پنجاه سال پس از تاسیس سازمان ملل و پنجاه سال اندیشیدن به برقراری حقوق بشر و پافشاری زنان بر تدوین کنوانسیونهای الحاقی از جمله ” کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان “در سال ۱۹۷۹ و پس از آن که در کنفرانس پکن ۱۹۹۵ خشونت علیه زنان به عنوان یکی از ۱۲ محور نگران کننده مطرح شد، سرانجام در سال ۱۹۹۹، روز ۲۵ نوامبر، مصادف با ۴ آذر به عنوان “روزجهانی مبارزه با خشونت علیه زنان” نامگذاری شد.
گویا تجربه های تلخ زنان جهان از خشونتهای رواشده بر آنان و وضعیت اسفبار زنان در کشورهای جنوبی به واسطه حاکمیت قوانین زن ستیز و فرهنگ سنتی حامی این قوانین، نیاز به ۵۰ سال تفکر و تعمق داشت تا که روزی را به یاد خشونتهای روا ده برزنان و با هدف محو خشونت نامگذاری کنند.
با بیان احترام و عشقی بی پایان به یاد و خاطره خواهران میرابل معروف به “پروانه ها” که قتل فجیع و بیرحمانه آنان در دوران دیکتاتوری “تروخیو” در دومینکن وجه تسمیه روز جهانی خشونت است، اما ذکراین نکته نیز ضروری به نظر می رسد: نامگذاری این روز بیشتر به پیشینه سیاسی و مبارزات ضددیکتاتوری برمی گردد که زنان جسور و افتخار آفرینی همچون “پروانه ها” در آن نقش اصلی داشتند و در کنار همسران و برادران و مردان جامعه درمقابل رژیمی توتالیتر به مبارزه برخاسته بودند، اما انگار انتخاب این روز باردیگر یاد آور این نکته است که هرچند زنان همواره از اعضای مبارز و خستگی ناپذیر جنبشها و مبارزات سیاسی و اجتماعی بیشماری بوده اند، اما گویی خشونتهای رواشده بر آنان و مبارزات مستقل آنان به واسطه جنس و یا به تعبیری خشونتهای “تنانه” هنوز جای مهمی در ذهن جهان به خود اختصاص نداده است تا که روزی را به دلیل ناب زنانه درکنار این روز نامگذاری کنند. به هر روی خاطره “پروانه های دومینیکنی” و نیز خاطره عزیز “پروانه ایران” پروانه فروهر (اسکندری)” که امروز سالگرد کشته شدن فجیعانه وی در سلسله قتلهای زنحیره ای سال ۱۳۷۵ است، گرامی باد.
خشونت بر زنان و مبارزات زنان ایران علیه خشونت
دامنه تاریخی بحث حاضر از دو دهه پیش تا امروز را شامل می شود. یعنی از زمانی که گفتمان برابری خواهانه فمینیستی در قالب جنبش حقوقی زنان ایران وارد فضای عمومی جامعه شد.
ابزار و کانالهای ورود این بحث به جامعه از طریق انتشارات خاص زنان، مجلات ویژه زنان، ونهادهای مستقل زنان که به طورمشخص به این موضوع می پرداختند ایجاد شد.
در سالهای ۱۸۱-۱۳۸۲، عمل اجتماعی بر آمده از خشونت حاکم در جامعه و برگرفته ازمفاهیم نظری مربوط به خشونت، از سوی مرکز فرهنگی زنان درقالب برگزاری کارگاه های آموزشی در حوزه خشونت خانگی در تهران و شهرستانها آغاز شد.
درواقع تا چندی پیش موضوع خشونت علیه زنان در برخورد اولیه تصویری از خشونت خانگی راترسیم می کرد. خشونتی که ازنحوه رفتار و بی اعتنایی و بی احترامی تا خشونت کلامی و ضرب و شتم جسمانی ونحوه برقراری رابطه جنسی تا قتلهای “ناموسی –خانگی” را شامل می شد.
از دو دهه پیش که گفتمان ضدخشونت با نشر آثار زنان و در پی آن با عمل اجتماعی منطبق با آن وارد جامعه شد، فهرستی از انواع خشونتهای قانونی، اجتماعی و حکومتی نیزدر کنار خشونت خانگی افزوده شد. در واقع ترویج این گفتمان در حوزه های آکادمیک، اکتیویستی و رسانه ای از یک سو و نوع مقابله حکومت با این جریان از سوی دیگر مصداقهای گوناگونی از مفهوم انواع خشونت را در جامعه به طور آشکار معرفی کرد.
