مراد طاهباز یکی از ایرانیان دارای تابعیت آمریکایی است که پس از نزدیک به پنج سال حبس به تازگی از زندان مخوف اوین آزاد شده است.
مراد سالها قبل از دستگیری در ژانویه ۲۰۱۸،– به اتکای کمکهای زیادی از پول خود، درخواست کمکهای مالی از دوستان و استفاده از نفوذ قابل توجه خود در ایران و خارج از کشور، فعالانه درگیر وضعیت چالشبرانگیز حفاظت از حیات وحش ایران بود. او نیروی اصلی بنیاد حیات وحش ایرانی و بنیاد میراث حیات وحش ایرانی (PWF) مستقر در ایران بود.
از سال ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۷، من به عنوان مشاور PWF به مراد و سازمانهای غیردولتی او کمک میکردم. من همچنین توانستم به تبادل اطلاعات علمی در زمینه حیات وحش بین ایالات متحده و ایران کمک کنم و به طور گسترده به داخل ایران سفر داشته باشم، از مناطق حفاظت شده حیات وحش بازدید کنم و در ساختمان های نگهبانی ودیدبانی حیاط وحش و یا با دوستان و نزدیکانم اقامت کنم. به دلیل کار قبلی در ایران و ارتباطات خانوادگی با ایرانیان، رابطه خوبی با اداره محیط زیست داشتم و به این ترتیب توانستم با مجوز از آن آژانس به داخل ایران سفر کنم.
علیرغم این واقعیت که کار میهن دوستانه مراد سودمند برای محیط زیست در ایران بود و یا شاید به همین دلیل بود که جمهوری اسلامی ایران فعالیت های او را مشکوک می دانست. (در ایران امروز، تعداد بسیار کمی از مردم با فداکاری مبالغ هنگفتی به اهدافی مانند حفاظت از حیات وحش کمک می کنند.) هنگامی که در زندان بود، مراد به عنوان یک گروگان برای مقاصد تجاری برای جمهوری اسلامی ارزشمند شد – علیرغم اینکه از همان آغاز مشخص شد که از اتهامات جاسوسی بی گناه است.
از آنجایی که در سفرهایم در هتل اقامت نمیکردم و پاسپورتم در اختیار مقامات امنیتی نبود، جمهوری اسلامی ایران به این نتیجه رسید که باید جاسوس رابط مراد و سیا (CIA)باشم. (چرا یک آمریکایی از همه آن مناطق حفاظت شده بازدید می کند مگر اینکه پول زیادی به دست بیاورد، که واضح است که من پولدار نبودم. بنابراین، باید جاسوس می بودم.)
من خوش شانس بودم که پس از شرکت در کنفرانسی در ایران در سال ۲۰۱۷ توانستم کشور را ترک کنم، در این مدت توسط یکی از بسیاری از آژانس های رسانه ای جمهوری اسلامی ایران بازجویی شدم. اما پس از اینکه به عنوان جاسوس شناخته شدم، نتوانستم به ایران برگردم و دوستان ایرانی ام از برقراری ارتباط با من می ترسیدند.
در نگاهی به گذشته، هم مراد و هم من باید متوجه میشدیم که یک جمهوری اسلامی پارانوئید نمیفهمد که ما واقعاً در تلاش برای کمک به وضعیت چالشبرانگیز حفاظت از حیات وحش ایران بودیم – بنابراین باید محتاط میبودیم که فعالیتهای ما خود و دیگران (دوستان، همکاران و خانواده مان) را به خطر میاندازد.
نکته مهم آنست که در گردشگری و توریسم با گردشگران خارجی در ایران برخورد بسیار خوبی می شود، از مهمان نوازی عالی مردم ایران لذت می برند و گرفتن ویزا و سفر به ایران نیز به راحتی انجام می شود.
اگر از این تجربیات می توان درسی گرفت. امیدواریم آن باشد که دیگران عاقل تر عمل کنند.
«این یادداشت با اجازه نویسنده برای نخستین بار منتشر شده است.»
***
دیوید لیلین در واشنگتن دی سی، در یک محیط بین المللی بزرگ شد. از این نظر، ایران بخش بزرگی از زندگی او را تشکیل داده است. تقریبا از زمانی که پدرش، یک وکیل دعاوی بینالمللی، در پرونده مربوط به آذربایجان علیه روسیه در سال ۱۹۴۶ در شورای امنیت سازمان ملل متحد ایران را نمایندگی کرده این رابطه برقرار بوده است. دیوید در بازه زمانی ۱۹۵۹ تا ۱۹۷۹ به مدت ۱۵ سال در تجارت خصوصی در ایران فعالیت می کرد. از آن زمان تاکنون به فعالیت در زمینه حفاظت از حیات وحش در ایران و تبادل اطلاعات در همین زمینه بین ایران و آمریکا ادامه داده است. او بعد از انقلاب نیز در صورت امکان مکررا اقامت های طولانی مدت در ایران انجام می دهد. خواهر او، لوئیز فیروز، نیز به دلیل فعالیت در پرورش و احیای گونه های نادر اسب نژاد ترکمن و کاسپین در شمال ایران شهرت زیادی داشت. دیوید علاوه بر اعضای خانواده ایرانی خود، دایره وسیعی از دوستان و آشنایان در ایران دارد. وی در کارهای بشردوستانه و گفتمان بینالمذاهب فعالیت دارد.