سه شنبه ۱ مهر ۱۴۰۴ - ۰۸:۳۳

سه شنبه ۱ مهر ۱۴۰۴ - ۰۸:۳۳

بدون حداقل درجه‌ای از قطبی شدن، یک دموکراسی احتمالاً کارایی نخواهد داشت.
چه چیزی پشت تشخیص روند «جامعه قطبی‌شده» نهفته است؟ نیلز سی کومکار در کتاب جدید خود نگاهی روشنگرانه به این اصطلاح خیره‌ کننده ارائه می‌دهد و نشان می‌دهد که قطبی‌شدن...
۱ مهر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: برگردان: رضا کاويانی
نویسنده: برگردان: رضا کاويانی
کودتا بود یا نبود؛ از زبان خودشان:به اسباب‌چینی‌هایشان بنگریم
پس از کودتا، آمریکایی‌ها جای انگلیس‌ها را در ایران تصاحب کردند. و این بهای گزافی بود که بریتانیا بایستی بابت سال‌ها رفتار آمرانه، تکبرآمیز و غیر قابل تحمل خود در...
۳۱ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: علی شاکری زند
نویسنده: علی شاکری زند
می‌یون‌چنر
تمرینِ زندگی همچون تمرین کوه‌نوردی است. قله را می‌بینی که باشکوه است و سرافراز تو را به خود فرامی‌خواند، کفش و کلاه می‌کنی و به قصد رسیدن به آن آماده...
۳۱ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: پهلوان
نویسنده: پهلوان
پیام اجلاس شانگهای برای نظم آینده؛ حکمرانی جهان چندقدرتی
هم‌اکنون نقش سازمان همکاری شانگهای در بازتعریف نظم چندقدرتی بسیار مهم است. این سازمان به ابزاری برای همکاری سیاسی، اقتصادی و نظامی قدرت‌های عضو بدل شده است.
۳۱ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: مهرزاد وطن آبادی
نویسنده: مهرزاد وطن آبادی
در مواجهه‌ با بی‌نظمی و جنگ‌های کنونی چه باید کرد؟
جنگ ارتجاعی و امپریالیستی ترامپ برای «بازگرداندن عظمت آمریکا» آیا تداعی کننده ظهور نیروی اهریمنی در فاصله مرگ دنیای سابق و زایش دنیای جدید نیست؟ آیا امریکا در تلاش عبث...
۳۱ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: حسن نادری
نویسنده: حسن نادری
مروری بر سنت های جامعه شناسی | بخشی دوم : ساختارگرایی
تا اینجا چند پرسش مطرح می‌شود. اول اینکه چرا و تا کجا باید رهیافت جامعه‌شناختی ما آینه‌ای از رهیافت زبانشناختی باشد، مثلاً چرا باید همان دوگانه‌های زبان‌شناختی در بررسی اجتماعی...
۳۱ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: کیوان مهتدی
نویسنده: کیوان مهتدی
حسرت اوّل مهر و آینده‌ای که پشت در مدرسه جا می‌ماند!
اوّل مهر، تا وقتی که آموزش برای همه کودکان این سرزمین فراهم نباشد؛ تا وقتی که هر کودک نتواند با قلبی پر از شور و شوق و بی‌دغدغه از فقر...
۳۰ شهریور, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: زری
نویسنده: زری

اشغالگری سرزمینی و آینده فلسطین…

پس از رابین، نخست‌وزیران بعدی اسرائیل از جمله نتانیاهو، باراک، شارون و اولمرت، پروژه E1 را به صورت مرحله‌ای پیش بردند:  ایجاد جاده‌ها، احداث پاسگاه‌های پلیس، توسعه زیرساخت‌های خدماتی و نظامی و محدود کردن دسترسی فلسطینیان به زمین‌های اطراف.  این اقدامات، در ظاهر با هدف امنیت و توسعه توجیه می‌شد، اما عملاً پیوستگی سرزمینی کرانه باختری را کاهش و امکان تشکیل یک دولت فلسطینی مستقل را محدود می‌کرد.

از قطعنامه ۱۸۱ تا پروژه شهرکسازی E1

۲۰ اوت ۲۰۲۵، کمیته عالی برنامه‌ریزی اداره غیرنظامیان وابسته به وزارت دفاع اسرائیل، طرح جنجالی  E1را تصویب کرد؛ طرحی شامل ساخت نزدیک به ۳۵۰۰ واحد مسکونی که عملاً کرانه باختری اشغالی را از بیت‌المقدس شرقی جدا می‌کند. بسیاری از کارشناسان و نهادهای بین‌المللی این اقدام را به معنای نابودی چشم‌انداز تشکیل کشور مستقل فلسطین دانسته‌اند.

اگرچه پیشینهٔ سیاسی ایدهٔ E1 (۱) به دههٔ ۱۹۹۰ بازمی‌گردد و نخستین‌بار در دوران نخست‌وزیری اسحاق رابین پیشنهاد شد و بارها تحت فشارهای بین‌المللی تا حدی متوقف گردید، اما از آن زمان تاکنون هر دولت اسرائیل کوشیده است با اقداماتی تدریجی همچون مصادرهٔ زمین‌ها، احداث جاده‌ها و استقرار پایگاه‌های نظامی، زمینهٔ اجرای آن را فراهم سازد. این طرح سرانجام در دولت راست افراطی نتانیاهو و با نقش‌آفرینی محوری بِتسالل اسموتریچ (Bezalel Smotrich) ـ وزیر دارایی، رهبر حزب راست‌افراطی «صهیونیسم دینی» و موتور اصلی پیشبرد پروژه ـ به تصویب نهایی رسید. اسموتریچ آشکارا اعلام کرده است که «کشور فلسطین نه با شعار، بلکه با عمل از روی میز حذف می‌شود».

ایدئولوژی‌ای که امروز بِتسالل اسموتریچ دنبال می‌کند، ترکیبی از ملی‌گرایی دینی، استعمارگرایی سرزمینی و نگرش‌های آشکاراً نژادپرستانه است؛ ایدئولوژی‌ که شوربختا در میان بخش بزرگی  از جریان‌های راست افراطی در اسرائیل پیروان فراوانی یافته است. برای نمونه می‌توان به چند بُعد بارز این تفکر در گفتار و رفتار او اشاره کرد:

پذیرش هویت فاشیستی:

اسموتریچ بارها آشکارا خود را فاشیست نامیده و حتی به این عنوان افتخار کرده است. او در جریان یکی از نشست‌های کنست در سال ۲۰۲۱ صریحاً گفت:  «به من می‌گویند فاشیست؛ بله، من یک فاشیست هستم و به فاشیست بودن خودافتخار می‌کنم.»