پس از دو دهه تلاش مدنی و ترویج خشونت پرهیزی، که با شیو ه های نوین مبارزاتی از سوی کنشگران جنبش زنان به کار گرفته شد، پاسخ زنان فعال اجتماعی فهرست بلند بالایی از انواع خشونت اجتماعی، حقوقی و خشونتهای حکومتی است که در ازای تلاشهای مسالمت جویانه زنان از طریق قوانین زن ستیز و فرهنگ برخاسته از آن “سخاوتمندانه” به آنان اعطا شده است.
اما پاسخ زنان در برابر این بیعدالتی، تلاش بیشتردر ادامه و تعمیق اندیشه های مبارزات قانونی و مسالمت آمیز علیه خشونت است و علیرغم تمامی خشونتهای روا شده، تلاش کنشگران جنبش زنان ساخت و تحکیم زیر ساختهای ” اخلاق اجتماعی خشونت پرهیز” همچون فرهنگی ماندگاردر جنبش و همچون اصلی بنیادین در ساختن جامعه برابری خواه است.
مروری کوتاه بر کارنامه عملی فعالان جنبش زنان در موضوع خشونت
در ابتدای دهه هشتاد، مرکز فرهنگی زنان ابتدا با برگزاری کارگاه های آموزشی در حوزه خشونت خانگی، سعی در بررسی خشونتهای پنهان در عرصه عمومی و عیان کردن فجایعی ساخت که تا به آن روز بیان آن ” آبروریزی ” به شمار می آمد. پس از این بدعت، کارگاه های دیگری نیز از سوی برخی از تشکلهای زنان در این حوزه برگزار شد.
سالی پس از آن، موضوع کشته شدن زنان خیابانی که به “قتلهای زنجیره ای زنان خیابانی” معروف شد، بهانه ای برای پرداختن به این طیف از آسیب دیدگان اجتماعی پیش آورد. این فاجعه موجب شد که زنان و به طور مشخص مرکز فرهنگی زنان، بحث زنان خیابانی را از یک سو به عنوان مباحث ضروری در جنبش زنان طرح سازند و از سوی دیگر تابوی سکوت در مورد این زنان در جامعه را ازبین ببرد و به این گروه نه دیگر به عنوان طرد شده و گناهار که همچون قربانی و ” آسیب دیدگان اجتماعی” پرداخته شود.
سپس خشونت به زنان درکشورهای درحال جنگ مورد بررسی قرار گرفت و به بهانه حمله امریکا به عراق، در حمایت از زنان جنگ زده جهان، تجمعی با موضوع صلح برای زنان در پارک لاله در روزجهانی زن در پارک لاله توسط مرکز فرهنگی برگزار شد که با خشونت پلیس مواجه شد.
حمله پلیس که تا به آن روز در زمره خشونتهای سیاسی و امنیتی به شمار می آمد، با توجه به خاستگاه و مطالبات غیر سیاسی زنان و با توجه به درخواست مجوز از نهادهای ذیربط و جوهره مدنی و مسالمت آمیز این تجمع، این حمله خشونت بار همچون مصداقی دیگر بر بحث خشونت بر زنان اضافه شد.
آزارهای جنسی و متلکهای خیابانی که سالها تابومحسوب می شد با طرح از سوی کنشگران جنبش به عنوان مشکلات جنسیتی و دیدگاهی مورد بررسی قرار گرفت. واگویه های زنان خشونت دیده در کارگاه های آموزشی موجب سرباز کردن چاه متعفن آزارهای جنسی در محیطهای کاری، آموزشی، دانشگاهی، ادارات دولتی و غیر دولتی شد و فورانی از نقد و نظر و عمل اجتماعی از سوی فعالان جنبش زنان به درون جامعه سرازیر شد.
بحث قتلهای ناموسی و بحث خودسوزی زنان زیر بار طاقتفرسای خشونتهای فرهنگی و قومی از یک طرف و بحث حفظ ناموس در خیابانهای شهرباضرب وشتم نیروهای ” امر به معروف و نهی ازمنکر” حفظ ناموس جامعه را زیر سوال برد. و به ویژه در چهارسال اخیرصحنه ها ی دلخراش خشونت رسمی و حکومتی را در قالب حفظ ناموس زنان شهر دیدیم. و در همین ارتباط مقالات بسیار زیادی که از سوی فعالان ونویسندگان جنبش زنان در مجلات و سایتهای مختلف منتشر شد خود موجب طرح این گفتمان و راهکارهای مقابله با آن بود.
