مردم ایران با لشگرکشی خیابانی حکومتی بیگانه نیستند. بارها این را تجربه کردهاند.جمهوری اسلامی هربار که از حل بحرانها به شیوه معمولی به بنبست میرسد به این روش متوسل میشود. برای جمهوری اسلامی این راهی است برای موجهکردن سرکوبها و پاککردن صورت مسئله.
این شیوه سه اصل اساسی و دائمی دارد:
۱- غوغا یی رسانه ای به مدد بلندگوهای تبلیغاتی وایجاد هیجان
۲- به خیابان کشاندن حامیان خویش برای مردمی جلوه دادن عمل خود
۳- سرکوب و اعلام پیروزی .
تغییر شرایط جامعه هرسه مورد بالایی را از کارایی انداخته است ودیگر این شیوهها، روشها پاسخگو نیست.
۱- دیگر انحصار رسانه هااز دست انها خارج شده است،
۲- نظام قدرت بسیج مردم را از دست داده است،
۳- از همه مهمتر مردم دیگر از این تهدیدها نمیترسند.
چرا باتوجه به شرایط جامعه،جمهوری اسلامی راه دیگری را نمیآزماید؟
معمولا نظامهای ایدئولوژِیک هویتی کاذب از خود تعریف میکنند و حامیان خود را حول آن بسیج میکنند. با مروز زمان و علیرغم تغییر شرایط، خود گرفتار پندارهای خودساخته میشوند و میترسند، تغییر در ذهن هوارداران آنها شک و شبه ایجاد کند. این ترس از تغییر پاشنه اشیل نظامهای ایدئولوژیک است.
طی این سالها جامعه ما با تغییرات بنیادی مواجه بود. ولی نظام هنوز بر طبل گذشته میکوبد .باور ندارد آن سبو بشکست ان پیمان ریخت.
هیاهویی که امروز در خیابانها شاهد هستیم یادآور سالهای ۶۷ است با یک فرق اساسی، سال ۶۷ توانستند ولی امروز نمیتوانند.
با تمام تفاوتهایی که شرایط امروز با آن سالها دارد در یک موضوع شبیه هم هستند. هدف نظام در هر دومورد یکی است .تسخیر فضای از دست رفته و بازپسگیری دستاوردهای جامعه.
سال ۶۷ سرکوب چپها سر اغاز یورش به دستاوردهای کارگران و فرودستان بود که طی سالهای اول انقلاب بهدست اورده بودند .بعد از پایان جنگ چرخش نولیبرالی و برای اجرای تعدیل اقتصادی لازم بود کارگران و فرودستان را سر جای خود بنشانند. برای رسیدن به این هدف باید چپها را از فضای سیاسی جامعه حذف میکردند. چپها را سد راه اجرای برنامههای نولیبرالی خویش میدانستند. امروز هم دقیقا هدف همین است. برای بازپسگرفتن دستاوردهای جنبش زن زندگی و ازادی باید زنان را به موقعیت قبل از جنبش برگردانند تا بتوانند دوباره بر کلیت فضای سیاسی مسلط شوند .
امروزه دیگر اثبات حقانیت این گفته مارکس که تاریخ دوبار تکرار می شود، یکبار به صورت تراژدی و بار دیگر کمدی چندان کار دشواری نیست. زیرا دقیقا ما در همان موقعیت قرار گرفتهایم.
در موقعیتی که رژیم ما را قرار داد، با تمام تلخیها و درد و رنج یک موقعیت کمدی است. نه میتوانیم بخندیم و نه میتوانیم گریه کنیم. رژیم تلاش میکند یک موضوع ناشدنی را به جامعه تحمیل کند ولی مردم نمیپذیرند. انها هرچه بیشتر تقلا میکنند بیشتر مورد مضحکه مردم قرار میگیرند.
نظام باور ندارد اتوریته و مشروعیت سیاسی و اقتصادی و فرهنگی خود را از دست داده است. به بیان کلی تر حکومت از کارکرد عمومی خود مانند تثبیت اقتصادی، تامین کار و اشتغال ورفاه عمومی عاجز است. و بهجای سعی در تامین همبستگی و فائق آمدن بر بحرانهای تودرتو، به صورت خطرناک سعی میکند مردم را رو در روی هم گذاشته و شکافها را به نزاع تبدیل کند. نمیفهمد دامن زدن به نزاع مردم در نهایت دامن خود را خواهد گرفت.
جنبش زن، زندگی، ازادی ریشه در یک واقعیت عینی اقتصادی و اجتماعی دارد. این جنبش را نمیتوان به شیوهی گذشته سرکوب کرد. این جنبش تا به سر مقصد نرسد آرام نخواهد گرفت.
1 Comment
آقای جابر حسینی، کوتاه و مختصر ( تک موضوعی وموجز) می نویسد و امیدوارم مورد توجه بیشتر خواننده های این نشریه قرار بگیرد.
درود .