جنگ درغزه تنها به خاطر این نبود که اسرائیلیها خود را از سوی حماس تهدید شده میدیدند. در زیرپوشش این جنگ هدفی بزرگتر و مهمتری نهفتە است، و آن هم سر دسترسی به میادین نفت و گاز طبیعی فلسطینیها و همچنین ایجاد یک رقیب برای کانال سوئز از طریق غزه است. لذا برای اینکه این امر امکانپذیر شود، فلسطینیها باید از غزە بیرون رانده شوند!
در شرق دریای مدیترانه، در سواحل تاریخی فلسطین، منابع عظیمی از نفت و گاز طبیعی وجود دارد. زمینشناسان تخمین میزنند که این منابع شامل ۶٢٣ میلیارد مترمکعب است.
فقط ٢٠ کیلومتر از سواحل غزه، یک و نیم میلیارد مترمکعب گاز طبیعی وجود دارد، که طبق توافقات اسلو در سال ١٩٩۵ این منابع به غزه و ساکنین آنجا تعلق دارد. اما اسرائیل نمیخواهد به غزه و فلسطینیان اجازه دسترسی به آن را بدهد. گفته میشود که دلیل آن این است که درآمدهای بدست آمده از این منابع “برای تأمین مالی عملیات خرابکاری و ترور علیه اسرائیل استفاده خواهند شد.”
با این حال، شک وتردیدهایی در مورد امکان پذیری پروژه وجود دارد، نه به دلیل مسائل مالی، زیرا زمانی که کشورهای نفتخیز درگیر میشوند، پول و مشکل تامین بوجه ی آن اهمیت درجه ی دوم پیدا خواهد کرد. به ویژه در پروژههای مهمی از این دست.
تخمین زده میشود که میادین گاز و نفت در این منطقه ارزشی حدود ۵٠٠ میلیارد دلار دارند و قادر به تأمین نیازهای انرژی اروپا برای چندین سال خواهند بود، بویژه در شرایطی که به نظر میرسد به دلیل جنگ اکراین گاز ارزان روسیه دیگر برایشان در دسترس نخواهد بود.
علاوه بر این، میادین نفت و گاز زیادی نیز در کرانه غربی وجود دارد که به میزان سە و نیم میلیارد بشکه تخمین زده میشود. این نیز مورد توجه فراوان دولت اسرائیل قرار دارد وبه همین دلیل دیوار را به سمت شرق منتقل کردهاند تا این میادین زیر منطقهای که برای تمرینات نظامی استفاده میشود قرارگیرد.
این کشف پس از آن صورت گرفت که بانک جهانی گزارشی منتشر کرد که درآن گفته شده بود: “اسرائیل هر امیدی برای اینکه یک دولت فلسطینی در آینده بتواند از لحاظ اقتصادی پایدار باشد را از بین میبرد.”
“نفت ما، نه نفت فلسطینیها”
با این حال، اسرائیل نمیتواند به طور قانونی کنترل کامل بر این منابع را به دست آورد، همانطور که گروه خبری +٩٧٢ در ٣٠ اکتبر ٢٠٢٣ نوشت. بنابراین طبق یک سند درز کرده از وزارت اطلاعات اسرائیل، برنامه این است که فلسطینیها ازغزه به صحرای سینا منتقل شوند.
دستیابی به منابع انرژی در راستای حمله نظامی اسرائیل به غزه بسیار مهم است. اسرائیل به نظر میرسد آماده است که برای دسترسی به این منابع آماده است که جنگی را آغاز کند،حتی به قیمت قرار دادن بخش بزرگی از جهان در برابر خود قرار خود.
رئیس پیشین سازمان آزادیبخش فلسطین، یاسر عرفات، در سال ٢٠٠٠ شرکت گاز بریتانیا را برای توسعه و بهره برداری این میادین استخدام کرد. این میادین میتوانستند درآمدی به میزان یک میلیارد دلار برای دولت فلسطین به همراه داشته باشند. اما همانطور که تجربه در طول حیات اسرایل نشان داده وشاهد بودیم، آنها به هیچ عنوان با چنین پروژه ای موافقت نخواهند کرد.
