با درود مایلم نکاتی چند در باره مطلب آقای بهزاد کریمی در نشریه کار که با عنوان “پردهی آخر نمایش انتخاباتی نظام، بلوغ سیاسی جامعه و انتظار از اپوزیسیون دمکراتیک” درج شده است، بیان نمایم.
سعی ام اینست بیشتر خطاهای دیدگاهی ایشان را که متاسفانه امروز نه تنها توسط ایشان بلکه بیشتر جریانهای چپ خارج کشور بر آن هستند را مورد بررسی قرار دهم.
ایشان در اول مطلبش بهگونهای حرف میزند که گویی هیچ شناختی از روند رایگیری و رای مردم ندارد و همچنان بر اساس دیدگاه انشالله بز است رفتار میکند. این همان برخورد کلیشهای و تاریخ گذشته است که سعی دارد با استناد به گذشته وضعیت کنونی را بدون تغییر تشخیص داده و نتواند درک کند که موقعیت کنونی و اجبار حکومت برای اتخاذ این روش چرا صورت گرفته است. ایشان تاریخ را ایستا دیده است.
مسئلۀ دیگر این است که وی با زرنگی تمام گویا درمطالب قبلی خود مثل بعضی از رفقایش در حزب چپ قائل به حذف پزشکیان نبوده است. رفیق صادق کار در مطالبی که علیه انتخابات در «بهپیش» نوشته بود از حذف پزشکیان اول بار صحبت کرد و عنوان نمود وجود پزشکیان فقط برای بالا بردن مشارکت مردم است و قطعا او حذف خواهد شد و جلیلی و قالیباف به دور دوم خواهند رفت. یا یکی از آنها انتخاب میشود. این نوع برداشت نشان از سردرگمی اعضا و رهبران حزب چپ دارد یکی او را حذف شده میداند و فرد دیگری همچون بهزاد کریمی او را کارگزار رژیم قلمداد می کند. هر دوی آنها برای بیان گفتهشان هیچ فاکتی ندارند.
آقای کریمی دست بردن در آرا را برای نشان دادن رای بالا در دور دوم مطرح میکند. در این باره لازم است به آقای کریمی نکاتی را یاد آور شوم. اولا همواره بین ۳۰ تا ۴۰ درصد از حائزبن آرا در انتخاباتها شرکت نمیکنند. حتی در غرب هم اینگونه آمار وجود دارد. آنها کسانی هستند که انگیزه خاصی برای عمل خودشان ندارند. پس نمی توان بطور قاطع گفت تحریم کنندگان ۶۰ درصد بوده اند در حالیکه ۳۰ درصد آنان کسانی هستند که هرگز با هدف و انگیزه تحریم انتخابات شرکت نکرده اند. اکثر آنها بیماران، پیران، دورافتادگان، مسافران، معتادان ، و … هستند که هرگز در انتخابات شرکت نکرده و نمی کنند. آیا ارتش انقلابی تاثیرگذار بهزاد کریمی آنها هستند؟ دوما کسانی که در دوم شرکت کردند و به آرا افزودند کسانی بودند عمدتا از قشر خاکستری که جزو مرددان حساب میشدند و منتظر آن بودند که نتیجۀ دور اول را ببینند.
بسیاری بنا به تجربه فکر میکردند پزشکیان ممکن است حذف شود. ولی با آمدن پزشکیان به دور دوم تصمیم گرفتند به او رای دهند و اگر تبلیغات پرحجم و بیسابقه چپ و راست و برانداز و سلطنت طلب و رسانههای وابسته نبود چه بسا تعداد شرکت کنندگان بسیار بیشتر هم میشد. پس باید این ده میلیون اضافه شده را واقعی دانست. میزان بالا رفتن آرا را با نتیجه آخر بررسی کنید که اگر این تعداد مانند شما فکر میکردند، جلیلی پیروز میدان بود و تسلط جبهه خطر ناک پایداری همچنان بر دولت. تا دیروز تمام تبلیعات و گفتار شما براساس این بود که انتخاب یک روند مهندسی شده است.
