شنبه ۸ دی ۱۴۰۳ - ۱۱:۲۱

شنبه ۸ دی ۱۴۰۳ - ۱۱:۲۱

قاتل و مقتولِ مقصر قتل خود!
...اگر کشته شدن باعث تقویت می‌شود، چرا برای قوی‌تر شدن نباید خودمان را به کشتن بدهیم؟ چرا برای تقویت ارتش‌مان، آن را به ارتش یک کشور دیگر تبدیل نکنیم تا...
۸ دی, ۱۴۰۳
نویسنده: ا. م. شیری
نویسنده: ا. م. شیری
نه به اعدام، نه به پایانی بی‌صدا و بی‌بازگشت!
همه ما که در بیرون این دیوارها زندگی می‌کنیم برای متوقف کردن این چرخه خشونت و نابرابری مسئولیت داریم و باید علیه آن اعتراض کنیم. سنگسار، اعدام یا هر مجازات...
۸ دی, ۱۴۰۳
نویسنده: گروه کار زنان سازمان فداییان خلق ایران( اکثریت)
نویسنده: گروه کار زنان سازمان فداییان خلق ایران( اکثریت)
روایت ترانه علیدوستی، از بازداشت تا ممنوعیت از پرواز!
پدیده ممنوعیت از پرواز در غرب موردی آشناست و عمدتا بعد از عملیات القاعده در سال ۲۰۰۱ به سپهر عمومی راه یافت. بویژه در ایالات متحده لیست هایی بوجود آمد...
۸ دی, ۱۴۰۳
نویسنده: سردبير ماه
نویسنده: سردبير ماه
آریایی بودن: افسانه یا واقعیت؟
مفهوم نژاد آریایی و ادعای برتری نژادی، هیچ‌گونه مبنای علمی ندارد. مطالعات ژنتیکی نشان داده‌اند که همه انسان‌ها از یک نیای مشترک برخوردارند و تفاوت‌های ژنتیکی میان گروه‌های انسانی بسیار...
۷ دی, ۱۴۰۳
نویسنده: بهروز ورزنده
نویسنده: بهروز ورزنده
سند سیاسی مصوّب کنگرهٔ بیستم سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) یک سازمان باورمند به سوسیالیسم دموکراتیک است که برای گذار از جمهوری اسلامی به جمهوری مبتنی بر دموکراسی، جدایی دین از حکومت، عدالت اجتماعی و...
۷ دی, ۱۴۰۳
نویسنده: کنگرهٔ بیستم سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
نویسنده: کنگرهٔ بیستم سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
پایان کنگرۀ بیستم سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
کنگرهٔ بیستم سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) روز چهارشنبه، ۲۸ آذر ۱۴۰۳ (۱۸ دسامبر ۲۰۲۴ میلادی) به پایان رسید. مشارکت وسیع و تأثیرگذار اعضای سازمان در روند کنگرهٔ بیستم سازمان،...
۷ دی, ۱۴۰۳
نویسنده: هیئت رئیسهٔ کنگرهٔ بیستم سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
نویسنده: هیئت رئیسهٔ کنگرهٔ بیستم سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
مسئولیت سلبریتی‌ها در فضای مجازی!
در قرن حاضر، رسانه‌ها بخش عمده‌ای از مدیریت افکار عمومی را عهده‌دار هستند و قدرت و توانمندی آن را با هر عامل و ابزار محرک دیگری نمی‌توان مقایسه کرد اما...
۷ دی, ۱۴۰۳
نویسنده: حسین مهراندیش
نویسنده: حسین مهراندیش
فریبرز صالحی

بیرق رنگین

پرشور می‌خندند. جوانی که فقط با لبانش نمی‌خندد، با چشمانش هم می‌خندد، با تمام خطوط چهره‌اش هم می‌خندد، انگار گل خندان قصه‌های خانم جان است که در گوشه حیاط زندان جان گرفته، فریبرز (صالحی) صدایش می‌کنند. از پشت روزن تمام وجودم چشم می‌شود وبراین حرکات زیبا و نرم خیره می‌ماند. گلِ خندان، آرزو می‌کنم روزن مرا بشناسی. می‌خواهم قصه پریچهرِ به زنجیر کشیده‌ات را برایت بگویم. حلقه رقصان پرشور ده دقیقه‌ای چنان دستها و بدن‌ها را حرکت می‌دهند که گویی در میانه جشنی به پایکوبی مشغولند. ده دقیقه باقی مانده را ...

