برگردان به فارسی از گودرز اقتداری
آلن فراشون، ستون نویس لوموند توضیح می دهد که علیرغم چند شگفتی خوشایند، نتایج انتخاباتی که در سراسر جهان برگزار شد، فرسایش «مرکز و میانه» و افزایش ادامه جنبش های اعتراضی را تأیید کرد.
سال گذشته سال انتخابات بود. بیش از یک میلیارد بزرگسال در سال ۲۰۲۴ از جمله در ایالات متحده، هند، برزیل، بریتانیا و ۲۷ کشور عضو اتحادیه اروپا به پای صندوق های رای رفتند. نتایج در مجموع پیروزی رأی دهندگان خشمگین را نشان داد. آنها موج تاریخی برکناری مقامات فعلی را تثبیت و یک پدیده نگران کننده را تأیید کردند: محو شدن “مرکز” (چپ یا راست) و ادامه افزایش جنبش های اعتراضی (در راست و چپ). ۲۰۲۵ سال بازیافت دموکراتیک نخواهد بود.
خوشبینان خواهند گفت که برگزاری انتخابات، حتی در بسته ترین حکومت های خودکامه، به خودی خود گواهی بر دموکراسی است. استفان اینگمار لیندبرگ، مدیر موسسه سوئدی انواع دموکراسی، اخیراً به لوموند گفت: در سال ۲۰۲۴، از ۶۰ کشوری که انتخابات ملی برگزار کرده اند، ۳۱ کشور خودکامه هستند. حتی اگر صرفاً رسمی باشد، صندوق رأی به عنوان نوعی مشروعیت در داخل و صحنه بین المللی عمل می کند.
در جاهایی که دموکراسی خصلت «غیر لیبرال» به خود می گرفت – انتخابات نسبتاً آزاد اما استقلال قوای سه گانه در راه حذف بود – ۲۰۲۴ چند شگفتی خوشایند به همراه داشت. به عنوان مثال، در هند، برزیل و لهستان، رای دهندگان روند اساسی مشاهده شده از سال ۲۰۰۰ مبنی بر کاهش مداوم تعداد دموکراسی ها به نفع ظهور مدل های خودکامه یا غیرلیبرال را متوقف، کُند یا تعدیل کردند.
جایی که لیبرال دموکراسی عمیقاً ریشه دوانده است، اغلب برای نزدیک به دو قرن، اما تصویر متفاوت است. انتخاب دونالد ترامپ در ایالات متحده به خودی خود یک حمله به سنت دموکراتیک آمریکا است. پدر جنبش «آمریکا را دوباره بزرگ کن» (MAGA) – وارث ناسیونالیست افراطی حزب جمهوری خواه – یک جنایتکار، محکوم به تقلب و فرار مالیاتی و متهم به تلاش برای برهم زدن نتیجه انتخابات نوامبر ۲۰۲۰ با زور، در نوامبر ۲۰۲۴ واجد شرایط نمی بود، اگر نه برای ظهور اقدامات مغایر با روح قانون اساسی: سیاسی شدن غیر قانونی قوه قضائیه، رانش غیرلیبرالی حزب جمهوری خواه و قطبی شدن ایدئولوژیک که عمل سازش دموکراتیک را از بین می برد. آیا ایالات متحده در مسیر دموکراسی “غیر لیبرال” است؟ ۲۰۲۵ آغاز یک پاسخ به این سوال خواهد بود.
در سایر نقاط جهان غرب و به ویژه در اروپا، شکست مدیران فعلی، خواه افراد یا احزاب، در همین راستا حرکت می کند. چه در سمت راست و چه در چپ، مرکزگرایی به تدریج در حال از بین رفتن است. جان برن مرداک، با نقشهها و آمارهایی که از او پشتیبانی میکنند، در روزنامه فایننشال تایمز در روز دوشنبه، ۳۰ دسامبر، تصویری غمانگیز از مرگ آهسته اعتدال در سیاست در دموکراسیهای قدیمی غربی ترسیم کرد و نشان داد که به جای اعتدال، جنبش های اعتراضی (از راست و چپ) در حال افزایش هستند.
