سامانه اینترنتی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)

GOL-768x768-1

۱ آذر, ۱۴۰۴ ۱۲:۴۷

شنبه ۱ آذر ۱۴۰۴ - ۱۲:۴۷

از وال‌استریت تا کویینز« Queens»، سیاست مردمی و درسی برای چپِ ایران؟
در سیاست آمریکا، کمتر سیاست‌مداری را می‌توان یافت که مسیرش نه از دانشگاه‌های نخبگان، بلکه از جلسات مستأجران و اعتصاب رانندگان آغاز شده باشد. زهران ممدانی یکی از معدود استثناهاست....
۱ آذر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: سیاوش قائنی
نویسنده: سیاوش قائنی
چین کی فرو ‌می‌پاشد؟ بازسازی شناختی غرب در برابر چین: فراتر از توهم فروپاشی و سیاست تهدید
ترجمه و تلخیص از مجله جنوب جهانی: چالش واقعی در حفظ وضعیت موجود نیست؛ بلکه در پرورش انعطاف‌پذیری فکری است. وقتی سرعت تغییرات جهان از سرعت درک ما پیشی می‌گیرد،...
۱ آذر, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: جنوب جهانی
نویسنده: جنوب جهانی
براه قله ها
به کریم صالح، عضوی از گروه پر توان “کیوان” از شهرستان نهاوند که یکی از رکورد داران و فاتحان ۳۱ قله مرتفع در ۳۱ استان کشور می باشد. در آن...
۳۰ آبان, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: مسعود دلیجانی
نویسنده: مسعود دلیجانی
مشکلات داغ ایران، کمبود آب حادتر می‌شود
برگردان از ا. م. شیری: استفادۀ بهینه از تجربۀ دیگران را به حاکمیت اسلامی اکیداً توصیه می‌‌کنم. بعنوان نمونه، «پروژۀ عظیم آبرسان قذافی»، «بر خشکسالی هم غلبه می‌کنیم» و «پلاتفروم...
۳۰ آبان, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: برگردان: ا. م. شیری
نویسنده: برگردان: ا. م. شیری
نگاهی به قطعنامه 2803 شورای امنیت سازمان ملل در باره طرح ترامپ برای غزه
محسن نجات حسینی: در طرح ترامپ به کورسوئی از امید برای تشکیل دولتی فلسطینی‌ اشاره شده است آنهم پس از پافشاری چند کشور عضو اتحادیه اروپا و برای دلخوشی کشورهای...
۳۰ آبان, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: محسن نجات حسینی
نویسنده: محسن نجات حسینی
بومیان دیجیتال چه آینده‌ای برای ایران می‌خواهند؟
مریم فومنی: «برای من ایران ایدئال، جامعه‌ای است که در آن کسی به خاطر بر زبان راندن آنچه فکر می‌کند و به آن اعتقاد دارد، نمیرد. خنده‌دار است، اما واقعاً ایران...
۲۹ آبان, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: مریم فومنی
نویسنده: مریم فومنی
پیمان‌نامهٔ جهانی حقوق کودک - حقوق کودکان در جهان امروز؛ تقابل میان بحران و مقاومت
تا زمانی که  نظم و نظام جهانی مبتنی بر نابرابری، سلطه اقتصادی و سیاست‌های جنگ‌آور است، هیچ کودکی در هیچ نقطه‌ای از جهان امنیت و آرامش واقعی و تضمین‌شده نخواهد...
۲۹ آبان, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: گروه کار امور بین‌الملل سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
نویسنده: گروه کار امور بین‌الملل سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)

از وال‌استریت تا کویینز« Queens»، سیاست مردمی و درسی برای چپِ ایران؟

در سیاست آمریکا، کمتر سیاست‌مداری را می‌توان یافت که مسیرش نه از دانشگاه‌های نخبگان، بلکه از جلسات مستأجران و اعتصاب رانندگان آغاز شده باشد. زهران ممدانی یکی از معدود استثناهاست. از همان سال‌های پیش از ورود رسمی به سیاست، او به چهره‌ای آشنا در محلات کویینز، آستوریا و جکسون هایتس بدل شد؛ جایی که اجتماع‌های کوچک مهاجران، کارگران و مستأجران کم‌درآمد روزانه برای زنده ماندن با افزایش اجاره‌بها، بیکاری و تبعیض دست‌وپنجه نرم می‌کردند.

در دهه‌های اخیر، بخشی از جریان‌های چپ در جهان — چه در اروپا و چه در خاورمیانه — در تله‌ای گرفتار شده‌اند که می‌توان آن را «نهادینه‌سازیِ بی‌خاصیت سیاست» نامید. بسیاری از احزاب سوسیال‌دموکرات و نیروهای چپِ پارلمانی، برای ماندن در ساختار قدرت، آرام‌آرام از خواسته‌های مردمی خود فاصله گرفته‌اند و به توجیه سیاست‌های اقتصاد نئولیبرالی روی آورده‌اند.

