چند ماهی قبل از انتخابات بیست و دوم خرداد، و به موازات پیشرفت رویدادها در صحنه سیاسی کشور، شاهد آن بودیم که سپاه پاسداران با اجرای مانور در سطح شهرهای بزرگ و با نمایش نیروهای سیاه پوش تا دندان مسلحی که از هلیکوپترها پیاده می شدند، دور جدیدی را از سازماندهی و حضور نیروهای خود در سطح جامعه به منصه ظهور رسانید. همگام با این مانورها، سران و فرماندهان سپاه از طریق تریبونهای خود از “تهدید نرم” سخن میگفتند، و کار و ماموریت سپاه را عملا سرکوب “تهدید نرم”، بخوان همانا سرکوب اعتراضات داخلی، تصویر می کردند. این سخنان در شرایطی بود که جامعه ایران هنوز در دوران رخوت خاص خود بود، و از خود تجلیات یک اعتراض بزرگ و همگانی را نشان نمی داد. بنابراین، این تهدیدها تا حد زیادی بی مناسبت می نمودند. هم چنین اگر به آن دوران برگردیم می بینیم که از لحاظ منطقهای به علت شکستهای آمریکا در عراق و افغانستان، شکست نئوکانها در انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده و قدرت گیری منطقهای ایران، اساسا ایران دوران گذار از “تهدید ایران” را به دوران بعد از این تهدید طی می کرد. دورانی که مردم ایران خیالشان از بابت حمله خارجی یواش یواش داشت راحت می شد، و امیدشان به ادامه زندگی در صلح و آرامش هر روز بیشتر قوت می گرفت.
اما واقعیت مانورهای سپاه پاسداران در آن دوران و تهدیدهای بی مناسبت آنان، هم چنین قدرت گیری منطقهای ایران، در خود دوران جدیدی را نوید می داد! دورانی که می بایست متعاقب خود تحکیم پایههای جریان راست افراطی را به همراه آورد. امری که بعدا در برنامه کودتائی کودتاگران خود را نشان داد، و عملا اثبات کرد که منظور سران سپاه از تهدیدهای نرم چیست! در واقع منظور اصلی سران سپاه در همان دوران از به کار بردن اصطلاح “تهدید نرم”، پیش بینی مقاومت مردم در قبال برنامه کودتائی آنان بود. آنان این مقاومت را حدس می زدند و بنابراین با فرار به جلو می خواستند قبل از وقوع حادثه از وقوع آن جلوگیری کنند!
کودتاگران از همان اوان از طریق فرصت انتخابات در فکر این کودتا بودند، و از این طریق در فکر تحکیم همیشهای پایههای قدرت خود. در واقع آنان می خواستند با استفاده معنوی از قدرت گیری ایران در منطقه و پشتوانه قرار دادن آن (امری که سپاه پاسداران در آن نقش ویژه داشت) و نمایش همین قدرت در شهرهای بزرگ، شرایط ذهنی در سطح عمومی جامعه را برای پذیرش بی چون و چرای برنامههای خود آماده کنند.
اما کودتاگران همچنانکه حوادث بعد از انتخابات نشان دادند، مثل همه دیکتاتورها حساب یک مسئله را نکرده بودند، که آن نیز همانا مقاومت جامعه مدنی ایران بود. آنان در اشتباه محض بودند اگر می پنداشتند که می توانند با پول، تهدید، مانور امنیتی، ترس مردم از حمله آمریکا به ایران و برجسته کردن نقش دولت احمدی نژاد و سپاه در کم رنگ کردن این تهدیدها، جامعه مدنی ایران را به پذیرش بی چون و چرای خواستههای خود وادارند. جامعه و جنبش مدنی در ایران در پی تحقق خواستههای خود است. خواستههائی که عمل و رفتار حکومتگران را نهایتا در چهارچوب خود می بیند، نه خود را در چهارچوب خواست حکومتگران.