نام تو را نوشتم
با تَرنُم ستاره ای سرخ
بر پهنایِ آسمانم
گلپونه هایِ دشتهایِ فراخم
بر تنِ زخماگینِ آزادی-
شریفه؛
کدامین شب طاهره -۱
در چشمانت شکُفت وُ…
سرودهایش را واگویه کرد..
شب مهمانِ سَنندج بودم
جورابهای خسته ام را
باد به بازی گرفته
طنابی که هیچ گردنی را
به یاد نمیاورد
سفره باز بود وُ…
خانه عطر نانِ تازه گرفته
گلِ سرخی بر سینه دختری
لبخند می زد
تو نام من را نمی دانستی
اما من نام تو را
در شعرهایم به یاد میاورم
گیلانِ همیشه سبز
همیشه دل انگیز
حصاری در دل نشانده
من تو را در آبهایِ زلال
در هزار تویِ واژه ها دیدم
نمی دانم از کجا آمدی..؟
می دانم،
میانِ کوه وُ ابر و مهِ قد کشیدی
صلابتِ نگاهت را
کسی بر زبان نیاورد
اما یکی گفت…تنها یکی-
در چهره عبوسِ مُفَتشی خواندم،
لبخندت در امتداد شب
طعم شیرین آلاله هایِ کوهسار است
بر ذائقهِ زنبورهای وحشی
کوهپایه های عطرآگین
و من ردِ تو را
از رهَنوردان مَست پرسیدم
آنان، قله را نشانم دادند.
۱-طاهره ملقب به قرِهّ العین، زنی
آگاه و آزادی خواه، از پیروان سید
محمدی علی باب بود. او در دشت
بدَشت در گردهمایی بابیان سخنرانی
آتشین در دفاع از تهی دستان کرد و
روبنداز چهره برگرفت.