هر جا سخن از توزیع عادلانه‌ی ثروت و مالیات بر ثروت‌های نجومی به نفع امور اجتماعی به میان آمده، رقابت بازار جهانی و فرار سرمایه بهانه شده است؛ هر جا سخن از مقابله با امپریالیسم یا سرمایه‌داری جهانی بوده، با انبوهی از «اما و اگر» پاسخ داده‌اند؛ و هر جا از فلسطین یا جنبش‌های ضداستعماری دفاع شده، با ترس از برچسب «افراطی‌گری» عقب‌نشسته‌اند.

در همین راستا، برخی نیروهای چپ در ایران — به‌ویژه در میان نسل‌های مهاجر و فعالان خارج از کشور — نیز در سال‌های اخیر، در همنشینی با همفکران سوسیال‌دموکرات اروپایی خود، به بازنگری در اصول فکری‌شان روی آورده‌اند. در این روند، نسبت میان سه آرمان بنیادینِ استقلال ملی، آزادی سیاسی و عدالت اجتماعی به‌تدریج دگرگون شده است: عدالت در سایهٔ «واقع‌گرایی سیاسی» کمرنگ گشته، آزادی به گفتار نخبگانی تقلیل یافته و استقلال، گاه به حاشیهٔ ذهن سپرده شده است.

اما در آن‌سوی اقیانوس، در همان زمانی که چپ اروپایی در مدار محافظه‌کاری می‌چرخید، در نیویورک چهره‌ای برخاست که روایت دیگری از چپ را زنده کرد: زهران ممدانی.

ممدانی سیاست‌مداری بود که از دل جنبش‌های زحمتکشان برخاست، در ساختار رسمی قدرت باقی ماند، اما از مواضع طبقاتی و ضد‌سرمایه‌داری خود عقب ننشست. او نشان داد که می‌توان در چارچوب نهادهای دموکراتیک حضور داشت، بی‌آن‌که به زبان محافظه‌کارانهٔ سوسیال‌دموکراسی تن داد.

ممدانی برخلاف بسیاری از چپ‌های محتاط، نه از برچسب «رادیکال» گریخت و نه از دفاع علنی از عدالت طبقاتی پرهیز کرد. او آشکارا از وال‌استریت تا ساختار شهر، منطق انباشت سرمایه را به چالش کشید و از همان جایگاه توانست پیروز انتخابات شود.

در برابر این روند، تجربهٔ زهران ممدانی یادآور امکانی دیگر است — امکانی برای پیوند دوبارهٔ اخلاقِ رادیکال و عمل سیاسی، و دفاع از عدالت طبقاتی بدون واهمه از مهر «افراطی‌گری».

از این منظر، بررسی مسیر و اندیشهٔ ممدانی نه فقط بازخوانی یک چهرهٔ سیاسی، بلکه تلاشی است برای فهم اینکه چگونه می‌توان در جهان معاصر، سیاست مردمی را از نو بازسازی کرد: سیاستی که در آن، قدرت نه هدف، که ابزار تحقق عدالت است.

ریشه‌ها و آغاز راه: از خیابان تا سیاست شهری

زهران ممدانی، چهره‌ای که امروز نامش با عدالت اجتماعی و اصلاحات شهری در نیویورک گره خورده، زادهٔ خانواده‌ای مهاجر و نسبتاً مرفه از اوگاندا و هند است. والدینش از طبقهٔ متوسط تحصیل‌کردهٔ آفریقا و جنوب آسیا بودند که در دههٔ ۱۹۸۰ به ایالات متحده مهاجرت کردند و در کویینز، یکی از متنوع‌ترین مناطق قومی نیویورک، ساکن شدند. در چنین فضایی ممدانی رشد یافت: میان طبقات، زبان‌ها و رنگ‌های متفاوت، در شهری که در آن «فرصت و نابرابری» هم‌زمان نفس می‌کشند.

در گفت‌وگویی با نشریهٔ The City (نوامبر ۲۰۲۱) ممدانی به یاد کودکی‌اش گفت:

«من در خانواده‌ای بزرگ شدم که امنیت داشت، اما هر روز در خیابان می‌دیدم کسانی که مثل ما مهاجر بودند، چطور با تبعیض و فقر زندگی می‌کردند. از همان‌جا فهمیدم که عدالت، اگر واقعی باشد، باید برای همه باشد نه فقط برای خوش‌شانس‌ها.»

