اصل ١٢٧ قانون اساسی جمهوری اسلامی می گوید: “رییس جمهور می تواند در موارد خاص، بر حسب ضرورت با تصویب هیات وزیران نماینده، یا نمایندگان ویژه با اختیارات مشخص تعیین نماید. در این موارد تصمیمات نماینده یا نمایندگان مذکور در حکم تصمیمات رییس جمهور و هیات وزیران خواهد بود.” و احمدی نژاد با تکیە بر این قانون، چند نفر از نزدیکان و یاوران خود را با سمت نمایندگان ویژە در امور مختلف تعیین کرد.
احمدی نژاد کە خود یکی از نقض کنندگان اصلی قانون اساسی جمهوری اسلامی می باشد، و مجموعە قانون اساسی مورد پسند خود را همانند قدرتمداران قبل از خود تنها بر مبنای منافع و مصالح جناح مورد تایید خود تفسیر و اجرا می کند، با اعلام عجیب پایبندی خود بە اصل ١٢٧ در پی تمرکز بیشتر قدرت در دست خود و دور زدن هیات وزیران دولت خود، در موارد مورد لزوم و خاص می باشد. احمدی نژاد “موارد خاص” موجود در اصل ١٢٧ را چنین توصیف می کند: “اهمیت و حساسیت خاورمیانە و ترفندهای پیچیدە قدرتهای سلطەگر”.
و در این راستا اسفندیار رحیم مشائی را با ارسال خطابیەای با این مضمون بە نمایندە ویژە خود در امور خاورمیانە منسوب می کند: “با استناد به اصل ۱۲۷ قانون اساسی و نظر به تعهد، دانش و شایستگی ها و تجارب مفید جناب عالی، به عنوان نماینده ویژه رییس جمهور در امور خاورمیانه منصوب می شوید.” علاوە بر شخص نامبردە، رییس جمهور کودتایی، سە نفر دیگر از چهرەهای نزدیک بە خود را بە عنوان نمایندە ویژە در امور دریای خزر، افغانستان و آسیا منسوب می کند.
احمدی نژاد در حکم خود از “تعهد، دانش و شایستگی ها و تجارب مفید جنابعالی” یعنی اسفندیار رحیم مشائی می گوید. و این در حالیست کە خامنەای سال گذشتە در نامەای بە احمدی نژاد از انتصاب اسفندیار رحیم مشایی به معاونت رییس جمهوری، بە عنوان عملی بر خلاف مصلحت احمدی نژاد و دولت نام بردە بود. یعنی در واقع تعهد، دانش و شایستگی وی از طرف رهبر نظام زیر سئوال قرار گرفتە بود.
اما فارغ از همە این موارد، بگذارید کمی روی سخنان احمدی نژاد در مورد حساسیت منطقە، ترفندهای قدرتهای بزرگ و دانش و شایستگی مشائی در این رابطە مکثی داشتە باشیم.
احمدی نژاد از همان دوران مناظرەهای انتخاباتی، در رویاروئی با حریفان خود، در تلویزیون روی این مورد انگشت می گذاشت کە سیاستهای وی در دوران اولیە ۴ سالە ریاست جمهوریش باعث عقب نشینی و شکست دشمنان و بویژە آمریکا در رابطە با ایران شدە، و جمهوری اسلامی توانستە با قدرت، برنامەهای اتمی خود را پیش ببرد. واضح است کە احمدی نژاد از همان اوائل سە استراتژی را مد نظر قرار دادە است: ١ـ مجهزکردن بیشتر قوای نظامی ایران ٢ـ همزمان پیشبردن سیاست مصالحە با غرب (آمریکا) از موضع تحمیل حداکثری خود ٣ـ و سرانجام تلاش در استحکام بخشیدن بە جهت گیری توتالیتاریستی در سیاست داخلی. این سە سیاست در واقع جهت گیریهای اصلی احمدی نژاد و دولت و جناح مورد نظر وی در این چند سال بودە اند، و در واقع آنچە او از آن بە عنوان “تدابیر هدفمند و هوشمندانە” در مقابل ترفندهای دشمن با انتصاب این چهار نفر از آنها نام می برد، می تواند در قالب این سە استراتژی جا بگیرند، و این سە استراتژی هم کاملا آشکار و معلومند.
