در اجتماعی کە خامنەای در سفرش اخیرش بە شهر قم با علما، اساتید و مدیران مدارس و طلاب حوزه علمیه آن شهر داشت، طبق معمول همانگونە کە خود بارها گفتە است و اساسا کار خود و حکومتش را ارشاد و راهنمائی مردم قرار می دهد (گویا مردم نادانانی هستند و خامنەی و شرکایش دانایانی کە از طرف خداوند برای ارشاد آنها فرستادە شدەاند) با لحن و ژستی حق بە جانب کە تنها شایستە دیکتاتورها و بندگان از خود راضی آلودە بە گناهانی است کە با فرض جایگاهی ویژە برای خود قایل شدن، سعی در بە فراموش سپردن گناهانشان دارند، بە ارشاد شنوندگان خود پرداخت! وی در این سخنرانی، صد در صد مطمئن از حق بە جانب بودن خود و ایدەهایش، باز با صدور احکام ارشادی و با ارائە تابلویی سیاە و سفید کە در آن مخالف سیاە و خود سفید بود، همگان را بە پیوستن بە رحمت قدرت غدار خود فراخواند!
اما فراتر از این جایگاە ویژە برای خود قایل شدن کە در تعارض بنیادین با سادەترین ارزشهای انسانی قرار دارد (درخت هرچە پربارتر، شاخەهایش خمیدەتر، مثلی کە ریشە در عمق فرهنگ مردم ما دارد)، آنچە در این سخنرانی توجە جلب می کند همانا اعتراف وی بە یک سری مسایل می باشد کە عمق نگرانی وی را کاملا آشکار می کند. “تقسیم روحانیت بە آخوند حکومتی و غیر حکومتی را غلطی فاحش دانستن”، “اشارە بە انفعال روحانیت”، “اظهار خشم از توصیف جمهوری اسلامی تنها بە مثابە حکومت آخوندی” و اینکە “حمایت روحانیت از حکومت باعث نقض استقلال آنها نمی شود”، از جملە مواردی بودند کە در سخنرانی خامنەای بە چشم می خورند.
آنچە کە در وهلە اول برای یک ناظر خیلی واضح و آشکار خود را در این سخنان نشان می دهد، همانا علل بنیادی و یا برزبان نراندە چنین سخنانی از طرف خامنەای می باشد. چە شدە است کە خامنەای بعد از سی و اندی سال حکمرانی جمهوری اسلامی، سخنانی بر زبان می اورد کە حاکی از نگرانی و اعتراف صریح خامنەای و شرکا از انفعال روحانیت نسبت بە سیستم قدرت سیاسی آنها می باشد؟ چگونە است کە روحانیتی کە بە قول وی بنیان ایجاد جمهوری اسلامی است و همیشە در طول تاریخ برخورد فعالی نسبت بە حوادث و رویدادهای کشور داشتە است، این چنین حال اگر نە بە انفعال کامل، اما روند انفعال در آنان بە چنان حدی رسیدە است کە خامنەای را مجبور بە موضع گیری ای صریح می کند؟ موضع گیری ای کە از آن بە خوبی بوی عصبیت، نگرانی و تهدید بە مشام می رسد.
یکی از علل اصلی چنین روندی بی گمان همانا حوادث و روندهای سیاسی بعد از انتخابات ریاست جمهوری می باشد. حوادث و روندهایی کە در آن، آن دستە از روحانیت شیعە کە در کنار کودتاگران قرار نگرفتند مورد غضب حاکمیت قرار گرفتند، چنانچە یا مورد تهدید واقع شدند و یا بە زندانها انداختە شدە و شکنجە شدند. و حال خامنەای با این پیام کە نقش حوزەها “حمایت و نصیحت” است، و “صرف روحانی بودن برای بە دست گرفتن مسئولیتهای حکومتی کافی نیست” در پی تواب ساختن از آنها و راندن آنها بە چهارچوبهایی (چە سیاسی و چە عقیدتی) است کە خود و شرکایش معمار آن هستند. چهارچوبهایی کە تارو پود آن را نیروهای امنیتی، زندان، شکنجە و تهدید تشکیل دادەاند. در واقع هدف خامنەای فایق آمدن بر آن گسل سنگینی است کە در پی کودتای انتخاباتی در میان روحانیون و اعتماد آنان نسبت بە رژیم ایجاد شدە است، و خامنەای با اظهار اینکە اگر جمهوری اسلامی برود نقش و موقعیت روحانیت نیز بە مخاطرە خواهد افتاد، در تلاش است کە با ایجاد یک ترس مصنوعی، سرنوشت دین وروحانیت را با سرنوشت رژیمش بطور قاطع گرە بزند، و آنان را بدین ترتیب بە پیوستن و تایید دوبارە رژیمش فرابخواند.
