بر اساس گزارش های منتشر شده مذاکرات کارگران کارخانه لاستیک سازی البرز با مسولین دولتی بی نتیجه مانده و مسولین دولت کودتا اینبار نیز حاضر نشدهاند به مشکلات کارگران و به بدیهی ترین مطالبات بر حق کارگران رسیدگی کنند، ولی در عوض کارگرانی را که دوهفته است برای پرداخت ۴ماه حقوق معوقه وعیدی سال گذشته وتهیه مواد اولیه لازم برای تداوم تولید کارخانه برای چند مین بار در طول سالجاری مبادرت به اعتصاب کردهاند به اخلال در نظم عمومی متهم نموده وکارگران را تهدید کردهاند که در صورت ادامه دادن به اعتصاب شان مجازات نمایند.تقریبا همزمان با اعتصاب کارگران کارخانه البرز در تهران ا عتصابات بسیار دیگری با مطالبات و نتایج مشابه در شهرهای مختلف کشور بوقوع پیوسته اند که اعتصاب ١٣٠٠ نفر از کارگران کارخانه نورد و لوله صفا و اعتصاب غذای صدها نفر از کارگران اعتصابی این واحد بزرگ صنعتی در تهران وتجمع بخشی از کارگران شهرداری آبادان از آخرین نمونه های اعتصابات و تجمعاتی هستند که خبر آنها به رسانه ها راه یافته و گرنه واقعیت این است که اعتراضات و نارضایتی وبیان و نشان دادن آنها به یک پدیده عمومی و انفجاری تبدیل شده و میرود تا به کم سابقهترین بر آمد جنبش کارگری در ٣٠ سال گذشته تبدیل شود. این یک روند پرشتاب و اجتناب ناپذیر است.زیرا که دولت احمدی نژاد همانگونه که در عمل نشان داده نه تنها نتوانسته و از این پس نیز نخواهد توانست بحران های شتابان اقتصادی و بیکاری را مهار نماید بلکه چنان آسیبهای وحشتناکی به اقتصاد کشوروارد نموده که مهار و کنترل بحرانها در آینده نزدیک توسط مدیرت ناتوان و فاسد و بی تدبیر کنونی را غیر ممکن ساخته است.از طرف دیگر فقر و فلاکت توده عظیم مزدبگیران و تحمل ناپذیر شدن وضع موجود و پی بردن زحمتکسان به ناتوانی دولت در ایجاد اشتغال و پرداخت و افزایش به موقع دستمزدها و رفتار خشن و سرکوبگرانه حکومت با کارگران گرسنه که انتظار میرود با اجرایی کردن قانون یارانه ها، اثرات تحریمهای اقتصادی و افزایش ورشسکستگی واحد های تولیدی، باز هم بدتر شود شرایط را برای برآمد کم سابقه جنبش مزدبگیران در آینده نزدیک فراهم آورده است.البته این چیزی نیست که از دید سران و سرداران حکومت و عاملان دولت کودتا پنهان مانده باشد.آنها خود به خوبی از این خطری که در کمینشان نشسته و منافع و تداوم حکومت نا مشروعشان را در معرض خطر جدی قرار داده مطلع هستند، اما چون ناتوان تر از آن هستند که برای بحرانهای خود ساخته تدبیری بیندیشند همچنان سعی میکنند با ایجاد تفرقه و سرکوب و تشدید و سخت تر کردن مجازات مردم نافرمان وبالا بردن هزینه فعالیتهای سازمانگرا نه کارگری و اجتماعی بزعم خود مانع بر آمد و تعمیق جنبش مزدبگیران و تحکیم پیوند آنها با جنبش عمومی مردم ایران شوند.بهمین دلیل مدت محکومیت اسالو را افزایش میدهند، مددی را همچنان در زندان نگه میدارند، از آزادی رضا شهابی برغم تامین وثیقه سنگین خوداری میکنند، رهبران سندیکای نیشکر هفت تپه را از کار اخراج میکنند، خانواده کارگران زندانی را تهدید به قتل و زندانی میکنند، کارگران اعتصابی را به اخلالگری در نظم عمومی متهم میکنند وسرداران سپاه پیشاپیش وعده برخورد شدید با کارگران و تهی دستان گرسنه اعتصابی را وعده میدهند.