شنبه ۳ آبان ۱۴۰۴ - ۱۰:۵۶

شنبه ۳ آبان ۱۴۰۴ - ۱۰:۵۶

چپ در برابر مرگ: استدلال سوسیالیستی علیه مجازات اعدام
مجازات اعدام (مانند سرمایه‌داری) به واسطه مردمی که به شکل سیستماتیک در برابر ابتدایی‌ترین ترس‌ها و خواسته‌هایشان تسلیم می‌شوند و آنها را در قانون می‌گنجانند، پایدار مانده است. ما باید...
۳ آبان, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: برایان ویلیام اسکولُس؛ برگردان: پارسا شامحمدی
نویسنده: برایان ویلیام اسکولُس؛ برگردان: پارسا شامحمدی
بانک آینده؛ میراث الیگارشی مالی و نئولیبرالیسم
بهروز شوقی: هدف از ادغام بانک آینده در بانک ملی چیست؟ در واقع، هدف الیگارش‌های بانکی از این ادغام، انتقال حدود پانصد هزار میلیارد تومان بدهی و زیان انباشته‌ی بانک...
۳ آبان, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: بهروز شوقی
نویسنده: بهروز شوقی
توماس مور؛ را هم اعدام کردند؛ بی وجدانا!
پاپ 11 رهبر کاتولیک های جهان 4 قرن بعد توماس مور را شهید و مقدس اعلان نمود. مور در رمان اتوپی خواهان آشنایی با اندیشه فلسفه سیاسی و ارزشهای مکتب...
۲ آبان, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: آرام بختیاری
نویسنده: آرام بختیاری
فریاد زیر وزنه؛ صدای زنانی که اجازه اعتراض نداشتند
رادیو زمانه: حالا در آخرین رقابت در حالی‌که فدراسیون جمهوری اسلامی برای قهرمانی مردان وزنه بردار پاداش یک میلیارد و ۵۰۰ میلیون تومانی در نظر گرفت، هیچ ورزشکار زنی را...
۲ آبان, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: رادیو زمانە
نویسنده: رادیو زمانە
بیست‌وچهارم اکتبر؛ سالگرد پیمان وستفالن؛ روزی که جهان صاحب دولت‌ـ‌ملت شد!
مرتضی صادقی: تا پیش از وستفالن، قدرت سیاسی در اروپا بر پایه‌ی دین، خاندان یا امپراتوری‌های فراملی سامان می‌یافت. مرزها ناپایدار بودند و مردم وفاداری خود را نه به سرزمین،...
۲ آبان, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: مرتضی صادقی
نویسنده: مرتضی صادقی
استراتژی راهبردی کلان ایران در گفتگویی با ولی نصر
ولی نصر: می‌توان گفت که ایران از همان ابتدا برنامه خود را به گونه‌ای دنبال نکرد که به سرعت به بمب برسد، که در واقع به این واقعیت اعتبار می‌بخشد...
۲ آبان, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: برگردان آزاد گودرز اقتداری
نویسنده: برگردان آزاد گودرز اقتداری
درباره بحران محیط زیست و تهدید موجودیت طبیعت ایران، در دفاع از حق حیات انسان و طبیعت ایران
مجامع اسلامی ایرانیان از همه شهروندان، اندیشمندان، فعالان مدنی، کشاورزان، کارگران، معلمان و جوانان آگاه میخواهد در دفاع از حق حیات و طبیعت ایران، صدای خود را بلندتر از همیشه...
۲ آبان, ۱۴۰۴
تصویر نویسنده: مجامع اسلامی ایرانیان
نویسنده: مجامع اسلامی ایرانیان

«سِدخانِم»

دختری که همه‌ی جوانی‌اش در روستا و خانه‌ی پدری گذشته بود. چه آرزوها داشت… چه شب‌ها، تنها در بالای نِفار^ و تابستان‌ها، آن زمان که به ستاره می‌نگریست؛ آرزوهایش را نجوا می‌کرد وبا رویاهایش… به خواب می‌رفت… از صبح با پرتو اولین اشعه‌های خورشید از خواب برمی‌خاست و تا پاسی از شب مشغول کار در خانه پدری بود. همه دیگر عادت کرده بودند به این بودن «سِدخانِم» و کارهایش… حالا اما ورق برگشته بود یک پسر ...

