ترجمۀ حماد شیبانی
”ایکاش بچه ها هرگز نمی مردند. کاش آنها را، بطور موقت، به آسمان ببرند و در پایان جنگ، سالم و سلامت به خانه بازگردند و وقتی پدر و مادرشگفت زده و با هیجان می پرسند “کجا بودی؟” بگویند: “داشتیم با ابرها بازی می کردیم.” – غسان کنفانی
یک لحظه به آنچه که برای شهروندان فلسطینی در این کشور اتفاق می افتد نگاه کنید. پشت پردۀ وحشت در جنوب، آزار و اذیت بیسابقه و ترسناکی علیه آنها در جریان است؛ اعزام گروه ضربت “پیشگیری” و بازداشتهای بی رویه . پلیس دسته دسته شهروندان عرب را بخاطر بی اهمیت ترین اظهارات مورد یورش قرار می دهد و یا برای نشر ساده ترین اظهار نظر در فضای مجازی دستگیر می کند. آزارهائی در این حد را قبلاً ندیده ایم. دیروز، پلیس خانم “دَلال ابو امنه”، یکی از محبوب ترین خوانندگان فلسطینی را در پی شکایت یک مزدور این رژیم حقیر دستگیر کرد. بسیاری از مراکز و دفاتر انجمن مدنی ما از ترس تعدی افراد “آتش به اختیار” کار خود را تعطیل کرده و برخی دیگر در حال حاضر به دلیل ترسی بسیار ملموس و قابل درک سکوت کرده اند.
یکی از فعالان انجمن مدنی فلسطینی از من خواست که سخنان او را با امضای ناشناس منتشر کنم. این روزها حتی بیان چیزهای انسانی ساده ای مثل این که بگویند، شما یک شهروند فلسطینی در اسرائیل هستید ترسناک است. در یک کلام همۀ حرف من این است:
”من دنبال پیروزی نیستم – من فقط می خواهم زندگی کنم”
من از نشستن جلوی کامپیوتر و نوشتن این نامه به خود می بالم. در واقع، من دیشب در تختخوابم خوابیدم و صبح یک صبحانۀ خوب و کامل خوردم. مهم این است که هنوز هم می توانم در خیابان راه بروم بدون ترس از اینکه یک هواپیما محله را بمباران کند و تمام دنیای من در یک لحظه نابود شود. فکر کردن به این واقعیت که خانوادۀ من بعد از سفری کوتاه، سالم است، خوشایند است.
تحمل شیوۀ رسانه ها و شبکه های اجتماعی برای من بسیار سخت است، سخت است که تنها از نفرت و خشم بشنوم. من رنج و اندوه شما را می بینم، می فهمم و احساس می کنم، و من در این احساس تنها نیستم. احتمالاً این را در رسانه ها به شما نخواهند گفت. اعراب ساکن اسرائیل اینبار اعتراض نکردند و به خیابانها نیامدند حتی، پس از آن که اسرائیل تمام محله های غزه را بمباران کرد و بیش از ۲۰۰۰ نفر، اعم از زن و بچه را کشت. آری برغم تمام قدرت نمائیهای وحشتناک و بیسابقه ای که هنوز هم در غزه جاری است.
اکثر فلسطینیها در اسرائیل درک می کنند که کشتن شهروندان در جنوب نفرت انگیز و اشتباه بود و هیچ نیازی به توضیح یا متقاعد کردن آنها از سوی کسی نیست. نیازی به توصیه های مذهبی یا فهم قوانین بین المللی نیست – کشتار در جنوب غزه نه اخلاقی بود و نه انسانی. به همین سادگی. کسی که دم از مخالفت با آسیب رساندن به شهروندان فلسطینی می زند، قطعا نمی تواند بیاید و شهروندان اسرائیلی را بکشد تا طرف دیگر نیز طعم آسیب را بچشد، فقط برای اینکه او بتواند برای یک لحظه اسرائیلیها را در موقعیتی مشابه قرار دهد. کسانی که از کشتار خانواده های اسرائیلی در جنوب شوکه شده اند، به سختی می توانند در مورد کشتار کل افراد خانواده های زیادی در غزه اظهار همدلی کنند (بیش از ۵۰ خانواده و قطعاً اینک که شما این نامه را می خوانید بیش از ۵۰ خانواده). بسیاری از آنها ممکن است هرگز نتوانند از این وحشت و بهت زدگی نجات یابند. این قابل درک است با اینهمه تو (با کشتار مردم در غزه) با این اقدامت عدالت را اجرا نکرده ای؛ بی قانونی، بی منطقی و ازهم گسیختگی را نشان داده ای.
بیش از ۷۰۰ کودک در غزه، (تا زمان انتشار این نامه)، در طول یک هفته، درجریان بمبارانهای وحشتناک، در تاریکی، بدون هشدار قبلی جهت ترک خانه ها توسط شهروندان غیرنظامی و با بی عدالتی کامل کشته شده اند. اجسادی از نوزادان وجود دارد که قبل از دفن باید تکه های بدنشان به هم چسبانده شود، اجسادی که نه برای جمع آوریشان فرصتی هست و نه مکانی برای دفنشان.