اما برغم تمام ترفنده و تهدیدات جنبش مزدبگیران در آینده نزدیک برآمد خواهد کرد و با همبستگی تنگاتنگ با جنبش عمومی شرایط را برای خلع قدرت از دولت نا کار آمد احمدی نژاد و ایجاد زمینه برای تغیر و تحولات دمکراتیک در کشورو چاره اندیشی برای حل بیکاری، فقر و بحران اقتصادی آماده خواهند کرد.تازمانی که دولت احمدی نژاد بر سر کار باقی مانده باشد نه تنها بحران بیکاری و فقر و مشکلات بیشمار دیگر تخفیف نخواهند یافت بلکه بدتر نیز خواهند شد.حدت بحران امروزه به حدی رسیده که عرصه را نه تنها بر کارگران و مزدبگیران که براکثر گروه های غیر مزدبگیر جامعه نیز تنگ کرده و نارضایتی اقتصادی نیز بر نا رضایتی های دیگر آنان افزوده شده است.بهمین دلیل این گروهها نیز از آمادگی و انگیزه بیشتری برای تلفیق مطالبات سیاسی دمکراتیک با مطالبات اقتصادی و حمایت از مطالبات اقتصادی کارگران دارد.میتوان گفت که منافع اقتصادی همه این گروه در مرحله کنونی مبارزات مردم ایران چنان با مطالبات اقتصادی کارگران عجین شدهاند که تحقق جداگانه هیچ یک آنها بدون یک کارزار وسیع مشترک میسر نیست.این خصوصیت ویژه نتیجه عملکرد و سیاستهای اقتصادی اجتماعی ویرانگرانه دوران احمدی نژاد و تمرکز قدرت و ثروت در دست لایه نازکی از سرما یه داری تجاری و متحدین نظامی آنها است. بهمین دلیل پیامد این سیاست و عملکرد نه تنها مزدبگیران بلکه طیف های وسیعی از سایر گروه های اجتماعی دیگر را برغم اختلاف و تفاوت منافع طبقاتی شان، حول مخالفت و خلع ید از رژیم حاکم متحد کرده است.رژیم بر آمده از کودتا میکوشد با سرکوب سازمانگران گروه های اجتماعی مختلف و رهبران جنبش سبز و فلج کردن جنبش همچنان برغم عمومی شدن اعتراضات حکومت نا مشروع خود را حفظ کند.بهمین دلیل بغیر از فعالان کارگری دیگر فعالان اجتما عی، فرهنگی، قومی، روزنامه نگاران، هنرمندان، دانشجویان، وکلا، زنان، اقلیت های مذهبی و رهبران مذهبی مسقل و منتقد شیعه ، یا به عبارتی تمام عناصر و نمایندگان پیشقراول و فعال جنبش عمومی مردم را آماج تعرض خود قرار داده است. همانگونه که تجربیات متعدد کارگران و تجربه امروز کارگران کارخانه البرزدگر باره نشان داد رژیم حاکم نمیتواند مطالبات اولیه و بدیهی کارگران را بر آورده کند و دولت احمدی نژاد مانع مقدم رسیدن کارگران به مطالباتشان و حل بحران اقتصادی است.بنا بر این اعتراضات و اعتصابات صرفا صنفی گر چه باید تداوم و حتی گسترش داده شوند، ولی تا زمانی که کارگران به شکل وسیع وارد مبارزه سیاسی و اجتماعی نشوند و مطالبات صنفی با مطالبات سیاسی تلفیق نشوند، وضعیت آنان نه تنها بهبود نخواهد یافت، که بدتر از پیش نیز خواهد شد.از این رو تصور بر آمد جنبش مزدبگیران و سیاسی شدن هر چه بیشتر جنبش در آینده نزدیک تصور دور از انتظار وبی پایه و اساسی نیست