با بحران اقتصادی ۲۰۰۸، وقتی میلیون‌ها آمریکایی خانه و کار خود را از دست دادند، او که دانشجوی علوم سیاسی بود، وارد فعالیت‌های اجتماعی شد. در همان سال‌ها، جنبش

Occupy Wall Street  در  پارک زوکوتی Zuccotti Park نیویورک شکل گرفت؛ حرکتی که شعارش — «ما نود و نه درصدیم» — برای نسل ممدانی تبدیل به بیداری سیاسی شد. او بعدها در گفت‌وگو با Jacobin گفت:

«جنبش وال‌استریت به ما یاد داد که سیاست فقط در صندوق رأی خلاصه نمی‌شود. باید ببینی پول از کجا می‌آید، چه کسانی تصمیم می‌گیرند، و چه کسانی حذف می‌شوند.»

در همین دوران، ممدانی به‌ویژه با جامعهٔ رانندگان تاکسی نیویورک پیوند عمیقی برقرار کرد. بیشتر آنان مهاجرانی از جنوب آسیا و آفریقا بودند که قربانی خصوصی‌سازی و سیاست‌های مالی وال‌استریت شدند. او روایت می‌کند که نخستین‌بار وقتی برای کمک به یک دوست راننده در جلسات اتحادیه حاضر شد، «با شهری دیگر» روبه‌رو شد:

«شهر را می‌گردانند، اما هیچ‌کس در شهرداری صدایشان را نمی‌شنود» (The City, 2021).

در آن زمان، بحران بدهی رانندگان تاکسی به تراژدی انسانی بدل شده بود. هزاران نفر وام‌های چندصدهزار دلاری گرفته بودند تا مجوز تاکسی (مدالیون) بخرند، اما با سقوط ارزش آن، در تلهٔ بدهی گرفتار شدند. ممدانی در کنار آن‌ها ایستاد: در اعتصاب‌ها، در تجمع مقابل شهرداری، و در کمپین‌هایی که خواهان لغو بدهی‌ها و حمایت از رانندگان ورشکسته بود. در اعتصاب غذای معروف رانندگان در ۲۰۲۱، او یکی از سخنرانانی بود که گفت:

«این مبارزه فقط دربارهٔ تاکسی نیست. دربارهٔ کرامت انسانی است. دربارهٔ اینکه چه کسی حق دارد در این شهر زندگی کند و چه کسی باید تا ابد بدهکار بماند» (Gothamist, 2021).

چنین تجربه‌هایی، ممدانی را از سطح یک فعال محلی فراتر برد. او به چهره‌ای شناخته‌شده در میان جنبش‌های عدالت مسکن، اتحادیه‌های کارگری و محافل چپ دموکراتیک بدل شد. در سال ۲۰۱۸ در گفت‌وگویی با The Nation گفت:

«من هرگز نمی‌خواستم سیاست‌مدار شوم. فقط می‌خواستم ببینم چرا سیاست با مردم ما این‌قدر بیگانه است. بعد فهمیدم اگر ما وارد سیاست نشویم، سیاست همیشه علیه ما عمل خواهد کرد.»

از دل همین تجربه‌ها، اندیشهٔ سیاسی ممدانی شکل گرفت — اندیشه‌ای که بر خلاف سیاست‌مداران حرفه‌ای، از متن زندگی روزمره و رنج اجتماعی برخاسته بود. او سیاست را «ادامهٔ مبارزهٔ روزمرهٔ مردم برای بقا» می‌دانست، نه بازی قدرت در پشت درهای بسته.

در کنار نادیدگان و بی‌صدایانِ شهر

در سیاست آمریکا، کمتر سیاست‌مداری را می‌توان یافت که مسیرش نه از دانشگاه‌های نخبگان، بلکه از جلسات مستأجران و اعتصاب رانندگان آغاز شده باشد. زهران ممدانی یکی از معدود استثناهاست. از همان سال‌های پیش از ورود رسمی به سیاست، او به چهره‌ای آشنا در محلات کویینز، آستوریا و جکسون هایتس بدل شد؛ جایی که اجتماع‌های کوچک مهاجران، کارگران و مستأجران کم‌درآمد روزانه برای زنده ماندن با افزایش اجاره‌بها، بیکاری و تبعیض دست‌وپنجه نرم می‌کردند.

او بعدها در مصاحبه‌ای با The Nation (سپتامبر ۲۰۲۰) گفت:

«وقتی به جلسات مستأجران رفتم، فهمیدم که سیاست واقعی همین‌جاست. در آن اتاق‌های کوچک، آدم‌هایی نشسته بودند که در سیستم هیچ جایگاهی نداشتند، اما بیش از هر سیاست‌مداری از شهرشان می‌دانستند.»

در همان سال‌ها، موج تازه‌ای از اخراج مستأجران و بحران مسکن در نیویورک به راه افتاده بود. افزایش بهای اجاره و پروژه‌های نوسازی شهری، هزاران خانوادهٔ مهاجر را از خانه‌هایشان بیرون می‌کرد. ممدانی در همکاری با سازمان‌هایی چون Queens Housing Justice Network و Make the Road New York در کمپین‌هایی برای تصویب «منشور حقوق مستأجران» شرکت کرد — طرحی که هدفش محدودکردن اجاره‌ها و جلوگیری از تخلیه‌های اجباری بود. در تجمعی در لانگ آیلند سیتی در سال ۲۰۱۹ گفت:

«وقتی سرمایه‌داران از رشد شهر حرف می‌زنند، ما باید بپرسیم: چه کسی از این رشد بیرون رانده می‌شود؟ توسعه‌ای که مردم را از خانه‌هایشان بیرون کند، توسعه نیست، تبعید است.»

