آقای علی مرادی مراغهای در مطلبی به مناسبت اول شهریور، زادروز خسرو روزبه، تحت عنوان «اطاعت کورکورانه» با نقل فرازی از «تاریخ شفاهی چپ ایران» و از زبان آقای محمد علی عمویی تحت عنوان «صبر تلخ» و با اشاره به کتاب «اطاعت کورکورانه» نوشته خسرو روزبه، به روایت داستان ترور آقای محمد مسعود سردبیر روزنامه «مرد امروز» در ۲۱ بهمن ۱۳۲۶، توسط تیمی به رهبری خسرو روزبه و همراهی سروان عباسی . میپردازد و در تقبیح آن . میگوید:
“اما آقای محمدعلی عمویی که برای تقبیحِ «اطاعت کورکورانه» از کتابِ خسرو روزبه یاد میکند کوچکترین اشارهای به اطاعت کورکورانه در حزب توده نمیکند که علاوه بر تصفیههای درون حزبی، حتی در کشتنِ غیردشمنش یعنی .روزنامهنگار نیز کوچکترین شک و تردیدی روا نمیداشت و نویسنده«اطاعت کورکورانه» خودش، در اطاعتی کاملا کورکورانه، مغز .روزنامهنگاری چون محمد مسعود را . میترکاند!”
در ادامه اورده : “استالین به اشرف پهلوی پالتویِ سمور هدیه میدهد اشرف هم آنرا همیشه با خود داشت و به چنین هدیه ای . میبالید، مسعودِ .روزنامهنگار به اشرف حمله میکند و یک تیم ترور از درون حزب توده به سرپرستی سروان خسرو روزبه، .روزنامهنگار را میکشند تا آنرا به گردن دربار بیندازند. . . !”
سپس در ادامه :”روزبه نیز مانند استالین سه بار از زندان گریخت هنوز بقدرت نرسیده در مرحله مبارزه چندین قتل مرتکب شد و اگر بقدرت . میرسید چیزی شبیه استالین . میشد! اما نابغه ریاضی-نظامی ایرانی، بهوسیله سیستم دیکتاتوری کودتا که با آن . میجنگید کشته شد. پس، بهجای زنده ماندن و استالینِ جنایتکار شدن، مُرد و شهید تودهایها شد! “(پایان نقل قول).
این تنها اقای علی مرادی مراغهای نیست که یکسویه به کردار نادرست غیرخود . میپردازد و عمل انهارا تقبیح . میکند، بارها از زبان رهبران سیاسی و یا رسانههای حزبی و یا مستقل در نکوهش آدم کشی، زندان وشکنجه، تبعید، کشتار دسته جمعی و ترور توسط گروههای سیاسی، باندهای وابسته، دولتهای مستقر با هر گرایشی، چپ، میانه و راست، روایتها و داستانهایی چه در زمان حیات و قدرت این حکومتها و چه بعداز فرو افتادن از قدرت، در قالب تاریخنگاری و یا گزارش و خاطرات شنیده و خواندهایم. در اسناد و متون نیروها و حکومتهای چپ بیشمار کتاب و گزارش و روایت از جنایات و قتل و کشتار مخالفین توسط دولتهای سرمایهدار، از بریتانیا و اروپا و آمریکا تا دولتها و نیروهای همسوبا انها در آمریکای لاتین و آفریقا و خاورمیانه و شرق آسیا و البته بیشترینش کشورهای غربی ، چاپ و منتشر شده و هنوز هم با تغییرات در برخی از جزییات و استفاده از اشتباهات و تجارب پیشینیان در حال انتشارند.
اما این روایت و برخورد در اردوگاه مقابل،یعنی مخالفین چپ نیز بدون نیمنگاهی به کردار و رفتار خویش در ابعادی به مراتب بیش وبا امکاناتی غیر قابل مقایسه، انجام و در حال تداوم است.
به داوری تاریخ، عمر دستیابی چپ به قدرت، اگر صد روز کمون پاریس را نادیده بگیریم، با کمی اغماز، شاید به یک قرن برسد ولی طول دوران قدرت رقیب یعنی نظام مبتنی برسرمایه به بیش از پنج قرن . میرسد، همین نسبت را شاید افزونتر، در مقیاس جغرافیای حکمرانی هم . میتوان درست دانست. اگر تعداد لشگر کشیها، اشغال سرزمینی، سرنگونی حکومتها ی ملی، کشتار فردی و جمعی مخالفین، غارت منابع و ثروت ملی و حکمرانی استعماری در سرزمینهای مورد تجاوز و اشغال و نفوذ، را مبنای کار قرار دهیم به ارقام و ابعادی غیر قابل مقایسه در ارزیابی و داوری از نتایج حاصل از عملکرد این دو خصم تاریخی (جهان سرمایهداری و چپ سوسیالیستی ) خواهیم رسید.