مواضع افراطی علیه فلسطینیان:

اسموتریج بارها فلسطینی‌ها را «دشمن» نامیده و در مارس ۲۰۲۳ پس از حملهٔ شهرکنشینان به روستای حُواره، اظهار داشت:  «این روستا باید از روی زمین محو شود.» این سخنان که حتی  در «تایمز اسرائیل»  و  در داخل اسرائیل نیز با انتقادهایی روبه‌رو شد.

وزیر دارایی اسرائیل، بتسالل اسموتریچ – که او نیز خود یک شهرک‌نشین غیرقانونی در زمین‌های متعلق به فلسطینیان است – و یک زن در نزدیکی شهرک اسرائیلی معاله آدومیم در کرانه باختری اشغالی، نقشه‌ای را در دست دارند که طرح پیشنهادی شهرک‌سازی E1 در کرانه باختری اشغالی را که مدت‌ها متوقف شده بود نشان می‌دهد. این طرح، اورشلیم شرقی را از کرانه باختری اشغالی جدا می‌کند. منتشر شده در ۱۵ آگوست ۲۰۲۵ (Ronen Zvulun/Reuters)

ملیگرایی دینیایدئولوژیک:

اسموتریچ خواستار ادارهٔ کشور بر اساس اصول سختگیرانهٔ مذهبی یهودی است و هرگونه امتیاز سیاسی برای فلسطینیان را نفی می‌کند.  همین دیدگاه سبب شده بسیاری او را خطری جدی برای دمکراسی داخلی اسرائیل بدانند.

پیوند ساختاری با پروژهٔ شهرکسازی:

او از اصلی‌ترین چهره‌های جنبش شهرک‌سازی در کرانهٔ باختری است و آشکارا اعلام کرده که هدفش جلوگیری از تشکیل کشور فلسطین است.  در نگاه او، توسعهٔ شهرک‌ها نه یک ابزار موقت، بلکه راهبرد

اصلی برای تثبیت حاکمیت اسرائیل بر سرزمین‌های اشغالی محسوب می‌شود.

با این حال، پرسش کلیدی همچنان باقی است:  درباره طرحی که سازمان ملل متحد هشدار داده می‌تواند چشم‌انداز راه‌حل دو کشوری را به‌کلی نابود کند، چه می‌دانیم ؟ پیشینه آن کدام است؟

اشغال سرزمین های فلسطین و زمینه تاریخی طرح «ای۱ »

 مسئله فلسطین یکی از طولانی‌ترین و پیچیده‌ترین منازعات سرزمینی و سیاسی در تاریخ معاصر است.  از زمان صدور قطعنامه ۱۸۱ مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سال ۱۹۴۷ که تقسیم سرزمین فلسطین تحت قیمومت بریتانیا به دو دولت یهودی و عربی را پیشنهاد کرد، روندی از جنگ‌ها، اشغالگری‌ها و طرح‌های ناکام صلح شکل گرفت که تاکنون ادامه دارد.  در این میان، سیاست شهرک‌سازی اسرائیل مهم‌ترین عامل در تغییر بافت جمعیتی و جغرافیایی سرزمین‌های اشغالی و یکی از موانع اساسی بر سر راه تحقق کشور مستقل فلسطینی به‌شمار می‌رود.  تازه‌ترین نمونه این سیاست، تصویب پروژه شهرک‌سازی E1 در شرق بیت‌المقدس (۲۰۲۵) است که پیامدهای جدی برای آینده صلح در خاورمیانه دارد.

خط زمانی رخداد های مهم منازعه فلسطین و اسرائیل

از ۱۹۱۷ تا  ۲۰۲۵

 سال  ۱۹۱۷

در دوم نوامبر ۱۹۱۷  آرتور جیمز بالفور، وزیر خارجه بریتانیا، در نامه‌ای خطاب به لرد روچیلد حمایت دولت بریتانیا از ایجاد یک «خانه ملی برای ملت یهود» در فلسطین را اعلام کرد.  این بیانیه که به «وعده بالفور» شهرت یافت، در حالی صادر شد که اکثریت مطلق جمعیت فلسطین را عرب‌های مسلمان و مسیحی تشکیل می‌دادند.  وعده بالفور بدون مشورت با ساکنان بومی فلسطین و در چارچوب منافع استعماری بریتانیا مطرح شد و از همان زمان بذر یکی از منازعات عمیق و طولانی تاریخ معاصر را کاشت.

۱۹۲۰ قیمومیت بریتانیا

پس از جنگ جهانی اول و فروپاشی امپراتوری عثمانی، جامعهٔ ملل سرزمین فلسطین را تحت «قیمومیت بریتانیا» قرار داد.  بدین‌ترتیب، لندن کنترل سیاسی و اقتصادی این منطقه را بر عهده گرفت و در همین دوره مهاجرت یهودیان به فلسطین به‌طور گسترده افزایش یافت.

۱۹۲۰۱۹۳۹

مهاجرت یهودیان و تنش‌ها:  افزایش مهاجرت یهودیان اروپایی و خرید زمین باعث بروز نارضایتی فلسطینیان و تشکیل جنبش‌های مقاومت شد.

۱۹۴۷

قطعنامه ۱۸۱ و تأسیس اسرائیل

در سال ۱۹۴۷ قطعنامه ۱۸۱ سازمان ملل پیشنهاد کرد سرزمین فلسطین به دو دولت یهودی (۵۵٪) و عربی (۴۵٪) تقسیم شود، در حالی که در آن زمان جمعیت عرب‌های فلسطینی حدود دو سوم و یهودیان یک سوم بودند (Morris, ۲۰۰۴). رهبران صهیونیست این طرح را پذیرفتند، اما اعراب فلسطینی و دولت‌های عرب آن را رد کردند، زیرا آن را ناعادلانه و ناقض حق تعیین سرنوشت اکثریت می‌دانستند.

پس از اعلام استقلال اسرائیل در مه ۱۹۴۸ جنگ اعراب و اسرائیل آغاز شد که به نکبه (فاجعه) برای فلسطینی‌ها انجامید:  آوارگی بیش از ۷۰۰ هزار فلسطینی و تخریب صدها روستا (Pappé, ۲۰۰۶).