(Queens Chronicle, 2019)

در همین دوران بود که او شبکه‌ای از فعالان اجتماعی، معلمان، رانندگان و هنرمندان محلی پیرامون خود گرد آورد؛ شبکه‌ای که بعدها شالودهٔ اصلی کارزار انتخاباتی‌اش شد. برخلاف کمپین‌های معمول حزب دموکرات که به مشاوران حرفه‌ای و سرمایه‌گذاران بزرگ متکی‌اند، ستاد ممدانی با کمک داوطلبان اداره می‌شد. بیشترشان همان کسانی بودند که در نشست‌های اتحادیه‌ها و مجامع محلی دیده می‌شدند.

در مصاحبه‌ای با Gothamist (ژوئن ۲۰۲۰) گفت:

«ستاد من از مردم همان محله ساخته شده است؛ از کسانی که خودشان تجربهٔ فقر، اخراج، یا رانندگی ۱۲ ساعته در روز را دارند. ما با کمک اهالی محل، با پوستر و تلفن و دوچرخه، کارزار را ساختیم. این فقط یک کمپین نبود، یک نوع اجتماع بود.»

آن اجتماع بعدها به نمادی از سیاست از پایین بدل شد. گروهی از داوطلبان او را «سیاستِ درِ خانه» می‌نامیدند — چون کمپین ممدانی به‌جای تبلیغات تلویزیونی، بر گفت‌وگوی مستقیم با ساکنان تمرکز داشت. هر داوطلب روزانه ده‌ها در را می‌زد تا دربارهٔ اجاره، بدهی یا هزینهٔ مدرسه حرف بزند. ممدانی در توضیح این روش گفت:

«ما از مردم نخواستیم به ما رأی دهند؛ از آن‌ها خواستیم در ادارهٔ شهر شریک شوند.»

(The City, 2021)

اما این پیوند اجتماعی فقط برای انتخابات نبود. ممدانی در تمام سال، در کنار مردم باقی ماند: در راه‌پیمایی معلمان برای افزایش بودجهٔ مدارس دولتی، در اعتصاب پرستاران بیمارستان مونت‌ساینای، و در نشست‌های شبانهٔ مستأجران آستوریا. یکی از فعالان محلی در گفت‌وگویی با Queens Chronicle گفت:

«او حتی بعد از پیروزی هم همان آدمی است که می‌آید روی پله‌های ساختمان‌های فرسوده می‌نشیند و با مستأجران چای می‌خورد. سیاست برای او فقط در شهرداری نیست، در حیاط خانه‌های ماست.»

ممدانی این نزدیکی را بخشی از فلسفهٔ سیاسی خود می‌دانست. در یکی از سخنرانی‌هایش در سال ۲۰۲۲ گفت:

«سیاست وقتی زنده است که مردم در آن باشند. اگر سیاست از مردم جدا شود، بدل به صنعت قدرت می‌شود. وظیفهٔ ما این است که این فاصله را هر روز کمتر کنیم.» (The Nation, 2022)

در نتیجه، چهرهٔ او در میان مهاجران، کارگران و فعالان محلی، نه صرفاً به عنوان یک سیاست‌مدار، بلکه به عنوان «سخنگوی عدالت شهری» شناخته شد. از نگاه آنان، او صدای کسانی بود که در ساختار قدرت نیویورک نامرئی مانده بودند — همان‌ها که به تعبیر خودش «شهر را می‌گردانند، بی‌آنکه در سیاست شهر دیده شوند».

در برابر سرمایه‌داری وال‌استریت

زهران ممدانی از همان آغاز فعالیت سیاسی‌اش، سیاست شهری را از منطق اقتصادی جدا نمی‌دانست. به باور او، نابرابری‌های نیویورک تصادفی یا ناشی از ناکارآمدی اداری نیستند؛ بلکه نتیجهٔ مستقیم سلطهٔ ساختاری سرمایهٔ مالی و زمین‌داری متمرکز بر حیات شهری‌اند. در شهر او، «قدرت نه در تالار شهرداری، بلکه در طبقات بالایی ساختمان‌های وال‌استریت متمرکز است».

در گفت‌وگویی با The Nation (مارس ۲۰۲۲) تصریح کرد:

«نیویورک را کسانی اداره می‌کنند که حتی در شوراها و مجامع عمومی حضور ندارند. کسانی که با یک تصمیم سرمایه‌گذاری، می‌توانند سرنوشت یک محله را تغییر دهند. ما در شهری زندگی می‌کنیم که دموکراسی سیاسی دارد، اما فاقد دموکراسی اقتصادی است.»

