چهارشنبه ۱۳ تیر ۱۴۰۳ - ۱۲:۰۲

چهارشنبه ۱۳ تیر ۱۴۰۳ - ۱۲:۰۲

جلیلی نمایندۀ جبهۀ پایداری و هستۀ سخت قدرت است!
سعید جلیلی، نامزد مورد حمایت جبههٔ پایداری، با پیشینۀ وابستگی فکری و تشکیلاتی به انجمن حجتیه، از چهره‌های متحجر و تاریک‌اندیش جمهوری اسلامی‌ و نماد ایستایی در برابر مطالبات بر...
۱۳ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: هیئت سیاسی - اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
نویسنده: هیئت سیاسی - اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
رأی معترضان و عدم افزایش مشروعیت!
یادمان باشد که هرچه جامعه ضعیف‌تر شود، از فرصت‌ها و شانس‌هایی که در مسیر بهبود، تغییروتحول  پیش خواهد آمد، کمتر می‌توانیم استفاده کنیم و شانس‌های آینده ایران را از دست...
۱۳ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: کیوان صمیمی
نویسنده: کیوان صمیمی
انتخاب ایران آزادی و تجدد و دموکراسی است!
نیروی تجدد و دموکراسی یک قرن است که ایران مال همه‌ی ایرانیان است شعار اوست. اکنون نیروهای وسیعی از جنبش اسلامی نیز به همین نگاه پیوسته اند. در پهنه‌ی سیاست...
۱۳ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: امیر ممبینی
نویسنده: امیر ممبینی
جزئیات کشته شدن راضيهٔ رحمانی دختر ۲۴ سالهٔ لر با شلیک مأمور نیروی انتظامی!
سوم تیر ماه جاری رسانه‌ها نوشتند که دختری جوان به نام «راضیهٔ رحمانی» اهل روستای گویژه در شهرستان نورآباد استان لرستان با شلیک یکی از مأموران نیروی انتظامی جان باخت....
۱۳ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: بهاره شبانکارئیان
نویسنده: بهاره شبانکارئیان
بیانیه نهضت آزادی ایران: رأی اعتراضی در گام دوم برای دکتر پزشکیان!
نهضت آزادی ایران در ادامه راهبردی که در مرحله اول در پیش گرفت، اتحاد ملت و تجمیع همه معترضان در مرحله دوم انتخابات را برای مقابله با مخالفان آزادی و...
۱۳ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: نهضت آزادی ایران
نویسنده: نهضت آزادی ایران
انتخابات مهندسی شده، راه يا بی‌راهه؟
    خانم وسمقی در ارتباط با انتخابات ریاست حمهوری در ایران تحلیلی داشته است. خانم وسمقی، زین میان؛ بر این باور است که اصلاح‌طلبان، اگر گمان می‌کنند که حکومت...
۱۲ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: صدیقه وسمقی
نویسنده: صدیقه وسمقی
جرون
جرون، ای سیلی خورده ی زمان، ای معامله های پشت پرده ی آن زمان، ای تاریخ دیروز و امروز من، از رنگ و شرنگ، تا کیسه های زر ...
۱۲ تیر, ۱۴۰۳
نویسنده: کاوه داد
نویسنده: کاوه داد
فریبرز صالحی

بیرق رنگین

پرشور می‌خندند. جوانی که فقط با لبانش نمی‌خندد، با چشمانش هم می‌خندد، با تمام خطوط چهره‌اش هم می‌خندد، انگار گل خندان قصه‌های خانم جان است که در گوشه حیاط زندان جان گرفته، فریبرز (صالحی) صدایش می‌کنند. از پشت روزن تمام وجودم چشم می‌شود وبراین حرکات زیبا و نرم خیره می‌ماند. گلِ خندان، آرزو می‌کنم روزن مرا بشناسی. می‌خواهم قصه پریچهرِ به زنجیر کشیده‌ات را برایت بگویم. حلقه رقصان پرشور ده دقیقه‌ای چنان دستها و بدن‌ها را حرکت می‌دهند که گویی در میانه جشنی به پایکوبی مشغولند. ده دقیقه باقی مانده را ...

