دوازده روز جنگ نتایج غیرمنتظرهای به همراه داشت. انسجام داخلی در ایران، بهرغم بحرانهای مزمن اقتصادی و شکافهای اجتماعی، حفظ شد. در مناطق مرزی و در میان اقلیتهای قومی نیز نشانی از شورش یا همکاری با دشمن دیده نشد. تظاهرات صلحطلبانه در کشورهای مختلف، حمایت ایرانیان مهاجر از حق دفاع ملی، و همصدایی نیروهای سیاسی مستقل در مخالفت با جنگ و مداخله خارجی، تصویری فراتر از کلیشههای رایج ارائه داد.
در جمهوری اسلامی، قوانین تبعیضآمیز کم نیستند و سالهاست که علیه این قوانین مبارزه صورت میگیرد. اکنون، افزوده شدن تبعیضی جدید بر تبعیضات گذشته نگرانکننده است. تأسفبارتر آنکه برخی ایرانیان لائیک و سکولار خارج از کشور بدون توجه به شیوه ارتجاعی عزل ظریف از …
بهعنوان یک اروپایی، من فقط میتوانم از بیکفایتی و سادهدلی رهبرانمان گله کنم که این اتفاق را ندیدند و با وجود همه فرصتها و انگیزههایی که برای انجام این کار وجود داشت، ابتدا خود را با آن سازگار نکردند. آنها احمقانه ترجیح دادند به نقش خود به عنوان شریک کوچک آمریکا بچسبند، حتی در شرایطی که این مشارکت به طور فزاینده ای علیه منافع آنها بود!
دستکم دو دهه است که تغییر جغرافیای سیاسی منطقۀ ما بخشی از اهداف امریکا و اسراییلاند . نتانیاهو بارها بیپرده و باافتخار از هدفاش برای «تغییر چهرۀ خاورمیانه» سخن گفته است. در اولین دیدارش با دونالد ترامپ در آغاز دور دوم ریاست جمهوری نیز مدعی شد که اسراییل و امریکا به طور مشترک در حال مبارزه با دشمنان مشترک و «تغییر چهرۀ خاورمیانه»اند.
آهای تو، ای “وطنپرستِ” نوکیسه! و موافق اخراج افغانها از ایران! وقتی جمهوری اسلامی با لگد نیم میلیون آدم فقیر و زحمتکش رو از خونه و زندگیشون پرت میکنه بیرون، انگار برات جشن ملی برگزار شده!…نه برات مهم بود که اون آدم یه پدره، یه کارگره، بچهمدرسهای داره، زن ایرانی داره، مالیات داده، سالها تو ین کشور عرق ریخته …
البته با تمام نقدهایی که میتوان به مسئلۀ رفراندم در شرایط کنونی داشت، باید گفت طرح آن توسط کسی چون موسوی که سالها خود جزیی از سیستم بوده است میتواند تا حد زیادی عاملیت سیاسی و مبارزه را به سمت داخل ایران آورده و بار دیگر نشان دهد هر تغییری بدون حضور نیروی داخلی امکانپذیر نیست.
تحلیل هفته همراه با فرخ نگهدار و گودرز اقتداری؛ در این هفته سه موضوع اصلی بررسی میشود:
۱. بیانیه مهندس موسوی درباره ضرورت تغییر رویکرد حاکمیت، آزادی زندانیان سیاسی و موضوع برگزاری رفراندوم قانون اساسی، و واکنشهای سیاسی به آن.
۲. نقش محوری برنامه غنیسازی در تحولات و جبههگیریهای سیاسی.
۳. امکان مذاکره با آمریکا و تعیین جهتگیری و شعار محوری در سیاست خارجی ایران.
در طول حیات جمهوری اسلامی، بارها شاهد بودهایم که هر وقت جامعه به صحنه آمده است، توانسته تغییراتی را به حکومت تحمیل کند اما پایداری این تغییرات منوط به تداوم حضور مردم در صحنه بوده است. هماینک نیز با توجه به روبهرو شدن کشور با یک تجاوز نظامی میتوان انتظار فراروییدن تغییرات مشابهی را داشت. در چنین شرایطی رهبرانی نظیر آقای موسوی که مورد اعتماد و وثوق ملی باشند، میتوانند در پایداری خواستهای مردمی نقشی حیاتی بازی کنند.
جبهه ملی ایران: جای تاسف بسیار است که کسانی به نام ایرانی و مدعی نجات ایران و رهبری اپوزیسیون، با دولت اسرائیل هماهنگ شده و مشوق این دولت برای حمله به ایران و جنگ و ویرانی هستند و به خیال خود می خواهند با کمک اسرائیل و تحمیل جنگ به ملت ایران، در این کشور بر اریکه قدرت بنشینند. این متوهمان درک نمی کنند که ملت ایران پس از تحمل خسارات و صدمات بسیار، طی دهه ها به خوبی آگاه است که حکومت وابسته به بیگانه قادر به حفظ منافع ملی و …
آخرین پاراگراف بیانیه که بخودی خود خطرناکترین گزاره این بیانیه است آنجایی است که میگویند: ” ما از سازمان ملل و جامعهی بینالمللی میخواهیم که با برداشتن گامهای فوری و قاطع، جمهوری اسلامی را به توقف غنیسازی، و هر دوطرف جنگ را به توقف حملات نظامی به زیرساختهای حیاتی یکدیگر، و توقف کشتار غیرنظامیان در هر دو سرزمین وادار نمایند.” مفهوم حقوقی این جملات اجرای مواد ۴۱ و ۴۲ ذیل فصل هفتم اساسنامه ملل متحد است.
در طول حیات جمهوری اسلامی، بارها شاهد بودهایم که هر وقت جامعه به صحنه آمده است، توانسته تغییراتی را به حکومت تحمیل کند اما پایداری این تغییرات منوط به تداوم حضور مردم در صحنه بوده است. هماینک نیز با توجه به روبهرو شدن کشور با یک تجاوز نظامی میتوان انتظار فراروییدن تغییرات مشابهی را داشت. در چنین شرایطی رهبرانی نظیر آقای موسوی که مورد اعتماد و وثوق ملی باشند، میتوانند در پایداری خواستهای مردمی نقشی حیاتی بازی کنند.
کارگران افغانستانی مانند بسیاری دیگر از کارگران مهاجر غیرقانونی، قربانی سیاستهای غلط مهاجرتی دولت میزبان، به مثابه یک نیروی کار ارزان، از سوی سرمایهداران در شرایطی به کار گرفته میشوند که از کمترین حقوق برخوردارند و نماد بهرهکشی عریان سیستم سرمایهداریاند.
در طول حیات جمهوری اسلامی، بارها شاهد بودهایم که هر وقت جامعه به صحنه آمده است، توانسته تغییراتی را به حکومت تحمیل کند اما پایداری این تغییرات منوط به تداوم حضور مردم در صحنه بوده است. هماینک نیز با توجه به روبهرو شدن کشور با یک تجاوز نظامی میتوان انتظار فراروییدن تغییرات مشابهی را داشت. در چنین شرایطی رهبرانی نظیر آقای موسوی که مورد اعتماد و وثوق ملی باشند، میتوانند در پایداری خواستهای مردمی نقشی حیاتی بازی کنند.