در روزهای اخیر بعد از گذراندن ماه ها تنش، با موجی از شادی برای آزادی یا خروج اسرا از زندان ها روبرو شده ایم.
برگ برنده ی جنبش، “مصطفی تاج زاده” بود که با آزادی بدون وثیقه، آس برنده را بر زمین زد.
با آن که شکسته و پیر شد اما لبخند از لبانش دور نشد.
آزادی سبزهای سربلند، یکی پس از دیگری با پیگیری خانواده ها و سازمان های مختلف در شبهای عید، شادی و امید زیادی را در دلهای هر ایرانی زنده کرد.
اما تلاش ایران برای پیوستن به شورای حقوق بشر سازمان ملل، باب تازه ای را برای تحلیل “موج آزادی ها و مرخصی های بدون مدت” باز می کند و به این پرسش پاسخ می دهد که آیا این روند تازه، نقشی در تلاش ایران برای به دست آوردن یک صندلی در سازمان حقوق بشر دارد؟
با توجه به موضع گیری کشورهای مختلف برای عدم عضویت ایران در این سازمان به دلیل سرکوب و رفتار ناعادلانه با مردم بعد از انتخابات، اصرار ایران برای دست یابی به این کرسی نمی تواند از دید تحلیلگران دور بماند.
آلمان اولین کشوری بود که با این عضویت مخالفت کرد و در مقابل ادعای ایران مبنی بر رعایت حقوق بشر در ایران ایستاد و در شرایط تیرگی روابط میان ایران و کشورهای غربی، به نظر می رسد سایر کشورهای عضو سازمان حقوق بشر نیز برای حفظ منافع شان در رابطه با آن کشورها، با عضویت ایران در این سازمان مخالفت کنند.
اما در حالی که ناوی پیلای، کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد نیز مساله حقوق بشر در ایران را “رو به زوال” تعبیر کرده است منوچهر متکی گفته که در خرداد ماه سال آینده در نشستی که برگزار خواهد شد قرار است تاجیکستان از عضویت ایران پشتیبانی کند.
اینک که کمتر از سه ماه به این نشست باقی مانده است شاید بتوان آزادی سبزهایی که بعد از انتخابات دوره دهم و فشار روزافزون حاکمیت بازداشت شده و با احکام سنگینی روبرو شده بودند را نوعی “باج” از جانب حاکمیت به سازمان حقوق بشر دانست.
بنا به اظهارات منابع آگاه، ایران بعد از آزاد کردن هر زندانی با توجه به جایگاه سیاسی اجتماعی او، نامه ای به سازمان حقوق بشر مبنی بر گزارش آزادی ارسال می کند.
مصطفی تاج زاده شاید برگ برنده ی حاکمیت برای اثبات چیزی شبیه “حسن نیت” برای تامین حقوق بشر در ایران باشد.
مصطفی همان کسی است که هرگز حاضر به مصاحبه و دفاع از خود نشد؛ کسی است که در تلویزیون و رسانه ها حضور نیافت و حتی شرط دفاع از خود را محاکمه احمد جنتی (دبیر شورای نگهبان) دانست و تا آخرین روز اسارت خود غیر از باورهای خود کلامی نگفت و حتی یک کلمه در برابر زندانبان هایش کوتاه نیامد اما بی وثیقه آزاد شد.
امروز با آن که برای آزادی تک تک اسرا خوشحالیم اما یادمان نمی رود که آنها “اسناد” کشوری شده اند که در تلاش است تا علیرغم داشتن بیشترین تخلف در رعایت حقوق بشر، خود را مستند به این آزاد سازی های تاکتیکی به عضویت شورای حقوق بشر در آورد.
اینکه ایران چطور می تواند با وجود نقض روزافزون حقوق بشر و با داشتن رکورد بیشترین تعداد روزنامه نگاران در بند، بازهم مدعی رعایت حقوق بشر و آزادی بیان باشد و حمایت کشورهای دیگر را به سمت خود جلب کند جای سوال دارد.
در عالم سیاست، دولت ها به دلیل زیبایی چشم و ابروی گربه ای، به نفع ما یا به نفع دولتهای دیگر اقدام نمی کنند و همه به دنبال منافع خود هستند؛ در نتیجه اگر دولتی بعد از مشاهدات خود از وقایع ایران، بازهم حاضر به پشتیبانی از دولت ایران شده است مسلما منافع خود را تعریف و تضمین کرده است.
تاریخ دیکتاتوری هم نشان داده است که آنها چون حمایت مردم شان را ندارند مجبورند برای تأمین حمایت از سوی دیگران، منافع شان را تأمین کنند و گرنه نابود می شوند و آنچه سیاست و انسانیت را در دولت دیکتاتوری تعریف می کند منافع و بقای قدرت است.
حکومت ایران، نیّت خیری در آزادسازی مصطفی تاج زاده و دیگر اسیران جنبش سبز ندارد؛ اما “عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد”!