برای شروع استخراج، تونی بلیر، که پس از کنارهگیری از نخستوزیری به عنوان “فرستاده ویژه برای خاورمیانه” منصوب شده بود، پیشنهاد کرد که درآمدها بە بانک مرکزی آمریکا واریز شوند وسپس اسرائیل برای معادل آن، کالاها و خدمات فراهم کند. اما حماس این پیشنهاد را رد کرد.
دولت اسرائیل، شرکت گاز بریتانیا را متقاعد کرد که همکاری خود را با حماس قطع کند، زیرا “حماس بیثبات بود و یک سازمان تروریستی محسوب میشد.” به جای آن، اسرائیل با شرکتهای BP، ENI ودیگران قراردادهایی امضا کرد که در آنها توافق شد گاز به یک پالایشگاهی در حیفا (شهری در اسرائیل) منتقل شود و یک خط لوله نیز به مصر و اردن احداث شود.
طبق گزارش الجزیره در ژوئن ٢٠٢٣، اسرائیل تأیید اولیهای برای استخراج و پیشبرد بخش جزئی از یک پروژه را که با همراهی بخشی از مقامات غزه و مصری را صادر کرد. طبق این پروژه، سالانه٧۰۰ تا ٨۰۰ میلیون دلار برای حمایت از اقتصاد غزه سرمایهگذاری میشود، به شرطی که تهدیدی برای امنیت اسرائیل ایجاد نکند.
کانال بن گوریون
اگر فلسطینیها از غزه اخراج شوند، طرح این است که کانالی احداث شود که دریای مدیترانه را به خلیج عقبه متصل کند، تقریباً به طور موازی با کانال سوئز.
این کار به دولت مصر خسارت زیادی وارد خواهد کرد، زیرا ١٠ درصد از تولید ناخالص داخلی این کشور از رفت وآمد کشتیها بین آسیا واروپا به دست میآید.
کانال سوئز در برخی نقاط بیش از حد تنگ است وترافیک سنگینی به وجود میآید و این مسئله باعث آسیب پذیری ارسال “به موقع” کالاها در تجارت جهانی میشود. این کانال همچنین به اندازه کافی عمیق نیست، چرا که هر ساله شن زیادی در کانال تهنشین میشود و نگهداری آن پرهزینه و دشوار است.
کانال اسرائیلی در یک منطقه صخرهای احداث خواهد شد و به نگهداری کمی نیاز دارد. این کانال که به نام بنیانگذار اسرائیل، بن گوریون، نامگذاری شده، عمقی ۵٠ متری وعرض ٢٠٠ متری خواهد داشت. با دو مسیر عبور، امکان تردد کشتیهای بیشتری نسبت به روزانه ٢٠٠ کشتی از کانال سوئز فرآهم خواهد شد، زمان کشتی رانی نیز از ١٨ ساعت به ١١ ساعت کاهش خواهد یافت، اگرچه این کانال ١٠٠ کیلومتر طولانیتر است.
این پروژه به این نکته توجه نمیکند که ممکن است در چند سال آینده، تجارت جهانی به طور چشمگیری تغییر کند. سوختهای فسیلی از مدار خارج شوند، تولیدات محلی/منطقهای رونق پیدا کنند وتجارت جهانی که عمدتاً از طریق دریا حمل میشود، ممکن است تغییر ماهیت دهد، بنابراین ممکن است نیازی به این کانال جدید نباشد.
نه عراق ونه ترکیه نگاه خوشایندی به کانال بن گوریون ندارند، زیرا این کانال ممکن است تهدیدی برای کریدور انرژی برنامهریزیشده از بصره در جنوب عراق به اروپا از طریق ترکیه باشد.
