔ انقلاب بزرگ بهمن برسند و بهویژه در شرایط بسیار دشوار کنونی که هر لحظه، تمامیت ارضی و حاکمیت ملی ایران در خطر است، در صفوف فشردهٔ مبارزه برای نجات ایران در کنار هم بایستند
سؤال: این حوادث و برخوردها چه تأثیری بر روحیهی شما، خانوادهتان و دیگر مهاجران گذاشته است؟
پاسخ: مسلماً هیچ انسان بااحساسی نمیتواند از کنار این وضعیت ناجور و وحشتناک مهاجرین افغان در ایران بیتفاوت بگذرد. آنچه مربوط به خانوادهٔ ما میشود، یکی از فرزندانم را وضعیت غزه و مدتها پیش از این، وحشت تازهای که صهیونیزم در ایران به راه انداخته، به کلی از نظر روحی مضمحل ساخته بود. من شخصاً این حوادث را به مثابهٔ روال عادی نبرد خونینی میدانم که صهیونیزم و امپریالیزم بر ما تحمیل میکنند؛ نبردی که باید با تمام نیرو و احساس در برابر آن ایستاد و مبارزه کرد. در افغانستان سالهای ۱۹۸۰، ما این خشونت روزمرهی تحمیلشده از جانب دشمنان مردممان را هر روز از سر میگذراندیم و میدانیم که در درجهٔ اول، چه اندازه زندگی طبقات فرودست جامعه را در تلاطم رنج و غم قرار میدهد.
در یک کلام باید گفت که دیدن این حوادث، ارادهٔ نبرد در برابر بیعدالتیها را تقویت میکند.
سؤال: اگر این فرصت را داشتید که پیامی مستقیم به مردم یا مسئولان ایران بدهید، چه میگفتید؟
پاسخ: پیام من، مسلماً پیام دوستی و محبت میان مردمان هر دو کشور است که در گذشتهها سرنوشت مشترکی داشتهاند. کمتر دو کشور همسایهای را میتوان یافت که تا این حد دارای مشترکات عمیق و پهناور تاریخی و فرهنگی مانند کشورهای ما باشند.

رفیق اسدالله کشمند به همراه زنده یاد هوشنگ ابتهاج (سایه)
در اوضاع کنونی جهان، مردمان هر دو کشور ما به شیوهها و درجات متفاوت، در مسیر خطرناک گردباد سنگین فشار، توطئه و تجاوز صهیونیزم و امپریالیزم قرار گرفتهاند و باید نبرد مشترکی را به پیش ببرند. مسلماً سوءتفاهمات و خطاهای کنونی را باید زدود. علت اصلی زجری که بر شانههای نحیف مهاجر افغان سنگینی میکند، عمدتاً ناشی از تجاوز وحشیانهٔ صهیونیزم و امپریالیزم است که حتی بخشی از مردم ایران را به راهی کشانیده است که با منافع واقعیشان منافات دارد.
به هر حال، این حوادث غمبار میگذرند و زندگی، قانون طبیعی دوستی و مودت را جاری خواهد ساخت. اما اوضاع دشوار کنونی نباید حاکمان را به سوی راهحلهای سطحی، آسان اما زیانبار برای آینده بکشاند. آنچه مربوط میشود به روابط میان مردمان هر دو کشور، هیچگونه تشویشی وجود ندارد. مردمان همزبان و دارای مشترکات فراوان تاریخی، این حوادث ناگوار را با محبت و درک متقابل جبران خواهند کرد.
پایان
1 Comment
درود بر شما رفیق کشتمند نظرات شما مثل همیشه برای من بسیار ارزشمند و راه گشاست ، چقدر عالیست که در این شرایط سخت و پیچیده رفقای توانمندی چون شما را در کنار داریم ، زنده باشید رفیق !