این روایات و نقل داستانها، البته درابعاد نه یکسان، بلکه متناسب با قدرت و امکانات، از دو سو و در نکوهش و تقبیح طرف مقابل در شرایطی است که در مجامع بینالمللی و سازمانهای وابسته به سازمان ملل، بارها دفاع از منشورهای دفاع از حقوق بشری و آزادی بیان برای مخالفین و حق تعیین سرنوشت برای همه ملتها و. . . را از زبان نمایندگان این حکومتها شنیده و . میشنویم. بعلاوه در قوانین اساسی هر یک از این کشورها، ما شاهد سرفصلها و موادی در رعایت و تضمین «حقوق ملت» یا حقوق «خلق» و گاه با عناوینی دیگر هستیم که به تایید مجالس موسسان و یا مجالس ملی آنها هم رسیده و به مناسبتهای ملی و یا جهانی نیز بارها همواره از زبان دولتمردان و یا نمایندگان پارلمانها شنیده . میشود و در سالگردها و مناسبتهای تاریخی چون سالروز استقلال کشورها، و یا وقوع انقلابها و جنبشها و جنگهای محلی و یا جهانی و مراسمهایی که به این منظور برگزار . میشود مطالبی فراوان در کتب و نشریات مدافعین و مخالفین نوشته و گفته . میشود.
ولی با این همه در عرصه عمل و هرگاه که پای منافع اردوگاه، حکومت، حزب، جناح و یا ایدئولوژی به میان . میآید هر جنایت و عمل زشتی در قلمرو خودی نادیده گرفته . میشود و با بهانه و برجستهسازی قصورات طرف مقابل به راحتی به توجیح عمل حوزه خودی پرداخته . میشود.
از جنایات استالین و خمرهای سرخ گفته . میشود بدون پرداختن به جنایات هیتلر و موسولینی و فرانکو و پینوشه ، از اشتباهات حزب توده در نهضت ملی شدن صنعت نفت نوشته . میشود. بدون پرداختن به اشتباهات جبهه ملی و دربار وکارگزاران کودتای آمریکایی- انگلیسی ۲۸ مرداد و جنایات دولت کودتا و اعدام تودهایها، از پیروی و “اطاعت ” حزب توده از حزب کمونیست شوروی نوشته و گفته . میشود. بدون گفتن و نوشتن از وابستگی محمد رضا شاه و پدرش از انگلستان و آمریکا و پیروی از فرامین انها، از کادوی هدیه پالتو خز استالین به اشرف پهلوی یاد . میشود. ولی به حمایتهای دلاری و نظامی و سیاسی دولتهای آمریکا و انگلستان از مخالفین حزب توده و مصدق ذکری به میان نمیاید، از کشتن محمد مسعود به دستور حزب توده و توسط خسرو روزبه نوشته وگفته . میشود اما از کشته شدن صدها تودهای با چاقو ی مظفر بقایی و اوباش بسیج شده توسط دربار و کشتن دهها تودهای دیگر در زیر شکنجه و میدانهای تیر به دستور حکومت پهلوی چیزی گفته یا نوشته نمیشود، از ترورهای چریکهای فدایی خلق و سازمان مجاهدین خلق گفته و نوشته . میشود ولی از قتل جوانان مبارز در خانههاو خیابان و زیر شکنجه و در ساواک و تپههای اوین، سخنی به میان نمیآید.
در همین سالهای بعد از انقلاب نیز ما شاهد گزارشات تلویزیونی و مطبوعاتی و انتشاراتی از انفجار و ترور مجاهدین و کومله و جیش العدل و. . . . هستیم اما هیج گفته و یا نوشتهای از کشتارهای دهه شصت و سرکوبهای بعدی و اعدامهای گروهی و فردی توسط حکومت از جانب طرفداران جمهوری اسلامی مشاهده نمیشود. ذکر این موارد و فهرست مقایسه دو سوی مورد نظر را، در همه دورانها و در مورد همه جریانات، در ابعاد جهانی و ملی و گروهی، . میتوان تا بی نهایت ادامه داد.
برخورد و قضاوت آقای علی مرادی مراغهای در مطلب پیش گفته نیز از جمله این موارد است و محصور در همان نگاه جناحی و فرقهای و گروهی و البته بیماری تاریخی . اینگونه نقل حوادث و تحلیل وقایع تا زمانیکه جوهری جانبدارانه و جناحی و طبقاتی و ایدئولوژیکی، تعیین کننده محتوای انهاست و روایت از حوادث رفته بر انسانها، نه در نفس انسانی و ماهیت عمل و نفس جنایت، که در قالب ابزاری برای رسیدن به منافع خودی در سرفصل و متن گفتهها و نوشتهها قرار میگیرند، نمیتوانند در نابودی ظلم و جنایت، کارساز باشند و ما را در دستیابی به جوامعی پاسدار حقوق بشر و عدالت وآزادی یاری رسانند، و انسان را به قله رفیع انسانیت نزدیک سازند.
ذکر اشتباهات حزب توده وعمل نادرست شخص آقای خسرو روزبه از سوی آقای علی مرادی مراغهای و دیگر منتقدین،زمانی . میتواند دستمایهای مفید در راستای ازادی و عدالت و نابودی ظلم و جنایت و مؤثر در عدم تکرار ان در آینده باشد که اولا به مظالم رفته بر عاملین از یکسو و از سوی دیگر به اشتباهات و جنایت ارتکابی مخالفین حزب توده نیز پرداخته شود. آنگاه هم به گفته ایشان و دیگران . میتوان اعتماد کرد و باور داشت، و هم به موفقیت در مسیر ازادی و عدالت و نابودی ظلم و جور و جنایت امیدوار بود. به امید چنین روزی و چنین موفقیتی.
(۱۳۰۴/۶/۲ – اسد )