اسرائیل امیدوار است که بتواند مصر را تحت فشار قرار دهد تا فلسطینیها در اردوگاههای پناهندگان در صحرای سینا مستقر شوند. اما اگر دیکتاتور مصر، عبد الفتاح السیسی، مخالفت کند یا خواسته باشد که اسرائیل از ساخت کانال صرفنظر کند، چه؟ مصر همچنین میتواند همکاری تجاری خود با اسرائیل را متوقف کند، یا این پروژه ممکن است تهدیدی برای توافق صلح بین دو کشور ایجاد کند.
در نهایت مسئله ی محیط زیست نیز مورد توجه قرار گیرد، باید بویژه به حفظ مرجانهای ارزشمند در خلیج عقبه توجه کرد، که سازمانهای محیطزیستی برای حفظ آنها فشار وارد میکنند. مرجانهایی که در صورت اجرای پروژه کانال از بین خواهند رفت. اما معمولاً دولت اسرائیل به این مسائل توجهی نمیکند.
کریدور جادهای وریلی دریای مدیترانه- خلیج فارس
در نشست G20 در دهلی نو در سپتامبر ٢٠٢٣، آمریکا، هند، اتحادیه اروپا وعربستان سعودی از احداث یک کریدور جادهای وریلی بین بنادر اسرائیل وخلیج فارس و همچنین مسیرهای دریایی از آنجا به هند حمایت کردند.
این پروژه همچنین شامل خطوط راهآهن به اردن وعربستان سعودی است. هدف پروژه تقویت روابط میان اسرائیل وعربستان سعودی است.
حمایت آمریکا نشاندهنده اهمیت فراوان این “جایگزین” برای طرح جاده ابریشم جدید چین، یعنی ابتکار کمربند وجاده (Belt and Road Initiative) است.
طرح این پروژه در سال ٢٠١٧ در نشستی با حضور اسرائیل، برخی کشورهای عربی ورئیسجمهور وقت آمریکا، دونالد ترامپ، مطرح شد.
حال، حملات به کشتیها توسط گروههای حوثیها در دریای سرخ سرعت این فرآیند را افزایش داده است.
امروزه تجارت قابل توجهی میان کشورهای مذکور انجام میشود، چه جنگ درغزه باشد یا نه. هند سالانه تسلیحاتی به ارزش ۶ میلیارد کرون دانمارک از اسرائیل خریداری میکند ودو کشور درزمینههای مبارزه با تروریسم، تبادل اطلاعات ودیگر مسائل با هم همکاری دارند. بخش دیگری از این تجارت شامل ماشینآلات، مواد شیمیایی، کود، فناوری اطلاعات وغیره است.
همچنین تجارت میان هند وکشورهای حوزه خلیج فارس در حال افزایش است. امارات متحده عربی به طور گستردهای در صنعت غذایی هند سرمایهگذاری میکند تا هند به سبد نان کشورهای حوزه خلیج فارس تبدیل شود، در حالی که اسرائیل میوه وسبزیجات تازه را تامین میکند.
با تکمیل پروژه، زمان حمل ونقل میان اسرائیل و امارات از ١٢ روز با کشتی به ٢ روز از طریق جاده کاهش خواهد یافت وهزینهها نیز ٢٠ درصد کاهش خواهد یافت.
خط راهآهن ٢٠٠٠ کیلومتری برای قطارهای دیزلی با عرض خط آهن اروپایی ساخته میشود که این امکان را فرآهم میکند تا محمولههای ریلی از طریق ترکیه به کشورهای حوزه خلیج فارس ارسال شوند.
این راهآهن دارای شاخههایی به مکه، بحرین، کویت واحتمالا عراق نیز خواهد بود. بزرگراه برنامهریزیشده به موازات راهآهن خواهد بود، اما امکان انشعابهای بیشتر را فرآهم خواهد کرد.