 ۱۹۴۸

تأسیس اسرائیل و جنگ اول عرباسرائیل:

در ۱۴ مه ۱۹۴۸ اسرائیل رسماً استقلال خود را اعلام کرد و بلافاصله با حمله نیروهای کشورهای عرب همسایه شامل مصر، اردن، سوریه، لبنان و عراق مواجه شد.  این جنگ نخستین درگیری گسترده بین اسرائیل و جهان عرب بود و به سرعت به یک بحران انسانی و سیاسی شدید تبدیل شد.  بیش از ۷۰۰ هزار فلسطینی از خانه و سرزمین خود آواره شدند؛ بسیاری به اردوگاه‌های موقت در کشورهای همسایه پناه بردند و این واقعه به «نکبت» (فاجعه) مشهور شد.

در جریان جنگ، مناطق وسیعی از فلسطین تحت کنترل اسرائیل درآمد و هزاران روستای فلسطینی تخریب شد یا خالی شد. جامعه بین‌المللی تلاش‌هایی برای آتش‌بس انجام داد، اما آتش‌بس‌ها اغلب شکننده و موقتی بودند.  این بحران نه تنها باعث جابه‌جایی جمعیت و رنج انسانی گسترده شد، بلکه پایه‌های تنش‌های سیاسی و نظامی منطقه‌ای را برای دهه‌های بعد شکل داد و مسئله پناهندگان فلسطینی تا امروز یکی از موضوعات اصلی نزاع اسرائیل و فلسطین باقی مانده است.

۱۹۴۹

آتشبس و تقسیم کنترل سرزمینها:

پس از پایان جنگ اول عرب–اسرائیل، در سال ۱۹۴۹ توافق‌های آتش‌بس میان اسرائیل و کشورهای عربی امضا شد.  بر اساس این توافق‌ها، کرانه باختری تحت کنترل اردن و نوار غزه تحت کنترل مصر قرار گرفت، در حالی که اسرائیل بخش عمده فلسطین، از جمله مناطق شهری و استراتژیک، را تصرف کرد.  این تقسیم سرزمین باعث ایجاد خطوط مرزی موقت شد که بعدها به «خطوط سبز» معروف شدند.

تأثیرات انسانی این تقسیم‌بندی بسیار گسترده بود؛ صدها هزار فلسطینی همچنان آواره باقی ماندند و دسترسی آن‌ها به زمین‌ها و منابع‌شان محدود شد.  از سوی دیگر، اسرائیل تثبیت موقعیت خود را در سرزمین‌های تصرف‌شده آغاز کرد و جامعه بین‌المللی به تدریج به بازسازی مرزها و مدیریت بحران پناهندگان فلسطینی پرداخت، اما اختلافات سیاسی و اقتصادی میان طرفین همچنان ادامه یافت و زمینه‌ساز تنش‌های طولانی‌مدت در منطقه شد.

۱۹۶۴

تأسیس سازمان آزادیبخش فلسطین PLO

هدف:  مبارزه با اسرائیل و ایجاد دولت فلسطینی مستقل

۱۹۶۷

جنگ شش روزه و آغاز اشغالگری سرزمینی

 در جنگ شش‌روزه ۱۹۶۷ اسرائیل کرانه باختری، نوار غزه، بلندی‌های جولان و صحرای سینا را اشغال کرد. از همان زمان، آغاز سیاست شهرک‌سازی گسترده در سرزمین‌های اشغالی آغاز شد و به تدریج

گسترش یافت (Khalidi, 2020).

قطعنامه ۲۴۲ شورای امنیت (نوامبر  ۱۹۶۷) اسرائیل را به عقب‌نشینی از اراضی اشغالی فراخواند، اما اجرا نشد.

۱۹۷۳

جنگ یوم کیپور:

در اکتبر ۱۹۷۳ مصر و سوریه با هماهنگی یک حمله ناگهانی به اسرائیل در روز یوم کیپور (روز مقدس یهودیان) تلاش کردند سرزمین‌های اشغالی ۱۹۶۷ شامل سینا و جولان، را بازپس بگیرند.  این جنگ با شگفتی و شدت بالا آغاز شد و در ابتدا نیروهای عرب پیشروی قابل‌توجهی داشتند، اما با سازمان‌دهی مجدد ارتش اسرائیل و حمایت‌های نظامی آمریکا، اسرائیل موفق شد وضعیت خطوط جبهه را تثبیت کند و حتی وارد مناطق تصرف شده توسط دشمن شود.

پیامدهای جنگ فراتر از میادین نبرد بود:  خسارات انسانی و نظامی بسیار زیاد بود و اعتماد میان طرفین کاهش یافت.  این جنگ همچنین زمینه مذاکرات بعدی صلح و ابتکارات دیپلماتیک، از جمله توافقنامه کمپ دیوید میان مصر و اسرائیل، را فراهم کرد.  به رغم تلفات و بحران‌های اقتصادی، وضعیت اشغال سرزمین‌ها عملاً تثبیت شد و خط مرزی پس از جنگ تغییر چندانی نکرد، اما فشار بین‌المللی برای حل و فصل مسئله فلسطین و تنش‌های عرب–اسرائیل افزایش یافت.

۱۹۷۸

توافق کمپ دیوید (مصراسرائیل):

پس از سال‌ها جنگ و تنش میان مصر و اسرائیل، در سپتامبر ۱۹۷۸ مذاکرات صلح میان دو کشور با میانجی‌گری رئیس‌جمهور آمریکا، جیمی کارتر، در کمپ دیوید برگزار شد.  نتیجه این مذاکرات، امضای توافقنامه‌ای بود که اسرائیل متعهد شد بخش بزرگی از شبه‌جزیره سینا را به مصر بازگرداند و در مقابل مصر به رسمیت شناختن اسرائیل و برقراری روابط دیپلماتیک با آن را پذیرفت.

این توافق نقطه عطفی در تاریخ خاورمیانه بود، زیرا اولین کشور عربی بود که رسماً اسرائیل را به رسمیت شناخت و مسیر مذاکره دیپلماتیک را به جای جنگ‌های مستقیم باز کرد.  با این حال، فلسطینیان از این توافق مستثنی بودند و مسئله بازگشت آوارگان و وضعیت سرزمین‌های اشغالی همچنان حل نشده باقی ماند، که باعث شد نارضایتی و مقاومت فلسطینیان ادامه یابد.  توافق کمپ دیوید همچنین باعث تنش و اختلاف میان کشورهای عربی شد و مصر را برای مدتی از اتحادیه کشورهای عربی منزوی کرد، هرچند در بلندمدت توانست موقعیت خود را به‌عنوان میانجی و بازیگر مهم منطقه‌ای تثبیت کند.

