در قوانین موضوعه ایران، سلبریتیها، بلاگرها و اینفلوئنسرها، همانند سایر شهروندان ایرانی، تحت حاکمیت قوانین جاری زندگی کرده و فعالیت نموده و همانند سایر ایرانیان، چنانچه مرتکب هر فعل یا ترک فعلی شوند که در قانون مجازات ایران، برای آن کیفر تعیین شده است، بدون برخورداری از هر مصونیتی، محکوم به تحمل مجازات رفتار خود خواهند بود.
در امور غیر کیفری نیز به همین شکل بوده و همانند سایرین با آنان رفتار میشود. نمونه بارز آن، اقدام ضربالأجلی وزارت امور اقتصادی و دارایی و سازمان امور مالیاتی کشور در اواخر سال ۱۴۰۲ در خصوص تصمیم به اخذ مالیات از سلبریتیها میباشد. علیرغم آنچه گفته شد در برخی موارد، در خصوص رفتارهایی که از سوی بلاگرها و اینفلوئنسرها و خصوصاً سلبریتیها به عمل میآید عکس العمل سختگیرنهای از سوی حاکمیت اعمال میشود و به مناسبت رفتاری که از آنان سرزده است آنها را مشمول عقوبت سنگینتری میداند. با این توضیح که، برخوردهای مزبور برخلاف موازین قانونی بوده و همچنان که گفته شد مطابق قوانین موضوعه، تفاوتی میان افراد مشهور با هر درجه و سایر شهروندان ایرانی وجود ندارد.
در تبیین موضوع باید گفت که سلبریتی در یک تعریف اجمالی، به فردی گفته میشود که به دلیل فعالیت در حرفهای خاص زبانزد عده زیادی از مردم یک محدوده جغرافیایی شده و یا به دلیل موفقیتهای چشمگیر خود، مردم پرشماری را جذب خود نموده است. قطع نظر از به کار بردن واژه «خوب» یا «بد» در مورد یک سلبریتی، نباید شکی در محبوبیت او در بین افراد زیادی از مردم کشورش داشت. به همین منوال، «بلاگر» نیز فردی هست که کسب شهرت نموده است، لیکن آوازه او ناشی از مقالهنویسی، بارگذاری عکس و فیلم و محتوا در وبلاگها یا سایر رسانههای اجتماعی به منظور آموزش، اطلاعرسانی و همچنین تجربیات شخصی خود میباشد. اینفلوئنسر نیز کارش شبیه به کار بلاگر است ولی بر خلاف بلاگر، عموماً از محتوای کوتاهتر و جذابتر در پلتفرمهای اجتماعی مانند اینستاگرام، یوتیوب و توییتر استفاده میکند و بیشتر بر جذب فالوئر تاکید دارد. با چنین فرضی، حاکمیت استبدادی نمیتواند حضور یک سلبریتی، بلاگر یا اینفلوئنسر محبوب را در کنار ملت و موافق خواستههای مردم خویش تاب بیاورد و به محض اینکه کمترین رفتاری از وی در این جهت بروز داده شود، با احساس خطر قدرت حاکمه و مقاومت او با ابزارهای شناخته شدهاش مواجه خواهد شد.
در قرن حاضر، رسانهها بخش عمدهای از مدیریت افکار عمومی را عهدهدار هستند و قدرت و توانمندی آن را با هر عامل و ابزار محرک دیگری نمیتوان مقایسه کرد اما خود رسانهها از منابعی الهام میگیرند که یکی از مهمترین آنها، سلبریتیها و سایر افراد معروف هستند. در دنیای مدرن امروزی، تمام برندهای دنیا توسط این اشخاص شناسانده میشوند و انجمنهای خیریه پرشماری توسط این افراد به جمعآوری اعانه از مردم توانمند و متوسط جوامع میپردازند. غرض، صرفاً اشاره به قدرت نفوذ نظر و دیدگاه سلبریتیها و افراد معروف دیگردر بین هواداران و فالوئرهای آن هاست، بنابراین، در کشوری مانند ایران، که از قوانین مجازات آن، «ترس از تجمع افراد» و «رُعب از تشکّل» به خوبی قابل درک و احساس است چگونه میتوان انتظار داشت نسبت به اقدام یک سلبریتی و هر فرد معروف دیگری بیتفاوت باشد چرا که او حداقل خواهد توانست به آسانی، تشکلی را ولو برای یک اعتراض مدنی ایجاد کند.
بنابر آنچه گفته شد سلبریتیها، بلاگرها و اینفلوئنسرها به عنوان عناصر مهم یک رسانه میتوانند ضمن جذب و تکثیر مخاطبین خود، شرایط گفتگو با مخاطبان و هواداران را تسهیل نموده و با ارائه مدلهای حرکتی و رفتــــاری، نسبت به شکلدهی به افکار عمومی اقدام کرده و رهبری جامعه را بر عهده بگیرند. نافرمانی آنها از حاکمیت، مترادف با نافرمانی هواداران آنها خواهد بود.