رواج قاچاق زنان و دزدیده شدن دختران جوان و –بخوان- فرار آنها به شیخ نشینهای اطراف خلیج فارس و نادیده گرفتن آن از سوی برخی از نهادهای مسول، باز بحث جدیدی در خشونت را ایجاد کرد که لزوم پرداختن به آن نیز بر عهده نویسندگان و کنشگران اجتماعی بود.
” ناموس” جامعه که از سوی “مدعیان” هردم در خطر ” به باد رفتن ” جلوه داده می شد، از هرسو و به هرشکل مورد تجاور و خشونت بی رحمانه غریب و آشنا قرار گرفته بود.
پربیراه نبود که ” نوشین احمدی خراسانی” هفت سال پیش از این و همزمان با ماجرای غم انگیز “زهرا کاظمی” ضمن محکوم کردن خشونت بر زنان زندانی، در مقاله خویش به نام ” ناموس زهرا برتر از جان او” چنین نوشت:” وقتی مسئله تجاوز به زهرا کاظمی به صورت غیررسمی و در قالب شایعاتی در سطح وسیع مطرح شد انگار نهایت ظلم و جنایتی اتفاق افتاده که میشود در حق یک «زن» روا داشت. هرچند مطمئنا اگر این مسئله اتفاق افتاده باشد جنایتی هولناک است ـ اما در اینجا میخواهم نحوه برخورد و قضاوت جامعه را با چنین مسائلی مطرح کنم. چرا که واکنش و حساسیت جنسی از سوی بسیاری از کسانی که حرفهایشان را شنیدم چنان بود که حتا کشته شدن زهرا کاظمی را تحت شعاع قرار میداد”… وی سپس اضافه می کند : ” اتفاقاً همین قضاوتها و حساسیتهای مردانه و سنتی است که نگاه جنسیتی به زن را در افکار عمومی بازتولید میکند. زهرا کاظمی با آلتتناسلیاش تعریف نمیشود زیرا او از دهها راه دیگر مورد تجاوز قرار گرفته و از همه مهمتر کشته شده است…!”
هرچند در آن دوران، طرح شجاعانه و رویکرد ” تنانه” این متن، به ذائقه سنتی جامعه روشنفکری خوش نیامد، اما جوهره و ذات این رویکرد تا به امروز بر این حقیقت پای می فشارد که: خشونت بر زن در تمامی اشکال، خشونت بر تن اوست. و تمامی اشکال خشونت برزنان از سوی قانون، حکومت، جامعه، سنت، خانواده و … تن زنانه و جنس او را نشانه گرفته است.
خشونت وشیوه های مقابله با آن پس از دوران انتخابات ۸۸
خشونتهایی که بر زنان در جریانات پس از انتخابات ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ اعمال شد. از ضرب و شتمهای خیابانی تا احضارها ی غیرقانونی و بازجوییهای مکرر، زندانیهای پی در پی و کشته شدن زنانی چون ندا آقا سلطان، و اجرای حکم اعدام برای زنان زندانی که خود شاخص اشد خشونت در جامعه است، به طور گسترده از طریق رسانه ها نقل شده است. نقض حقوق شهروندی به طور آشکار و نهان. به عنوان مثال ممنوعیت خروج از کشور که در پناه امن ” وطن ” اتفاق می افتاد و در واقع ادامه همان نگاه خشونت بارمردسالاری بود که خانه خویش را ” چهاردیواری ” خصوصی برای اعمال هرگونه خشونت به زن خانه می دید وحالا در ” چهاردیواری ” خانه ای بزرگتر به نام وطن در حیطه اختیارات مردان سیاست قرار گرفت.
اخراج از کار و بیکار شدن زنان فعال جنبش گه پیش از این دوره نیز بارها شاهد آن بودیم فقر را نه فقط به عنوان یک معضل اقتصادی بلکه همچون مصداقی از مجازات خشونت بار برفعالان اجتماعی معرفی کرد.
هم جوار تمامی این خشونتها، عموم زنان جامعه از سویی از طریق گروه های متکثر و مردمی در جنبش عمومی و اعتراضی ” رای من کجاست ” حضوری فعال داشتند. و حضور زنانه و پرمهر خویش را در میانه حملات و درگیریها سپر بلای افراد خشونت دیده می کردند.
جوهره و ذات مسالمت جوی اعتراضهای مردمی در بلوای جامعه خشونت دیده و پرتلاطم، در اندیشه تلافی ناخواسته و نابرابر مورد تجاوز خشونت طلبان قرار می گرفت.
درمیانه این بلوا بود که باز گروهی از زنان فعال در سخت ترین شرایط به چاره جویی اندیشیدند و “کمیته همبستکی زنان علیه خشونتهای اجتماعی” را شکل دادند.