۱۹۸۷ انتفاضه اول:

قیام مردمی فلسطینیان علیه اشغالگری اسرائیل که از سال ۱۹۸۷ آغاز شد، در کرانه باختری و نوار غزه شکل گرفت.  این جنبش عمدتاً با تظاهرات، اعتصابات، و گاه درگیری‌های خشونت‌آمیز علیه نیروهای اسرائیلی و شهرک‌های صهیونیستی همراه بود.  انتفاضه اول نشان‌دهنده خشم و نارضایتی گسترده فلسطینیان از اشغال سرزمین‌هایشان و سیاست‌های سختگیرانه اسرائیل بود و تأثیر زیادی بر افکار عمومی و سیاست‌های بین‌المللی داشت.

۱۹۹۳

توافق اسلو:

توافق اسلو که در اوایل دهه ۱۹۹۰ میان سازمان آزادی‌بخش فلسطین (PLO) و اسرائیل امضا شد، نقطه عطفی در روند صلح خاورمیانه به شمار می‌رود.  هدف اصلی این توافق، پایان دادن به منازعه طولانی‌مدت و ایجاد مقدمات تشکیل دولت مستقل فلسطینی بود.  بر اساس توافق نخست، نهادی به نام «تشکیلات خودگردان فلسطین» تأسیس شد تا مسئولیت امور مدنی و بخشی از مسائل امنیتی در کرانه باختری و نوار غزه را بر عهده گیرد.

در توافق تکمیلی موسوم به اسلو ۲ (۱۹۹۵)، کرانه باختری به سه منطقه تقسیم شد:

منطقه  A:

شامل شهرهای بزرگ فلسطینی، که اداره مدنی و امنیتی آن به طور کامل در اختیار تشکیلات

خودگردان فلسطین قرار گرفت.

منطقه B :

شامل شهرها و روستاهای فلسطینی کوچک‌تر، که اداره مدنی آنها به فلسطینیان واگذار شد، اما

امنیت همچنان تحت کنترل مشترک اسرائیل و فلسطینیان باقی ماند.

منطقه C :

که بیش از ۶۰ درصد از مساحت کرانه باختری را در بر می‌گیرد، به‌طور کامل تحت کنترل امنیتی و اداری اسرائیل باقی ماند.

این تقسیم‌بندی به‌ویژه به دلیل آنکه بخش عمده زمین‌ها، منابع طبیعی و مناطق استراتژیک در منطقه C قرار گرفت، از سوی فلسطینیان و بسیاری از ناظران به عنوان غیرمنصفانه و مانعی در مسیر تشکیل دولت مستقل فلسطینی تلقی شد.

از نظر سیاسی، این ساختار باعث شد که سرزمین فلسطینیان به مجموعه‌ای از مناطق پراکنده و جزیره‌ای تبدیل شود و ارتباط جغرافیایی میان آنها از بین برود. همچنین وابستگی شدید اقتصادی و امنیتی فلسطینیان به اسرائیل ادامه یافت و همین امر تشکیل یک دولت مستقل واقعی را عملاً ناممکن ساخت.

از نظر اجتماعی و روزمره نیز این تقسیم‌بندی پیامدهای گسترده‌ای داشت:  ایجاد ایست‌های بازرسی متعدد و محدودیت شدید در رفت‌وآمد فلسطینیان میان مناطق مختلف، دشواری دسترسی به مزارع و منابع طبیعی، قطع ارتباط طبیعی میان شهرها و روستاها، و وابستگی شدید به مجوزهای صادرشده از سوی ارتش اسرائیل.  این شرایط زندگی روزمره فلسطینیان را به شدت تحت فشار قرار داد و احساس بی‌عدالتی و خشم اجتماعی را تقویت کرد.

سال ۲۰۰۰ انتفاضه دوم

ناکامی‌های پیاپی در اجرای مفاد توافق اسلو و همزمان گسترش شهرک‌سازی‌های اسرائیل، امیدهای اولیه به صلح را به‌تدریج به یأس و سرخوردگی در میان فلسطینیان بدل ساخت. شکست مذاکرات کمپ‌دیوید در سال ۲۰۰۰ و اقدام تحریک‌آمیز آریل شارون در ورود به مسجدالاقصی، این نارضایتی‌ها را شعله‌ورتر کرد و زمینه آغاز انتفاضه دوم (انتفاضه الاقصی) را فراهم آورد.  این خیزش که از سال ۲۰۰۰ آغاز شد، با موجی از خشونت‌های دوطرفه همراه گردید:  از یک‌سو عملیات‌های مسلحانه و حملات انتحاری فلسطینیان و از سوی دیگر سرکوب گسترده، عملیات نظامی سنگین و محدودیت‌های شدید امنیتی توسط اسرائیل.  بسیاری از تحلیلگران بر این باورند که انتفاضه دوم بازتاب مستقیم شکست روند اسلو در تحقق وعده‌هایش و ناتوانی آن در پایان‌دادن به اشغالگری و تحقق آرمان دولت مستقل فلسطینی بود.

نقشه راه برای صلح (۲۰۰۳):

پس از شدت گرفتن درگیری‌ها در جریان انتفاضه دوم و بن‌بست کامل روند اسلو، جامعه بین‌المللی با ابتکار «چهارجانبه صلح خاورمیانه» (آمریکا، اتحادیه اروپا، روسیه و سازمان ملل) طرحی موسوم به «نقشه راه برای صلح» را ارائه کرد.  هدف اصلی این طرح دستیابی به راه‌حل دو دولتی بود؛ به این معنا که اسرائیل در کنار یک دولت مستقل فلسطینی در صلح و امنیت زندگی کند.

این نقشه راه شامل سه مرحله بود:

مرحله نخست:

پایان خشونت‌ها و توقف عملیات‌های مسلحانه فلسطینیان در برابر توقف شهرک‌سازی‌ها و بهبود

شرایط انسانی توسط اسرائیل.

مرحله دوم :

ایجاد یک دولت فلسطینی موقت با مرزهای موقت و افزایش همکاری‌های اقتصادی و امنیتی.

مرحله سوم :

مذاکرات نهایی برای تعیین مرزهای دائمی، حل مسئله پناهندگان، وضعیت اورشلیم و ایجاد دولت مستقل فلسطین تا سال  ۲۰۰۵.

با وجود این، اجرای طرح با موانع جدی روبه‌رو شد.  اسرائیل هرچند به‌طور رسمی طرح را پذیرفت، اما اجرای آن را مشروط به توقف کامل «خشونت‌ها» و تغییرات در رهبری فلسطینیان کرد.  در مقابل، فلسطینیان نیز توقف شهرک‌سازی‌ها را شرط اصلی اجرای آن می‌دانستند؛ امری که هیچ‌گاه عملی نشد.  در نتیجه، هر مرحله از نقشه راه به‌طور ناقص و محدود اجرا گردید.