در خیزش« زن، زندگی، آزادی»، به دلیل فرامــرزی شدن موضوع و با اهمیت شدن حق مورد نزاع، سلبریتیهای ایرانی زیادی از پتانسیل موجود بهره برده و در رواج دادن اعتراضـات گام برداشتند تا جایی که این نافرمانیها، از مرزهای ایران به سرتاسر جهان سرایت کرد اما آنچه که بسیار قابل توجه بود اینکه، تلاش و همت سلبریتیهای کشـــورهای دیگر به موازات سلبریتی ایرانی، نقش برتر و بیشتری نسبت به دولتهای مدعی حقوق بشر داشت.
اساساً پیام «زن، زندگی، آزادی» توسط اینان به گوش جهانیان رسانده شد و حضور هواداران این سلبریتیها در همایشهای کشورهای جهان با فرهنگها و زبانها و ملیتهای مختلف گواه بر این واقعیت بود. به محض فروکش کردن شعلههای قیام مزبور، همزمان با سرکوب معترضانی که در اعتراضات حضور داشتند و شناسایی شده بودند حاکمیت، مجدانه، سلبریتیهایی که به هر نحوی در رونق بخشیدن به اعتراضات مردم ایران و رسیدن صدای مردم به گوش جهانیان نقش داشتند تحت پیگرد قضایی قرارداده آنها را دستگیر، بازداشت و تحت شکنجههای طاقتفرسا قرار داد و در نهایت، پس از رسیدگیهای صوری و به دور از موازین دادرسی عادلانه، آنها را مورد احکام سنگین خود قرار داد.
در تحلیل این نوع برخورد حاکمیت میتوان گفت که در حکومتهای دیکتاتوری، اساساً، قانون برای صیانت از آحاد جامعه وضع نمیشود بلکه تقلیدی از رفتار جوامع مدنی است که در آنها رواج دارد. اغلب، رفتارهای «فرا قانونی» مشهود بوده و افراد جامعه به خوبی میدانند که نمیتوانند به قانون اتکاء کرده و ایمن بمانند زیرا حکومت برای بقای خود، حتی قوانین موضــــوعه خود را نیز نادیده میگیرد و به رغم آنها رفتار میکند.
آنچه در مورد افراد معروف و مشهور معترض مانند سلبریتیها برای حکومت اهمیت دارد این است که در موارد مشابه، رفتار خود را تکرار نکنند و اراده حاکمیت بر این استوار است که در مورد سایر همترازان آنها نیز همین نگرش و رعب و وحشت را ایجاد کنند و ناامنی را در ذهن و روان آنها پرورش دهند. بر همین اساس، متوجه میشویم افراد مشهور از جمله سلبریتیها، بلاگرها و اینفلوئنسرها که هوادارانی دارند به عنوان یک «خطر بالقوه» برای حکومتهای استبدادی محسوب شده و به همین دلیل نیز، بیش از شهروندان همسان خود، در معرض تهدید، ارعاب و تعقیب کیفری و حتی محکومیت سنگین جزایی هستند.
موارد دیگری وجود دارد که اشخاص معروف، از این امتیاز ویژه خود سوء بهرهبرداری کرده و برای مطامع اقتصـادی ناشایست استفاده میکنند. در چنین مواردی، عموماً مدعیان خصوصی به عنوان مطالبه گر اقدام میکنند و مراجع قضایی بنائاً اقدامی نمیکنند. در مواردی نیز که دادستان به عنوان مدعیالعموم شکایت میکند بیگمان پیش او پروندهای با شکایت بخشی از مدعیان خصوصی در جریان رسیدگی قرار گرفته است و دادستان به نوعی قانوناً در شرایط التزام به اقدام قرار گرفته و اقدام میکند.
مثالی هست مبنی بر اینکه عدم امنیت اشخاص معروف، صِرفاً مربوط به زمانی است که با منـــافع نظام استبدادی، تلاقی پیدا کند در غیر این صورت خطری آنها را تهدید نخواهد کرد. در چند سال اخیر، در یکی از شهرهای ایران، ساختمانهایی با تقلب و لابیگری توسط فردی معلومالحال ساخته شده و به مردم فروخته شد. یک «سلبریتی بد» که به عنوان روانشناس همچنان در فضای مجازی حضور دارد در کنار این سازنده حاضر شده و با تعریف از املاک او، به مردم توصیه کرد که از این املاک خریداری کنند. مدتی پس از آن، مردم ایران، با فاجعه فروریختن ساختمان و کشته شدن تعداد زیادی از شهروندان مواجه شدند. حاکمیت (قوه قضاییه)، نه تنها این سلبریتی را به خاطر عملی که انجام داده بود به محکمهای دعوت نکرد، حتی او ملتزم به عذ خواهی اخلاقی هم نشد، نیز پس از آن، همچنان در رسانه ملی ایران، به عنوان کارشناس حضور پیدا کرد و از هر تعقیب قانونی مصون ماند.
سخن آخر اینکه، سلبریتیها، اغلب به دلیل همسوبودن با مردم خود مورد احترام آن ها هستند و این ویژگی در حکومتهای دیکتاتوری که میان دولتها و ملتها فاصله عمیقی وجود دارد پررنگتر هست و همین همنوایی، از عوامل عنـاد نظامهای استبدادی با سلبریتیهاییست که در کنار مردم خویش هستند.