همچنان که انتظار می رفت و قبل از اجرای آخرین پرده نمایشهای انتخاباتی نیز برخی تحلیلگران و ناظران سیاسی پیش بینی می کردند، نتایج اعلام شده بازیهای انتخاباتی ریاست جمهوری ایران، مبنی بر «پیروزی چشمگیر» نئومحافظه کاران رژیم اسلامی ایران تحت رهبری آیت الله سید علی خامنه ای در مقابل نئولیبرالهای کشور، به رهبری آیت الله هاشمی رفسنجانی، موجب بروز تنش ها و تشنجات سیاسی- اجتماعی نسبتا گسترده ای درجامعه ملتهب ایران گردیده است. نا گفته نماند که این دو جناح رژیم به غلط و عوامفریبانه نام اصولگرا و اصلاح طلب بر خود نهاده اند، که هیچ سنخیتی با ماهیت بغایت ارتجاعی آنها ندارد. زیرا این غارتگران تروتهای مردم، این دیکتاتورها و خونخواران مسلمان نه پای بند اصولند و نه خواهان اصلاحات. البته حوادث دو روز اخیر تهران و سایر شهرهای ایران، بدنبال این که هر یک از طرفین بازی پیشاپیش خود را «پیروز» قطعی میدان مسابقه اعلام می کردند، و در باره احتمال تقلب و دستکاری در نتایج رأی گیریها هشدار می دادند، نه تنها قابل پیش بینی، که حتی قابل رؤیت بود، و نشان می داد که در پایان انتخابات هر یک از طرفین برنامه از پیش تنظیم شده خود را به اجرا در خواهند آورد. طرف غالب به پلیس و نیروی سرکوب، و طرف مغلوب به اعتراضات و تظاهرات خیابانی متوسل خواهد شد.
دلیل این امر کاملا روشن است. زیرا مردم ایران از حاکمیت سی ساله اسلام و روحانیت مرتجع شیعه به تنگ آمده است. از هر پنج ایرانی، یک نفر در زیر خط فقر زندگی می کند. سال به سال بر میزان تورم، رکود و بحران اقتصادی افزوده می شود. آمارهای رسمی دولتی از بیکاری ۵/۱٢ درصد نیروی قادر بکار کشور حکایت می کند. دامنه اعتیاد، فحشا و دیگر مفاسد اجتماعی هر روز گسترده تر می شود. آزادیخواهان، دگر اندیشان و برابری طلبان با شدت تمام سرکوب می شوند. ناله و فریادهای کارگران، زنان، دانشجویان، فرهنگیان و دگر اندیشان زندانی از شکنجه گاههای رژیم بگوش می رسد. خفقان پلیسی و استبداد ولایت فقیهی بیداد می کند. نهادها و مقامات رژیم و دولت اسلامی در غرقاب فساد و رانت خواری و غصب اموال عمومی غرق شده اند. اختلاف و رو در روئی جناحهای درونی رژیم، تعریف ایرانی رقابت و تقابل دو جریان محافظه کار و نئولیبرال وابسته به امپریالیسم جهانی است. رقابت جناحهای داخلی رژیم نه بر اساس منافع ملی ایران و خواستهای مردم، بلکه، بر سر تصاحب ارکانهای قدرت اقتصادی و سیاسی کشور شدت گرفته است. و همین امر، موجب بروز چنان بحران عمیق سیاسی گردیده است که رژیم نمی تواند کشور را بشکل دلخواه خویش اداره نماید. این، همان واقعیتی است که مردم را به اعتراض و مبارزه بر علیه کل نظام وادار ساخته است. تشنجات و ناآرامی های کنونی ایران هر چند هم بظاهر به بهانه شکست این و یا آن رقیب انتخاباتی باشد، اما در واقعیت امر حاصل سیاستهای ویرانگرانه رژیم اسلامی و عدم مشروعیت آن است.
