پیشتر هشدارهای لازم به مردم آمریکا در مورد اقدامات غیرقانونی دونالد ترامپ در سیاست داخلی داده شده بود. ترامپ و متحداناش از طریق حملات مکرر به «دولت پنهان»[۲] بهوضوح نشان دادهاند که چگونه قصد دارند ساختار دولت در ایالات متحده را تضعیف کنند.
اما در حوزهی سیاست خارجی، مردم آمریکا با چیزی مواجه شدهاند که اصلاً انتظارش را نداشتند. پیش از انتخابات میشد با اطمینان فرض کرد که ترامپ غرایز انزواطلبانه دارد. او از دخالت آمریکا در «جنگهای بیپایان» در افغانستان و عراق انتقاد کرد. اما از نخستین سخنرانیاش پس از ادای سوگند در ۲۰ ژانویه ۲۰۲۵ او به امپریالیستی عتیقه مبدل شد. او قصد خود را برای بازپسگیری کانال پاناما اعلام کرد و متعاقباً دانمارک را تهدید کرد که اگر کنترل گرینلند را به ایالات متحده واگذار نکند، با تعرفههای سنگین روبرو خواهد شد.
گرینلند با گرم شدن کرهی زمین و باز شدن مسیرهای جدید قطب شمال، از نظر راهبردی برای ایالات متحده مهمتر شده است و میتواند منبع مهم مواد معدنی باشد. اما اقدامات ترامپ انگاری از جنس تجاوز به نیت لذت از تجاوز است: دانمارکیها قبلاً اعلام کرده بودند که مایلاند نقش امنیتی آمریکا در گرینلند را افزایش دهند و در مذاکرهای آرام امتیازات معدنی بیشتری را واگذار کنند. اما ترامپ بر تهدید نظامی اصرار داشت. با این حساب وضع بیسابقهای شکل گرفته است. مادهی پنج ناتو [بند دفاع جمعی در پیمان آتلانتیک شمالی] خواستار حمایت متقابل در صورت حمله به یکی از اعضای ناتو است؛ هیچ مقرراتی اما وجود ندارد برای زمانی که عضوی از ناتو به عضوی دیگر حمله کند.
با این حال، اوج عملکرد ترامپ در لباسِ نوامپریالیست، پیشنهاد اخیر او در کنترل نوار غزه از سوی آمریکا پس از تخلیهی حدود ۲ میلیون ساکن فلسطینیِ آن بود. طبق گفتهی ترامپ در کنفرانس مطبوعاتی مشترک با بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل که به آمریکا سفر کرده بود:
«ایالات متحده کنترل نوار غزه را به دست خواهد گرفت. با این منطقه خیلی کار داریم. ما مالک آن خواهیم شد و مسئولیت خنثی کردن تمام بمبهای خطرناک منفجرنشده و سایر سلاحهای موجود در محل، تسطیح منطقه و از بین بردن ساختمانهای تخریبشده را به عهده خواهیم گرفت. توسعهی اقتصادی ایجاد خواهیم کرد که بیشمار شغل و مسکن برای مردم منطقه فراهم میکند … کاری واقعی انجام خواهیم دهیم، کاری متفاوت.»
این پیشنهاد آنقدر عجیبوغریب بود که بلافاصله از سوی تقریباً تمام قدرتهای منطقه رد شد، به استثنای اعضای راست افراطی ائتلاف بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل. این عده از این طرح خوشحال هستند زیرا مشکل بزرگی را از پیش پای اسرائیل برمیدارد: اینکه با نوار غزهی ویران و متروک، که هنوز مملو از مبارزان حماس است، چه باید بکنند. لازم نیست درگیر جزئیات این موضوع شویم که طرح ترامپ چهمایه اجراناپذیر است. فلسطینیها نمیخواهند غزه را ترک کنند، و مصر، اردن یا هیچیک از کشورهای عرب همسایه نمیخواهند پناهنده بپذیرند. نکبت اصلی یا همان «فاجعه»، یعنی ایجاد اسرائیل در سال ۱۹۴۸، شرایط بیثباتکنندهای در منطقه ایجاد کرده است که تا به امروز سایهی سنگین آن حس میشود. حماس علیرغم یک سال و نیم حملات بیامان اسرائیل، چهرهای مقاوم از خود نشان داده و جمعیت فلسطینی را فقط میتوان با جنگی واقعاً نسلکشانه از کاشانهشان بیرون راند. طرح ترامپ مصداقی وحشتناک از پاکسازی قومی خواهد بود که در تاریخ در قاب شرّی اخلاقی باقی خواهد ماند.
مانند بسیاری از اقدامات ترامپ، مشخص نیست که جامعهی جهانی تا چه حد باید او را جدی بگیرد. طرح ترامپ برای غزه آنقدر مضحک است که بسیار بعید است محقق شود. اما این طرح ممکن است حواسپرتکنی از طرح دیگری باشد که احتمال وقوع آن بسا بیشتر است. دولت نتانیاهو میخواهد حاکمیت اسرائیل را بر کرانهی باختری و نزدیک به ۳ میلیون فلسطینی ساکن آن اعلام کند. در حالی که توجه جهانی از ۷ اکتبر بر غزه متمرکز شده، اسرائیل آرامآرام کنترل خود را بر سرزمینی تشدید کرده که اکثریت فلسطینیها در آن زندگی میکنند.