‍@apahlavan

#سدخانم

امروز عروسی «سِدخانِم» است. عروسی ِدختر ِارشد ِطالب‌عمو …

طالب‌عمو پنج دختر و چهار پسر داشت و همگی به خانه‌ی بخت رفته بودند و تنها «سِدخاِنم» مانده بود. او مانده بود حتی بعد از مرگ پدر… همه‌ی برادرزاده‌ها و خواهرزاده‌هایش را هم تروخشک می‌کرد. همه به نوعی به او علاقمند بودند. هم غمخوار پدربود، هم یاور مادر و کمک حال خواهران و برادران…

دختری که همه‌ی جوانی‌اش در روستا و خانه‌ی پدری گذشته بود. چه آرزوها داشت… چه شب‌ها، تنها در بالای نِفار^ و تابستان‌ها، آن زمان که به ستاره می‌نگریست؛ آرزوهایش را نجوا می‌کرد وبا رویاهایش… به خواب می‌رفت…

از صبح با پرتو اولین اشعه‌های خورشید از خواب برمی‌خاست و تا پاسی از شب مشغول کار در خانه پدری بود. همه دیگر عادت کرده بودند به این بودن «سِدخانِم» و کارهایش…

حالا اما ورق برگشته بود یک پسر شهری به خواستگاریش آمده بود و همه دست بالا زده بودند که عروسی «سِدخانِم» سر بگیرد. پسر متمول بود. معلوم نبود عاشق چه چیز سِدخانِم شده بود… سِدخانم لاغر بود و بلند بالا با دستانی بی‌ظرافت از فرط کار ورزیده و زمخت و صورتی آفتاب سوخته چشمانش اما زیبا بودند… عسلی روشن ،زیر سایه‌ی ابروانی کشیده‌…

هوا از صبح ابری بود…

عروسی در خانه پدری برپا بود و قرار بود غروب به خانه پسر در شهر بروند.

«سِدخانِم» نگران بود… نگران گاو و گوسفند، نگران مرغ و خروس و انبوه اردک وغازو بوقلمون… ماکیان این خانه خود به رسیدگی تمام وقت یک نفر نیاز داشت… به این فکر می‌کرد که بعداز او، خانه پدری را چه کسی اداره خواهد کرد. مادرش در قید حیات بود اما ناتوان‌تر از آن بود که به آن خانه‌ی درندشت و باغ مرکباتِ حیاط پشتی‌اش برسد ! شالیزار را چه کند؟! فصل نشا، وجین، آبیاری، برداشت!… افکار پیچیده‌ی درباره‌ی کار، عروسی و لباسی که به تن داشت… تنگ بود و نگرانی‌هایش بی‌پایان…

اهالی خانه اما خوشحال بودند چون می‌دانستند در تمام این سال‌ها او چه زحمت و مرارتی را متحمل شده… شاید حتی دلسوزی هم برایش می‌کردند… سن ازدواج‌اش خیلی دیر هم شده بود؛ جوانی‌ئی که به انتظار گذشته بود… حالا اما کسی دیگر به این موضوع اهمیت نمی‌داد. جوان ِشهری که پدرش معاملات ِاتوموبیل در شهر داشت؛ یک گاراژدار بود ومتمول… وحالا هم قرار بود با ماشین ِآخرین مدل، اورا به خانه مشترک‌شان در شهر بِبَرد. 

عروسی، پایکوبی و پذیرایی از ساعت‌ها قبل شروع شده بود .

اطراف خانه پدری ازیک سمت شالیزارهای وسیع بود که حالا اکثراً، محصول‌شان رابرداشت کرده بود و آن بخشی که هنوز وقت درو‌شان نرسیده بود؛ مشغول کار بودند. همهمه کاروتلاش در دشت نمایان بود وسمت دیگر باغ‌های پرتقال، لیمو و نارنج بود که حالا آرام وشاید نظاره گر! عروسی «سِدخانِم» و رویاهایش! بودند!!…! 

از خانه پدری تا جاده‌ی روستا که کمی از آنجا دورتر بود؛ رودخانه‌ای پُرآب جاری بود… رودخانه‌ای که در این منطقه تقریباً باریک می‌شد و بعداز چند کیلومتری به دریا می‌ریخت. در این فصل، نسیم خنک از سمت دریا می‌وزید… و یادآور روزهای خوش جوانی‌اش…

«سِدخانِم» هم خوشحال بود و هم تشویش و اضطراب داشت و چشمانش در انتظار… آه ازآن مردادِ گران…

سرانجام مراسم عقد آغاز شد. حالا اوج هیجان عروسی بود. ولوله و شادی همه‌ی دشت و صحرا را فرا گرفته بود. بچه‌ها ازدیگران خوشحال‌تر بودند شاید بخش زیادی از بچه‌ها ،خواهرزاده‌ها و برادرزاده‌های او بودند.

