قطعاً منش و مشرب این قلم با جنگافروزی میانهای ندارد، اما از اصل غافلگیری نیز پرهیز نمیکند؛ چراکه هشیاری در برابر تحریکات و تعرضات دشمنان، اصلی انکارناپذیر است. این منش، صلحطلبی را پیشه میکند، اما در برابر حملهٔ احتمالی، دفاع را حق قانونی حاکمیت کنونی ایران میداند.
قابل توجه است که هر روز فضای رسانهای بهگونهای خبرپراکنی میکند که احتمال وقوع حملهٔ دوم اسرائیل به ایران را تقویت میکند. ممکن است برخی ایراد بگیرند که از کجا معلوم جنگ ۱۲روزه تکرار شود؟ یا کدام تحرکات اسرائیل دلالت بر حملهٔ مجدد دارد؟ باید تأکید کنم که هنوز هم تصور بسیاری از «آغاز جنگ» سنتی است؛ گویی جنگ را همان لحظهٔ شلیک نخستین گلوله میپندارند. برای عبور از این برداشت باید تصریح کرد که جنگهای مدرن بسیار پیچیدهترند، چراکه معمولاً پیش از شلیک آغاز میشوند. جنگ امروز با جنگ رسانهای، عملیات روانی، تهدیدهای دیپلماتیک، تحریمهای هدفمند و رجزخوانی سیاسی شکل میگیرد تا در وهلهٔ نخست افکار عمومی برای رویارویی آماده شوند.
بر همین اساس، برای تحلیل احتمال حملهٔ نظامی مجدد اسرائیل به ایران، به اخبار رسانههای اسرائیلی استناد کرده و مواضع دولتمردان آن کشور را بررسی میکنم.
در چند روز گذشته، برخی رسانههای عبری ـ عربی گزارش دادهاند که ارتش اسرائیل در ۴۸ ساعت گذشته سطح آمادهباش را به بالاترین حد ممکن رسانده و یگانهای نظامی در حالت «آمادهٔ اجرای دستور فوری» قرار گرفتهاند. خبر دیگری حکایت از افزایش غیرعادی پروازهای شناسایی و استقرار تجهیزات جدید در مرزهای ایران، عراق و سوریه دارد و تحلیلگران این تحرکات را «پیشدرآمد عملیات نظامی» میدانند. در خبر دیگری، «پل پیلار»، تحلیلگر مشهور، اعلام کرده است: «احتمال قابل توجهی وجود دارد که اسرائیل دوباره به ایران حمله کند.» در همین راستا، بنیامین نتانیاهو سفر خود به هند را لغو کرده و چند جلسهٔ محرمانه با اعضای کابینه و فرماندهان ارتش برگزار کرده است. این تحرکات چنان صریحاند که ذهن را با پرسشی جدی روبهرو میسازند: آیا جنگ دوم اسرائیل با جمهوری اسلامی نهتنها محتمل، بلکه شدیدتر ترسیم شده است؟
ضمن آنکه در حالی که گزارشهای متعددی احتمال حملهٔ مجدد اسرائیل علیه ایران را تقویت میکنند، در میان انبوه اخبار، هیچ خبری نشان از حملهٔ پیشدستانهٔ ایران ندارد.
آنچه از خبرها فهمیده میشود این است که اسرائیل همچنان خیال تحقق رؤیای «اسرائیل بزرگ» را در سر دارد؛ رؤیایی که قرار است در نهایت به تجزیهٔ ایران ختم شود. بنابراین، در صورت وقوع جنگ دوم اسرائیل علیه ایران، گرایشهای متنوع چپ در برابر تهدید تمامیت ارضی کشور چه پاسخی دارند؟ و اینکه گرایش چپ سوسیالیستی کدام موقعیت را انتخاب میکنند و چه موضعی در برابر حملهٔ نظامی مجدد اسرائیل خواهند گرفت؟
قطعاً در چنین شرایطی، تمامی جریانهای چپ باید مسئولیت ملی خود را ادا کنند و همچون جنگ ۱۲روزه، این بار نیز همبستگی ملی را تکرار نمایند؛ چراکه همبستگی ملی در گرو همراهی گرایشهای متنوع چپ و دیگر نیروهای ملی و مترقی است. بدیهی است که گرایشهای چپ نباید از سازماندهی و بسیج عمومی برای چنین همبستگیای کوتاهی کنند. چراکه اسرائیل همچنان متوهمانه تصور میکند میتواند با حملهای دیگر، طرح تضعیف ایران و سپس تجزیهٔ آن را محقق سازد و حتی تا تغییر نظام سیاسی ایران پیش رود.
تأکید میکنم: گرایشهای متنوع چپ و دیگر نیروهای ملی و مترقی ایرانی باید به این پرسش اساسی بیندیشند که چرا اسرائیل درصدد حملهای مجدد است و در صورت وقوع چنین حملهای، چه باید کرد؟
شکی نیست که در صورت حملهٔ مجدد اسرائیل، سازمان ما ، یعنی سازمان فدائیان خلق ایران( اکثریت )و دیگر نیروهای چپ باید فعالانه این اقدام جنایتکارانهٔ اسرائیل ـ که نقض آشکار قوانین بینالمللی و تجاوز به حاکمیت ملی ایران است ـ را بهشدت محکوم کنند و صریحاً هرگونه حملهٔ نظامی مجدد را اقدامی بر ضد خواست و حقوق مردم ایران افشا نمایند. همچنین اپوزیسیون چپ، و در رأس آن سازمان فداییان خلق ایران ( اکثریت ) باید با اقدامهای اعتراضی و برگزاری آکسیون های سیاسی، جنگافروزی اسرائیل (با حمایت ضمنی آمریکا) را رسوا کرده و توطئهٔ نتانیاهو علیه تمامیت ارضی ایران را خنثی سازد.
در برههٔ حساس و سرنوشتساز کنونی، هرگونه بیتوجهی جریان چپ ایران یا واکنش دیرهنگام این جریان در اینباره، میتواند پیامدهایی جبرانناپذیر برای تمامیت ارضی ایران، صلح و ثبات منطقهای و جهانی به همراه داشته باشد.
مهرزاد وطن آبادی