ولی واقعیتها نشان داد که تنها میتوان گزینش پزشکیان و واردکردن او به عرصه رقابت را صرفا برای گرم گردن تنور انتخابات از طرف شورای نگهبان تا حدی پذیرفت. آنها فکر میکردند با توجه به نفرت مردم از اصلاحطلبان وی رای نخواهد آورد، در حالیکه اساسا کسانی به پزشکیان رای دادند که فکر نکردند او نامزد اصلاحطلبان است. با نگاهی به اقشاری که به پزشکیان رای دادند می فهمیم که عمدتا مردم ناراضی از حکومت و اصلاح طلبان بودند. بخش بزرگی از رای دهندگان و اصولگرایان میانهرو بودند که طی حکومت دولت رییسی از عرصه قدرت کنار گذاشته شده بودند و همچنان مورد حمله افراط گرایان بودند و طرفداران قالباف بودند که بعد از انتخابات مجلس و افشاگریهایی که علیه او در مورد فساد شده بود به فالیباف رای ندادند. بخش بزرگ دیگر کسانی بودند که از رای دادن به دولت رییسی پشیمان شده بودند و کسانی هم مثل ما با دیدگاه چپ برای جلو گیری از استمرار تسلط افراط گرایان بر دولت و قوه مجریه این رفتار سیاسی را در دور دوم از خود نشان دادیم.
من در مقالهای تحت عنوان چرا جبهه پایداری میکوشد بر قوه مجریه مسلط شود، انگیزه آنها را بررسی و آنرا جزیی از پروژه تعیین رهبری توسط آنها دانستم. مطلبی که در تحلیلهای رفقای احزاب سیاسی معمولا مغفول مانده و از بررسی آن عاجز هستند.
ایشان در بخشی دیگر از نوشتۀ خود به ارزش سیاسی کار کسانی که از رای دادن اجتناب کردهاند پرداخته است. من از ایشان میپرسم آیا تحریمی که توسط براندازان با ماهیت براندازی و بازگشت سلطنت انجام گرفته دارای ارزش سیاسی است یا آن را باید ضد ارزشهای سیاسی دانست؟ آیا هرکس که با تحریم مخالفت نموده دارای دیدگاه درست و در جهت دست یابی به دموکراسی است؟ خوب است که شما رفتارهای فاشیست های سلطنتطلب را در خیزش ژینا و همین انتخابات دیده و علیه آنها هم اطلاعیه دادهاید. آیا تحریم آنها را دارای ارزش میدانی؟ تعجببرانگیز است جناب کریمی. گفتیم که ۳۰ درصد تحریم کنندگان بدون هیچ انگیزه سیاسی رای نداده اند و این یک مسئله روتین در تمام انتخابها میباشد ایا میتوان کسی را که خودش هیچ انگیزه سیاسی ندارد تحریمش را دارای ارزش سیاسی دانست؟ واقعا این دیگر خندهدار است حتی آن بیست درصد باقیمانده هم که تحریم را ادامه دادند، جمع همگون و آگاه به مسیله تحربم نبودند.
خوشبختانه ما در ایران امکان نظر سنجی مستقیم توسط گفتگو را داریم و از روی هوا و اخبار اینترنشنال و کسانی که پیام میفرستند قضاوت نمی کنیم. وقتی از کسی میپرسیدیم که چرا تحریم می کنید، می گفت دیگر به هیج چیز امید ندارم و میخواهد هرچه میشود بشود. مگر بالاتر از سیاهی هم رنگی هست؟ این تفکر یک تحریم کننده بدون چشم انداز برای آینده است. خوشبختانه بعضی رفقای خارج کشور روی مسئله روانی مردم انگشت گذاشتند.