اگر یک نگاە آماری بە سخنان طولانی و بلند خامنەای بیاندازیم، می بینیم کە از کل سخنان وی تنها دو مورد مثبت (مثبت بە معنی یافتن نکات مورد تایید وی در رابطە با حوزەها کە هر دو مورد هم موارد اخلاقی می باشند) را می توان یافت، کە یکی در مورد “تکریم مراجع تقلید” و دیگری در مورد “تهذیب نفس” می باشد، واللا ماباقی مسایل کە بە خصوصیات رفتار سیاسی ـ مذهبی روحانیون و طلاب برمی گردد، کاملا شکوەآمیز و گلایەمندانە است. شاید بتوان گفت کە در طول زمامداری وی چنین حجم سخنانی از گلایە کە بەنسبت آن بشدت حجم تقدیر و تشویق پایین است، بی سابقە باشد. و این درست همان نکتەای است کە عمق گسل را در میان روحانیت نسبت بە قدرت خامنەای و شرکایش نشان می دهد.
جمهوری اسلامی کە خود بطور عمدە نتیجە تلاش روحانیون در عرصە سیاست است، امروزە بە شیوەای جدی پشتیبانی قشر وسیعی از آنان را از دست دادەاست. و این “رویگرداندن” را نمی توان با زور و سرکوب، و یا با تهدید و سخنان گلایە آمیز و برخورد از بالا بە “روی آوردن” تبدیل کرد. دولت احمدی نژاد کە با در صدر قرار دادن نیروهای نظامی و امنیتی و سپردن قدرت و موقعیتهای اقتصادی بە دست آنان، بخش جدی ای از روحانیون را بە خود بی اعتماد ساختەاست (امری کە مورد تایید خامنەای هم می باشد)، در اساس پایەهای مادی راندن این روحانیون و طلاب را از حکومت فراهم ساختە است. و بازگشت لااقل بخش جدی ای از این روحانیون کاملا بستگی بە تغییر جدی در این روند از طرف حاکمان دارد، تغییری کە بە نظر نمی رسد خامنەای و احمدی نژاد مایل بە انجام آن باشند.
اما فراتر از این موضوع، بخشی دیگر از مخالفت و رویگردانی این روحانیون و طلاب از حاکمیت همانا تغییر در دیدگاههای آنان نسبت بە نوع رابطە امور و موضوعات دینی با مسایل جاری در کشور و دنیا می باشد، تغییری کە آیت اللە منتظری نمونە بارز آن بود، آیت اللهی کە نفوذ ویژە و منحصربفردی در قم داشت.
آقای خامنەای نمی تواند با تنگتر کردن حلقە قدرت، سپردن هرچە بیشتر آن بە دست امنیتی ها و حاکم کردن قرائت خود از رابطە دین و قدرت سیاسی، بە جذب اعتماد روحانیون و طلاب معترض نائل شود. ترسانیدن آنان از اینکە ساقط شدن جمهوری اسلامی، ساقط شدن اسلام و موقعیت آنان در کشور خواهد بود هم دیگر کمکی بە این امر نخواهد کرد. عمق تعارض و گسل جدی تر از آن است کە بتوان با چنین اظهاراتی و با گرفتن چنین قیافە حق بە جانبی آنرا حل کرد. خامنەای برای حل این مسئلە اگر واقع بین باشد، باید هم از انقباض بیشتر قدرت سیاسی در ایران دست بردارد، و هم بایدوجود قرائتهای نوینی را کە در حال شکلگیری بودەاند و هستند را بپذیرد، و برای آنها در امر تاثیرگذاری بر قدرت سیاسی جایگاە قائل شود. درغیر اینصورت شکاف و گسل هرچە عمیقتر خواهد شد، و روحانیون بتدریج با ادامە وضع موجود نقش جدیتری را در معارضە با حاکمیت بە عهدە خواهند گرفت.