کودکان بسیاری را به نام تو می‌خوانند، کودکانی که هنوز زاده نشده‌اند، کودکانی که مادر زمین آبستن آنهاست، زمین نام ترا بر آنها خواهد گذاشت، نام تو، نام او، نام شما، نام همه تان که اکنون هفته‌هاست، ماه‌هاست، سالهاست، قرن‌هاست ستاره شده‌اید و شب که فرو می‌افتد در گوشه‌گوشه آسمان شب گرفته پیداتان می شود و مردم از روی زمین می‌بینند که با سیاهی سر ستیز دارید. شب که می شود می‌خواهم تک‌تک‌تان را از آن بالا بچینم، و بر قلب آتش گرفته‌ام بنشانم، شاید اندکی آرام گیرد. می خواهم یک شب، یک ساعت، یک آن چراغ خانه‌مان را روشن کنید. بیایید بنشینید. هیچ هم که نگویید، تمام غصه‌های دلمان با یک لبخندتان محو می‌شوند. چقدر چشمانم را ببندم و در کوچه پس کوچه‌های خیال پرسه بزنم؟

 صدای کلنگ که گوشه‌ای از خاک باغچه را جابجا می‌کند مرا از جا بر می‌کند. نمی‌دانم کدام نیرو مرا از لوله نسبتا بلند شوفاژ بالا می‌کشاند و بر تاقچه کوچک روزنی کوچک که پنجره نام دارد می‌نشاند. از لابلای کرکره‌های نشسته برهم تماشایتان می کنم، بی آنکه شما بتوانید حتا چشمان مشتاقم را از آن سوی کرکره‌های رویهم غلتیده ببینید. شما، مردان سپید‌موی دو به دو گرداگرد حیاط می‌چرخید. پچپچه‌های‌تان را نمی‌شنوم. مثل مادربزرگم فقط قربان صدقه  قد و بالایتان می‌روم. حیاط نسبتا بزرگ است و زمان کوتاه. مگر در بیست دقیقه چند دور می‌شود چرخید؟ مگر در بیست دقیقه چندبار می‌شود درست روبروی روزنه‌هایی به نام پنجره قرار گرفت، آنهم برای چند؟ چندبار می شود دزدانه مشت‌های گره کرده را بالا آورد روبروی روزنه‌هایی که می دانید، و یا فقط حدس می زنید که چشمانی مشتاق نگاه‌تان می‌کنند. مگر در بیست دقیقه دزدانه انگشتان را به نشانه پیروزی بالا آورد برای چشمان عاشقی که هر روز بیست دقیقه، هزار و دویست ثانیه تنها از پشت روزنه‌هایی به نام پنجره، شما را، همه‌تان را یکجا در خود فرو می‌برند تا همه عمر بتوانند همچنان عاشق بمانند. و تازه از کجا معلوم که فقط نگاه‌های عاشقند که خیره نگاه‌تان می‌کنند؟ اما خطر می‌کنید. بخاطر همان یک جفت چشم عاشق هم که شده، هربار روبروی روزنه ها قرار می‌گیرید، لبخند می‌زنید، خم می‌شوید و با ملایمت گل سرخی را می‌بویید. مشت های گره کرده را دزدانه بالا می‌گیرید و تکان تکان می‌دهید.

چه زود هشدار پایان وقت هواخوری داده می‌شود. چشم‌هاتان را با چشم بند می‌پوشانید و رو به سوی دری می‌روید که به راهرویی دراز و نیمه تاریک می‌رسد. آخرین گام‌ها را که بر می‌دارید کسی از آن میان، سپیدمویی مشت‌ها را بالای سر گره می‌کند و دوبار تکان می‌دهد: بدرودی پرشور. چند دقیقه‌ای مبهوت آنهمه شور بر بالای روزن می‌نشینم. ناگهان  از درون همان راهروی بلند و نیمه تاریک جان‌های جوان رخ می‌نمایند. همه شان پرشور و خندان، انگار در بزرگ مدرسه‌ای باز شده و دسته پسران شلوغ و بی خبر از غم عالم به حیاط پای می‌گذارند، خنده‌هاشان  با تذکرها و فریادهای پیاپی نگهبان هم خاموش نمی‌شود.

درضلع شمال غربی حیاط پنج جوان دایره‌ وار حلقه می‌زنند، پرشور می‌خندند. جوانی که فقط با لبانش نمی‌خندد، با چشمانش هم می‌خندد، با تمام خطوط چهره‌اش هم می‌خندد، انگار گل خندان قصه‌های خانم جان است که در گوشه حیاط زندان جان گرفته، فریبرز (صالحی) صدایش می‌کنند.

از پشت روزن تمام وجودم چشم می‌شود وبراین حرکات زیبا و نرم خیره می‌ماند. گلِ خندان، آرزو می‌کنم روزن مرا بشناسی. می‌خواهم قصه پریچهرِ به زنجیر کشیده‌ات را برایت بگویم.

حلقه رقصان پرشور ده دقیقه‌ای چنان دستها و بدن‌ها را حرکت می‌دهند که گویی در میانه جشنی به پایکوبی مشغولند. ده دقیقه باقی مانده را دور حیاط می‌چرخند. دویدن مجاز است ولی توقف حتا به قدر یک لحظه ممنوع.