سرخوردگی از اپوزیسیون بویژه خارج کشور و سرکوب شدید و شکستن مقاومت مردم و تحمیل اختناق برجامعه که امید به بروز هر جنبش اعتراضی را به یاس تبدیل کرده است و سکوت و سکون همه جا را فراگرفته مردم را به سمت یک لجبازی از روی استیصال با حکومت وادار کرده است. آیا تحریمی که در پی آن برنامه ای وجود نداشته باشد و فکر کنیم فقط بار سیاسی آن پیام به حکومت بوده است دارای ارزش سیاسی است؟ نه جناب کریمی این تحریم سلبی محسوب میشود و دارای ارزش نیست. ارزش زمانی قابل بررسی است که بدانیم در پی این تحریم ما شاهد چه برنامه سیاسی و جنبشهای گسترده اعتراضی و به زعم شما انقلاب خواهیم بود.
یادآور می کنم که بخش بزرگی از همان ۲۰ درصد همان اقشار خاکستری مردد بودند که منتظرند بار دیگر اگر پزشکیان موفق به اجرای وعده هایش شد، به او رای دهند. و نه اینکه جنبش اعتراضی برپا کنند. شاید اینجا بتوان برای آنها ارزش سیاسی قائل شد. آیا شما مبتوانید زمان و مکان جنبش اعتراضی را به ما بگویید و نقش خود را در سازمان دادن آنها مطرح سازید؟ کاری که طی چهل سال گذشته حتی یکبار نکرده اید و فقط شعار در پی شعار داده اید.
شما شرکت کنندگان در دور دوم یا کلا در دو مرحله را محافظه کاران بی عمل تشخیص داده اید. اگر واقعیت را بخواهید بدانید این است که بیعمل بودن رای دادن به پزشکیان نبود، چرا که بسیاری از کسانی چون من اگر از شما بیشتر عمل سیاسی آنهم در داخل ایران نکرده باشم، کمتر نبوده است. بعصی رفقای شما این را میدانند و آنرا دریافت کرده اند. با شناختی که دارم دانشجویانی که به پزشکیان رای دادند عمدتا دانشجویان پیشرو دانشگاه بودند که اساسا من و شما باید عملگرایی را از آنها بیاموزیم. عدم درک و شناخت شما و دیگر دوستانتان از روند انتخابات و طیفی که به پزشکیان رای دادند باعث گردیده در تحلیل موضوع به خطا بروید. کسانی رای به پزشکیان دادند که در کف خیابان جنگیده بودند و همچنان جنبش اعتراضی را دنبال می کنند. گرچه شرایط اجازه بروز به آن نمیدهد ولی آنها در تمام رویدادها و موضعگیری ها در داخل کشور نه تنها محافظه کارانه برخورد نمی کنند بلکه از من و شما بسیار انقلابی تر هم هستند. نمی توانید صرف وجود چند اصلاحطلب محافظهکار همه را به این قشر بچسبانید. شما آیا میتوانید برای کیوان صمیمی چنین صفتی قایل شوید یا نسرین ستوده و یا بسیاری از شکنجه شدگان و زندان رفته ها و که به پزشکیان رای دادند؟ شما گویی نمی دانید مبارزه با افراط گرایی و جلو گیری از تسلط این جریان خطرناک در ایران به چه معنی است، همه را در چارچوب دیدگاه خود که ناشی از عدم تحلیل مشخص از شرایط مشخص است، بررسی می کنید و متاسفانه حتی به تناقض هم دچار میشوید. شما از طرفی پزشکیان را کارگزاری دیگر می دانی و از طرف دیگر با طرح یکسری خواسته که عمدتا حداکثری است، از او توقع اجرای آنرا دارید.