کودکان بسیاری را به نام تو می‌خوانند، کودکانی که هنوز زاده نشده‌اند، کودکانی که مادر زمین آبستن آنهاست، زمین نام ترا بر آنها خواهد گذاشت، نام تو، نام او، نام شما، نام همه تان که اکنون هفته‌هاست، ماه‌هاست، سالهاست، قرن‌هاست ستاره شده‌اید و شب که فرو می‌افتد در گوشه‌گوشه آسمان شب گرفته پیداتان می شود و مردم از روی زمین می‌بینند که با سیاهی سر ستیز دارید. شب که می شود می‌خواهم تک‌تک‌تان را از آن بالا بچینم، و بر قلب آتش گرفته‌ام بنشانم، شاید اندکی آرام گیرد. می خواهم یک شب، یک ساعت، یک آن چراغ خانه‌مان را روشن کنید. بیایید بنشینید. هیچ هم که نگویید، تمام غصه‌های دلمان با یک لبخندتان محو می‌شوند. چقدر چشمانم را ببندم و در کوچه پس کوچه‌های خیال پرسه بزنم؟

 صدای کلنگ که گوشه‌ای از خاک باغچه را جابجا می‌کند مرا از جا بر می‌کند. نمی‌دانم کدام نیرو مرا از لوله نسبتا بلند شوفاژ بالا می‌کشاند و بر تاقچه کوچک روزنی کوچک که پنجره نام دارد می‌نشاند. از لابلای کرکره‌های نشسته برهم تماشایتان می کنم، بی آنکه شما بتوانید حتا چشمان مشتاقم را از آن سوی کرکره‌های رویهم غلتیده ببینید. شما، مردان سپید‌موی دو به دو گرداگرد حیاط می‌چرخید. پچپچه‌های‌تان را نمی‌شنوم. مثل مادربزرگم فقط قربان صدقه  قد و بالایتان می‌روم. حیاط نسبتا بزرگ است و زمان کوتاه. مگر در بیست دقیقه چند دور می‌شود چرخید؟ مگر در بیست دقیقه چندبار می‌شود درست روبروی روزنه‌هایی به نام پنجره قرار گرفت، آنهم برای چند؟ چندبار می شود دزدانه مشت‌های گره کرده را بالا آورد روبروی روزنه‌هایی که می دانید، و یا فقط حدس می زنید که چشمانی مشتاق نگاه‌تان می‌کنند. مگر در بیست دقیقه دزدانه انگشتان را به نشانه پیروزی بالا آورد برای چشمان عاشقی که هر روز بیست دقیقه، هزار و دویست ثانیه تنها از پشت روزنه‌هایی به نام پنجره، شما را، همه‌تان را یکجا در خود فرو می‌برند تا همه عمر بتوانند همچنان عاشق بمانند. و تازه از کجا معلوم که فقط نگاه‌های عاشقند که خیره نگاه‌تان می‌کنند؟ اما خطر می‌کنید. بخاطر همان یک جفت چشم عاشق هم که شده، هربار روبروی روزنه ها قرار می‌گیرید، لبخند می‌زنید، خم می‌شوید و با ملایمت گل سرخی را می‌بویید. مشت های گره کرده را دزدانه بالا می‌گیرید و تکان تکان می‌دهید.

چه زود هشدار پایان وقت هواخوری داده می‌شود. چشم‌هاتان را با چشم بند می‌پوشانید و رو به سوی دری می‌روید که به راهرویی دراز و نیمه تاریک می‌رسد. آخرین گام‌ها را که بر می‌دارید کسی از آن میان، سپیدمویی مشت‌ها را بالای سر گره می‌کند و دوبار تکان می‌دهد: بدرودی پرشور. چند دقیقه‌ای مبهوت آنهمه شور بر بالای روزن می‌نشینم. ناگهان  از درون همان راهروی بلند و نیمه تاریک جان‌های جوان رخ می‌نمایند. همه شان پرشور و خندان، انگار در بزرگ مدرسه‌ای باز شده و دسته پسران شلوغ و بی خبر از غم عالم به حیاط پای می‌گذارند، خنده‌هاشان  با تذکرها و فریادهای پیاپی نگهبان هم خاموش نمی‌شود.