به‌زعم او، وال‌استریت فقط نماد یک مرکز مالی نیست، بلکه شکل نهادینه‌شدهٔ قدرت اقتصادی است که بر سیاست شهری سلطه دارد — از قیمت مسکن گرفته تا هزینهٔ حمل‌ونقل عمومی و حتی برنامه‌های توسعهٔ محلات. در یکی از سخنرانی‌هایش در سال ۲۰۲۳ گفت:

«وقتی سرمایه‌گذاران خصوصی دربارهٔ توسعهٔ شهر تصمیم می‌گیرند، نتیجه آن است که میلیون‌ها نفر باید از خانه‌هایشان کوچ کنند تا برج‌های جدید ساخته شوند. این شهر را برای سود ساخته‌اند، نه برای مردم.» (Gothamist, 2023)

به همین دلیل، ممدانی خود را بخشی از سنت چپ دموکراتیک آمریکا می‌داند — سنتی که ریشه در اندیشه‌های برنی سندرز، الکساندریا اوکاسیو-کورتز، و جنبش Occupy Wall Street دارد. او در همان روزهای اولیهٔ اعتراضات وال‌استریت در ۲۰۱۱ از فعالان داوطلب بود و بعدها در یادداشتی در Medium نوشت:

«در پارک زوکوتی، برای نخستین‌بار فهمیدم که نابرابری فقط مسئلهٔ ارقام اقتصادی نیست، بلکه مسئلهٔ کرامت انسانی است. آن جنبش برای من آغاز فهم سیاست از پایین بود.»

او بعدها در مصاحبه‌ای دیگر (City & State, 2021) گفت:

«ما باید سیاست را از بانک‌ها پس بگیریم. شهر نمی‌تواند بر مبنای ترازنامهٔ وال‌استریت اداره شود. سیاست شهری باید دربارهٔ انسان باشد، نه دربارهٔ سود.»

ممدانی در تحلیل‌هایش از اصطلاح «سرمایه‌داری شهری» استفاده می‌کند — نظامی که در آن سودهای حاصل از زمین، ساخت‌وساز و اوراق مالی مستقیماً بر بودجهٔ عمومی و برنامه‌ریزی شهری اثر می‌گذارد. او می‌گوید تا زمانی که مالیات زمین و املاک لوکس اصلاح نشود، عدالت اجتماعی در نیویورک رؤیایی دست‌نیافتنی خواهد بود. در سال ۲۰۲۲ پیشنهادی در مجلس ایالتی مطرح کرد تا درآمدهای ناشی از مالیات بر املاک بزرگ در منهتن برای تأمین مسکن اجتماعی در کویینز و بروکلین استفاده شود. این طرح، با وجود مخالفت شدید لابی‌های املاک و بانک‌ها، حمایت اتحادیه‌های کارگری و گروه‌های عدالت مسکن را به دست آورد.

در سخنرانی‌اش هنگام ارائهٔ طرح گفت:

«پول در نیویورک وجود دارد — فقط در دست‌های اشتباهی است. اگر می‌خواهیم عدالت واقعی داشته باشیم، باید منبع درآمد شهر را از جیب میلیاردرها به جیب کارگران منتقل کنیم.»

(New York Daily News, 2022)

او مفهوم تازه‌ای از پیشرفت شهری ارائه می‌دهد که در تضاد با منطق رشد سرمایه‌دارانه است:

«پیشرفت واقعی زمانی است که کیفیت زندگی شهروندان بالا برود، نه ارزش سهام شرکت‌های ساختمانی.» (Jacobin, 2023)

اما رویکرد او صرفاً انتقادی نیست؛ ممدانی برنامه‌ای مثبت و اجرایی نیز دارد. در بیانیهٔ اقتصادی کارزارش (Election Platform, 2024) سه محور اصلی را مطرح کرده بود:

۱- مالیات تصاعدی محلی برای بازتوزیع ثروت میان مناطق فقیر و غنی.

۲- سرمایه‌گذاری در تعاونی‌های شهری و بانک‌های محلی غیرانتفاعی به‌جای واگذاری پروژه‌ها به مؤسسات مالی بزرگ.

۳- سیاست «حق به شهر» (Right to the City) — حقی که بر اساس آن، ساکنان محلات در تصمیم‌گیری‌های توسعهٔ شهری مشارکت واقعی داشته باشند.

این سیاست‌ها برای نخستین‌بار در تاریخ معاصر نیویورک توسط یک سیاست‌مدار محلی در سطحی اجرایی مطرح شد. برخی رسانه‌ها او را «نخستین سیاست‌مدار ضدوال‌استریت در شهرداری نیویورک» نامیدند.