پزشکان و امدادگرانی که این صحنه های خوفناک و این وحشت جهنمی را لمس و زندگی کرده اند با چشمان تهی و ترس خورده بسختی دربارۀ شرایط صحبت می کنند. بنابراین درست است، شنیدن یک آژیر خطر و سپس بوم… صدای انفجار… ترسناک است. لااقل در اسرائیل این شانس وجود دارد که پیش از شنیدن صدا و وقوع انفجار آژیرهای خطر بصدا در می آیند. برعکس در آنسو هیچ آژیر و وسیلۀ هشداردهنده ای در کار نیست، و جایی هم برای پناه گرفتن وجود ندارد.
مردم در اینجا اغلب عادت کرده اند که انسانهای طرف دیگر را نبینند. با این وصف باید دانست که بیشتر کسانی که این روزها در غزه کشته می شوند شهروندانی هستند که هیچ ارتباطی با عملیات در جنوب یا سازمان حماس ندارند. آنها اغلب مردمان عادی و ساده ای هستند، از گوشت و خون. هر کدام یک نام و یک داستان پشتشان وجود دارد و هرکدام از این داستانها شامل روایتهای هولناک است. ابعاد تخریب و مرگ در غزه غیرقابل تصور است. و من تعجب می کنم، چگونه می خواهید این تخریب را برای نسلهای آینده توضیح دهید؟ وقتی از شما بپرسند که چگونه دست به این کارها زدید؟ به آنها چه می گویید؟ به این سؤالها چه جوابی می دهید که چرا به این همه شرارت اقدام کردید؟ بچه ها را هم کشتید؟
آلمانیها، حتی پس از چند نسل، نمی توانند یک “خطای” شرم آور خود را توضیح دهند و داغ آن مقطع تاریخی را پاک کنند. آری، چیزی برای مقایسه وجود دارد و باید از آن شرمنده باشیم، اما گویا بیشتر مفسران رادیو و تلویزیون می خواهند انتقام بگیرند. آنها، حتی بدون پلک زدن، در مورد “حیوانات انسانی” صحبت می کنند که باید نابود شوند. حتی شنیدن آن هم قلبم را می فشارد؛ سنگدلی و نابینائی در قبال مردم در آنطرف دیوار، در مقابل زندگیشان، در برابر دردشان.
تمام اعمال وحشتناکی که این روزها شاهد آن هستیم به انسانیت ما آسیب می رساند، به نظر می رسد که همۀ ما در مدتی کمتر از دو هفته، انسان بودنمان خدشه دارشده و کسری از انسانیت خود را از دست داده ایم. اصلاً مهم نیست که چه کسی آنرا آغاز کرده و چه کسی بر حق است. بنابراین، دقیقاً اکنون، ورای اینهمه مرگ دلخراش و داغهائی که وجودمان را در خود گرفته، زمان پافشاری بر انسانیت ما و شما است، وقت تأکید روی اهمیت و قداست زندگی انسانها است در هر کجای این خاک که وجود دارند. درست همین حالا، زمان انتخاب زندگی است، نه جنگ. صلح را انتخاب کنید، نه انتقام را. تنها این کار می تواند چرخۀ خشونت را متوقف کند.
من اصرار دارم که نا امید نشوم و می خواهم باور کنم که آدمهای زیادی در اسرائیل هستند که می دانند و احساس می کنند که این وضع اشتباه است. اینکه مردم نباید به این شکل وحشتناک کشته شوند. هستند کسانی که باور دارند فلسطینی ها هم باید در آغوش خانواده هایشان، در عشق، امنیت و صلح زندگی کنند.
واقعیت آن است که، برخی از دوستان فلسطینی به من می گویند که این صحبتها بی فایده است، واقعیت همین است که می بینی. اما در این مرحله من اهمیتی برای این حرفها قائل نیستم، فقط می خواهم که این کابوس تمام شود. دیگر کسی کشته نشود. بس است! به اندازۀ کافی آدم کشته شده است. این کشتار روح و زندگی را مسموم می کند . اگر ما نخواهیم، ماشین مرگ و شر هرگز بخودی خود متوقف نخواهد شد.
من از همۀ مادران در اسرائیل می خواهم که اعزام فرزندانشان را برای جبهۀ جنگ در غزه متوقف کنند. من در اینجا از زنان فلسطینی و یهودی می خواهم که صدای رسای انسانی را در میان این دیوانگی بلند کنند و بگویند که “ما خواهان زندگی هستیم، نه پیروزی”. من از همۀ مردان می خواهم که به پدران غزه فکر کنند که قادر نیستند از خانواده هایشان محافظت کنند و اینروزها نمی توانند هیچ قولی به آنها بدهند. به ناتوانی مردم عادی در برابر این ماشین شیطانی بزرگ فکر کنید. لطفاً با آن همکاری نکنید. دست از نابودی و کشتار بردارید، دست به نابودی مردم غزه نزنید.
اگر می خواهید در صلح زندگی کنید، اگر واقعاً صلح می خواهید، اکنون زمان سخن گفتن است. وقت آن است که کاری انجام دهیم. وقت آن است که انسانها را در طرف دیگر هم ببینیم.
بقول غسان کنفانی: ”ایکاش بچه ها هرگز نمی مردند. کاش آنها را، بطور موقت، به آسمان ببرند تا در پایان جنگ، سالم و سلامت به خانه بازگردند و وقتی پدر و مادر، گیج و حیران می پرسند “کجا بودی؟” بگویند: “داشتیم با ابرها بازی می کردیم.”
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*اورلی (مژگان) نوی، روزنامه نگار اسرائیلی ایرانی تبار است.