درضلع شمال غربی حیاط پنج جوان دایره‌ وار حلقه می‌زنند، پرشور می‌خندند. جوانی که فقط با لبانش نمی‌خندد، با چشمانش هم می‌خندد، با تمام خطوط چهره‌اش هم می‌خندد، انگار گل خندان قصه‌های خانم جان است که در گوشه حیاط زندان جان گرفته، فریبرز (صالحی) صدایش می‌کنند.

از پشت روزن تمام وجودم چشم می‌شود وبراین حرکات زیبا و نرم خیره می‌ماند. گلِ خندان، آرزو می‌کنم روزن مرا بشناسی. می‌خواهم قصه پریچهرِ به زنجیر کشیده‌ات را برایت بگویم.

حلقه رقصان پرشور ده دقیقه‌ای چنان دستها و بدن‌ها را حرکت می‌دهند که گویی در میانه جشنی به پایکوبی مشغولند. ده دقیقه باقی مانده را دور حیاط می‌چرخند. دویدن مجاز است ولی توقف حتا به قدر یک لحظه ممنوع.

یک آن از کنار روزن من می‌گذرند، فریاد هم که بزنم در یک آن چه می‌توانم گفت؟ لیوان آبی با خود بر بالای روزن می‌برم. تلاش می‌کنم از لابلای کرکره‌های بهم چسبیده قطره‌هایی آب بیرون بریزم، به نشانه آنکه در پشت این روزن کسی را با آنها کاری است، دلی پرتپش به انتظار نشسته است. تلاشی بی حاصل. بیست دقیقه به پایان می‌رسد. صف جوانان به طرف دری که به راهروی دراز و نیمه تاریک گشوده می‌شود به راه می‌افتد. صدای خنده‌هاشان انگار از خیلی دوردست به گوش می‌رسد. چشم بندها را به چشمانشان می‌زنند. دستها بر شانه‌های نفر جلویی آخرین قدم‌ها را به طرف در بر می‌دارند. درست در آستانه در گلِ خندان دست‌هایش را درهم مشت کرده بالای سرش می‌گیرد و دوبار تکان می‌دهد، انگار حدس می‌زند از پس روزن یا روزن‌هایی چشمانی بدرقه‌شان می‌کنند، با صاحبان آن چشمان است که بدرود می‌گوید. سکوتی وهم‌انگیز بر حیاط سایه می‌اندازد. انگار سالهاست هیچ موجودی بر سنگفرش‌های آن نگذشته است. 

از قاب روزن پایین می‌پرم. شادی همه عالم یک جا از قلبم فوران می‌کند. سلولی که فقط با پنج قدم کوتاه می‌توانم به انتهای آن برسم وجودم را از هر سو در خود می‌فشارد. نمی دانم چند ساعت، چند صد بار پنج قدم رفته‌ام، پنج قدم بازگشته‌ام. اینجا برخلاف اتاق‌های بند، از خاموشی خبری نیست. در میان نور چراغ باید چشم ها را بست و به خواب رفت. امشب اما خواب با من سرآشتی ندارد. نوک مداد باریکی را از نهانگاهش بیرون می‌آورم، آن را میان دو انگشتم می‌گیرم، انگشت شصتم را بر آن می‌فشارم . قصه پریچهر را بر حاشیه‌های سفید باریکی که از صفحه آگهی‌ها بریده‌ام باز می‌نویسم.

پشت به در دراز می‌کشم. می‌دانم نگهبانان شب ها از دریچه کوچکی که بر بالای در قرار دارد همه سلول‌ها را می‌پایند. پشت به در دراز می‌کشم. بی حرکت. مانند کسی که به خوابی عمیق فرو رفته است. انگشتانم مغزی مداد را در خود می فشارد وحکایت‌ها در حاشیه باریک جان می گیرند. قصه امشب که پایان می‌گیرد، روزنامه را لوله می‌کنم. جای محکم ومطمئنی قرارش می‌دهم تا اگر بهر دلیلی مجبور به ترک سلول شدم از هجوم گشت در امان بماند.

ادامه دارد..

قابل ذکر است که این خاطره قبلا درتاریخ چهارشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۹برابر با ۱۲ اوت ۲۰۲۰ در سایت عصر نو چاپ شده، ولی بدلیل موضوعیت کشتارهای سال ۶۷، آن را با کمی ادیت برای نشریه کار آنلاین فرستادم تا باز نشر شود. 