با این حال، ممدانی تأکید دارد که این پیکار طولانی است و هیچ پیروزی‌ای قطعی نیست. او در گفت‌وگویی با The Nation در اکتبر ۲۰۲۴ گفت:

«ما در برابر سیستمی ایستاده‌ایم که قرن‌هاست بر شهر حکومت می‌کند. پیروزی ما در یک انتخابات پایان کار نیست، آغاز بازسازی سیاست است.»

در چشم بسیاری از ناظران، ممدانی اکنون نماد نسلی از سیاست‌مداران شهری است که می‌کوشند دموکراسی را از حوزهٔ رأی به حوزهٔ اقتصاد گسترش دهند — نسلی که به تعبیر خودش می‌خواهد «از خیابان تا شهرداری، سیاست را مردمی کند».

آیندهٔ جنبش مردمی در نیویورک: از پیروزی انتخاباتی تا آزمون قدرت

پیروزی زهران ممدانی در انتخابات شهرداری نیویورک، به‌ویژه در برابر رقبای درون‌حزبی‌اش در حزب دموکرات، بی‌تردید یکی از رویدادهای معنادار سیاست محلی آمریکا در دههٔ اخیر است. اما همان‌گونه که خود او تأکید می‌کند، این پیروزی «نه پایان راه، بلکه آغاز یک نبرد طولانی» است.

در نخستین سخنرانی پس از اعلام نتایج، ممدانی گفت:

«این رأی به معنای اعتماد مردم است، اما به معنای شکست سیستم نیست. ما تازه درِ شهرداری را باز کرده‌ایم؛ حال باید یاد بگیریم چگونه آن را برای مردم نگه داریم.» (New York Magazine, 2025)

تحلیل‌گران سیاسی، از جمله Ross Barkan در The Nation، بر این باورند که پیروزی او بیش از آنکه نشانهٔ چیرگی جناح چپ درون حزب دموکرات باشد، نمادی از تعمیق شکاف در این حزب است — شکافی میان دو گرایش: یکی «چپ عدالت‌خواه» که ریشه در جنبش‌های مردمی دارد، و دیگری «میانه‌روهای تکنوکرات» که سیاست را بیشتر به عنوان مدیریت کارآمد بازار می‌بینند. ممدانی اکنون در خط مقدم این رویارویی ایستاده است.

او در گفت‌وگویی با City & State New York (سپتامبر ۲۰۲۵) به‌صراحت گفت:

«حزب ما در دو جهت کشیده می‌شود: یک سوی آن مردمی‌اند که خواهان دگرگونی واقعی‌اند، و سوی دیگر کسانی که فقط می‌خواهند سیستم موجود را نرم‌تر کنند. پرسش اصلی این است که ما در کدام سوی تاریخ می‌ایستیم.»

این دوگانگی درون حزب دموکرات، بازتابی از تضاد بزرگ‌تری است که سراسر آمریکا را فراگرفته: تقابل میان سیاست مردمی و الیگارشی سرمایه‌دارانه. در سطح ملی، بازگشت چهره‌هایی چون ترامپ و قدرت‌یافتن راست افراطی تهدیدی جدی برای ارزش‌های دموکراتیک محسوب می‌شود. ممدانی در سخنرانی‌ای در ماه اکتبر ۲۰۲۵ هشدار داد:

«ما فقط با ترامپ‌ها در بیرون از حزب روبه‌رو نیستیم. تهدید واقعی آن است که درون حزب، ترس از مردم ریشه دوانده است. اگر حزب دموکرات جرئت نکند از طبقات فرودست دفاع کند، ترامپیسم همیشه بازخواهد گشت — با چهره‌ای تازه.»

به باور ممدانی، پاسخ به این تهدید نه در سازش با قدرت مالی، بلکه در سازمان‌دهی اجتماعی و سیاست خیابان‌محور نهفته است — نوعی سیاست‌ورزی که بر ارتباط دائمی با اتحادیه‌ها، مستأجران، و گروه‌های محلی استوار است. در برنامهٔ صدروزهٔ نخست شهرداری‌اش، ایجاد «شورای مردمی توسعهٔ شهری» را وعده داد: نهادی که به ساکنان محلات اجازه می‌دهد دربارهٔ طرح‌های عمرانی، تخصیص بودجه و سیاست‌های زیست‌محیطی نظر مستقیم بدهند.

در بیانیه‌ای در وب‌سایت رسمی‌اش نوشت:

«دموکراسی واقعی فقط روز انتخابات نیست؛ دموکراسی یعنی مردم هر روز در تصمیم‌گیری‌های شهر حضور داشته باشند.»