اگر بخواهیم مسئلە را کمی بیشتر بشکافیم، باید گفت کە این تیم ویژە و بخصوص شخص اسفندیار رحیم مشائی در دو زمینە یا در دو مسیر اصلی می توانند دارای “تدابیر هدفمند و هوشمندانە” باشند: ١ـ در زمینە سیاست خرد و ٢ـ در زمینە سیاست کلان. در زمینە اول بحث روی سیاستهای روزانەای است کە می توان پیشە کرد، و در مورد دوم بحث بر روی تغییر مسیرهای کلان است. در مورد زمینە اول می توان گفت کە وضعیت در منطقە طوری نیست کە بتوان با شگرد در سیاست خرد، اصل موضوع را در سطح کلان تغییر داد، و بنابراین کماکان مشکل برای رژیم باقی خواهد ماند. هر نوع تدابیر هدفمندانە و هوشمندانە مشائی و سایرین در این زمینە نمی تواند بە شیوەای استراتژیکی تاثیرگذار باشد. بە عنوان مثال نمی توان با طرح “مکتب ایران” بە عنوان دریافتی از حقیقت اسلام و ایران، ناسیونالیستهای ایرانی را بە طرح توتالیتاریستی دولت احمدی نژاد جذب و جلب کرد. و در زمینە دوم هم باید گفت کە با این گفتەهای احمدی نژاد علی الاصول این تیم باید از ظرفیت تغییر استراتژی نظام بهرەمند باشد، و این در حالیست کە توانائی تغییر سیاستهای استراتژیکی نظام کاری چندان آسان نیست کە بتوان آن را تنها در حیطە عمل چنین تیمی فرض و تعریف کرد. با توجە بە اینکە تعیین سیاستهای کلی نظام زیر نظارت رهبری انجام می شود و مشائی از موقعیت خوبی در پیش رهبری برخودار نیست، پس اصل تغییر استراتژیکی منتفی است.
بنابراین با این فرض، آنچە از انتساب این تیم و بویژە مشائی باقی می ماند همانا دو مسئلە است: ١ـ تضعیف قدرت وزیران کابینە ( تجربە نشان دادە است کە با احمدی نژاد همراهی و همکاری لازم و وافی را در همە زمینەها نداشتەاند)، و ٢ـ استفادە از استعداد مشائی در دروغگویی و سخنان ضدو نقیض و بی ربط، بە این امید کە بتوان دشمنان را با آن اغفال کرد! و با توجە بە اینکە تضعیف کابینە امری داخلیست، می ماند دروغها و رفتارهای عجیب وغریب مشائی در مورد مسائل ایدەئولوژیکی و سیاسی رژیم در انظار عمومی کە همگان را بە تعجب واداشتە است. یعنی اینکە احمدی نژاد می خواهد با پیش کشیدن فردی دروغگوتر، ریاکارتر و بی شرمتر از خودش بە تدابیر “هدفمند و هوشمندانە” در قبال سیاستهای پیچیدە منطقەای و جهانی دست بزند، و این چنین حریف را بە تمکین در مقابل خودش وادارکند!
اما آیا این شوخی ای تلخ نیست؟ آیا این بالا کشیدن مهرەهائی در نظام نیست کە برای مقابلە با حریفان خود چە در عرصە داخلی و چە در عرصە خارجی، قید همە چیز را زدەاند؟ برای اینکە بدانیم اسفندیار رحیم مشائی کیست، تنها بە این سخنان وی توجە کنید: “فارسی بودن خلیج فارس به قدری روشن است که نیاز به تحقیق اندیشمندان ندارد، زیرا در اسناد علمی و تاریخی حوزه جغرافیا سابقه خلیج فارس بر همگان روشن و قطعی است. نام خلیج فارس و دریای پارسی از ٣٠ میلیون سال پیش به موازات شکلگیری تمدنهای انسانی در منطقه موجودیت یافته است.”
و یا در مورد حجاب و مشروبات الکلی:
“… این مسائل شخصی شان هست و اگر دوست دارند می توانند هم مشروبات الکلی استفاده کنند و هم بی حجاب باشند و هم با مایو بگردند! درایران به خاطر دستورات دینی استفاده از مشروبات الکلی ممنوع است، به همین علت ایرانی ها می توانند در خارج از ایران از این نوشیدنی ها استفاده کنند. این یک ترجیح شخصی است، الگوی ما در صنعت توریسم، کشور ترکیه است!”
احمدی نژاد کل پروسەهای سیاسی را چە در عرصە داخلی و چە در عرصە خارجی بە چالشی بە غایت عامدانە حماقت آمیز آلودە است، تا از این طریق با دور زدن منطق جاری در سیاست، اهداف و اغراض خود را بە پیش ببرد.