نیلوفر جوان

تاریخ انتشار : ۱۳ شهریور, ۱۴۰۲ ۳:۱۳ ق٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

به پیشواز شب چلّه – پایداری در پیروزی نور و آزادی بر ظلمت و استبداد!

هیئت سیاسی – اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) از این که نخستین پیام خود پس از انتخابش را هم زمان با شب یلدا، پایان جان‌سختی شب و جشن آغاز بازگشت نور بر زندگی و طبیعت راهی خانه‌های هم‌میهنان خود می‌نماید، خرسند است. ما این هم‌زمانی امیدآفرین را ادامهٔ  راهی می‌دانیم که دیری‌‌است در همراهی با مردم سرزمین‌مان در پیکار دیرینه‌شان با شب و ظلمت و در پیوند با آزادی و نور، برگزیده‌ایم.

ادامه »
سرمقاله

عفریت شوم جنگ را متوقف کنیم! دست در دست هم ندای صلح سردهیم!

مردم ایران تنها به دنبال صلح و تعامل و هم‌زیستی مسالمت‌آمیز با تمام کشورهای جهان‌اند. انتظار مردم ما در وهلۀ اول از جمهوری اسلامی است که پای ایران را به جنگی نابرابر و شوم نکشاند مردم ما و مردم جنگ‌زده و بحران زدۀ منطقه، به ویژه غزه و لبنان، از سازمان ملل متحد نیز انتظار دارند که همۀ توان و امکاناتش را برای متوقف کردن اسراییل در تداوم و تعمق جنگ و در اولین مرحله برقراری فوری آتش‌بس به کار گیرد.

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

دادگاه لاهه حکم بازداشت نتانیاهو، نخست‌وزیر؛ و گالانت وزیردفاع سابق اسرائیل را صادر کرد

دادگاه (لاهه) دلایل کافی برای این باور دارد که نتانیاهو و گالانت «عمداً و آگاهانه مردم غیرنظامی در نوار غزه را از اقلام ضروری برای بقای خود از جمله غذا، آب، دارو و تجهیزات پزشکی و همچنین سوخت و برق محروم کرده‌اند».

مطالعه »
یادداشت

نه به اعدام، نه به پایانی بی‌صدا و بی‌بازگشت!

همه ما که در بیرون این دیوارها زندگی می‌کنیم برای متوقف کردن این چرخه خشونت و نابرابری مسئولیت داریم و باید علیه آن اعتراض کنیم. سنگسار، اعدام یا هر مجازات غیرانسانی دیگر صرف نظر از نوع اتهام یا انگیزه و اعتقاد محکومان، چیزی جز نابودی و ظلم نیست و باید برای همیشه از دستگاه قضایی حذف شود.  نه به اعدام، نباید فقط شعاری باشد، بلکه باید به منشوری تبدیل شود که کرامت انسانی و حقوق برابر را برای همه، فارغ از جنسیت و جایگاه اجتماعی، به رسمیت بشناسد.

مطالعه »
بیانیه ها

به پیشواز شب چلّه – پایداری در پیروزی نور و آزادی بر ظلمت و استبداد!

هیئت سیاسی – اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) از این که نخستین پیام خود پس از انتخابش را هم زمان با شب یلدا، پایان جان‌سختی شب و جشن آغاز بازگشت نور بر زندگی و طبیعت راهی خانه‌های هم‌میهنان خود می‌نماید، خرسند است. ما این هم‌زمانی امیدآفرین را ادامهٔ  راهی می‌دانیم که دیری‌‌است در همراهی با مردم سرزمین‌مان در پیکار دیرینه‌شان با شب و ظلمت و در پیوند با آزادی و نور، برگزیده‌ایم.

مطالعه »
پيام ها
برنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

قاتل و مقتولِ مقصر قتل خود!

نه به اعدام، نه به پایانی بی‌صدا و بی‌بازگشت!

روایت ترانه علیدوستی، از بازداشت تا ممنوعیت از پرواز!

آریایی بودن: افسانه یا واقعیت؟

سند سیاسی مصوّب کنگرهٔ بیستم سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)

پایان کنگرۀ بیستم سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)