عاقد، خطبه را خواند و عروس هرسه بار سکوت کرده بود. اول همه با خوشحالی و لبخند ماجرا را دنبال می‌کردند؛ اما وقتی برای بار چهارم از عروس، بله می‌خواستند؛ «سِدخانِم» در کمال ناباوری جواب «نه»  داد… آن روز عروسی به دعوا و مرافعه ختم شد اما «سِدخانِم» از تصمیم‌اش برنگشت …

«سِد خانِم» در روستا ماند …

ماند وسالها این راز و این واقعه سینه به سینه نقل شد…

در صندوقچه‌ی به یادگار مانده از او… ودر ترمه دست‌دوزش که چهارلا یک عکس سیاه سفید چروکیده را در خود گرفته بود؛ این نوشته پشت عکس خودنمایی می کرد:

«…تقدیم به نور چشمم سِدخانِم جان… مرداد…»

(تاریخ پاک شده بود…)

پانوشت:

^. .نفار: یا «نپار» در لغت نامه دهخدا به بنای چوبین دو طبقه اطلاق می‌شود با ستون‌هایی با ارتفاع بالا، که در فصل تابستان از هوای خنک‌تری برخوردار است.

نشر نخست: تابستان آن سال‌های دور. بازنشر: تابستان ۱۴۰۳ پهلوان

@apahlavan

#شعر_سعدی ابومحمّد مُشرف‌الدین مُصلِح بن عبدالله بن مشرّف (بین ۵۸۵ تا ۶۱۵ – بین ۶۹۰ تا ۶۹۵ هجری قمری) متخلص به سعدی، شاعر و نویسندهٔ پارسی‌گوی ایران… 

#صدای_ماندگار ⬇️⬇️

: @apahlavan

@khosroye_jag

@jane_shifteham

تاریخ انتشار : ۵ شهریور, ۱۴۰۳ ۴:۵۵ ق٫ظ
لینک کوتاه
مطالب بیشتر

نظرات

Comments are closed.

فلسطین و وجدان بشریت، فراموش نمی‌کنند؛ صلح را فریاد می‌زنند!

می‌توان و باید در شادمانی مردم فلسطین و صلح‌خواهان واقعی در جهان به خاطر احتمال پایان نسل‌کشی تمام عیار در غزه شریک بود و در عین حال، هر گونه توهم در بارۀ نیات مبتکران طرح جدید را زدود. می‌توان و باید طرح ترامپ را به زانو درآمدن بزرگترین ماشین آدم‌کشی تاریخ بشر در برابر مردم مقاوم غزه دانست.

ادامه »

در حسرت عطر و بوی کتاب تازه؛ روایت نابرابری آموزشی در ایران

روند طبقاتی شدن آموزش در هماهنگی با سیاست‌های خصوصی‌سازی بانک جهانی پیش می‌رود. نابرابری آشکار در زمینۀ آموزش، تنها امروزِ زحمتکشان و محرومان را تباه نمی‌کند؛ بلکه آیندۀ جامعه را از نیروهای مؤثر و مفید محروم م خواهد کرد.

مطالعه »

پیمان ابراهیم؛ از نمایش صلح تا استمرار بحران

شهناز قراگزلو: هیچ بخش الزام‌آوری در متن پیمان ابراهیم وجود ندارد که تشکیل کشور مستقل فلسطین را تضمین کند. به همین دلیل، این پیمان بیش از آن‌که زمینه‌ساز صلحی پایدار باشد، به ابزاری برای عادی‌سازی روابط با اسرائیل بدون حل مسئله‌ی فلسطین تبدیل شد. صلح پایدار در خاورمیانه تنها زمانی ممکن است که بر پایه‌ی به‌رسمیت شناختن دو دولت مستقل و برابر حقوق میان اسرائیلی‌ها و فلسطینی‌ها بنا شود

مطالعه »

مصونیت اسرائیل از مجازات برای جنایات جنگی، قتل روزنامه‌نگاران بیشتری را دامن می‌زند…

گرچه من و سایر هم‌کارانم در شورای سردبیری سامانه کار به هیچ عنوان خود را خبرنگار یا ژورنالیست حرفه ای نمی دانیم ولی نمی‌توانیم درد و نگرانی عمیقمان را از آنچه بر سر راویان تاریخی این دوران منحوس وسیله دولت اسراییل و رژیم نسل کش نتانیاهو آمده است را پنهان کنیم. ما به همه روزنامه نگاران و عکاسان شریفی که در تمامی این دو سال از میدان جنایات غزه گزارش فرستاده اند درود می‌فرستیم و یاد قربانیان این نبرد نابرابر را گرامی می‌داریم.

مطالعه »
پادکست هفتگی
شبکه های اجتماعی سازمان
آخرین مطالب

چپ در برابر مرگ: استدلال سوسیالیستی علیه مجازات اعدام

بانک آینده؛ میراث الیگارشی مالی و نئولیبرالیسم

توماس مور؛ را هم اعدام کردند؛ بی وجدانا!

فریاد زیر وزنه؛ صدای زنانی که اجازه اعتراض نداشتند

بیست‌وچهارم اکتبر؛ سالگرد پیمان وستفالن؛ روزی که جهان صاحب دولت‌ـ‌ملت شد!

استراتژی راهبردی کلان ایران در گفتگویی با ولی نصر