در شمالغربیترین نقطه ی بخش غربی عربستان سعودی – درست مقابل شبهجزیره سینا – یک شهر مدرن به نام نیوم ساخته میشود که اندازهای معادل یوتلند (جزیره بزرگ دانمارک) دارد و از انرژیهای تجدیدپذیر تغذیه میشود. عربستان سعودی به دنبال یافتن جایگزینهایی برای سوختهای فسیلی است. این شهر با بزرگراهها و قطارهای سریعالسیر به شمال به شهرهای بزرگ اسرائیل در سواحل دریای مدیترانه و از جنوب به پایتخت، ریاض، متصل خواهد بود.
کریدور حمل ونقل از اسرائیل به خلیج فارس هزینهای حدود ٢٠٠٠ میلیارد کرون برآورد میشود که توسط کشورهای مختلف به طورمساوی و بر اساس سهم هر کشور از طول پروژه تأمین خواهد شد. این پروژه قرار بود در سال ٢٠٢۵ به پایان برسد، اما هنوز کارهای ساخت و ساز آغاز نشده است. با این حال، شک وتردد زیادی در مورد امکان اجرایی شدن پروژه مطرح شده است. نه چندان به خاطر مشکلات مالی، زیرا وقتی کشورهای تولید کننده نفت درگیر هستند، به ویژه در پروژههای پرآوازه، پول کافی وجود دارد!
برای آنها بزرگترین مشکل لجستیکی خواهد بود. چرا که اگر قرار باشد کامیونها جایگزین کشتیهای کانتینری که به طور میانگین قادر به حمل ۴۵۰۰ کانتینر هستند، شوند، باید از هزاران کامیون استفاده شود که این باعث افزایش قابل توجه هزینهها نسبت به حمل ونقل دریایی میشود. به علاوه، مشکلات زیستمحیطی ویرانگر نیز بوجود خواهد آورد.
از سوی دیگر برای این پروژه رقابت با ابتکار کمربند وجاده چین آسان نخواهد بود. چرا که چین از قبل با حدود ده کشور اروپایی، از جمله چندین بندر مهم در دریای مدیترانه، سرمایهگذاری کرده است.
در اکتبر ۲۰۲۰، اسرائیل، امارات متحده عربی وبحرین توافق کردند که روابط خود را عادی کنند و در این راستا ساخت یک خط لوله از خلیج فارس به بندر حیفا در اسرائیل، جایی که نفت و گاز به اروپا حمل میشود، نیز گنجانده شد. این پروژه نیز از سوی مصر به عنوان رقیبی برای کانال سوئز تلقی خواهد شد.
مزایای ژئوپولیتیکی اسرائیل و غرب
اگرچه جنگ اسرائیل با فلسطینیها اقتصاد کشور را تحت فشار قرار داده است، جنگی که روزانه حدود٢ میلیارد کرون هزینه دارد، اما کشوری با ویژگیهایی مانند اسرائیل معمولاً تمایلی به کاهش جاهطلبیها و توسعه طلبی های خود ندارد: شعار آنها این است که ما میتوانیم همه چیز را انجام دهیم و دستمان برای انجام آن کاملا باز است..
اسرائیل بر مزایای سیاسی، اقتصادی، تکنولوژیکی، نظامی و تجاری پروژهها تمرکز دارد. به لطف پیشرفتهای بالای تکنولوژیکی این کشور، کمکهای بی دریغ غرب و تمایل آشکار همسایگان عرب برای گسترش روابط با اسرائیل، مقامات اسرائیلی انتظار دارند که کشورشان جایگاه رهبری منطقهای غالب را به دست آورد البتە با هزینه همسایگان.
هر ابتکار محلی و منطقهای با چشمانداز ژئوپولیتیکی غرب آسیا گسترش خواهد یافت، اما در عین حال مقاومت در برابر سلطه اسرائیل درکشورهایی مانند عراق و اعضای گروه بریکس مانند ایران و مصر را تشدید خواهد کرد، همانطور کە The Cradle در ١٧ اوت ٢٠٢٣ نوشت.