نه جناب کریمی ما با این هدف وارد انتخابات و رای به پزشکیان نشدیم برای ما در درجه اول بازپسستاندن دولت از دست این فرقه خطر ناک مهم بود. شما درکی از وضعیت ادارات و ارگانها و نهاد هایی که مردم مستقیما با آنها سر وکار دارند ندارید که بفهمید تسلط آنها برآن به چه معنی است. شما نمی دانی وقتی یک ارباب رجوع زن با مانتو و روسری به یکی از همین ادارات برای خواسته اش میرود و دم در حتی آن حجاب را بر نتابیده و چادر به او میدهند که بپوشد، به جه معناست. بعد آمده اید اینجا خواستهایی را مطرح می کنی که از قبل طرف را کارگزار رژیم تلقی کرده و میدانی برای پیشبرد آن باید با نظام بجنگد. اگر کارگزار است میتوانید از او توقع جنگیدن داشته باشید؟ این توقعات بیجا از کجا آمده است؟ گرچه ما معتقدیم هنوز در پله اول هستیم. رژیم یک ریسک تحت فشار انجام داد. فشاری که از خیزش ژینا و تحولات منطقهای و حل نشدن بحرانهای تحت مدیریت دولت یکدست بر او وارد آمد. ولی هم او و هم شما و اپوزیسیون نا کار آمد، آچمز شدید. فکر نمیکردید این ریسک و ابن فرصت بشکلی آگاهانه توسط اپوزیسیون داخل استفاده شود تا بتوانند قدم اول علیه افراط گری را بردارد.
من بدلیل پرحجم شدن مطلب از بقیه موارد گذر می کنم. فکر می کنم در این حد هم پاسخ دیدگاه غلط تاریخ گذشته و کلیشه ای شما را داده ام. تنها مطلبی که میتوانم با آن موافق باشم همان توصیه ایست که به اپوزیسیون برای همکاری کرده اید. گرچه تا آنجا که میدانم حزب توده هم اخیرا آنرا مطرح کرده است. ما فعالان داخل کشور امیدواریم اپوزیسیون و بویژه جریانات چپ و دموکرات و ملی تکانی به خود بدهند.
1 Comment
رفیق درود. نه رفیق بهزاد و نه شما،از درک عینی ِ شرایط و پیوندها و مناسبات جامعه،بیخبر،و بنوعی بر اساسِ ذهنیت شخصیِ خویش از یکسو،و دنباله رو شایعات رایج و پروپاگاند جریانات سیاسیِ داخل و خارج از کشور،به نقد مسائل حاشیه ای پرداخته اید،و از اصل وحقیقت حاکم بر ساختار حکومت و ترکیبِ نیروهای دوست و دشمن غافل مانده اید.بنابر این با ارجاع شما به دو مسئله ی کلیدی،سعی میکنیم شما را از پراکنده گویی و تحلیلِهای هوایی باز میداریم.باند جلیلی نه مطلوب رهبر و نه محبوب ملت ست،این باند تحت الامر نهادِ تصمیم گیر و قدرتمند شورای نگهبان ست،و همواره دغدغه خاطر رهبر را ،بهمراه داشته،و رهبری برای ابقای موقعیت قبلی و سقوط بیشتر،وادار به دفاع از آقای پزشکیان شده ست،که عملاً هیچ تعلق خاطری بدو نداشته ست.یعنی فرار از محو کامل از نتایج محرز ِعرصه ی انتخابات که قرار بود با یک مهندسیه مکرر،جلیلی را ،انتصاب و مخالفان را ،با حربه های قداست،میخکوب فرمایند.جلیلی نماینده ی بلافصلِ کلان سرمایه داران داخلی و انحصارگران غربی ست.و اتحادیه ی اروپا نیز ،پشتیبان و برنامه ریزِ این جناح ِ آسمان پناه بوده و خواهند بود.بهمین دلیل ،سپاه پاسداران نیز با دست رد به سینه ی جلیلی و همپالکیهاش،از دکتر پزشکیان دفاع کرده ست،و همچنان بر این موضع استوارست