باز هم ماه پر مهرِ مهر، روز آغاز سال نو دانش، سال تحصیلی ۱۴۰۴-۱۴۰۵ فرارسید. امروز زنگ مراکز آموزشی و تحصیلی در سراسر کشور به صدا درمیآید. بهبه! چه صدایی! شورانگیز، روحنواز، امیدبخش! نوای زنگ مراکز تحصیلی و پیام امروز را باید با گوش روح و جان، با شوق آموختن و امید به آینده شنید. جشن آغاز سال تحصیلی از گذشتۀ نسبتاً دور در کلیۀ مؤسسات آموزشی بصورت یکپارچه در کشور برگزار میشود و همیشه برای همۀ دانشآموزان، دانشجویان و والدین آنها یک جشن واقعی بوده است. این روز مورد انتظارترین روز برای کودکانی است که برای اولین بار به صحن مدرسه پا میگذارند. این روز برای برخیها، بازگشت به خاطرات گذشته، یادآور دوران کودکی و نوجوانی و جوانی، برای برخیهای دیگر، گامی به سوی آینده، برغم تمام فراز و فرودها، موفقیتها و ناکامیهای گذشته است. در این روز در مدارس ابتدایی از دانش آموزان کلاس اول با احترام خاصی استقبال میشود.
در گذشتههای نچندان دور این قول رایج بود که با یک مداد نازک در گوشۀ دفتر بنویسید: حروف الفبا در مدرسه تدریس میشود؛ با جمع و تفریق، ضرب و تقسیم بچهها را آزار ندهید، آنها در مدرسه تدریس میشوند. آنچه در مدرسه میآموزند، نباید در خارج از مدرسه تدریس شوند. و این، قطعاً به معنی نفی کمک و راهنمایی به دانشآموز در هنگام انجام تکالیف درسی در منزل یا هر جای دیگر نیست. کمک، یاری و راهنمایی همیشه گرامی و جزء قواعد ارجمند زندگی اجتماعی است.
آموزش و پرورش رایگان و توزیع برابر فرصتهای تحصیلی در همۀ مقاطع، عامل تعیینکننده در رشد و شکوفایی استعدادها و مبنای پیشرفت، توسعه و ترقی هر کشور است. تحصیل باید ناظر بر تربیت متخصص و کاردان، مدیر و مدبر برای کشور باشد. تعلیم و تربیت یک کالای قابل مبادله نیست و کالایی کردن آموزش و پرورش منجر به عقبماندگی کشور و سقوط و انحطاط فرهنگی، حتی اخلاقی در جامعه میشود.
تحصیل صرفاً بمعنی رفتن به مراکز آموزشی و ازبر کردن چند موضوع درسی برای نمرۀ امتحانی نیست. درس معلم باید درس محبت و انسانیت، صلح و دوستی، امنیت و آسایش، عدالت و برابری باشد تا بتواند محصل را برای کسب علم جذب کند و بر قدرت فهم، شعور و آگاهی او بیافزاید. «درخت تو گر بار دانش بگیرد، به زیر آوری چرخ نیلوفری را». تحصیل علم، سرراستترین راه رسیدن به سعادت و دوری از موهومات و خرافات است.
اما حالا، بخصوص در دورۀ حاکمیت جمهوری اسلامی و در نتیجۀ اجرای سیاستهای نئولیبرالی (امپریالیستی)، مؤسسات آموزشی خصوصی تحت عناوین مختلف مانند مدارس غیرانتفاعی، تیزهوشان، کلاسهای تقویتی، کلاسهای کنکور و غیره به وفور تأسیس گردیده و نظام آموزش و پرورش کشور ما دچار انحطاط و ابتذال شده است. نتایج ناهنجار کنکور سراسری این مدعا را بوضوح ثابت میکند. طبق برخی برآوردها، بیش از ۸۰٪ مراکز آموزشی خصوصیسازی شده و مانند قرون و اعصار گذشته به یک فرصت و یک کالای تجملی برای فرزندان اعیان و اشراف (مفتخوران و دزدان اموال عمومی) تبدیل گردیده است. از این رو است، که بجز شمار قلیلی از «قلدرزادگان»، سالانه دهها هزار نفر از فارغالتحصیلان مؤسسات پولی به امان شرنوشت در کشور رها میشوند.
بدون وارد شدن به جزئیات سقوط و انحطاط نظام آموزشی کشور، در این یادداشت باز هم بر این خواستۀ به حق و عادلانه تأکید میکنم که دولت حاکم باید بدون اتلاف وقت و به فوریت، تمام مؤسسات تحصیلی خصوصی را تابع وزارت آموزش و پرورش کشور سازد و اصل سیام قانون اساسی را مو به مو به مورد به اجرا بگذارد.
در این راستا، دولت موظف است برای رعایت عدالت آموزشی و برای جلوگیری از قطببندی جامعه به گروه مختلف انسانی درجه یک و دو و سه، اولا- کلیه عناوین تفرقهافکن مانند «تیزهوشان»، «انتفاعی»، «غیرانتفاعی»، خصوصی و غیر را بکلی از نام مؤسسات آموزشی حذف نماید و عملاً اجرا کند. برای تأمین و تضمین وحدت جامعه و آیندۀ کشور، باید تمام مؤسسات آموزشی خصوصی از صدر تا ذیل برچیده شود و نظام واحد آموزشی تحت مدیریت وزارت آموزش و پرورش و آموزش عالی قرار گیرد.