اما در این میان موضوع ناشناخته و غیر قابل پیش بینی این است که مردم منطقه چگونه واکنشی نشان خواهند داد، چرا که در بیشتر موارد آنها با رهبران اقتدارگرای خود موافق نیستند.
امروز عربستان سعودی وایران به لطف میانجیگری چین برخی از اختلافات طولانیمدت خود را حل کردهاند.
این نزدیکی را اسرائیل وغرب با چشمهای ملایم نمینگرند، و اگر بتوانند در این همکاری در حال شکلگیری شکافی ایجاد کنند، این کار را حتما نجام خواهند داد، کریدور حمل ونقل از اسرائیل به خلیج فارس میتواند سرجشمە چنین شکافی باشد.
منبع:
دیدگاه وتحلیل مترجم:
اسراییل و سرمایە داری و ماشین جنگ آمریکا و اروپا بر بستر جنگ اوکراین و در نتیجە نرسیدن گاز و مواد سوختی فسیلی ارزان از روسیە، و پرهزینە بودن صدور این مواد از آمریکا بە اروپا، در تلاش شدند کە جایگزینی ارزان ازنگاه استراتژیک و نزدیک از نگاه جغرافیایی و اقتصادی را پیدا کنند. این منابع از پیش درغزە کشف و شناسایی شدە و طرحهای اجرایی مربوط بە آن آمادە شدە و روی میز استراتژیستها قراردادە شدە بود، اما میبایست عاملی را برای تحریک و آغاز این پروژە خونین میافتند. و دراین میان حماس سادەترین وفریب خورترین نیرویی بود کە توانست با حملە خود در تاریخ ٧ اکتبر ٢٠٢٣ بە آغاز این پروژە شتاب بخشد. درگیریها دراوایل صبح شنبه با رگبار راکتی نیروهای حماس و تهاجم خودروهای نفربر و ۲۵۰۰ شبه نظامی به خاک اسرائیل و پایگاههای از پیش تخلیە شدە نظامی اسرائیل آغاز شد کە موجب کشتە شدن ١۴٠٠ نفر و بە گروگان گرفتە شدن ٢٠٠ نفر انجامید. سازمان امنیت و سران اسراییل بخوبی از طرح حماس آگاه بودند وعمدا تا آخرین لحظە واکنشی از خود نشان ندادند، آنها میدانستند کە اسراییل باید برا ی آغاز پروژە خود طعمە هایی را قربانی نماید، و دراین میان میتوان برای نمونە چە طعمە هایی آسانتر و سادە تراز دختران و پسران جوانی کە در فستیوال موزیک رعیم کە در مررزهای جنوبی این گرد آمدە بودند، نام برد.
اسراییل از همان آغاز موجودیتش، مردم فلسطین را همیشە قربانی سیاستهای صهیونازیستی و پاکسازی نژادی دولتهای حاکم براین کشور قرار دادەاست، و دراین میان بیشتر سران کشورهای منطقە و سیاستهای آنها بعنوان یویویی دردست اسراییل و آمریکا بودند.
اسراییل بە دلیل دوری از مرزاهای ایران وعلیرغم خصومت و درگیریهایش با جمهوری اسلامی، نمیتوانست ازاین رژیم و نیروهای نیاببتیش درلبنان بعنوان آغازگر پروژە خونین خود استفادە نماید. لذا بهترین گزینە نیرویی چون حماس بود کە غزە را بطور کامل در کنترل خود داشت و اسراییل مدتها بود کە مترصد این حملە بود.
اما دراین میان نقش رژیم جمهوری اسلامی و سیاست منطقەای آن بعنوان یکی ازآتش بیاران این معرکە، تنها توانست بە تقویت نظامی اسراییل و گسترش طرح توسعە طلبیهای این رژیم صهیونازیستی کمک نماید. و از این زاویە تنشهای میان ایران و اسراییل را، من یک جنگ زرگری قلمداد کردە و هردو رژیم را دو روی یک سکە سیاه و باطلە تاریخ میبینم.