سرخ…سبز…سپید
مامان که خیلی جوان بود
ــ هم سن حالای من شاید ــ
جرأت نداشت بگوید :سرخ
چون همه یادشان می افتاد
به “گل سرخی”
کرملین
چپ
حالا که من جوانم
ــ هم سن آن روزهای مامان شاید ــ
جرأت نمی کنم بگویم سبز
چون خیلیها یادشان می افتد
به “سیادت “
رویش
اصلاح
.
. . چند سال دیگر که تو بزرگ شدی
ــ هم سن جوانی من و مامان-
جرأت داشته باش وبگو سفید
شاید کسی تکانی خورد و یادش افتاد
به کبوتر
به صلح
به آزادی