از نظر سیاسی، نقشه راه نتوانست اعتماد ازدست‌رفته میان دو طرف را بازسازی کند و بیشتر به ابزاری برای مدیریت بحران تبدیل شد تا حل ریشه‌ای منازعه.  از نظر اجتماعی، ادامه خشونت‌ها و تداوم محدودیت‌های نظامی و امنیتی بر زندگی روزمره فلسطینیان سایه انداخت و امید عمومی به تحقق دولت مستقل بیش از پیش کاهش یافت.

به این ترتیب، نقشه راه صلح ۲۰۰۳ نیز همانند اسلو نتوانست وعده‌های خود را عملی سازد و عملاً به یکی دیگر از طرح‌های ناکام در مسیر تحقق صلح پایدار تبدیل شد.

عقبنشینی اسرائیل از غزه (۲۰۰۵) :

در سال ۲۰۰۵ دولت آریل شارون طرحی را اجرا کرد که به «طرح خروج یکجانبه» معروف شد و ارتش اسرائیل نیز حضور دائمی خود را از درون نوار غزه پایان داد.  این اقدام در ظاهر گامی به‌سوی صلح و کاهش تنش‌ها تلقی شد و اسرائیل آن را به‌عنوان «پایان اشغال غزه» معرفی کرد.

با این حال، عقب‌نشینی تنها به معنای تخلیه شهرک‌ها و خروج نیروهای نظامی از داخل غزه بود؛ زیرا اسرائیل همچنان کنترل کامل مرزهای زمینی، فضای هوایی و آب‌های ساحلی غزه را حفظ کرد. این وضعیت باعث شد که غزه به یک منطقه محصور و تحت محاصره دائمی تبدیل شود، به‌طوری‌که ورود و خروج افراد، کالاها و حتی جریان‌های اساسی اقتصادی و انسانی همچنان در اختیار اسرائیل باقی ماند.

از منظر سیاسی، اسرائیل با این اقدام می‌کوشید هزینه‌های امنیتی و اقتصادی ناشی از حضور مستقیم در غزه را کاهش دهد، بدون آن‌که واقعاً به فلسطینیان حاکمیت مستقل بدهد.  از منظر اجتماعی و انسانی، این عقب‌نشینی عملاً شرایط زندگی مردم غزه را بهبود نبخشید؛ زیرا محاصره شدیدتر شد و آزادی رفت‌وآمد و توسعه اقتصادی تقریباً ناممکن گردید.

بسیاری از تحلیل‌گران معتقدند این تصمیم دلایل پنهانی نیز داشت:

– اسرائیل با خروج یکجانبه از غزه، می‌خواست بار سیاسی و جمعیتی این منطقه را از دوش خود بردارد و تمرکز خود را بر تثبیت و گسترش شهرک‌سازی‌ها در کرانه باختری و به‌ویژه منطقه C بگذارد.

– این اقدام همچنین به اسرائیل امکان داد تا در عرصه بین‌المللی چهره‌ای مثبت‌تر ارائه دهد و خود را به‌عنوان طرفی که برای صلح گام برداشته معرفی کند، در حالی‌که در عمل کنترل اساسی را همچنان

حفظ کرده بود.

به این ترتیب، عقب‌نشینی از غزه بیش از آن‌که به معنای پایان اشغال باشد، به شکلی جدید از کنترل غیرمستقیم و «اشغال از بیرون» انجامید که پیامدهای انسانی و سیاسی سنگینی برای فلسطینیان در پی داشت.

۲۰۱۴۲۰۲۳

گسترش شهرکسازی در کرانه باختری:

اسرائیل پس از اسلو و حتی پس از نقشه راه ۲۰۰۳ و عقب‌نشینی ۲۰۰۵ از غزه، برنامه‌های شهرک‌سازی خود در کرانه باختری را ادامه داد و جمعیت شهرک‌نشینان یهودی را افزایش داد.  این شهرک‌ها، همراه با شبکه جاده‌ها و زیرساخت‌های نظامی، ساختار جغرافیایی کرانه باختری را به گونه‌ای تثبیت کردند که مناطق فلسطینی پراکنده و جزیره‌ای باقی بمانند.

این روند، علاوه بر محدود کردن امکان تشکیل دولت مستقل فلسطینی، موجب شد که مناطق A و B عملاً محصور و محاط به مناطق تحت کنترل اسرائیل شوند و ارتباط طبیعی میان شهرها و روستاهای فلسطینی دچار اختلال شدید گردد.  از نظر سیاسی، شهرک‌سازی‌ها به ابزاری برای کنترل منابع طبیعی، زمین‌های کشاورزی و مسیرهای استراتژیک تبدیل شد و به نوعی جایگزین اشغال مستقیم نظامی در برخی مناطق گردید.

با ادامه این روند، تنش‌ها و درگیری‌ها نیز تشدید شد.  درگیری‌های شدید سال ۲۰۲۳ در غزه، که شامل بمباران گسترده، حملات هوایی و زمینی و واکنش مسلحانه حماس بود، تا حد زیادی ریشه در سیاست‌های طولانی‌مدت اسرائیل در کرانه باختری و غزه داشت.  گسترش شهرک‌سازی و محدودیت دسترسی فلسطینیان به زمین، منابع و آزادی رفت‌وآمد، موجب خشم عمومی و افزایش احتمال شکل‌گیری واکنش‌های خشونت‌آمیز شد.

از منظر اجتماعی، شهرک‌سازی‌ها به شکل‌گیری وضعیت شبه‌استعمار و محاصره غیررسمی منجر گردید:  فلسطینیان نه تنها از منابع و زمین‌های خود محروم شدند، بلکه تحت محدودیت‌های شدید رفت‌وآمد و کنترل دائمی امنیتی قرار گرفتند.  این ساختار، زمینه را برای بحران‌های انسانی و تنش‌های مکرر، از جمله درگیری‌های ۲۰۲۳ فراهم کرده است.

به این ترتیب، گسترش شهرک‌سازی در کرانه باختری نه یک پدیده محلی یا صرفاً داخلی، بلکه بخشی از استراتژی گسترده اسرائیل برای تثبیت کنترل، تضعیف وحدت فلسطینیان و مدیریت فشار سیاسی و نظامی است که پیامدهای آن امروز در جنگ‌های ویرانگر غزه قابل مشاهده است.