کمیته همبستگی زنان علیه خشونتهای اجتماعی، عادت نهادینه زنان در نهادسازی
با تعمیق و گسترش خشونت در جامعه، گروهی از فعالان جنبش زنان که در حافظه تاریخی خویش انواع خشونتها را ثبت کرده و با گوشت و پوست خویش نتایج دهشت بار آن را لمس کرده بودند، در سخت ترین شرایط امنیتی مصمم به تشکیل نهادی جدید درموضوع منع خشونت شدند.
این کمیته طی جلساتی متعدد، با انتشار بیانیه خشونت پرهیز، تهیه و تدوین مقالات مختلف، برگزاری میزگردهای مطبوعاتی، انجام مصاحبه با صاحب نظران در حوزه منع خشونت و انتشار دفترچه ها ی آموزشی، راه و روش آرام و مسالمت جویانه ای را باهدف نهادینه کردن فرهنگ خشونت پرهیزی در جامعه خشونت زده و پر تلاطم آن روزها آغاز کرد. (۱)
تجربه زنانه این گروه به عنوان اصلی ترین قربانیان خشونت به درستی حاکی از این بود که خشونت خشونت می آفریند و دستیابی به حقوق برابر و دموکراسی درونزا، بدون دوری گزیدن از رفتارهای تمامیت طلبانه خشونت زا، امکان پذیر نیست. بدین ترتیب این بار نیز زنان با رویکرد نفی خشونت و درونی شدن رفتارهای دمکراتیک درسلوک یکایک افراد جامعه به میدان آمدند. همین رویکرد بود که در تجمعات خیابانی که به دست نیروهای مهاجم پلیس با خشونت سرکوب می شد، زنان خودرا نه تنها سپر بلای جوانانی که مورد ضرب وشتم قرار می گرفتند کردند بلکه سپر بلای جوانان مهاجمی می شدند که گاه در معرض برخوردهای تلافی جویانه قرار می گرفتند. زنان مصمم بودند تا از حجم سرکوب و خشونت بکاهند و نگذارند تا خشونت گران، بیش از این مردمان صلح طلب وآزادی خواه را به آدمهای وحشت زده ای تبدیل کنند که برای بقای خود راهی جز روی آوردن به قهر و خشونت متقابل نمی یابند.
تسلط این گفتمان و این رویکرد در ایجاد نهادهایی که درامتداد این حرکت ایجاد شد به نوعی استراتژی جنبش زنان درحوزه مبارزه علیه خشونت راتبیین کرد. نهادینه کردن “اخلاق اجتماعی” خشونت پرهیز در زمانی که “سرمایه اجتماعی” لازم برای این موضوع با توجه به شرایط سرکوب وجود نداشته باشد، شیوه ای مدنی در ساخت بنیانهای ضدخشونت در جامعه است.
رامین جهانبگلو در مصاحبه اش با نوشین احمدی که در همان ایام شکل گیری کمیته همبستگی زنان علیه خشونتهای اجتماعی بود در این باره چنین می گوید: “سرمایه اخلاقی قابلیتی است که یک فرد یا یک گروه درشرایط تاریخی خاص برای مبارزه با شر و بدی از خود نشان می دهد نقش سرمایه اخلاقی پایدار ساختن اصول شهروندی وایمان شهروندان به سیاست به عنوان فضای خالی قدرت است (…) برای مثال سرمایه اخلاقی افرادی چون گاندی و لوتر کینک و ماندلا در اندیشه و کنش خشونت پرهیز آنان خلاصه می شود و نه دررهبری کاریزماتیک آنان (…) به جرئت می توان گفت که در هر نظامی که وظیفه قوانین دفاع از عدالت نیست وظیفه شهروندان مبارزه با قوانین است “(۲)
منابع
۱) گفتمان پرهیز از خشونت، گفتمان مشترک جنبش زنان و جنبش سبز. زنگ پنجم. نشریه داخلی مدرسه فمینیستی. زنگ پنجم. (صص. ۲۲۶-۲۹۶).
۲) عدم خشونت استراتژی سیاسی یا نحوه نگرش جدید به سیاست. گفتگوی نوشین احمدی خراسانی با رامین جهانبگلو. مدرسه فمینیستی.http://www. iranianfeministschool. net/spip. php?article3576
۳) بخشهایی از این متن در دانشگاه ” دیدرو ” پاریس توسط نگارنده به مناسبت روز جهانی مبارزه با خشونت برزنان ارائه شد. Séminaire du CEDREF 2010-2011
۴) Genre et violence dans l’ère post-coloniale, Université Paris Diderot