تاریخ، شاهد صحنههای تکراری از اِعمال قدرت و سلطهجویی است؛ گاهی با نیزه و شمشیر، و گاهی با کلمات و اسناد به ظاهر قانونی. «رکوئریمنتو» (Requerimiento) سندی بود که در قرن شانزدهم توسط فاتحان اسپانیایی برای توجیه فتح و بردگی گرفتن بومیان آمریکا خوانده میشد. جالب آنکه امروز، در قرن بیست و یکم، شاهد طرحهایی هستیم که از همان منطق سلطه استفاده میکنند، اما این بار در خاورمیانه و برای مردم فلسطین. طرح ۲۱ مادهای ترامپ برای غزه، نمونهای بارز از یک «رکوئریمنتوی مدرن» است.
رکوئریمنتو چیست؟ توجیهگری استعمار در قرن شانزدهم.
«رکوئریمنتو» سندی بود که در سال ۱۵۱۳ توسط دربار اسپانیا تدوین شد. فاتحان اسپانیایی موظف بودند پیش از حمله به هر سکونتگاه بومیان، این سند را به زبان اسپانیایی و برای مردمی که زبان آنان را نمیفهمیدند، بلند بخوانند. بخشی از متن این سند چنین بود:
«به نام پادشاه بسیار بلند مرتبه، بسیار قدرتمند و بسیار کاتولیک، مدافع کلیسا، همواره پیروز و هرگز مغلوب، اعلیحضرت شاه «دون فرناندو پنجم» اسپانیا، و بانو «دونیا خوانا»، دختر بسیار عزیز و محبوبش، ملکهٔ کاستیا و لئون، فاتح مردمان بربر، فرمانروایان ما.
خداوند، پروردگار ما، زنده و جاوید، آسمان و زمین را آفرید و یک مرد و یک زن، که از آنان شما و ما و همهٔ مردمان جهان زاده شدهایم. او پدر و ارباب همهٔ آدمیان است، چه آنها که در این سرزمین زندگی میکنند و چه در سرزمینهای دیگر. خداوند، بر جهان یک مرد را بهعنوان حاکم برگزید، یعنی قدیس پطرس، تا او را به فرمانروایی بر همهٔ انسانها بگمارد، هر کجا که باشند. همه باید او را اطاعت کنند و او را سرور جهان بشناسند. به او یک تخت در رم عطا شد و او را پاپ نامیدند. از آن زمان تاکنون، همهٔ پاپها جانشینان او بودهاند و در روزگار ما پاپ «الکساندر ششم» چنین اختیاری دارد. او این سرزمینها و جزایر را به اعلیحضرت پادشاه و ملکه اسپانیا بخشیده است تا فرمانروایان آن باشند. بنابراین، اعلیحضرت پادشاه و ملکه اسپانیا این سرزمینها را به ما سپردهاند و ما این ماموریت را داریم که شما را به اطاعت فراخوانیم.
پس، به شما فرمان میدهم و از شما میخواهم که کلیسای کاتولیک مقدس را بهعنوان سرور و راهنمای خویش بپذیرید، پاپ را بهعنوان رئیس و پدر روحانی قبول کنید، و اعلیحضرت شاه و ملکه اسپانیا را فرمانروایان حقیقی این سرزمینها بدانید. اگر چنین کنید، پادشاه و ملکه و ما، در محبت فراوان، شما را در کنار خود نگاه خواهیم داشت و با شما نیکوخواهانه رفتار خواهیم کرد، فرزندان و زنانتان را آزاد خواهیم گذاشت، و امتیازات و آزادیهای فراوانی به شما عطا خواهد شد. اما اگر چنین نکنید، یا درنگ کنید، آنگاه با تمام نیرو وارد سرزمین شما خواهیم شد، بر شما جنگ خواهیم آورد، شما را با زور به اطاعت وادار خواهیم کرد، مردان، زنان و کودکانتان را به اسارت خواهیم گرفت و به بندگی خواهیم کشید، اموالتان را خواهیم ستاند، و همهٔ آسیبها و زیانهایی که بر شما وارد شود، به گردن خودتان خواهد بود، نه اعلیحضرت شاه و ملکه و نه ما. این است فرمان و اعلان ما.»