توزیع سیب زمینی، به تعویق انداختن وامهای «عدالت» و غیره، بخشی از تلاشهای رژیم بود برای کشاندن هر بیشتر گروههای مردم به حوزه های اخذ رأی، و پیش از همه ترفندی بود برای سرپوش گذاشتن بر بحران سیاسی و شکاف عمیق میان جناحهای درونی خود. برگزاری انتخابات مدیریت شده، کوشش دیگری بود برای مشروعیت بخشیدن به کل رژیم و ادامه سیاستهای ویرانگر داخلی و خارجی آن. متاسفانه بخش عظیم نیروهای اپوزیسیون، بویژه بخش قابل توجهی از نیروهای چپ کشور در این دام رژیم گرفتار آمده و با رد جناح محافظه کاران، در پشت سر جناح نئولیبرالها به رهبری رفسنجانی جای گرفتند. همسوئی و همصدائی بخشهائی از اپوزیسیون چپ ایران با جناح نئولیبرالهای رژیم و امپریالیستهای آمریکا و انگلیس و فرزند نا مشروع آنها اسرائیل، در عین حال موجب درهم آمیختگی صف دوستان و دشمنان خلقهای ایران گردیده است. همه آنان که مردم را به شرکت در انتخابات فرمایشی فراخواندند،در بوجود آمدن این وضعیت و در مقابل خقه بازیهای ولی فقیه و حوادث خطرناک آتی ایران مسئولند.
در وضعیتی که رژیم جمهوری اسلامی ایران امروز گرفتار آمده است، اپوزیسیون مترقی، بخصوص چپهای ایران اگر نمی توانند در پیشاپیش توده ها حرکت کرده، مبارزه و مطالبات آنان را در جهت اعتلای جنبش انقلابی و سازمانیابی در تشکلهای صنفی- سیاسی هدایت نمایند، این حق را هم ندارند که با پناه گرفتن در پشت سر این و یا آن جناح رژیم شریک جرم رژیم ایران و امپریالیسم جهانی در منحرف ساختن جهت خواستها و مطالبات مردمی باشند. نیروهای مترقی، موظفند بجای دعوت از برای صیانت از آرای خود، توده ها را به مقاومت و مبارزه برعلیه رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی فراخوانند، چرا که آراء مردم بنام هر دو جناح نئولیبرالها و یا نئو کنسرواتورها به صندوقها ریخته شده است. نیروهای چپ، امروز باید در پیشاپیش صف جای گیرند و صف خود را از هر دو جناح رژیم و امپریالیسم آمریکا که در صدد است با انجام انقلاب رنگی بدست نئولیبرالها دیرک پوسیده خیمه نظام جمهوری اسلامی را تعویض نماید، جدا سازند. دعوت از مردم به صیانت از آراء خود و مقابله با کودتای ولی فقیه، دعوتی ریاکارانه و مزورانه است که بمنظور رو در رو قرار دادن مردم ایران با هم، منحرف ساختن سمت اصلی مبارزه آنها با کل رژیم انجام می گیرد. زیرا این گونه دعوتها چنین ذهنیتی را به مردم ایران القاء می کنند که گویا نئولیبرالهای تحت رهبری رفسنجانی، تافته جدا بافته از رژیم ولایت مطلقه فقیه هستند. بویژه اگر تنوع آراء رأی دهندگان ایرانی را هم در نظر بگیریم، معنی و مفهوم این گونه فرخوانها چیزی نیست جز راهنمائی مردم ایران به صف بندی در پشت سر کاندیداهای مورد اعتماد شورای نگهبان رژیم. اگر نیروهای سیاسی مترقی می خواهند در مقابل توده ها صادق باشند، باید چاره دیگری بیاندیشند و به پشتوانه حمایتهای مردمی کل نظام را زیر ضربات خرد کننده خود بگیرند. هیچ نیروی منتسب به چپ ایران، حق ندارد وظیفه ترقیخواهانه و انقلابی خود را تا سطح قاضی و داور دعواهای بین جناحین رژیم و حمایت از یکی از آنها، پائین آورده و با شرکت در تسویه حسابهای داخلی رژیم، اعتبار، حیثیت، نفوذ و جایگاه تاریخی جنبش چپ را مخدوش سازد.