یک آن از کنار روزن من می‌گذرند، فریاد هم که بزنم در یک آن چه می‌توانم گفت؟ لیوان آبی با خود بر بالای روزن می‌برم. تلاش می‌کنم از لابلای کرکره‌های بهم چسبیده قطره‌هایی آب بیرون بریزم، به نشانه آنکه در پشت این روزن کسی را با آنها کاری است، دلی پرتپش به انتظار نشسته است. تلاشی بی حاصل. بیست دقیقه به پایان می‌رسد. صف جوانان به طرف دری که به راهروی دراز و نیمه تاریک گشوده می‌شود به راه می‌افتد. صدای خنده‌هاشان انگار از خیلی دوردست به گوش می‌رسد. چشم بندها را به چشمانشان می‌زنند. دستها بر شانه‌های نفر جلویی آخرین قدم‌ها را به طرف در بر می‌دارند. درست در آستانه در گلِ خندان دست‌هایش را درهم مشت کرده بالای سرش می‌گیرد و دوبار تکان می‌دهد، انگار حدس می‌زند از پس روزن یا روزن‌هایی چشمانی بدرقه‌شان می‌کنند، با صاحبان آن چشمان است که بدرود می‌گوید. سکوتی وهم‌انگیز بر حیاط سایه می‌اندازد. انگار سالهاست هیچ موجودی بر سنگفرش‌های آن نگذشته است. 

از قاب روزن پایین می‌پرم. شادی همه عالم یک جا از قلبم فوران می‌کند. سلولی که فقط با پنج قدم کوتاه می‌توانم به انتهای آن برسم وجودم را از هر سو در خود می‌فشارد. نمی دانم چند ساعت، چند صد بار پنج قدم رفته‌ام، پنج قدم بازگشته‌ام. اینجا برخلاف اتاق‌های بند، از خاموشی خبری نیست. در میان نور چراغ باید چشم ها را بست و به خواب رفت. امشب اما خواب با من سرآشتی ندارد. نوک مداد باریکی را از نهانگاهش بیرون می‌آورم، آن را میان دو انگشتم می‌گیرم، انگشت شصتم را بر آن می‌فشارم . قصه پریچهر را بر حاشیه‌های سفید باریکی که از صفحه آگهی‌ها بریده‌ام باز می‌نویسم.

پشت به در دراز می‌کشم. می‌دانم نگهبانان شب ها از دریچه کوچکی که بر بالای در قرار دارد همه سلول‌ها را می‌پایند. پشت به در دراز می‌کشم. بی حرکت. مانند کسی که به خوابی عمیق فرو رفته است. انگشتانم مغزی مداد را در خود می فشارد وحکایت‌ها در حاشیه باریک جان می گیرند. قصه امشب که پایان می‌گیرد، روزنامه را لوله می‌کنم. جای محکم ومطمئنی قرارش می‌دهم تا اگر بهر دلیلی مجبور به ترک سلول شدم از هجوم گشت در امان بماند.

ادامه دارد..

قابل ذکر است که این خاطره قبلا درتاریخ چهارشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۹برابر با ۱۲ اوت ۲۰۲۰ در سایت عصر نو چاپ شده، ولی بدلیل موضوعیت کشتارهای سال ۶۷، آن را با کمی ادیت برای نشریه کار آنلاین فرستادم تا باز نشر شود. 

نیلوفر جوان

تاریخ انتشار : ۱۳ شهریور, ۱۴۰۲ ۳:۱۳ ق٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

بیانیه‌های هیئت‌ سیاسی‌ـ‌اجرایی

جلیلی نمایندۀ جبهۀ پایداری و هستۀ سخت قدرت است!

سعید جلیلی، نامزد مورد حمایت جبههٔ پایداری، با پیشینۀ وابستگی فکری و تشکیلاتی به انجمن حجتیه، از چهره‌های متحجر و تاریک‌اندیش جمهوری اسلامی‌ و نماد ایستایی در برابر مطالبات بر حق مردم برای تغییر و تحول اساسی است. او با دشمن‌تراشی کورکورانهٔ خود از عوامل مهم عدم حصول توافق بین‌المللی در راستای تأمین منافع مردم و مصالح میهن ما بود. جلیلی فردی از هستهٔ سخت قدرت و ادامه‌دهندۀ حتی افراطی‌تر دولت رئیسی است. راهبرد او در انتخابات تکیه بر تشکیلات پایداری و سوءاستفادۀ آشکار از امکانات دولتی است.

ادامه »
سرمقاله

روز جهانی کارگر بر همۀ کارگران، مزد‌بگیران و زحمتکشان مبارک باد!