این متن، در عمل ابزاری برای توجیه حقوقی و مذهبی فتح، بردگی و خشونت اسپانیاییها علیه بومیان آمریکا بود. فاتحان گاهی این متن را نیمهشب، به زبان اسپانیایی و در برابر کسانی که حتی آن را نمیفهمیدند، میخواندند و سپس حمله میکردند.
طرح ترامپ برای غزه؛ چیزی جز خواندن یک «رکوئریمنتو» جدید برای فلسطینیان نیست.
این طرح جدید، اگرچه با زبان دیپلماتیکتر و مدرنتری نوشته شده، اما همان منطق بنیادین “رکوئریمنتو” را در خود دارد: یک اولتیماتوم یکطرفه که با وعدههای بازسازی و تهدید به ادامه جنگ و محرومیت، تسلیم میخواهد. در ادامه، بندهای مشابه و علت مشابهت را مشخص میکنم.
مشابهت ۱: اعلام شرایط یکطرفه و غیرقابل مذاکره
●اولتیماتوم (رکوئریمنتو) (۱۵۱۳): فاتحان اسپانیایی سند را برای بومیانی میخواندند که هیچ نقشی در تدوین آن نداشتند و زبان آن را نمیفهمیدند. محتوا یک “اولتیماتوم” بود، نه یک “پیشنهاد برای مذاکره”.
●طرح ترامپ: این سند به عنوان یک “طرح جامع” و “توافق” از پیش نوشته شده ارائه میشود. تمامی مواد آن مشخص شده و به طرف فلسطینی (به نمایندگی حماس و مردم غزه) ابلاغ میگردد. هیچ اشارهای به مذاکره بر سر نوشتن مفاد آن وجود ندارد؛ این یک اولتیماتوم است.
●علت مشابهت: در هر دو مورد، قدرت مسلط (فاتحان اسپانیایی / دولت ایالات متحده و اسرائیل) خود را در موضعی میبینند که حق تعیین شروط نهایی را دارد. طرف مقابل تنها دو گزینه دارد: تسلیم کامل یا رنج بیشتر.
مشابهت ۲: ترکیب تهدید و وعده (چماق و هویج)
این مشابهت، هسته مرکزی هر دو سند است.
●رکوئریمنتو به صراحت میگوید: “اگر تسلیم شوید، تحت حمایت پادشاه و کلیسا قرار میگیرید. اما اگر نه، “با تمام نیرو وارد سرزمین شما خواهیم شد، بر شما جنگ خواهیم آورد، شما را با زور به اطاعت وادار خواهیم کرد، مردان، زنان و کودکانتان را به اسارت خواهیم گرفت و به بندگی خواهیم کشید، اموالتان را خواهیم ستاند.”
●طرح ترامپ: این تهدید و وعده به صورت مشروط در سراسر سند گنجانده شده:
○وعده : “جنگ فوراً پایان خواهد یافت”، “غزه… بازسازی خواهد شد”، “کمکهای کامل فوراً وارد… خواهد شد”، “فرصتهای شغلی و سرمایهگذاری”، “یک غزه بهتر”.
○تهدید : تمام این وعدهها مشروط به “پذیرش عمومی این توافق” و همکاری کامل است. در ماده ۱۷ به صراحت آمده: “در صورت تأخیر یا رد طرح توسط حماس، مناطق بدون ترور(آن بخش هایی که از دست نیروهای فلسطینی خارج و اشغال شده است) بازسازی و توزیع کمکها ادامه خواهد یافت.” این یعنی اگر نپذیرید، در محرومیت و ویرانی باقی خواهید ماند و تنها مناطقی که تحت کنترل نیروهای بینالمللی دوست اسرائیل است، بازسازی میشوند. این یک تهدید صریح به محرومیت جمعی است.
●علت مشابهت: هر دو سند از یک مکانیسم روانشناختی استفاده میکنند: برای شکستن اراده مقاومت، رنج موجود (جنگ/ویرانی) را با یک آینده فانتزی (صلح/بازسازی) مقایسه میکنند، اما دستیابی به آن آینده فانتزی را منوط به تسلیم بیقید و شرط میکنند.