اسرائیل در دورهی اول ریاست جمهوری ترامپ احتمال الحاق کرانهی باختری به اسرائیل را مطرح کرده بود؛ ترامپ ممکن است با این طرح همدل بوده باشد، اما داماد او جَرِد کوشنر در آن زمان مشغول مذاکره بر سر توافقنامهی ابراهیم بود و دولت آمریکا هرگز آن طرح را پیگیری نکرد. مهمترین چیزی که امروز مانع از تأیید الحاق کرانهی باختری به اسرائیل از سوی ایالات متحده میشود، احتمال توافق با عربستان سعودی برای به رسمیت شناختن اسرائیل است، اما احتمال وقوع این کار بسیار کم است. محمد بن سلمان، ولیعهد سعودی، صراحتاً اعلام کرده که بدون راهحلی برای تشکیل دولت فلسطینی توافقی در کار نخواهد بود، و اسرائیل این ایده را قاطعانه رد کرده است. این وضعیت موانع را برای اقدام هماهنگ اسرائیل و آمریکا در الحاقگری کاهش میدهد. مایک هاکابی، گزینهی ترامپ برای سفیر آمریکا در اسرائیل، مانند بسا مسیحیان انجیلی معتقد است که کرانهی باختری، بهحق، متعلق به اسرائیل است.
حتی اگر تهدیدهای ترامپ علیه پاناما، گرینلند و غزه توخالی هم باشند، روالی کاملاً وحشتناک را باب میکنند. یکی از دستاوردهای بزرگ جهان پس از سال ۱۹۴۵ پذیرش این هنجار کلی بود که قدرتهای بزرگ نباید از نیروی نظامی برای تصرف سرزمین دیگری استفاده کنند. این هنجار بهشدت از سوی روسیهیِ پوتین در سالهای ۲۰۱۴ و ۲۰۲۲ هنگام الحاق بخشهایی از اوکراین به روسیه نقض شد، و چین در حال بررسی استفاده از زور برای بازپسگیری تایوان است. ترامپ ایدهی قرن نوزدهمی حوزههای نفوذ[۳] را از اساس احیا کرده است: اینکه قدرتهای بزرگ باید بتوانند مناطق نزدیک به خود را از نظر جغرافیایی کنترل کنند. ادعای ارضی روسیه نسبت به اوکراین و ادعای ارضی چین نسبت به تایوان قویتر از ادعای ارضی آمریکا نسبت به پاناما یا گرینلند است، و ابراز تمایل ترامپ برای گسترش اراضی، چراغ سبزی به هر دو کشور میدهد تا همین خط را دنبال کنند.
تناقضات بزرگی در سیاست خارجی ترامپ در آینده وجود خواهد داشت. نامزد او برای مدیر اطلاعات ملی، تولسی گابارد، سابقهی مخالفت با اقدامات آمریکا در سوریه و اوکراین را دارد و اکنون لابد از تلاشهای ترامپ برای گسترش قلمرو ایالات متحده حمایت میکند. برخی از جمهوریخواهان مانند سناتور رند پال که از انزواطلبان تمامعیار است، شروع به طرح سؤالاتی دربارهی مسیر سیاست خارجی ترامپ کردهاند. پال میگوید: «من فکر میکردم که ما رأی دادهایم تا اولویت با آمریکا باشد. این چه کاری است که به فکر اشغال جدیدی باشیم که ذخائر کشورمان را به باد میدهد و خون سربازانمان را میریزد.»
چپها، هم در داخل آمریکا و هم در سطح بینالمللی، چندین دهه است که به امپریالیسم آمریکایی حمله میکنند. امپریالیسمِ مورد حملهی آنها سر و شکل خوشخیمی داشت، مانند پیمانهایی امنیتی که ایالات متحده با متحدان خود بر سر آنها مذاکره میکرد، یا نظم اقتصادی لیبرال که آمریکا آن را ترویج میکرد. آنچه امروزه چپها با آن مواجهاند سر و شکل واقعی امپریالیسم است: آمریکایی که بهدنبال گسترش قلمرو خود است و مایل است برای رسیدن به آن تهدید به استفاده از زور کند. به قرن نوزدهم خوش آمدید.
آنچه میخوانید یادداشتی است که فوکویاما به تاریخ ۱۰ فوریه ۲۰۲۵ در مجلهی برخط پرسوئیژن (Persuasion) منتشر کرده است، در این نشانی: https://www.persuasion.community/p/the-new-american-imperialism
پینوشتها
[۱] expansionist
[۲] ترامپ و حامیاناش از اصطلاح «دولت پنهان» (deep state) برای اشاره به شبکهای مخفی از مقامات غیرانتخابی در دولتهای عمدتاً دموکرات استفاده میکنند که، بهزعم ترامپ و حامیاناش، قدرت و نفوذ قابل توجهی بر تصمیمات سیاسی دارند. آنها ادعا میکنند که این دسته از بوروکراتها در پشت صحنه برای تضعیف یا مقاومت در برابر اقدامات و سیاستهای ترامپ کار میکنند. حملات مکرر ترامپ به «دولت پنهان» قصد او برای مختل کردن یا از بین بردن بخشهای مخالف در بوروکراسی دولتی آمریکا را نشان میدهد. خروجی این حملهها عمدتاً دور زدن یا حذف مقامات باسابقه و روندهای تثبیتشدهی دولتی به نفع افراد وفادار به ترامپ است -م.
[۳] Spheres of influence