اوتلیتاریسم یا فایده گرایی،- از آغاز سرمایه داری و لیبرالیسم.
جریان فکری “اوتلیتاریسم” یا فایده گرایی، موضعی است اخلاقی که صحت یک عمل را مطابق مفید بودن آن می سنجد و قضاوت میکند. آن واژه ایست لاتین که نخستین بار در قرون ۱۸-۱۷ میلادی در کشورهای انگلیس زبان وارد پروسه اقتصاد شد و به معنی مفید بودن و فایده رساندن است. نمایندگان این مکتب در آغاز رشد بورژوازی و جنبش لیبرالیسم، دو انگلیسی بنامهای: جرمی بنتام و استوارت میل بودند. مکتب فایده گرایی یا اوتلیتاریسم، نوعی کوشش و بازی در مکتب سعادت گرایی مدرن است و بر این باور بود که بینش های اخلاقی و عملگرا، دارای اهداف و انگیزههای فایده گرایی فردی یا جمعی هستند. این مکتب در اغاز نقش مثبتی در اخلاق و رفتار و اقتصاد جامعه طبقاتی زمان خود داشت و به افشای ماهیت فریبکارانه فرهنگ فئودالیستی و مذهبی مسیحی پیرامون رفتار و کوشش فایده گرایانه داشت.
جریان فایده گرایی در آغاز در راستای منافع بورژوازی نوپا بود چون در چهارچوب مالکیت خصوصی و علایق و منافع کاپیتالیستی فعال شد. ریشه آن به فرانس باکون میرسد ولی توسط بنتام و میل سیستماتیک گردید. مکتب اوتلیتاریسم ضرر و آسیب های جنبی به اقشار و گروههای دیگر را می پذیرد و حتی گاهی آنرا تشویق میکند. اوتلیتاریسم بعد ها کوشید از طریق ادعای اصل عدالت خواهی، آنرا انسانی کند؛ که در این پروسه انواع دیگری از آن بوجود آمد؛ مثلا فایده گرایی قانونی، مقررات ثبت شده ای را می پذیرد. سوسیالیستها آنرا هدف اعمال اخلاقی میدانند که خواهان فایده برای خود و سپس برای دیگران است. فایده گرایی شاخه ای از فلسفه اخلاق در مکتب لیبرالیسم است. مارکس میگفت خیلی احمقانه است اگر رابطه انسانها متکی به رابطه مفید بودن و استفاده کردن باشد؛ چون آن آبستراکی صوری متافیزیکی است و در جامعه بورژوازی و طبقاتی در خدمت ابزاری پول صوری و ابستراکت است.
در انقلاب بورژوازی انگلیس که قشر نوپای سرمایه دار به قدرت سیاسی دست یافت، تئوری فایده گرایی توسط هابس و لاک نخستین بار مطرح گردید. فیزیوکراتها در علم اقتصاد خود، تئوری فایده گرایی را بشکل سیستماتیک خلاصه نموده و مورد استفاده قرار دادند. مارکس در اقتصاد سیاسی بورژوازی محدودیت های تئوری اوتیلیتاریسم را شناخت؛ گرچه پیش از او بنتام آنرا تا مرز غیرقابل تحملی به لیبرالها توصیه نموده بود. هگل نیز در کتاب فنومنولوگی روح؛ در فصل “نبرد روشنگری با خرافات” جریان اوتلیتاریسم را آخرین دست آورد جنبش روشنگری نامیده بود. در انقلاب فرانسه در میان نویسندگان دائرت المعارفی عصر روشنگری ۲ اندیشمند بنامهای هلویتوس و هولباخ به ایده آلیزه نمودن تئوری فایده گرایی پرداختند که مورد استفاده بورژوازی در حال رشد پیش از انقلاب فرانسه قرار. آنها میگفتند هر رابطه ای، یک رابطه استفاده یا سوء استفاده است.
استوارت میل کوشید همه تئوریهای مکتب اوتلیتاریسم را با هم ادغام کند و در اقتصاد بورژوایی و لیبرالیستی وارد نماید. مارکسیست ها اشاره میکنند که تئوری استفاده گرایی از آغاز خصوصیت استفاده جمعی نیز داشته و زمانی دارای محتوا شد که روابط اقتصادی مانند: تقسیم کار و مبادله کالا را پذیرفت. تئوری اوتلیتاریسم در پروسه اقتصاد لیبرال تبدیل شد به سوء استفاده و تبلیغ دین و خرافات. مارکس میگفت: بورژوازی محتوای اقتصادی تئوری استفاده را سرانجام تبدیل به اسطوره سرایی نمود. استوارت میل در آموزش علوم سیاسی مدرن و لیبرال، مدعی است که فایده گرایی میزان عمل عقل گرایانه در تئوری است؛ چون آن اساس فلسفه سیاسی و تئوری دمکراسی مشروطه خواه میباشد
بنتام نخستین بار تئوری فایده گرایی را تبدیل به یک دکترین سیستماتیک در رادیکالیسم فلسفی اقتصاد انگلیس نمود؛ ولی استوارت میل کوشید آنرا قدری ملایم و واقعگرا نماید.
لیبرالها خلاف اخلاق کانتی، استفاده گرایی اعمال انسان را بر اساس فوایدش قضاوت میکنند یا می سنجند؛ بدون در نظرگرفتن مواضع اخلاقی یا دستورات دینی یا انگیزههای شخصی. اگر نتیجه اعمال فایده گرایانه ایجاد احساس سعادت و خوشبختی و رفاه برای فرد و جمع باشد، آنرا تشویق و توصیه می نمایند. لیبرالها با اشاره به علم انسانشناسی و آنتروپولوگی، فایده رسانی انسان را تاحدودی غریزی میدانند، چون انسان همیشه دنبال لذت مادی یا معنوی است و می خواهد این احساس سعادت را با همنوعان خود تقسیم نماید؛ و نه اینکه دنبال درد و رنج و فلاکت باشد. اعمال و ارزشهای انسان مانند: اخلاق، سیاست، قانون، دین، اقتصاد، و فرهنگ، مشروط به ایجاد حداکثر فایده و رضایت برای خود و برای دیگران است. بنتام میگفت: میتوان از انسان آگاه انتظار داشت که اعمال مفیدش غیر از خود در راستای منافع جمع نیز باشند. تئوری فایده گرایی وی جنبه های دمکراتیک و اجتماعی دارد چون او به انتقاد از حاکمانی میپردازد که منافع و علایق مردم را نادیده میگیرند ولی منافع اشراف و زمینداران کلان آنزمان را در نظر میگرفتند. او خواهان اصلاحات بود و میگفت دولت نباید در تمام امور مملکت و جامعه دخالت غیرضروری نماید. استوارت میل در راستای دولت مشروطه قانونی دمکراتیک خواهان: انتخاب آزاد، شانس های قانونی و دمکراتیک برای همه، آزادی مطبوعات و آزادی تجمعات بود.