مشابهت ۳: سلب حاکمیت و تحمیل حکومت مورد نظر خود
●رکوئریمنتو: هدف نهایی، وادار کردن بومیان به “اطاعت از کلیسا و بزرگان آن” بود. ساختار قدرت سنتی آنان باید منهدم و جایگزین ساختاری میشد که وفادار به تاج و تخت اسپانیا باشد.
●طرح ترامپ: این سند به وضوح حاکمیت فلسطینیان بر سرنوشت خود را سلب میکند:
○ماده ۹: “غزه تحت حکومت موقت و تکنوکراتیک کمیته فلسطینی غیرسیاسی اداره خواهد شد… تحت نظارت یک نهاد بینالمللی جدید به نام «هیئت صلح» که ریاست آن بر عهده دونالد ج. ترامپ خواهد بود.”
○ماده ۱۳: “حماس و سایر گروهها هیچ نقش مستقیم یاغیرمستقیم در حکومت غزه نخواهند داشت.”
○ماده ۱۵: “یک نیروی بینالمللی موقت ثباتبخش (ISF) ایجاد خواهد شد که فوراً در غزه مستقر شود.”
●علت مشابهت: در هر دو مورد، قدرت فاتح، نه تنها میخواهد مقاومت نظامی را بشکند، بلکه ساختار سیاسی-اجتماعی طرف مغلوب را از بین برده و یک ساختار کاملاً جدید، وابسته و مطیع خود را جایگزین کند. اصطلاح “غیرسیاسی” برای کمیته فلسطینی، به معنای نفی همهٔ نیروهای فلسطینی و جایگزینی آن با مدیرانی فنی مطیع است.
مشابهت ۴: استفاده از مذهب و ایدئولوژی برای توجیه سلطه
●رکوئریمنتو: سلطه خود را با “دستور پاپ” و “کمک خدا” توجیه میکرد. پذیرش مسیحیت شرط رهایی از خشونت بود.
●طرح ترامپ: اگرچه مستقیماً از مذهب استفاده نمیکند، اما از یک گفتمان ایدئولوژیک مشابه بهره میبرد:
○ماده ۱۸: “فرآیند گفتوگوی بینادیانی بر اساس ارزشهای تحمل و همزیستی مسالمتآمیز برقرار خواهد شد تا ذهنیتها و روایتها در فلسطینیها و اسرائیلیها تغییر کند.”
●علت مشابهت: این بند نشان میدهد که مشکل اصلی، “ذهنیت” و “روایت” فلسطینیان تلقی میشود، نه اشغال و سلب مالکیت. این یادآور منطق استعماری است که بومیان را “وحشی” و “نیازمند تمدن” میدانست و “تغییر ذهنیت” آنان را هدف قرار میداد. این یک الزام برای تطبیق با هنجارهای تحمیلی قدرت مسلط است.
جمعبندی نهایی
طرح ۲۱ مادهای ترامپ، یک “رکوئریمنتوی جدید” است. این سند، همان نقشه استعماری را در قالب یک سند صلحطلبانه مدرن پیاده میکند. همانند سند اسپانیایی، این طرح نیز:
-یکطرفه و تحمیلی است.
-بر پایه تهدید و تطمیع بنا شده است.
-هدف نهایی آن سلب حاکمیت و ایجاد یک ساختار سیاسی مطیع و وابسته تحت نظارت مستقیم قدرت خارجی است.
-تسلیمخواهی را در پوشش “صلح” و “بازسازی” پنهان میکند.
این مقایسه نه تنها به درک ماهیت این طرح کمک میکند، بلکه نشان میدهد که الگوهای استعماری کلاسیک، چگونه در دوران مدرن بازتولید و اجرا میشوند. می شود گفت که این یک الگوی استعماری جدید است.
به قول نائومی کلاین در مقالهٔ : «مسیر طولانی و بومرنگی تاریخ فاشیسم»، اگر درک نکنیم فاشیسم چیست یا چرا چنین جریان فکری قدرتمند و تکرارشوندهای در فرهنگ ماست، نه در مبارزه با فاشیسم موفق خواهیم شد و نه در ساختن جهانی که بتواند در برابر وسوسههای عوامفریبانهٔ منطق فاشیستی مقاومت کند.