دیگر وظیفۀ مهم نظام آموزشی پایان دادن به تبعیض، توهین و تحقیر زبانهای ملی و رفع محدودیت تاکنونی بر آنهاست که با تمام شدت اعمال میشود. نظام آموزشی کشور ما دقیقا رونوشت نظام آموزشی استعمار انگلیس است. از اروپا تا آمریکا، تا استرالیا و زلاند نو باید انگلیسی زبان باشد. در کشور ما هر گونه اعتراض به نظام آموزشی استعماری فوراً با انگ «تجزیهطلبی» در نطفه سرکوب و خفه میشود. به نام پاسداشت زبان فارسی، تنوع زبانی و فرهنگی کشور نفی و باعث یکرنگی و بیروحی آن میشود. هر تفکری که راه توسعه و ترقی خود را در اضمحلال، حذف و نابودی دیگری میجوید، بدون هیچ شک و تردیدی سر از اتاقهای فکر انگلیس درمیآورد.
بر اساس کدام عقل و منطق میتوان ادعا کرد که برای حفظ کرامت زبان فارسی و توسعۀ آن، باید زبان و فرهنگ مثلاً مردم فریدن تحقیر شود؟ چرا به نام توسعه و تکامل زبان فارسی، باید مثلاً زبان طالشی، تاتی یا بلوچی بکلی محدود و تحقیر شود؟
در عین حال، وزارت آموزش و پروش با صدور بخشنامههای دقیقاً استعماری مانند «بسندگی فارسی»، مادران غیر فارس زبان کشور، مثلا مادران کُرد را مجبور کرده است طفل خود را بجای لالایی دلانگیز «بنوه رولهکم» با «بخواب کودکم» بخواباند. چرا باید چنین باشد؟ آیا در پشت این روش، منطق استعماری، بخصوص، استعمار کهن پنهان نشده است؟ آیا این همان سیاست استعمار انگلیس مبنی بر این نیست که برای نابودسازی یک ملت، مضمحل کردن زبان آن کافیست؟
لغو فوری بخشنامههایی مانند «بسندگی فارسی»، «عدم پذیرش معلمان لهجهدار» و مانند آنها، مهمترین نیاز امروز جامعۀ ایران است. زیرا، در نتیجۀ استیلای تفکر استعماری بر نظام آموزشی کشور ما، زبان و لهجۀ کلیۀ خلقها و گروههای ملی غیرفارس کشور، بخصوص زبانهای التصاقی به چنان شکل فاجعهبار و چندشآوری دچار شده، چنان دگردیسه و مزخرف گردیده و چنان شکل و ساختار اعجوبهایی به خود گرفته که اعصاب و روان عاقلان یارای شنیدن آن را ندارند.
برای رفع تبعیض و جلوگیری از تداوم تبعیض و تحقیر سنگین زبانهای ملی و نابودسازی عمدی (استعماری) آنها، برای حفظ و تقویت وفاق ملی و تمامیت کشور، برای خنثی کردن تلاشهای تفرقهافکنانۀ دشمنان کشور، لازم است بموازات برسمیت شناختن حقوق زبانی و فرهنگی اقلیتهای ملی که در مجموع اکثریت قاطع را تشکیل میدهند، در کنار تدریس دروس عمومی به زبان فارسی، تدریس زبان و ادبیات خلقها و ملل غیرحاکم نیز در برنامۀ درسی مدارس گنجانده شود. هر تفکری که بخواهد این باور را القاء کند که آموزش و توسعۀ زبان و ادبیات گروههای ملی غیرحاکم به وحدت جامعه آسیب میرساند، قبل از همه، باید خط مرزی خودش را با سیاست استعماری انگلیس و اتاقهای فکر آن به روشنی ترسیم کند. حاملان چنین تفکری باید جدیت موضوع را درک کنند و بفهمند که اگر حقوق دیگران را محترم نشمارند و رعایت نکنند، دیگران نیز دیر یا زود، ناگزیر به عمل متقابل دست خواهند زد. این قانون زندگی اجتماعی است.
یکی دیگر از ناترازیهای چشمگیر نظام آموزشی در میهن ما عدم تنوع در آموزش زبانهای خارجی است. این، یک واقعیت آشکار است که تحصیل زبان خارجی در مدارس متوسطۀ ما بر اساس سیاست استعماری انگلیس، عمدتاً زبان انگلیسی است و تنوعی در آن دیده نمیشود. این در حالی است که تنوع در آموزش زبانهای خارجی به مردم ما امکان میدهد تا با علوم، ادبیات، تاریخ و فرهنگ ملل مختلف مستقیماً آشنا شوند. بنابراین، وزارت آموزش و پرورش موظف است در اسرع وقت، سیاست استعماری در آموزش زبان خارجی نیز را کنار بگذارد و آموزش زبانهای متعدد مثلاً آلمانی، فرانسوی، اسپانیولی، پرتغالی، چینی، روسی، ژاپنی، زبانهای ملل آفریقا و غیره را در برنامۀ تحصیلی دورۀ متوسطه بگنجاند.
این خواستهها، در نگاه اول، شاید به دلیل عادت و تسلط نظام تحصیلی استعماری، عجیب به نظر برسند. اما تجارب جهانی نشان میدهد که در اینجا هیچ چیز عجیب و غریبی وجود ندارد. آنها، به سهولت قابل اجرا هستند. فقط کافیست نگاه استعماری به تحصیل تغییر کند.
علاوه بر همۀ آنچه گفته شد، جشن آغاز سال تحصیلی جدید ۱۴۰۴-۱۴۰۵ را به کلیۀ دانشآموزان، دانشجویان و دانشپژوهان، به آموزگاران، معلمان، اساتید و کلیۀ فرهنگیان تبریک میگویم! باشد که همیشه جایی در زندگی برای کسب علم و دانش، افزایش قدرت فهم و خردورزی وجود داشته باشد که به آحاد جامعه کمک کند تا جمعیاً از عهدۀ مشکلات زندگی اجتماعی بر آیند.
اول مهر- میزان ۱۴۰۴