نیروهای مترقی، هم میهنان، جویندگان آزادی و عدالت! فضای ملتهب کشور انفجارآمیز است. بهوش باشد که خطر «انقلاب رنگی» سایه سنگنین خود این بار بر سر ایران افکنده است. این که هر یک از نامزدهای انتخاباتی رژیم قبل از شروع انتخابات خود را برنده مسابقات انتخاباتی اعلام می کردند، و میر حسین موسوی همین خط را در پایان رأی گیریها نیز ادامه داده، و ضمن تأکید بر پیروزی«بنده» از مراجع عظام تقاضای کمک می کند، این که نخست وزیر دهه کشتار، پس از بیست سال خواب نما شده و برای نجات ایران وارد کارزار شده است و اینک که بموازات شروع نا آرامیها، باند غالب به نیروی سرکوب روی آورده و باند مغلوب، اصلاحات از طریق صندوقهای رأی را ممکن نمی شمارند، و کمپین بین المللی حقوق بشر و برخی جریانهای سیاسی دیگر، مجامع بین المللی و دولتهای جهان را به دخالت و اعمال نفوذ در امور ایران فرامی خوانند، همه و همه مطابق با راهکارها و شیوه های شناخته شده «انقلابات رنگی» امپریالیستی و نقطه آغازین آنها در کشورهای مختلف، بویژه در یوگسلاوی می باشد. بهوش باشید و فراموش نکنید که نه مافیای پشتیبان احمد نژاد و نه باند حامی موسوی در فکر بهبودی شرایط زندگی توده های کار و زحمت و اعتلای ایران نیست. آنها جزئی از کل نظام ارتجاعی و ضد انسانی امپریالیستی می باشند. راه خود از فریبکاران جدا کنید. بجای حمایت از این و یا آن مهره رژیم، برعلیه استبداد رژیم اسلامی به پا خیزید که هیچ قدرتی توان مقاومت در مقابل خیزش شما را ندارد.
هم میهنان، مردم آزادیخواه و ستمدیده ایران! اینک نه رژیم اسلامی توانائی اداره کشور به شیوه تاکنونی را دارد، و نه شما می خواهید به رهبری چنین رژیمی تن در دهید. گول فریبکاریهای و حقه بازیهای رژیم ایران و توطئه های امپریالیسم جهانی را نخورید. اسباب و ابزاری برای پر کردن شکاف میان جناحهای رژیم نباشید! خشم فروخورده خود را با طغیان برعلیه کل نظام مستبد اسلامی و ریاکاریهای امپریالیسم متبلور سازید، و رأی خود به هر دو جناح رژیم را باطل سازید! برای نیل به اهداف و آرمانهای انسانی، راه مستقل خود را در پیش گیرید! نجات شما فقط و فقط بدست خودتان ممکن و میسر است. هیچ چاره ای جز مبارزه متحدانه و سازمانیافته بر علیه نظام اسلامی حاکم ندارید. آزادی، امنیت، آرامش و بهروزی شما و پیشرفت کشور، نه در دستان محافظه کاران تحت رهبری خامنه ای- احمدی نژاد است، و نه در حد توانائی نئولیبرالهای زیر رهبری رفسنجانی- موسوی و نه در حوزه منافع امپریالیسم جهانی و مجامع رنگارنگ بین المللی. این امر مهم، دقیقا در گرو سازمانیابی و مبارزه شما برای ختم استبداد و دیکتاتوری مذهبی است.
٢۴ خرداد ماه سال ۱٣٨٨