در یک سالی که گذشت شرایط سخت زندگی کارگران و مزدبگیران ایران سخت‌تر شد. علاوه بر پیامدهای موقتی کردن هر چه بیشتر مشاغل که منجر به فقر هر چه بیشتر طبقۀ کارگر شده، بالا رفتن نرخ تورم ارزش دستمزد کارگران و قدرت خرید آنان را بسیار ناچیز کرده است. در این شرایط، امنیت شغلی و ایمنی کارگران در محل‌های کارشان نیز در معرض خطر دائمی است. بر بستر چنین شرایطی نیروهای کار در سراسر کشور مرتب دست به تظاهرات و تجمع‌های اعتراضی می‌زنند. در چنین شرایطی اتحاد و همبستگی نیروهای کار با جامعۀ مدنی و دیگر زحمتکشان و تقویت تشکل های مستقل کارگری تنها راه رهایی مزدبگیران است …

مطالعه »
سخن روز و مرور اخبارهفته

هفته‌ای که گذشت، دوم تا هشتم تیرماه

رهبر حکومت تاب نیاورد گاه که کارگزاران خود را نامرغوب دید. خود بر صحنه آمد و خواستار مشارکت حداکثری شد و فتوا داد که نباید با کسانی که “ذره‌ای با انقلاب و امام و نظام اسلامی زاویه دارند” همکاری کرد. به‌زبان دیگر نباید به کسانی که ممکن است نفر دوم حکومت شوند و در سر خیال همکاری با ناانقلابین دارند، رای داد. اشاره‌ای سرراست به آن تنها نامزدی که از تعامل با جهان می‌گوید.

مطالعه »
یادداشت
بیانیه ها

جلیلی نمایندۀ جبهۀ پایداری و هستۀ سخت قدرت است!

سعید جلیلی، نامزد مورد حمایت جبههٔ پایداری، با پیشینۀ وابستگی فکری و تشکیلاتی به انجمن حجتیه، از چهره‌های متحجر و تاریک‌اندیش جمهوری اسلامی‌ و نماد ایستایی در برابر مطالبات بر حق مردم برای تغییر و تحول اساسی است. او با دشمن‌تراشی کورکورانهٔ خود از عوامل مهم عدم حصول توافق بین‌المللی در راستای تأمین منافع مردم و مصالح میهن ما بود. جلیلی فردی از هستهٔ سخت قدرت و ادامه‌دهندۀ حتی افراطی‌تر دولت رئیسی است. راهبرد او در انتخابات تکیه بر تشکیلات پایداری و سوءاستفادۀ آشکار از امکانات دولتی است.

مطالعه »
پيام ها

بدرود رفیق البرز!

رفیق البرز شخصیتی آرام، فروتن و کم‌توقع داشت. بی‌ادعایی، رفتار اعتمادآفرین و لبخند ملایم‌اش آرام‌بخش جمع رفقای‌اش بود. فقدان این انسان نازنین، این رفیق باورمند، این رفیق به‌معنای واقعی رفیق، دردناک است و خسران بزرگی است برای سازمان‌مان، سازمان البرز و ما!

مطالعه »
بیانیه ها

جلیلی نمایندۀ جبهۀ پایداری و هستۀ سخت قدرت است!

سعید جلیلی، نامزد مورد حمایت جبههٔ پایداری، با پیشینۀ وابستگی فکری و تشکیلاتی به انجمن حجتیه، از چهره‌های متحجر و تاریک‌اندیش جمهوری اسلامی‌ و نماد ایستایی در برابر مطالبات بر حق مردم برای تغییر و تحول اساسی است. او با دشمن‌تراشی کورکورانهٔ خود از عوامل مهم عدم حصول توافق بین‌المللی در راستای تأمین منافع مردم و مصالح میهن ما بود. جلیلی فردی از هستهٔ سخت قدرت و ادامه‌دهندۀ حتی افراطی‌تر دولت رئیسی است. راهبرد او در انتخابات تکیه بر تشکیلات پایداری و سوءاستفادۀ آشکار از امکانات دولتی است.

مطالعه »
برنامه و اساسنامه
برنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
اساسنامه
اساسنامه سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)
بولتن کارگری
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

جلیلی نمایندۀ جبهۀ پایداری و هستۀ سخت قدرت است!

رأی معترضان و عدم افزایش مشروعیت!

انتخاب ایران آزادی و تجدد و دموکراسی است!

جزئیات کشته شدن راضیهٔ رحمانی دختر ۲۴ سالهٔ لر با شلیک مأمور نیروی انتظامی!

بیانیه نهضت آزادی ایران: رأی اعتراضی در گام دوم برای دکتر پزشکیان!

انتخابات مهندسی شده، راه یا بی‌راهه؟