با این حال، چالش‌های پیش روی او جدی‌اند. رسانه‌های محافظه‌کار او را به «سوسیالیسم شهری» متهم کرده‌اند، شرکت‌های ساختمانی بزرگ تهدید به تعلیق سرمایه‌گذاری کرده‌اند، و حتی بخشی از دموکرات‌های میانه‌رو در شورای شهر نسبت به برنامه‌های مالیاتی او ابراز نگرانی کرده‌اند. اما او در پاسخ می‌گوید:

«اگر عدالت اقتصادی را افراطی‌گری می‌نامند، پس شاید وقت آن است که افراطی باشیم.» (The Intercept, 2025)

در سطح اجتماعی، ممدانی تلاش می‌کند میان اقشار گوناگون — از رانندگان تاکسی و کارکنان بهداشت تا فعالان زیست‌محیطی و مستأجران — نوعی ائتلاف تازه بسازد. او در دیداری با اعضای اتحادیهٔ کارگری Teamsters Local 804 گفت:

«این شهر را کسانی ساخته‌اند که هر روز صبح زودتر از خورشید بیدار می‌شوند. حالا نوبت آن است که همان‌ها تصمیم بگیرند این شهر چگونه اداره شود.»

تحلیل‌گران نزدیک به جریان چپ معتقدند که اگر ممدانی بتواند این ائتلاف مردمی را پایدار نگه دارد، می‌تواند شکل تازه‌ای از سیاست شهری را در آمریکا تثبیت کند — سیاستی که برخلاف سنت نئولیبرالی دهه‌های اخیر، بر پایهٔ عدالت، همبستگی و دموکراسی اقتصادی استوار است.

اما خود ممدانی واقع‌گراتر از آن است که پیروزی خود را نشانهٔ «تغییری قطعی» بداند. او در گفت‌وگوی اخیرش با The Nation چنین گفت:

«ما تازه در آغاز راه‌ایم. پیروزی ما نه پایان نابرابری، بلکه اثبات این است که مقاومت ممکن است. اکنون باید ببینیم آیا می‌توانیم این امید را به ساختاری پایدار بدل کنیم یا نه.»

اگرچه پیروزی زهران ممدانی گامی مهم و الهام‌بخش برای جنبش چپ در نیویورک است، مسیر پیش‌رو همچنان طولانی و پرچالش باقی مانده است. موفقیت او به معنای پایان نابرابری یا تثبیت کامل عدالت نیست؛ بلکه نشانه‌ای است که نشان می‌دهد امکان مقاومت و تغییر واقعی وجود دارد. پیروزی او دروازه‌ای باز کرده است، اما راه طولانی پیش رو پر از آزمون‌ها، تهدیدها و انتخاب‌های دشوار است. آیندهٔ جنبش مردمی در نیویورک، از پیروزی انتخاباتی تا آزمون قدرت، بسته به توانایی این جنبش در حفظ اتحاد، استمرار ائتلاف‌های مردمی و ایستادگی در برابر فشارهای اقتصادی و سیاسی است.

در نهایت، دستاورد ممدانی نشان می‌دهد که سیاست شهری می‌تواند دوباره بر پایهٔ عدالت، همبستگی و دموکراسی اقتصادی بنا شود؛ اما تحقق این چشم‌انداز نیازمند پایداری، شجاعت و تمرکز مداوم بر منافع مردم عادی است. موفقیت او به‌تنهایی کافی نیست؛ این جنبش هنوز راه طولانی در پیش دارد و مخاطرات بسیاری پیروزی او را تهدید می‌کنند. تنها با پیوند مستحکم میان سیاست و مردم، امکان تبدیل امید به دستاوردی پایدار فراهم خواهد شد.

درس‌هایی برای جنبش چپ ایران

پیروزی «‌زهران ممدانی»  در نیویورک، تنها یک تحول محلی یا انتخاباتی نیست؛ نشانه‌ای از بازگشت نوعی سیاست مردمی در دل نظامی است که دهه‌ها از عدالت اجتماعی تهی شده بود.

اهمیت این تجربه، برای ما در جغرافیایی دیگر، نه در شباهت‌های سطحی، بلکه در سازوکارِ شکل‌گیری و پایداری آن است.

در ایران، بخشی از جریان‌های چپ — چه در درون کشور و چه در مهاجرت — در دهه‌های اخیر در موقعیتی دوگانه قرار گرفته‌اند: از یک‌سو، ضعف تشکیلات و انزوای اجتماعی؛ و از سوی دیگر، گرایش فزاینده به بازتولید همان منطق‌های قدرتی که زمانی نقدشان می‌کردند. در این میان، بسیاری از گروه‌ها در همنشینی با سوسیال‌دموکراسی اروپایی، آرام‌آرام نسبت میان سه اصل بنیادینِ استقلال ملی، آزادی سیاسی و عدالت اجتماعی را از نو تعریف کرده‌اند؛ چنان‌که امروز عدالت در سایهٔ «واقع‌گرایی سیاسی» رنگ باخته، آزادی به گفتار نخبگانی فروکاسته، و استقلال ملی به حاشیه رفته است.