تصویب سیاست اشغال کامل غزه  ۲۰۲۵

 در جمعه ۸ اوت  ۲۰۲۵ کابینهٔ امنیتی اسرائیل تصمیمی سرنوشتساز و بحثبرانگیز اتخاذ کرد:  آغاز اشغال شهر غزه به‌طور رسمی تصویب شد.  این تصمیم به معنای عبور از سیاست‌های پیشین اسرائیل در قبال غزه بود که بیشتر بر محاصره، بمباران هوایی و کنترل غیرمستقیم استوار بود.  در ادامهٔ این مصوبه، وزیر دفاع اسرائیل مجوز فراخواندن حدود ۶۰ هزار نیروی ذخیره را صادر کرد تا برای عملیات زمینی گسترده آماده شوند.  این اقدام نه‌تنها نشانهٔ عزم دولت راست افراطی برای تحمیل کنترل مستقیم نظامی بر غزه است، بلکه نشان‌دهندهٔ پیوند استراتژیک آن با سایر پروژه‌های اشغالگرانه، از جمله طرح E1 در کرانهٔ باختری، به شمار می‌رود.  چنین روندی بیانگر آن است که اسرائیل در پی یک سیاست همه‌جانبهٔ الحاق و سلطه است که هم کرانهٔ باختری و هم غزه را در بر می‌گیرد.

پروژه :E1 زمینههای شکلگیری، پیامدها و تأثیر آن بر آیندهٔ دولت فلسطینی

 طرح شهرک‌سازی E1 در کرانهٔ باختری که در ۲۰ اوت به تصویب رسید، نسخه‌ای از همان منطق «محاصره/قفس» است که اسرائیل از اوایل دههٔ ۱۹۹۰ پیرامون غزه بنا کرد؛ اجرای آن کرانهٔ باختری را به مناطق تکه‌تکه و گسسته «کانتون‌های» محصور تبدیل می‌کند و پیوستگی سرزمینی فلسطین را از میان می‌برد.هدف محوری E1 بریدن کامل اورشلیم شرقی (بخش فلسطینینشین که اسرائیل آن را ضمیمه کرده) از بقیهٔ کرانهٔ باختری و جداسازی شمال و جنوب این سرزمین است؛ اقدامی که عملاً هرگونه افق برای راه‌حل دوکشوری را نابود می‌کند.

منطقه قهوه‌ ای: ۲۵۶ منزل مسکونی جدید و ۲۱۵۲اتاق هتل جدید. منطقه طلایی: ۱۲۵۰ واحد مسکونی جدید. منطقه نارنجی: ۲۱۷۶ واحد مسکونی جدید. منطقه بنفش شهرک صنعتی جدید. مناطق آبی روشن شهرک سازی ها موجود. و منطقه آبی تیره مناطق ساخته شده قدیمی با ساکنان فلسطینی است. در منطقه قهوه ای یک پادگان پلیس و ارتش و در غرب آن یک مرکز تامین آب و جمع‌آوری فاضلاب قبلا ساخته شده است. دیوار های جداسازی با رنگ قرمز و دایره های سفید محل استقرار بادیه نشینان بدوئن است.

پیشینهٔ سیاسی پروژه ( ای  ۱)

ایدهٔ پروژه E1 برای نخستین بار در دههٔ ۱۹۹۰ و هم‌زمان با روند صلح اسلو توسط اسحاق رابین، نخست‌وزیر وقت اسرائیل مطرح شد. هدف اصلی رابین از این طرح، ایجاد پیوند میان شهرک بزرگ معالیه آدومیم و اورشلیم شرقی بود تا کنترل اسرائیل بر مسیرهای حیاتی کرانه باختری و حومه پایتخت فلسطینیان تثبیت شود.

مهمترین انگیزههای رابین برای مطرح کردن E1 را میتوان چنین برشمرد:

تعادل سیاسی با جناحهای راست افراطی:  جریان‌های راست‌افراطی اسرائیل شدیداً مخالف هرگونه عقب‌نشینی یا مصالحه در روند اسلو بودند.  رابین با ارائه ایده  E1تلاش کرد روند صلح را ادامه دهد، در حالی که به راست‌ها اطمینان دهد که مصالحه به معنای واگذاری کامل سرزمین نیست و امنیت و منافع شهرک‌نشینان حفظ می‌شود.

تثبیت کنترل استراتژیک:  موقعیت جغرافیایی E1 اهمیت بالایی داشت؛ اتصال معالیه آدومیم به اورشلیم، کنترل مسیرهای جاده‌ای و جلوگیری از ایجاد شکاف میان بخش‌های تحت کنترل اسرائیل، از اهداف کلیدی این پروژه بود.

استراتژی تدریجی و تدبیری:  رابین قصد داشت این پروژه را به شکل یک طرح تدریجی و محدود اجرا کند، تا فشار بین‌المللی بر روند صلح کاهش یابد و همزمان زیرساخت‌های امنیتی و شهرک‌سازی به آرامی توسعه یابد.

پس از رابین، نخست‌وزیران بعدی اسرائیل از جمله نتانیاهو، باراک، شارون و اولمرت، پروژه E1 را به صورت مرحله‌ای پیش بردند:  ایجاد جاده‌ها، احداث پاسگاه‌های پلیس، توسعه زیرساخت‌های خدماتی و نظامی و محدود کردن دسترسی فلسطینیان به زمین‌های اطراف.  این اقدامات، در ظاهر با هدف امنیت و توسعه توجیه می‌شد، اما عملاً پیوستگی سرزمینی کرانه باختری را کاهش و امکان تشکیل یک دولت فلسطینی مستقل را محدود می‌کرد.

در سال ۲۰۰۹ فشارهای بین‌المللی، به ویژه از سوی ایالات متحده، اجرای رسمی پروژه را به حالت تعلیق درآورد؛ زیرا تحقق کامل E1 آشکارا نشان می‌داد که اسرائیل دیگر قصد ندارد حتی ظاهر احترام به راه‌حل دوکشوری را حفظ کند.  با این حال، پروژه هیچ‌گاه از دستور کار خارج نشد و اقدامات تدریجی آن ادامه یافت.

سرانجام، در ۲۰ اوت ۲۰۲۵ کمیتهٔ عالی برنامه‌ریزی وابسته به وزارت دفاع اسرائیل، طرح E1 را تصویب کرد و ساخت نزدیک به ۳۴۰۰–۳۵۰۰ واحد مسکونی را به تصویب رساند. این اقدام موجی از انتقاد و محکومیت بین‌المللی به دنبال داشت و توسط کارشناسان و نهادهای حقوق بشری به عنوان اقدامی با پیامدهای تجزیه‌ای و مانع بر سر راه راه‌حل دوکشوری توصیف شد. تصویب رسمی E1 نشان‌دهنده آن است که این پروژه نه یک برنامه محلی یا شهری، بلکه بخشی از استراتژی کلان اسرائیل برای تثبیت اشغال و جلوگیری از تحقق دولت فلسطینی مستقل است.