پوپولیست، به این معنا که ادعا می کنند تنها تجسم «مردم» هستند، و عوام فریبانه، به این معنا که ادعا می کنند درمان معجزه آسایی برای مشکلات روز دارند، همه آنها در یک مفهوم از دموکراسی سهیم هستند. رای همه چیز را به نهادهای قانونی دیکته می کند و به عبارت دیگر سیاست بر قانون غلبه دارد. برنده انتخابات مالک دولت می شود. ماشین آلات سنگین، کند و پرزحمت لیبرال دموکراسی، تأثیر متقابل کنترل ها و تعادل ها، استقلال قوه قضاییه که احترام به هنجارهای قانونی را تضمین می کند – همه این مکانیسم ها باید جای خود را به اکثریت سیاسی در هر لحظه بدهند.
موجی از برکناری مدیران فعلی
علاوه بر تورم و مهاجرت، فقدان رشد و کاهش تحرک اجتماعی—عوامل اصلی مرگ آهسته جنبش گرایش به میانه و مرکزگرایی، عنصر جدیدی در ظهور جنبشهای اعتراضی دست راستی وجود دارد: در اروپا و ایالات متحده، آنها به طور فزایندهای توسط مردان زیر ۳۰ سال که احساس می کنند مورد بدرفتاری “سیستم” قرار گرفته اند، هدایت میشوند.
معترضان می گویند، این موج اخراج مقامات فعلی، در قالب محاکمه نخبگان، بازتابی از ناتوانی دموکراسی های لیبرال در پاسخگویی مؤثر به خواسته های مردم است. به این انتقاد، صداقت ایجاب میکند که موارد زیر را اضافه کنیم: دیکتاتوریهای بزرگ زمان ما – این امر به ویژه در مورد چین و همچنین روسیه صدق میکند – در حال حاضر حتی در مواجهه با یک بیماری همهگیر، تغییرات آب و هوایی یا انرژی، حتی ناکارآمدتر به نظر میرسند. انتقال کیفرخواست مدل غربی لیبرال باید در معرض آزمون بررسی تطبیقی با شرق قرار گیرد.
ما در دبیرستان یاد گرفتیم که همبستگی متغیر ها دلیل بر رابطه علت و معلولی در بین انها نیست این اصل به اندازه کافی درست است. اما با این حال، این دگرگونی در چشمانداز سیاسی غرب منحنی ظهور رسانههای اجتماعی در حوزه رسانه را دنبال میکند. گویی ظهور اعتراض ها به دنبال جایگزینی تدریجی رسانه های سنتی با شبکه های اجتماعی بوده است. پلتفرمهای اجتماعی نه تنها راه را برای انواع کمپینهای پخش اطلاعات نادرست و دستکاری افکار از درون و بیرون باز میکنند، بلکه با مصونیت از مجازات، هسته اصلی بحثهای دموکراتیک یعنی برداشت مشترک از واقعیت عینی را از بین میبرند.
ناپدید شدن میانه و مرکز به معنای از بین رفتن تفاوتهای ظریف در گفتمان سیاسی است. شبکه های اجتماعی سیاست اردوگاهی را تشدید می کنند: “فقط آنچه را که تعلق من به اردوگاه خیر را تأیید می کند، بخوانید.” در این فضا همچنین دیگری به مثابه شر شیطانی تعریف شده است. در شبکه X، ایلان ماسک، که یکی از اعضای موازی دولت ترامپ نیز هست، «مدراتور ها » را حذف کرد. چون اعتقاد داشت که “الان وقت اعتدال نیست.”
آلن فراشون ستون نویس لوموند است. این مقاله از انگلیسی به فارسی برگردان شده است.