از سوی دیگر، تجربهٔ ممدانی نشان می‌دهد که هویت مهاجر، تبعیض‌دیده و چندفرهنگی می‌تواند نه ضعف، بلکه سرچشمهٔ قدرت سیاسی باشد. در جامعه‌ای مانند ایران که تفاوت‌های قومی، زبانی و طبقاتی گاه به شکاف بدل می‌شوند، این نگاه می‌تواند آموزنده باشد: سیاست مردمی زمانی فراگیر می‌شود که صدای حاشیه‌ها را به مرکز بیاورد.

اما مهم‌تر از همه، ممدانی الگویی از «چپ اخلاقی و سازنده» ارائه می‌دهد — چپی که نه در دشمن‌سازی، بلکه در بازسازی ایمان به جمع، همبستگی و کرامت انسانی معنا می‌یابد. در یکی از سخنرانی‌هایش در سال ۲۰۲۴ گفت:

«چپ بودن برای من یعنی باور به این‌که هیچ‌کس نباید تنها بماند، حتی در فقر، حتی در شکست.»

شاید این جمله خلاصهٔ همان درسی باشد که جنبش چپ ایران امروز بیش از هر چیز به آن نیاز دارد: بازگشت به انسانِ واقعی — نه به‌عنوان سوژه‌ای در تئوری، بلکه به‌عنوان همسایه‌ای در زندگی روزمره.

در جهانی که نابرابری و سرمایه‌سالاری حتی در دموکراسی‌های غربی نفس مردم را تنگ کرده، تجربهٔ زهران ممدانی یادآور این حقیقت است که سیاست از آنِ کسانی است که هنوز می‌خواهند امید را سازمان دهند. و این، شاید بزرگ‌ترین پیام ممدانی برای ما باشد.

 

سیاوش قائنی

۱۵ آبان ۱۴۰۴

 

 

 

تاریخ انتشار : ۱ آذر, ۱۴۰۴ ۱۱:۱۳ ق٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

احضار و بازداشت کنشگران و کارشناسان مترقی، آزادی‌خواه، عدالت‌جو و میهن‌دوست کشورمان را به شدت محکوم می‌کنیم

احضار و بازداشت این روشنفکران هراس از گسترش و تعمیق نظرات عدالت‌خواهانۀ چپ و نیرویی میهن‌دوست، آزادی‌خواه و عدالت‌جو را نشان می‌دهد که به عنوان بخشی از جامعۀ مدنی ایران، روز به روز از مقبولیت بیشتری برخوردار می‌شوند.

ادامه »

در حسرت عطر و بوی کتاب تازه؛ روایت نابرابری آموزشی در ایران

روند طبقاتی شدن آموزش در هماهنگی با سیاست‌های خصوصی‌سازی بانک جهانی پیش می‌رود. نابرابری آشکار در زمینۀ آموزش، تنها امروزِ زحمتکشان و محرومان را تباه نمی‌کند؛ بلکه آیندۀ جامعه را از نیروهای مؤثر و مفید محروم م خواهد کرد.

مطالعه »

جامعهٔ مدنی ایران و دفاع از حقوق دگراندیشان

جامعۀ مدنی امروز ایران آگاه‌تر و هوشیارتر از آن است که در برابر چنین یورش‌هایی سکوت اختیار کند. موج بازداشت اندیشمندان چپ‌گرا طیف وسیعی از آزاداندیشان و میهن‌دوستان ایران با افکار و اندیشه‌های متفاوت را به واکنش واداشته است

مطالعه »

انقلاب آمریکایی: پیروزی دموکرات‌های سوسیالیست از نیویورک تا سیاتل…

گودرز اقتداری: با توجه به اینکه خانم ویلسون، شهردار سابق را ابزاری در دست تشکیلات حاکم بر حزب معرفی می‌کرد، به نظر می‌رسد کمک‌های مالی از طرف مولتی میلیونرهای سرمایه‌داری دیجیتالی در شهر که عمده ترین آنها آمازون، گوگل و مایکروسافت هستند و فهرست طولانی حمایت‌های سنتی حزبی در دید توده کارگران و کارکنانی‌که مجبور به زندگی در شهری هستند که عمیقا با مشکل مسکن و گرانی اجاره ها روبرو است، به ضرر او عمل کرده است.

مطالعه »
پادکست هفتگی
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

از وال‌استریت تا کویینز« Queens»، سیاست مردمی و درسی برای چپِ ایران؟

چین کی فرو ‌می‌پاشد؟ بازسازی شناختی غرب در برابر چین: فراتر از توهم فروپاشی و سیاست تهدید

براه قله ها

مشکلات داغ ایران، کمبود آب حادتر می‌شود

نگاهی به قطعنامه ۲۸۰۳ شورای امنیت سازمان ملل در باره طرح ترامپ برای غزه

بومیان دیجیتال چه آینده‌ای برای ایران می‌خواهند؟