اهمیت استراتژیک/حقوقی:  نهادهای حقوق بشری و کارشناسان تأکید کرده‌اند که E1 با ایجاد یک بلوک شهری بین معالیه آدومیم و اورشلیم، انزوای اورشلیم شرقی را تشدید کرده و دسترسی فلسطینیان به پایتخت تاریخی‌شان را مسدود می‌کند؛ همچنین جوامع بَدَویِ اطراف (مانند خان‌الأحمر) در معرض جابجایی اجباری قرار می‌گیرند. [۱]  از منظر حقوق بین‌الملل، شهرک‌سازی‌ها غیرقانونی‌اند و نظر مشورتی دیوان بینالمللی دادگستری در ۱۹ ژوئیهٔ ۲۰۲۴ بر غیرقانونی بودن شهرک‌ها و لزوم پایان‌دادن به رویه‌های مرتبط تأکید کرده است.

ابعاد سیاسی داخلی اسرائیل:

بِتسالل اسموتریچ، وزیر دارایی و از رهبران راست افراطی، از حامیان کلیدی E1 است و علناً گفته این طرح «ایدهٔ کشور فلسطینی را دفن خواهد کرد».  او در موارد دیگری نیز مواضع افراطی اتخاذ کرده—از جمله اظهارنظر او  «پاک‌کردن حواره از روی زمین» و پذیرشِ برچسب «فاشیست» در اظهارات ضبط‌ شده —که جایگاه ایدئولوژیک او را روشن می‌کند.  با این حال، پشتیبانی از E1 منحصر به یک چهرهٔ خاص نیست و روندی فراگیر در دولت‌های متوالی اسرائیل دیده می‌شود.

واکنش بینالمللی هم‌زمان با تصویب  E1 در دولت راست افراطی نتانیاهو  بیش از ۲۰ کشور (ازجمله اسپانیا، فرانسه، بریتانیا، کانادا) به همراه اتحادیهٔ اروپا در بیانیه‌ای مشترک خواستار لغو فوری این برنامه شدند و آن را «نقض فاحش حقوق بین‌الملل» و ضربهٔ مرگبار به راه‌حل دوکشوری خواندند؛ بریتانیا نیز سفیر اسرائیل را احضار کرد.  گزارش‌های خبری اصلی در همان بازهٔ زمانی نیز روی پیامدهای تجزیه‌ای E1 (دوپاره‌کردن کرانهٔ باختری) و مقیاس ساخت‌وساز (حدود ۳۴۰۰ واحد) تاکید      داشتند.

سرانجام E1 را باید حلقهٔ تکمیلیِ معماریِ محاصره دانست:  در غزه، این الگو به شکل فشرده و عریان اجرا شد؛ در کرانهٔ باختری، همان منطق به‌طور تدریجی و ساختاری پیش می‌رود.  پافشاری بر E1 خطر چرخهٔ سرکوب–شورش–سرکوب شدیدتر را افزایش می‌دهد و دقیقاً به همین دلیل، موج محکومیت‌های حقوقی و دیپلماتیک اخیر آن را نقطهٔ آزمون برای جامعهٔ بین‌المللی کرده است.

 

نتیجهگیری

بررسی سیر تاریخی از وعدهٔ بالفور (۱۹۱۷) تا پروژهٔ E1 (۲۰۲۵) نشان می‌دهد که اشغالگری سرزمینی اسرائیل نه یک روند مقطعی، بلکه یک راهبرد مستمر و ساختاری بوده است.  سیاست شهرک‌سازی، تقسیم جغرافیایی و محاصره، در طول یک قرن گذشته به‌تدریج چشم‌انداز شکل‌گیری دولت مستقل فلسطینی را تضعیف و عملاً نابود کرده است.  توافق‌هایی چون اسلو (۱۹۹۳) و نقشهٔ راه صلح (۲۰۰۳) نیز نتوانستند این روند را متوقف کنند، زیرا اسرائیل همواره با بهره‌گیری از سازوکارهای امنیتی و توسعهٔ شهرک‌ها واقعیت میدانی تازه‌ای بر زمین تحمیل کرد که با اصول حقوق بین‌الملل در تضاد بود.

تصویب طرح E1 در ۲۰ اوت ۲۰۲۵ را باید نقطهٔ اوج این استراتژی در کرانهٔ باختری دانست:  اقدامی که نه‌تنها اورشلیم شرقی را از بقیهٔ کرانهٔ باختری جدا می‌کند، بلکه شمال و جنوب این سرزمین را نیز از هم می‌گسلد و ساختار «کشور–کانتون» را تثبیت می‌نماید.  چنین طرحی به‌روشنی راه‌حل دوکشوری را دفن می‌کند و چشم‌انداز صلح پایدار را بیش از هر زمان دیگری دور می‌سازد.

از سوی دیگر، تصمیم اسرائیل برای اشغال کامل غزه در ۸ اوت ۲۰۲۵ نشان می‌دهد که این کشور اکنون هیچ اعتنایی به خطوط قرمز انسانی و حقوقی باقی‌مانده ندارد.  این تصمیم نه‌تنها نقض آشکار اصول حقوق بشردوستانهٔ بین‌المللی و کنوانسیون‌های ژنو است، بلکه عملاً میلیون‌ها غیرنظامی فلسطینی را در معرض فاجعه‌ای انسانی قرار می‌دهد:  تداوم محاصره، نابودی زیرساخت‌ها، آوارگی اجباری و گسترش رنج جمعی.  چنین اقدامی به معنای انتقال بحران از سطح سیاسی به سطح انسانی است و پیامدهای آن نه‌تنها آیندهٔ فلسطین، بلکه وجدان جامعهٔ جهانی را نیز به چالش می‌کشد.

بدین‌سان، پروژهٔ E1 و اشغال کامل غزه را باید دو روی یک سکه دانست:  نماد انتخاب استراتژیک اسرائیل به‌سوی سلطهٔ مطلق به‌جای صلح عادلانه.  اسرائیل امروز خود را نه‌تنها از تعهد به راه‌حل دوکشوری، بلکه از رعایت تمامی ملاحظات و خطوط قرمز انسانی، سیاسی و حقوقی که جامعهٔ جهانی بر آن تأکید داشته، رها ساخته است.  تداوم این روند می‌تواند پیامدهایی جبران‌ناپذیر برای آیندهٔ فلسطین، ثبات منطقه و حتی اعتبار نظم حقوقی بین‌المللی به‌همراه داشته باشد.  اکنون آزمون اصلی در برابر جامعهٔ جهانی آن است که آیا بار دیگر در برابر این عبور آشکار سکوت خواهد کرد یا برای جلوگیری از فروپاشی کامل چشم‌انداز صلح، گام‌های عملی و مؤثر برخواهد داشت.

در نهایت، مسئولیت جامعهٔ جهانی تنها به صدور بیانیه‌های سیاسی محدود نمی‌شود؛ بلکه مستلزم ارجاع پروندهٔ اشغال و جنایات مرتبط به دیوان کیفری بین‌المللی و پاسخگو ساختن اسرائیل در چارچوب حقوق بین‌الملل است؛ زیرا بی‌کیفرمانیِ امروز، خود ضامن تداوم جنایات فرداست.

_____________________________________________________________________

منابعی که در مقاله از آنها بهره گرفته شده است :

  1. Balfour Declaration (1917) – The British Government, Foreign Office.
  2. League of Nations Mandate for Palestine (1922).
  3. Smith, Charles D. Palestine and the Arab-Israeli Conflict. Bedford/St. Martin’s, 2021.
  4. Khalidi, Rashid. The Iron Cage: The Story of the Palestinian Struggle for Statehood. Beacon Press, 2006.
  5. Shlaim, Avi. The Iron Wall: Israel and the Arab World. Penguin Books, 2014.
  6. Morris, Benny. Righteous Victims: A History of the Zionist-Arab Conflict, 1881-2001. Vintage, 2001.
  7. Pappé, Ilan. The Ethnic Cleansing of Palestine. Oneworld Publications, 2006.
  8. Said, Edward W. The Question of Palestine. Vintage Books, 1992.
  9. United Nations Security Council Resolutions: 242 (1967), 338 (1973), 2334 (2016).
  10. Oslo Accords (1993, 1995) – Israel and Palestine Liberation Organization.
  11. Camp David Summit Documents (2000).
  12. International Crisis Group. The Israeli-Palestinian Conflict: Historical and Political Overview. ICG Reports, various years.
  13. B’Tselem – Israeli Information Center for Human Rights in the Occupied Territories. گزارش‌ها درباره شهرک‌سازی و اشغال.
  14. Human Rights Watch. A Threshold Crossed: Israeli Authorities and the Crimes of Apartheid and Persecution. 2021.
  15. Amnesty International. Israel’s Apartheid Against Palestinians. 2022.
  16. UN OCHA – Reports on Gaza Blockade and West Bank Settlements (2005–۲۰۲۳).
  17. Al Jazeera, The Oslo Accords at 30: Failure or Betrayal? Special Report, 2023.
  18. Haaretz, E1 Settlement Project and Its Implications, various articles 2022–۲۰۲۵.
  19. Washington Institute for Near East Policy – Reports on U.S. policy and the Road Map for Peace (2003).
  20. Khalidi, Rashid. The Hundred Years’ War on Palestine. Metropolitan Books, 2020.

(۱)

یادداشت تکمیلی درباره نام‌گذاری:  در منابع تحلیلی مدنی آمده که «E1» به‌عنوان کُد اداری/برنامه‌ریزی «East-1» برای ناحیه‌ای در شرق اورشلیم به کار می‌رود؛ برای یک معرفی ساده رجوع کنید به برگهٔ اطلاعاتی IMEU (۹ دسامبر ۲۰۲۱

 

 

تاریخ انتشار : ۷ شهریور, ۱۴۰۴ ۳:۳۸ ق٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

تجاوز اسراییل به خاک قطر، جلوه‌ای دیگر از جنگ‌طلبی، توافق‌ستیری و تروریسم دولتی

حمله‌های مکرر اسراییل به کشورهای منطقه، امنیت و ثبات منطقه و جهان را به‌شدت تهدید کرده و نه تنها نقض آشکار منشور سازمان ملل و اصل حاکمیت ملی کشورهاست، بلکه نشأت گرفته از سیاست راهبردی این حکومت برای «تغییر چهرۀ خاورمیانه» است.

ادامه »

بنای تجارت و سود و ثروت بر خون و استخوان و جان و هستی فلسطینیان

از گرسنگی دادن عمدی گرفته تا آوارگی اجباری و بمباران سیستماتیک، همه نشان می‌دهند که «امنیت اسرائیل» بهانه‌ای است برای پاک‌سازی قومی و جایگزینی جمعیت. انطباق سیاست نظامی اسرائیل با منطق اقتصادی آمریکا چهرۀ خود را در نسل‌کشی در غزه به‌مثابه هم‌راستایی سیاست و تجارت به خوبی نشان می‌دهد.

مطالعه »

قحطی در غزه؛ آیینۀ تمام‌نمای پوچی ادعاهای قدرت‌های غربی

نتانیاهو با چه اطمینانی، علیرغم اعتراض‌های بی‌سابقۀ جهانی به غزه لشکرکشی می‌کند؟ در حالی که جنبش صلح تا تل‌آویو گسترش یافته و اعتراض‌ها به ادامۀ جنگ و اشغال غزه ده‌ها هزار شهروند اسرائیلی را نیز به خیابان‌ها کشانده، وزیر دفاع کابینۀ جنایت‌کار نتانیاهو با تکیه بر کدام قدرت، چشم در چشم دوربین‌ها می‌گوید درهای جهنم را در غزه باز کرده است؟

مطالعه »

مصونیت اسرائیل از مجازات برای جنایات جنگی، قتل روزنامه‌نگاران بیشتری را دامن می‌زند…

گرچه من و سایر هم‌کارانم در شورای سردبیری سامانه کار به هیچ عنوان خود را خبرنگار یا ژورنالیست حرفه ای نمی دانیم ولی نمی‌توانیم درد و نگرانی عمیقمان را از آنچه بر سر راویان تاریخی این دوران منحوس وسیله دولت اسراییل و رژیم نسل کش نتانیاهو آمده است را پنهان کنیم. ما به همه روزنامه نگاران و عکاسان شریفی که در تمامی این دو سال از میدان جنایات غزه گزارش فرستاده اند درود می‌فرستیم و یاد قربانیان این نبرد نابرابر را گرامی می‌داریم.

مطالعه »
پادکست هفتگی
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

بدون حداقل درجه‌ای از قطبی شدن، یک دموکراسی احتمالاً کارایی نخواهد داشت.

کودتا بود یا نبود؛ از زبان خودشان:به اسباب‌چینی‌هایشان بنگریم

می‌یون‌چنر

پیام اجلاس شانگهای برای نظم آینده؛ حکمرانی جهان چندقدرتی

در مواجهه‌ با بی‌نظمی و جنگ‌های کنونی چه باید کرد؟

مروری بر سنت های جامعه شناسی | بخشی دوم : ساختارگرایی